شنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۱

جکی در بحران!






هیچ ترادفی بین «حقوق انسانی» و «تعلقات» وجود ندارد.   چرا که «تعلقات» با «آزادی بیان»، به عنوان پایه و اساس «حقوق انسانی» در تضاد قرار می‌گیرد.   به همین دلیل نیز حقوق و آزادی‌های انسان،   در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق‌ بشر،  خارج از «تعلقات» دینی و بومی و قومی  تعریف شده.   در نتیجه،   این حقوق به هیچ صورت شامل «حجاب» و دیگر ارزش‌های دینی و بومی نخواهد شد!   روشن‌تر بگوئیم،   «حجاب»،  همچون دیگر «ارزش‌های» پدرسالارانه،  هرگز نمی‌تواند در مقام یک «حق‌انسانی» مطرح شود.  چرا که در اینصورت صیغه،  سنگسار،  قصاص و دیگر احکام توحش نیز با «حقوق انسانی» ترادف خواهد یافت.   حال آنکه حقوق و آزادی‌های انسان،   در چارچوب اعلامیة‌ جهانی حقوق بشر «جانبدارانه»،  «دلبخواه»، ‌ «خانوادگی» و «پدرسالارانه» مطرح نشده،  به همین  سادگی!   و به همین سادگی می‌توان دریافت که پافشاری هیلاری کلینتن برای «آزادی ادیان»،‌   و همچنین اشک تمساح شیخک‌های عرب برای «مردم سوریه» چه حکمتی دارد!



در مسابقات جودو المپیک لندن،  اتحادیة عرب و سازمان ملل شکست خوردند؛   به همین دلیل کوفی عنان استعفا داد!   داوری این مسابقات را دیوید کامرون و ولادیمیر پوتین بر عهده داشتند و ... و خلاصه هر آنچه باراک اوباما در مصر و اسرائیل و نهایت امر در جمکران رشته بود پنبه شد.   به دلائلی که بر ما پنهان مانده،   در پی مسافرت «میت رامنی» به اسرائیل،  ارکان  سیاست «شتر سواری دولادولا» از قاهره تا تهران به لرزه درآمد.  و به همین دلیل رسانه‌ها ما را در جریان ارسال نامة «محمد مرسی» به شیمون پرز قرار دادند،   هر چند اسلام‌فروشان مصر خبر فوق را تکذیب می‌کنند.   ولی این تزلزل به مصر محدود نماند،  افشای «دستور محرمانة اوباما» در باب حمایت از تروریسم در سوریه به صراحت سیاست شترسواری دولادولا را در کاخ‌سفید رسوا کرد.  و این چنین بود که حکومت جمکران و همچنین مخالف‌نمایان خارج‌نشین این حکومت رسواتر شدند.  شاه‌الله به کنار،   یک گروه از مخالف‌نمایان،   ملایان جمکران را به تداوم «یکجانبه‌گرائی» و نقض مقررات بین‌المللی تشویق می‌کند،  حال آنکه گروه دیگر  عقب‌نشینی غیرقابل اجتناب اینان را به حساب «برخورد عقلانی‌شان» می‌نویسد.  با این وجود کیست که نداند در واقع عقب‌نشینی اربابان حکومت جمکران در لندن و واشنگتن به سرکشیدن «جام زهر» در تهران منجر شده،  و با توجه به اوضاع به نظر می‌رسد جام‌های زهر دیگری نیز در راه باشد.  



باری،  مخالف‌نمایانی که سر در آخور حزب دمکرات آمریکا دارند،  ضمن اشاره به «اشتباهات» گذشتة‌ حکومت جمکران،   از «کوتاه آمدن» ملایان در برابر غرب ابراز نگرانی کرده‌اند!  حال آنکه پامنبری‌های صادراتی محفل کودتا به ینگه دنیا، ‌ عقب‌نشینی غیرقابل اجتناب حکومت را نشان «عقل» می‌دانند!   خلاصه علیرغم «اختلاف نظر» در مورد واکنش حکومت ملایان،  هر دو گروه،   در کمال وقاحت حکومت دست‌نشاندة استعمار را در ایران «مستقل» معرفی می‌کند.  پس لوطی و عنترهای سیرک عموسام را در بلاد غرب رها می‌کنیم و می‌پردازیم به افلاس حکومت ملایان.  



این حکومت ناچار شده از طریق وزارت امور خارجه‌اش با پناهگاه‌های امن و استعماری «روس‌ستیزی» خود وداع کند.  اظهارات «سجادی»،  سفیر حکومت اسلامی در روسیه پوست خربزة مرغوبی بود که زیر پای جنگ‌پرستان جمکران گذاشته شد.   این اظهارات در «ایسنا» انعکاس یافت و رادیوفردا،  مورخ2 اوت 2012 نیز مطلب «ایسنا» را منتشر کرد.  به گفتة ‌سجادی،   روسیه صرفاً جهت ممانعت از حمله به نیروگاه بوشهر از تحویل موشک‌های «اس ـ 300» به ایران خودداری کرده:



«[...] به گفتة سفیر ایران در مسکو،  عدم حمله غرب به نيروگاه بوشهر از شرایط روسيه برای لغو قرارداد سامانه پدافند هوایی اس ـ 300 و عدم تحویل آن به ایران بوده [...]»



از اینجا حداقل یک نتیجة ‌منطقی می‌توان گرفت،   و آن اینکه پافشاری «سپاه پاسداران» برای دریافت موشک‌های مذکور از تمایل این تشکل استعماری به تخریب نیروگاه بوشهر و جنگ افروزی در مرزهای ایران پرده برمی‌دارد.  و با نیم نگاهی به اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجة جمکران پیرامون «شکایت از روسیه» به دلیل عدم تحویل موشک‌های مذکور  ـ  این اظهارات در سایت فارسی نووستی،  مورخ 3 مردادماه 1391 انتشار یافته ـ  می‌توان حدس زد که وزارت امور خارجة‌ ملایان از «ناکامی» برنامة جنگ افروزی غرب در ایران سخت آشفته شده.



بالاخره هر چه باشد فراموش نکنیم که حکومت قلعة حیوانات دوام و بقای خود را مدیون حمایت‌های پنهان غرب است.   خلاصه،   حاکمیت ایران غلام خانه‌زاد و واژگون‌نمای لندن و واشنگتن بوده و هست.   مواضع مزورانة این حکومت در مورد سوریه شاهدی است بر این مدعا.   ملایان با شعار حمایت از دولت سوریه به همکاری با محور عربستان،  قطر،  ترکیه مشغول‌اند.   هر چند کشته شدن وزیر استخبارات عربستان در این میانه محور توحش را به شدت تضعیف کرده،  تلاش‌ اینان هنوز هم ادامه دارد.  با این وجود،  بحران سیاسی برخاسته از این فروپاشی باعث شد وزارت امورخارجة جمکران به ناچار یک گام دیگر به عقب پریده،    ضمن «انکار» بحران اقتصادی،  «سازمان تبلیغات اسلامی» را تلویحاً هم‌سو با رسانه‌های غرب معرفی ‌کند!



در تاریخ سوم اوت 2012،  آخوند جنتی مجری مراسم وقوقیة جمعه کلی گردوخاک به پا کرد.  «جکی» در باب شرایط جنگی ـ  جنگ اقتصادی ـ  وراجی‌های‌ فراوان فرمود،   و در کمال حماقت بحران اقتصادی را با حوادث طبیعی،  بیماری و جنگ در ترادف قرار داد.  آخوند جنتی در ادامه تأکید کرد که،  «همة‌ کارها دست خداست،  مردم باید همچون دوران جنگ بسیج شوند،   این بحران مقطعی است،  مثل روز روشن است که با شهادت‌طلبی‌های گذشته پیروز می‌شویم!»   اظهارات ابلهانة‌ «جکی» با کد: 80259104 در سایت «ایرنا»،  مورخ 13مردادماه 1391 انتشار یافت:



«[...] مشكل ویژه و جدی است [...] همانطور كه در زمان جنگ،  همه [...] ‌بسیج شدند [...] امروز هم همه باید بسیج شوند [...] این بحران مقطعی است [...] در هر دوره‌ای شرایطی فوق‌العاده پیش می‌آید [...] در مقطعی،  زلزله و در مقطع دیگری [...] وبا و گرسنگی و جنگ پدید می‌آید[...] باید این موج را بشكنیم [...] و این شدنی است [...] برای من همانند خورشید روشن است [...]‌ با همت‌ها،  اخلاص‌ها،  جهادها،  ایثارگری‌ها و شهادت‌طلبی‌های گذشته 100 درصد می توانیم بر این بحران غلبه كنیم[...]‌»



باید بگوئیم،  در پس این جفنگ‌بافی‌ها آنچه برای جنتی «روشن» است «پیروزی» نیست،  پس‌روی ارباب است،  آنهم در برابر نفوذ چین،  هند و روسیه!  به همین دلیل،  یک روز پس از پیروزی «صددرصد» جنتی بر بحران اقتصادی،   «مهمان‌پرست»،   سخنگوی وزارت امور خارجة مرده‌شویان که معلوم نیست به چه دلیل به پکن سفر کرده،  «بحران اقتصادی» را از پایه و اساس منکر شده،   آن را ساخته و پرداختة رسانه‌های غرب دانست و سایت رادیو فردا،  مورخ 4 اوت 2012 نیز این اظهارات را منعکس کرد!   



جالب اینجاست که در این خرتوخر «سیاسی ـ اقتصادی» که در حوزة «یورو ـ دلار» به راه افتاده هیچکس به ورود قریب‌الوقوع روسیه به سازمان تجارت جهانی اشاره نمی‌کند!   کمتر از یک‌ ماه دیگر،   روسیه پای به سازمان تجارت جهانی می‌گذارد و،‌   هم در اروپا و هم در ایران،   این است «دلیل» واقعی جنجال رسانه‌ای پیرامون «بحران اقتصادی!»   پس برای آشنائی بیشتر با سازمان کذا و مأموریت اساسی آن در سرازیر کردن ثروت‌های جهانی به بارگاه ایالات متحد یک مینی پرانتز باز می‌کنیم.  



مهم‌ترین وظیفة این «سازمان» که در سال 1995 میلادی بر ویرانه‌های «کنفرانس اروگوئه» و «سازمان گات» شکل گرفت فراهم آوردن زمینة مناسب برای بهینه کردن روند تجارت جهانی در چارچوب منافع واشنگتن است.   البته در اساسنامة این «سازمان» که در واقع چماقی است زرین برای تاراج جهانی،  به نقش تعیین‌کنندة «منافع» واشنگتن در شکل‌گیری قوانین و مقرراتی که پشت درهای بستة سازمان «تدوین» می‌شود اشاره‌ای نشده.   ولی کیست که نداند،   زمانیکه ایالات متحد گلة‌ جیره خواران‌اش از جمله کانادا،  استرالیا،   ژاپن،  آلمان و شرکاء  را دور هم جمع کرده و برای تجارت جهانی «تصمیم» می‌گیرد،  برای این نیست که به قول معروف «حق به حق‌دار» برسد.   در این میانه «حق‌دار» فقط واشنگتن است که پادوهای خود را به صف می‌کند و در حد نیاز از هریک «باج» می‌گیرد؛   نام این باج‌گیری را هم می‌گذارد «سهمیه‌بندی تجارت هر کشور!»   و شاهد بودیم که پذیرش چین در این سازمان نیز فقط به این دلیل صورت گرفت که اینکشور برای شرکت‌های تجاری و صنعتی یانکی‌ها نیروی کار «ارزانقیمت» تأمین نماید،   عملی که دولت مائوئیست با کمال میل انجام داد،  و هنوز هم ابائی از انجام‌اش ندارد.

 

ولی این شرایط شیرین و دلچسب در حال تغییر است.  بله،  زمانیکه یک قدرت نظامی مانند روسیه که موشک‌های هسته‌ای‌اش کاخ‌سفید را نشانه گرفته و علاوه بر قدرت اعمال تحریم‌های نفتی و گازی در منطقة نفوذ «یورو ـ دلار»،   از ذخیرة ارزی سرشار نیز برخوردار است پای به این سازمان می‌گذارد،  صورت مسئله تغییر می‌کند.  روسیه تبدیل می‌شود به «طرف اصلی» مذاکرات با «سازمان تجارت جهانی».   حدس و تخیل بیهوده است؛  بروز تغییرات اساسی در جریان نقدینگی اجتناب‌ناپذیر خواهد بود.  و مسلماً در چنین شرایطی بیشترین صدمة اقتصادی،‌  پس از استقلال آمریکا،  متوجه این کشور خواهد شد.  و این است دلیل فشارهای ارزی بر طرف‌های اروپائی و همین‌ است ریشة‌ هیاهو و مغلطة یانکی‌ها پیرامون «بحران اقتصادی.»  حال باز می‌گردیم به حکومت مرده‌شویان خودمان.    



یادآور شویم مسائل سیاسی به خودی خود اهمیتی ندارد،   داده‌های اقتصادی نیز می‌باید از طرف «سازمان‌ها» در دست باشد.  چنین شرایطی فراهم نیست، ‌ و هیچ آمار دقیق و قابل اتکائی وجود ندارد.  ما هم دلیلی نمی‌بینیم «سیاست» را بدون چارچوب اقتصادی‌اش بررسی کنیم.   از نظر ما بررسی پروپاگاندی که در راستای گسترش توحش و حماقت و با هدف ایجاد ترادف میان «حقوق انسانی» و «احکام توحش» دینی به راه افتاده به مراتب از اهمیت بیشتری برخوردار می‌شود.  چرا که «داده‌ها»،  ‌ یعنی مطالب،  مقالات و بررسی‌های جانبدارانه در این پروپاگاند «مشخص» است.   بخشی از این پروپاگاند همچنانکه در وبلاگ «بهشت و اگو» گفتیم،  مفاهیم انسان‌محور،  به ویژه «فرضیة فروید» و «تاریخ» را هدف گرفته.



حال که به «تاریخ» رسیدیم بخشی از یک «مطلب علمی» و بسیار «مستدل» را که تحت عنوان لات‌پسند «ناموس تاریخ» در سایروس نیوز،  انتشار یافت و سپس ناپدید شد نقل می‌کنیم؛  برای تفریح «بد» نیست:



«[...] سادات ایرانی، ‌ شیوخ عرب و رفقای اسرائیلی باید در خاورمیانه تنبیه بشوند؛  ورنه کرۀ زمین نابود خواهد شد.  کشور اسلامیست‌های ساسانی،  سرزمین موسا و مکۀ مقدس باید بها بپردازند؛  ورنه دمکراسی،  نزد مِلل،  ورشکسته و آزادی از کرۀ زمین محو خواهد شد.  هیچ جهان‌بینی دیگری هم قابل اجرا و داوری تاریخ نیست.   باید با همین جهانبینی‌مدار ِ نوین ِ تاریخ را فتح کرد [...] پرسش تحلیلی اما این خواهد بود که اگر قرار باشد سیّدها و شیوخ و رفقا تنبیه بشوند با مردم نزدیک شان،   اما،  چه باید کرد؟  پاسخ روشن و منطقی نخواهیم داشت مگر با رجوع به تجربه‌های گذشته:   مردمان ِ مرید ِ عقده تنبیه می‌شوند؛  مردمان ِ دلشکستۀ عقده و زهد بها می‌پردازند،   و از مردمان با شهامت و عیاری که به پوشش‌های زهدی و مدارهای عقده‌ای خودشان رحم ِجاذبه‌ای نمی‌کنند و شورش می‌کنند حمایت و سپاسگزاری می‌شود. [...] زبان فارسی جاودان خواهد ماند و مهاجرت خواهد کرد حتی اگر قرار باشد کشور ایران منحل بشود.   زبان فارسی نیازی به رمانتیسم مصدقی و زهد شاه الاهی، کینۀ خلق الاهی و شریعت حزب‌الاهی ندارد.  زبان فارسی آمریکا را دارد[...]»



بله،  به این می‌گویند مقالة «علمی!»  به نظر می‌رسد باز هم یکی از  روان‌پریش‌های دل‌سوخته به احساس «رهبری» دچار شده،   و با صدور «حکم مجازات» برای «جمع»،   ارادت‌اش را به «آخوند» و «هیتلر» و دیگران ابراز داشته.   می‌بینیم که این «رهبر فرهیخته» با آخوند جنتی و شرکاء چندان تفاوتی ندارد.  گویا این مجموعه فتوی در تاریخ «سه شنبه،  هفده ژوئیۀ دو هزار و دوازده میلادی»،   از «الدورادو هیلز» صادر شده باشد.   پس از انتشار در سایروس‌نیوز و همزمان با اشارة مختصری که ما در وبلاگ «بهشت و اگو» به این مطلب کردیم،   «حذف» شد!   بله بعضی‌ها چنین می‌پندارند که با «حذف» و «انکار» می‌توان «واقعیت» را هم «پاک»کرد.   



این نیز یکی دیگر از نقاط مشترک اپوزیسیون دست‌ساز و مخالف‌نما با حکومت ملایان است؛  هر دو به همین توهم مبتلای‌اند.   باری،   وجه مشترک نویسندة‌ مطلب حذف شده با حاج روح‌الله و دیگر فعلة فاشیسم این است که «پاسخ منطقی» را در «بازگشت به گذشته» می‌جوید،   و به همین دلیل نیز گویا از «آینده» با خبر است!   ترهات «حذف شده» را بررسی نمی‌کنیم،   ولی طرح یک پرسش منطقی این آسمان‌خراش توحش را ویران خواهد کرد و آن اینکه،  انسان در زمان و مکان مشخص سخن می‌گوید،   در نتیجه «چگونه کسی می‌تواند به صورت منطقی از جاودانگی زبان فارسی،  و به طور کلی از هر گونه جاودانگی سخن به میان آورد؟» 



طرح همین یک پرسش ساده برای دریافت ابعاد توحش آخوندجماعت کفایت می‌کند،  برای مخالف‌نمایان حکومت ملایان نیز کافی است.   حال بپردازیم به دومین مطلب حذف شده،  یعنی گزارش «ف.  قاف» در سایت «روز آن‌لاین!»   همچنانکه در همان وبلاگ «بهشت و اگو» گفته بودیم،   فاشیست‌ها با هدف جایگزین کردن «حق انتخاب پوشش»،   به عنوان یکی از شیوه‌های بیان انسان،   شعار انحرافی «حجاب اختیاری،   حق زن ایرانی» را در «فیس بوک» مطرح کرده‌اند،   و لوتی و عنترهای صادراتی جمکران هم پیرامون این «عملیات» معرکه گرفته و جای «دوست و دشمن» نشان می‌دهند.



اینان می‌خواهند «حجاب ایدئولوژیک» را بجای «حجاب سنتی» زنان بنشانند و این نماد تحجر را به عنوان نماد «مبارزه با استعمار» به ارزش بگذارند،  تا از این مفر آن را به «حقوق انسانی» بچسبانند.   حال آنکه پوشاندن سر و روی همانقدر انسان‌ستیز است که «برهنه شدن» در اماکن عمومی!   زنی که به پیروی از احکام دین،  و یا برای «جلب رضایت» دیگران سر و صورت‌اش را می‌پوشاند،  و یا برهنه می‌شود،  در هر دو حال یک «پیام مشخص» مبنی بر اطاعت از فرامین و خواست‌های «پدر نمادین» به دیگران می‌فرستد.  از منظر روانکاوی آخوند و یا «قواد» هیچ تفاوتی با هم ندارند،  چرا که هر دو در تضاد با آزادی انسانی قرار گرفته،‌  و می‌توانند نماد قدرت «پدرسالارانه» باشند.  ولی باید بگوئیم در این میانه انسانی‌ات «قواد» از آخوند بیشتر است،  چرا که «قواد» فقط پیکر زن را به ابزار تبدیل می‌کند،   حال آنکه آخوند سیاست‌زده،   علاوه بر نابودی پایه و اساس انسانی‌ات در جامعه،   پیکر،  ذهن و باور زن را نیز تحت سلطة خود می‌خواهد،  ‌ چرا؟ چون آخوند سیاست زده جیره‌خوار استعمار است.



برخلاف حجاب سنتی که هیچ ارتباطی با اعتقادات قلبی و باور زن ندارد،  حجاب ایدئولوژیک نشان روشن پیروی بی‌قید و شرط زن از آخوند سیاست‌زده است!   به عبارت دیگر،  حجاب ایدئولوژیک «زن‌ستیزی» را به اوج خود رسانده و در عمل آنرا به اثبات می‌رساند.  پس تعجبی ندارد که این قماش «حجاب» به «افتخار» و «شرافت» و «ناموس» و دیگر ارزش‌های لات‌پسند مرتبط شود.   به عنوان نمونه به «وجدان شهرخانی»،   قهرمان جودو عربستان نگاهی بیاندازیم!   



این‌فرد با کسب اجازه از شیخ عربستان و تحت قیمومت بزرگتر خانواده سوار بر امواج تبلیغات رسانه‌ای برای شرکت در مسابقات جودو به لندن آمده و به او اجازه دادند با «حجاب» در مسابقه شرکت کند!



البته فکر بد نکنیم،  هیچ اعمال نفوذی در کار نبوده!  اصولاً در مسابقات المپیک،  همچنانکه در بازی‌های المپیک یونان هم شاهد بودیم نه پارتی بازی در کار است،   نه گاوبندی و ... و نه جانبداری داوران از یانکی‌ها!   المپیک لندن هم دست کمی از المپیک یونان ندارد؛   با این تفاوت که داوران خیلی «بی‌طرف» نه تنها به یانکی‌ها «لطف» می‌کنند که زمین خوردن عمدی دوچرخه‌ سوار بریتانیائی را هم نادیده می‌گیرند؛  اینهمه به «احترام» میزبان!   خلاصه المپیک 2012  افتضاح عجیبی است.   در این المپیک «مقدس» فرستادة شیخک عربستان با یک «کلاه حمام» روی «تاتامی» آمد و پس از 82 ثانیه «حذف» شد،   ولی به گفتة رادیو فردا،  ‌مورخ 3 اوت 2012،  ایشان «احساس افتخار» می‌فرمایند:



«[...]‌ وجدان شهرخانی [...] اولین زن ورزشکار عربستانی در المپیک [...‌] به میدان رفت [...] شهرخانی، که با پوشش سیاه‌رنگی مانند کلاه شنا مسابقه می‌داد،  پس از شکست گفت به رغم باخت در این رقابت‌ها همچنان احساس افتخار می‌کند.»



خوشبختانه این قماش «ورزشکار» برای افتخارکردن نیازی به دلیل منطقی یعنی «پیروزی» ندارد؛  یادمان نرفته که شیرین عبادی هم به «شیعه بودن‌اش» سخت مفتخر بود.   شهرخانی 16 سال دارد،  عبادی هم بیش از پنجاه سال از عمرش می‌گذرد.   عبادی که از معرفی بی‌نیاز است،   پس بپردازیم به شهرخانی.  ایشان را همچون «صغیر» و «مهجور» تحت قیمومت دیگران به لندن آورده‌اند تا با «رعایت حجاب» در مسابقه شرکت کند.  و شهرخانی پس از تن دادن به همة احکام «اسلام انسان‌ساز» در عرض چند ثانیه «حذف» می‌شود و بسیار هم افتخار می‌کند!   بله،   حضور خفت‌بار در المپیک لندن و شکست در مسابقه خیلی «افتخار» دارد!  بهتر بود شیخ عربستان با حرمسرای‌شان تشریف می‌آوردند روی تاتامی که افتخار «جهان اسلام» و خصوصاً تاراج نفت‌ «جمبول» کامل شود.  گویا افتخار به ایشان فرصت نداد!  پادشاه عربستان از «خبر» کشته شدن «وزیراستخبارات‌شان» چنان مفتخر شده‌اندکه زبان‌شان بند آمده.  چرا که به گزارش «ولترنت. اورگ»،   مورخ 30 ژوئیه 2012، دولت عربستان نه این خبر را تأئید می‌کند و نه تکذیب!   خلاصه بگوئیم وزیر استخبارات عربستان نه کشته شده،  نه زنده است!  اینهم به قول آخوند جنتی حتماً خواست خداست.      



                 












...











Share