سه‌شنبه، مرداد ۱۰، ۱۳۹۱

بهشت و اگو!






به دلیل ورشکستگی دکان «پست مدرنیسم»، ‌ سازمان سیا و شرکاء از چند جبهة‌ متفاوت «انسان‌محوری» و مفاهیم انسان‌محور را مورد تهاجم قرار داده‌اند.   هدف اصلی جبهة توحش  جایگزین کردن روابط دوسویه و دمکراتیک با «روابط خانوادگی» است.   دلیل هم اینکه  روابط خانوادگی را تعلقات،‌  توقعات،  تعصبات، ‌ احساسات و خلاصه «ابهامات» تنظیم می‌کند نه ضوابط!   و با نیم نگاهی به اعلامیة جهانی حقوق‌بشر می‌توان دریافت که روابط مذکور با مفاد این اعلامیه هم‌سوئی ندارد؛   به همین سادگی!   افراد خانواده نمی‌توانند با یکدیگر ارتباط منطقی برقرار کنند،  از اینرو روابط خانوادگی در هر حال با حقوق و آزادی‌های فردی،   به ویژه با حقوق زنان در تضاد قرار می‌گیرد.   و شرایط اسفبار ایرانیان تحت سلطة «حکومت طبیعی» جمکران شاهدی است براین مدعا.   در خانواده «روابط طبیعی» حاکم است نه روابط «دمکراتیک».  و به ارزش گذاردن «خانواده» و تک تک اعضای خانواده در سایت‌های فارسی‌زبان حوزة «یورو ـ دلار» از همین «حکمت» فاشیسم‌پرور پیروی می‌کند!  



فروش خانواده و تعلقات خانوادگی به سه پرسوناژ نیاز دارد:   پدر،  مادر و فرزندان.   یکی از اینان می‌باید زندانی شود یا جان بسپارد تا برای به صحنه آوردن تعزیة‌ حسینی و یافتن «یزید زمان» و گرفتن انگشت اتهام به سوی وی زمینة مناسب فراهم آید.   اینچنین است که روح زهرا یا  زینب،   طفلان مسلم،  حسین‌شهید،   ابوالفضل،  حُر و ...  و شرکاء در جسم بهاره هدایت،   نرگس محمدی،  تاج زاده،  تقی رحمانی و دیگران حلول می‌کند و رادیوفردا و بی‌بی‌سی نیز رهبری گروه «هم‌سرایان» حسینی را بر عهده گرفته،   مراسم روضه و زوزه به راه می‌اندازند.   جالب اینجاست که آنقدر این مراسم را برای ما ملت اجرا کردند که خودشان هم خوش‌شان آمده.



دردسرتان ندهم «جشن»‌ افتتاح بازی‌های المپیک لندن اشک‌مان را حسابی درآورد!  کودکان معلول،   بیمارستان،  پرستار،  جنگ و پل مک‌کارتنی یک طرف،   خاندان جلیل سلطنت انگلستان هم یک طرف!   نمی‌دانم «میت رامنی» در سفر اخیر به لندن چه‌ها گفته بود که تل موهوم «مردم» نمایش اجرا می‌کردند،‌ و خاندان کذا سوگوار به نظر می‌رسید!   شاید هم از خبر مرگ «غیررسمی» رئیس «استخبارات» عربستان اینچنین ماتم گرفته بودند!



فارس نیوز،  مورخ 30 ژوئیه به نقل از «ولترنت»،   مورخ 29 ژوئیه 2012 می‌نویسد،   «به گفتة منابع غیررسمی،‌   رئیس استخبارات عربستان در تاریخ 24 ژوئیه بر اثر انفجار بمب کشته شده و گویا سوریه در این انفجار دست داشته.»   با توجه به اظهارات «منابع غیررسمی» می‌توانیم به دلیل مصاحبة اختصاصی «ایرنا» با نمایندة عربستان در سازمان ملل نیز پی ببریم!  همچنانکه در وبلاگ «فتوی ادبی» گفتیم،   محکومیت انفجار مرکز امنیتی سوریه توسط سپاه پاسداران و نمایندة‌ عربستان در سازمان ملل،   آنهم پس از سپری شدن یک هفته،   نمایه‌ای است از روند «غلط‌کردم» جمکران و عربستان.   



در واقع،   حکومت جمکران با شعار «واژگونة» حمایت از دولت قانونی سوریه،   از سیاست آمریکا که به قدرت رساندن اوباش اسلام‌گرا در این کشور است حمایت به عمل می‌آورد.   پیشتر هم گفتیم،  از دورة میرپنج تاکنون برای تأمین منافع آنگلوساکسون‌ها،  حاکمیت ایران  وظیفه داشته و دارد که در سراسر جهان با لائیسیته،  دمکراسی و انسان‌محوری مبارزه کند.   «هیتلردوستی» کلنل رضاخان،   اعزام ارتش شاهنشاهی به «ظفار» و خرابکاری «گاردجاویدان» اعلیحضرت در «اصلاحات ارضی» کشور افغانستان شواهدی است بر این مدعا.  و هر چند پهلوی دوم،   تحت عنوان پوچ و پرطمطراق «اتحاد با ایالات متحد» در این مسیر مقدس گام برمی‌داشت،  می‌باید اذعان کنیم که ایالات متحد تاکنون با دست‌نشاندگان‌اش «اتحاد» برقرار نکرده.



«اتحادی» در کار نبود،  مسئله پیروی از خط‌مشی فرمایشی بود!   و پس از به اصطلاح «پیروزی» انقلاب روح‌الله خمینی بر «شاه»،   حکومت اسلامی دقیقاً در مسیر همان شاهی پای  گذارد که ادعا می‌کرد او را با سیاست‌های‌اش از کشور بیرون رانده!   و نوکرمآبی حکومت جمکران به ویژه در افغانستان و نیکاراگوئه در این میانه بسیار چشمگیر بود.   «ایران‌گیت» را فراموش نکنیم؛   دولت «انقلابی»‌ میرحسین موسوی با «حراج نفت» ایران،   هم به جنگ استعماری با عراق دامن می‌زد و هم به کاخ‌سفید امکان می‌داد تا با دور زدن قوانین و مقررات آمریکا،   «کنتراس» را برای فرسایش انقلاب نیکاراگوئه سازمان دهد.     



حکومت اسلامی در سوریه نیز دقیقاً از همین روند پیروی می‌کند.   و بی‌دلیل نیست که «اوپوزیسیون سوریه» با «کنتراس» در ترادف قرار گرفته.   «ولترنت»،  ‌مورخ 23 ژوئیه سالجاری این ترادف را به کار برد،   و اینک کار بجائی رسیده که برخی از کاربران رسانة راستگرای فیگارو هم «شورشیان سوریه» را «کنتراس» می‌خوانند!   البته هیچکس به نقش زیرجلکی حکومت «انقلابی» جمکران در این درگیری‌ها اشاره نمی‌کند،   پس بهتر است ما هم زیاد اصرار نکنیم.



همینکه روز گذشته رادیوفردا علی خامنه‌ای را به میدان آورد تا بگوید،  وابستگی به نفت خام «بد» است،  بخوبی نشان می‌دهد که غرب برای تاراج نفت ایران با مشکل روبرو شده.   و حضرات به این نتیجه رسیده‌اند که بهتر است بجای اشاره به این واقعیت تلخ،   آن را به «ابزار» کسب وجهه برای آخوند تبدیل کنند!   باشد که از این مفر خامنه‌ای،  «رهبر جنبش سبز» را یک‌بار دیگر به ملت ایران بفروشند.   این زرنگی‌‌ها را حتماً یانکی‌ها در «کلاس درس علی» آموخته‌اند.   پس همه با هم سری به کلاس «امام علی»‌ بزنیم!   «امیرالمومنین» را که فراموش نکرده‌ایم؛   قرار بود ایشان،  به ادعای آخوند کدیور،   با «خلخال آن زن یهودی» برای‌مان دمکراسی «دینی و مردمی» و غیره بر پا کنند!   شانس آوردیم حنای‌شان نگرفت،  فاشیسم خوبی برای‌مان در دست تهیه داشتند که به قول بعضی‌ها یک‌وجب روغن روی‌اش ایستاده بود!



باری داماد پیامبر گرامی در کیهان جمکران،   مورخ 29 ژوئیه 2012،  کلاس‌های تابستانی دایر فرموده‌اند و کیهان هم نامه‌های‌ایشان را که شاید مانند «نامة منتشر نشدة  شاملو» از سطل زبالة بی‌بی‌سی استخراج شده باشد،  در دسترس مشتاقان قرار داده.   وجه مشترک علی علیه‌السلام با احمد شاملو این است که هر دو از «غیب» آگاهی داشته‌اند!   شاملو می‌دانست که «خوانندگان شعر،  از خوانندگان رمان متعادل‌تر هستند»،  ‌ امام اول شیعیان هم از خودخواهی و چپاول نزدیکان و خواص «مالک اشتر» اطمینان داشتند،  چرا؟   چون نزدیکان و خواص «همة زمامداران» چنین هستند و اگر مالک اشتر به نزدیکان‌اش اطمینان کند،   زیان می‌بیند:



«[...] همانا زمامداران را خواص و نزديكاني است كه خودخواه و چپاولگرند [...]‌ به هيچ كدام از اطرافيان و خويشاوندانت زمين را واگذار مكن [...]که در آن صورت سودش براي آنان،  و عيب و ننگش در دنيا و آخرت براي تو خواهد ماند[...]»



کیهان،  ‌مورخ 29 ژوئیه 2012،  در انتهای «درس امام علی» توضیح داده که آنحضرت  به این ترتیب «اگوسانتریسم» را نفی کرده بودند،   و برای انجام وظیفه فقط لازم است به خداوند توجه کنیم.   به این ترتیب کیهان رسم و رسوم متحجر «رابطه سالاری» و «خویشاوند نوازی» را که از خانواده سرچشمه می‌گیرد با «خودمحوری» که به نظریة فروید ارجاع می‌دهد در ترادف قرار داده!    ولی تا آنجا که ما می‌دانیم،   فروید به هیچ عنوان از اصحاب پیامبر نبوده.   شاید هم کیهان «اگو» را با «فاضلاب» اشتباه گرفته،  و «اگو سانتریسم» را «فاضلاب محوری» رویت کرده.   حال آنکه فاضلاب‌محوری همین روابط «خانوادگی» است: ‌



«[...] نفي تفكر اگوسانتریسم [...] براي انجام وظيفه فقط بايد به خداوند متعال توجه كرد.»



بله به این ترتیب در حکومت عدل علوی هم مانند «خانواده»،   نه «مسئولیت» وجود دارد،   نه «پاسخگوئی!»  روی‌تان به خداوند است و گوربابای ملت!   به عبارت دیگر،  خرتوخر حاکم بر ایران،   همان حکومت عدل علی است.   تا ظهور مهدی این خرتوخر تحت نظارت یانکی‌ها اعمال می‌شود،   وقتی آنحضرت از چاه جمکران بیرون آمدند،‌   با آمریکا تجدید روابط می‌کنند و دست در دست علی خامنه‌ای همه با هم به «بهشت» می‌روند،   و ضمن تعیین مبداء تاریخ،  معادله حل خواهند کرد.   به همین دلیل نیز کیهان مبداء تاریخ و علوم دقیقه را به «بهشت» ‌برده:



«اولین معادله را جناب آدم و حوا در همان روضة رضوان بستند[...]»



حال باید ببینیم «اولین معادله‌» چند مجهولی بوده؟!   براساس تحقیقات علمی حضرت آدم که در کتابخانة «بهشت» نگهداری می‌شود،   معادلة کذا «اصم» از کار درآمده.  و «اصم» به معنای گنگ و مبهم به معادله‌ای اطلاق می‌شود که اصلاً «جواب» ندارد.   کیهان جمکران،   مورخ 8 مردادماه 1391 می‌نویسد،   «ریاضیات و محاسبات به اندازة عمر آدم قدمت دارد و حضرت آدم در تاریخ 1،1،1 محاسبه فرموده‌اند!»   به عبارت دیگر،   سازمان سیا بی‌بی‌گوزک‌های اقوام سامی در باب «خلقت الهی» را به عنوان «مبداء تاریخ» به فروش گذاشته.   جالب اینکه در بررسی روند رشد فاشیسم این شیوة عمل،   مانند «معادلات آدم و حوا» نام،  مشخصات و مختصات دارد،   به این عمل می‌گویند، ‌  «پوچ‌سازی» تاریخ از طریق شبیه‌سازی.   



«شبیه‌سازی» شیوة شناخته شدة فاشیست‌هاست،   و تعجبی ندارد که این روند در کیهان جمکران رایج باشد.  اصولاً طویلة‌ مک‌کارتی از «تاریخ» در مفهوم معاصر آن دل پردردی دارد،   و به همین دلیل می‌کوشد «تاریخ» را از مفهوم واقعی‌اش تهی کند.



روند پوچ‌سازی «تاریخ» در قلعة حیوانات «تزریق» روایات و بی‌بی‌گوزک‌ها و توهمات به «رخدادها» است.  در همین مسیر و در خارج مرزها،   فعلة فاشیسم برای تأمین منافع ارباب،   واژة «تاریخ» را با «لات» در ترادف قرار می‌دهند،  تا برای‌اش «ناموس» و «شرف» و «افتخار» تعیین ‌کنند.   مشتاقان این قماش «لجن‌پراکنی‌ها» به «سایروس نیوز» مراجعه فرمایند تا به معجزات چرخش زبان پی ببرند.   



حال که به چرخش زبان رسیدیم نگاهی به اسرائیل بیاندازیم.  مقامات اسرائیل با یک «چرخش» زبان توانسته بودند در آستین پارة‌ سپاه پاسداران فوت کرده و بگویند،   «هیچکس نمی‌تواند از هسته‌ای شدن ایران جلوگیری کند!»   ولی «میت رامنی» در سفر اخیر به دولت اسرائیل تفهیم کرد که‌ لات‌بازی‌هائی که تحت عنوان «بحران هسته‌ای» به راه افتاده دیگر قابل دوام نیست!   خلاصه اگر افلاس لندن و واشنگتن در سوریه شتاب گیرد،   لوتی و عنترهای صادراتی حکومت جمکران «حق » سنگسار،   قصاص،  صیغه و کتک خوردن را بجای «حقوق زن ایرانی» خواهند نشاند و ... و «اخلاق کانت» و «فضیلت زرین» ارسطوئی نیز پای به «مارکسیسم» می‌گذارد.          



یک سلسله واژگون‌نمائی و سکوت سازمان یافته،   از یک‌سو حکومت اسلامی را در جایگاه «مخالف آمریکا» قرار می‌دهد،   و از سوی دیگر «مخالف‌نمایان» این حکومت را بجای «مارکسیست‌ها» و یا در مقام «طرفداران دمکراسی» می‌نشاند.   همین روند «شبیه‌سازی» است که هم‌سوئی رسانه‌های غرب را با بوق‌های حکومت جمکران به اثبات می‌رساند.   روند کذا چنین است که حکومت ملایان «خودی‌ها» را در جایگاه «زندانی سیاسی» و «مخالف نظام» قرار می‌دهد،   تا رسانه‌های غرب بتوانند برای اینان «سنگر حق» بر پا کرده،   «مبارزات» نامرئی‌شان را هر روز بیش از پیش در بوق بگذارند.   نمونه‌ها فراوان است ولی مورد مهرانگیز کار،  مسعود بهنود،   اکبر گنجی،  حاج فرج دباغ،   ‌شیرین عبادی، ‌ جهانبگلو و...  و اخیراً  نرگس محمدی شاید از جمله مهم‌ترین‌شان‌ باشد.   



پیش از ادامة مطلب بد نیست یک‌بار دیگر به مسئولان محترم رادیو فردا بگوئیم نرگس محمدی «زندانی سیاسی» نیست؛   زندانی «تزئینی» حکومت اسلامی است،   و همچون شیرین عبادی از طرفداران پروپاقرص «اسلام خوب»،  «آخوند مترقی» و «دین رحمانی» به شمار می‌رود.



 به عبارت دیگر،   نرگس محمدی بر اساس اظهارات‌اش مخالف استقرار دمکراسی در ایران است.   خلاصه حضور شبکة «خبرسازی» غرب بگوئیم اگر این زینب زمان در برابر دوربین‌ها تیرباران هم بشود،‌  نمی‌توانید برای «خواست‌های‌ سیاسی‌اش» سنگر حق به راه اندازید؛‌   نمی‌توانید بار دیگر لوطی و عنترهای جیره‌خوار سازمان سیا را بر ملت ایران حاکم کنید.    پس از تجربة هولناک حکومت اسلامی امکان ندارد ایرانی را با اسلام‌گرا هم‌صدا کنید.   گذشت آنروزهای خوب که می‌توانستید در ایران با جنجال و هیاهو و شایعه‌پراکنی نوچه‌ها و پامنبری‌های‌تان را به عنوان «آلترناتیو» به ما ملت قالب کنید؛   به قول معروف،   «صد بار اگر هم شد،  اینبار نخواهد شد!»



دوران واژگون‌نمائی در عرصة سیاست جهانی دیگر به سر رسیده.   و هر چند واژگون‌نمایان حرفه‌ای،   و در رأس‌شان حکومت اسلامی هنوز می‌کوشند با پیروی از فرامین ارباب،   از طریق «واژگون نمائی» نقش «اسب ترویا» را در منطقه برای لندن و واشنگتن ایفا کنند،  «در» دیگر بر این پاشنه نخواهد چرخید.   ولی جالب اینجاست که «مخالف نمایان» این حکومت نیز در داخل و خارج مرزها به ایفای همین نقش مقدس مشغو‌ل‌ شده‌اند.   دکان نبش قبر و انتشار نامة منتشر نشده از این و آن،   مصاحبه‌های ابله‌فریب با امثال عبدی کلانتری و ... و از همه مهم‌تر نشاندن احکام توحش نظیر «حجاب» بجای «حقوق انسانی» در فیس‌بوک هم‌چنان پررونق می‌نماید.   به همین دلیل است که در فیس‌بوک «حق انتخاب حجاب»،   بجای «حق انتخاب پوشش» نشسته؛  تعجب هم ندارد.    



گروهی از پامنبری‌های میرحسین موسوی که از تضعیف «نظام» کودتائی شیخ‌وشاه سخت به ‌هراس افتاده‌اند،   پای در دوران میرپنج «روشن‌ضمیر» گذاشته،   به بهانة مخالفت با «حجاب اجباری»،‌   شعار ابله‌پسند «حجاب اختیاری،   حق زن ایرانی» را در فیس‌بوک گذاشته‌اند:



«[...]  کمپینی [...] با شعار حجاب اختیاری،   حق زن ایرانی در فضای مجازی شروع به کار کرده [...] که موسسان آن [...] دانشجویان لیبرال دانشگاه‌های ایران هستند[...]»



گویا طویلة مک‌کارتی ویراست نوینی از «لیبرالیسم» در دست دارد که با آخوند خوب و اسلام رحمانی هیچ تضادی نشان نمی‌دهد.   باری مشتاقان توحش و حماقت می‌توانند به گزارش «ف‌. قاف» در روز آن‌لاین،   مورخ 2 مردادماه سالجاری مراجعه فرمایند.  خیلی جالب است،   آنچه حکومت دست‌نشاندة غرب در ایران طی سه دهة اخیر تحت عنوان یک «اجبار» بر جامعه تحمیل کرده،   اینک به دلیل تغییر الزامات لندن و واشنگتن دگردیسی یافته و تبدیل شده به «حق انتخاب!»   وقتی می‌خواهند جیب ما ملت را بزنند،   اینجوری می‌زنند.   به همین سادگی،  با استفاده از وحشیگری و خودفروختگی قلم به‌مزدها و سکوت دیگران، «نماد» تحجر و توحش پدرسالار که زن را در جایگاه «برده» و «کالا» قرار می‌دهد،  تبدیل می‌شود به «حقوق انسانی!»   اگر روند جریانات به همین منوال ادامه یابد،   برای این سه دهه چپاول و کشتار یک چیزی هم به ایالات متحد و آخوندهای دست‌نشانده‌اش بدهکار خواهیم شد.   



در همین راستا،   یکی از زباله‌های صادراتی حکومت جمکران به فرنگستان «همه» را فراخوانده تا به صف «شیخ‌پرستان» ملحق شوند!   تعجبی هم ندارد،   وقتی بی‌بی‌سی برای به ارزش گذاشتن «آخوند» و مقدسات به مدفوع خمینی،  عبدی کلانتری،  و...و نامة‌ منتشر نشدة‌  شاملو متوسل می‌شود،‌   «خبرنگار» پیشین مجلس فرمایشی جمکران دیگر جای خود دارد.   مطلب را با توضیح در مورد نامة ‌شاملو ادامه می‌دهیم.  همانطور که در «فتوی ادبی» گفتیم،    احمد شاملو بر اساس نامة کذا تأکید کرده که خوانندة شعر از خوانندة رمان «متعادل‌تر» است:



«[...] در حالى‌‌که شعر [...]‌ نسبت‌‌ به رمان خواننده‌‌گان متعال‌ترى‌‌دارد [...] و مقوله‌‌ئى‌‌ است به‌‌ کلى خارج از دسترس عوام[...]»



گذشته از ابعاد رمان‌ستیز نامة کذا،   این پرسش منطقی مطرح می‌شود که شاملو چگونه از ساختار شخصیتی خوانندگان شعر و رمان آگاه شده‌‌،   و با چه «ترفندی» توانسته به متعادل‌تر بودن گروه اول پی ببرد؟   تا آنجا که ما می‌دانیم،   و نظریه‌های معاصر ادبی هم بر آن صحه گذاشته‌اند،   اثری که به چاپ می‌رسد و در دسترس عموم قرار می‌گیرد دیگر از «کنترل» نویسنده خارج می‌شود.   به عبارت دیگر،   مخاطبان اثر کذا به هیچ عنوان تحت نظارت و یا قیمومت نویسنده و شاعر نیستند.   چگونه احمد شاملو به خود اجازه داده این «مخاطبان» ناشناس را «ارزیابی» کند؟   برای این پرسش یک پاسخ منطقی می‌توان ارائه داد،   و آن اینکه شاملو از جایگاه واقعی اجتماعی‌اش به عنوان «شاعر» خارج شده،   و همزمان «سه فتوی» آخوندی جداگانه صادر کرده.   فتوی «برتری شعر» بر رمان،  که در بطن آن دو فتوی «برتری خوانندة شعر» بر خوانندة‌ رمان،   و به طور ضمنی «برتری شاعر» بر «رمان‌نویس» پنهان شده.   ولی به کسانیکه به اینگونه «نامه‌ها» دل بسته‌اند در همینجا بگوئیم،  نویسندة «نامة منتشر نشده» هر که بوده گز نکرده جر داده!  در جامعة مدرن،   هیچکس بر دیگری «برتری» ندارد؛   هر فرد از جایگاه واقعی اجتماعی خود برخوردار است،  و این «جایگاه» انسانی است! 
     



 












...









Share