ادب و المپیک!
طی دو روز گذشته، در واکنش به عقبنشینی غیر قابل اجتناب آمریکا، به ویژه
از برنامة «سپردفاعی» در لهستان، محور فاشیسم بینالمللی که واشنگتن را به صورت «غیررسمی»
و «خودمانی» به جمکران متصل میکند، تهاجم تبلیغاتیاش را شدت بخشیده. و جالب اینکه بلافاصله نیز پاسخ مطلوب را از
جانب نیروی دریائی حکومت اسلامی دریافت داشته.
قرار شده اینبار «برادران» از سوخت
هستهای در زیردریائیهایشان استفاده کنند،
تا استقرار سپر دفاعی آمریکا در
کشورهای حوزة خلیج فارس بهانة «موجه» داشته باشد!
نیازی نیست بگوئیم که نیروهای نظامی حکومت «مستقل» و «ضدامپریاس»
جمکران در واقع با شعار «نبرد با آمریکا»، به پاسداری از منافع یانکیها مشغول بوده و
هستند. همچنین نیازی نیست که بگوئیم گسترش این منافع
بدون «محاصرة روسیه» امکانپذیر نیست. و از
قضای روزگار این «محاصره» همان هدف مقدسی است که برای تحقق آن ژرمنها، به
ویژه در دورة هیتلر «روشنضمیر» جانفشانیها کردهاند! باری در
راه دستیابی به اهداف کذا، «واشنگتن پست» و «یدیعوت آهارونوت» به ارائة
تصویر دلپذیر از جمکران و عربستان مشغول شدهاند؛
بوق کهنهفروشهای نیویورک نیز
برای ارائة تصویر قدرقدرت از حکومت جمکران به صدا در آمده. البته در ظاهر امر «مسیر حرکت» این بوقها با
یکدیگر در «تقابل» قرار گرفته.
«واشنگتن پست» مقالهای به قلم وزیر امور خارجة جمکران، «صالحی» منتشر کرده تا حکومت ملایان را جهت تأمین
منافع واشنگتن، در آیندة سوریه «شریک»
کند. و در راستای همین سیاست استعماری لازم
آمد که عربستان «جمکراندوست» و «ضداسرائیلی» شود. این «کارخیر» را نیز در تاریخ 9 اوت 2012 ، روزنامة «یدیعوت آهارونوت»، البته
به صورتی بسیار «ناشیانه» به انجام رساند، و همزمان «بیداری» کیهان و «فارسنیوز» را نیز
شاهد بودیم.
بله، سرانجام خبرهای
جانگداز «عقبنشینی» آمریکا از استقرار سپر دفاعی در لهستان، و همچنین دستگیری افسران ترکیه و عربستان در
سوریه، به ترتیب در کیهان و فارسنیوز، مورخ 19 مردادماه 1391 انتشار یافت! گویا کیهان
آنقدر سرگرم «نبرد با آمریکا» بود که از انتشار «خبر» عقبنشینی آشکار ارباب
«غافل» مانده بود!
باری رادیوفردا و بیبیسی،
مورخ 9 اوت 2012 چنین گفتند که عربستان
به اسرائیل هشدار داده که اگر هواپیماهایاش برای بمباران تأسیسات هستهای ایران
از آسمان اینکشور عبور کنند، با ضدهوائی پدرشان را در خواهد آورد! یادآور
شویم که عربستان این هشدار را به یانکیها «تقدیم» کرده تا آنها «هشدار» را به گوش
اسرائیل برسانند! ولی از عجایب روزگار اینکه «خبر» هارت و پورت فرضی شیخ عربستان ابتدا
در رسانة اسرائیلی منتشر شد! بله، مگر اسرائیل دست عربستان را بگیرد؛ عقبنشینی
یانکیها شیخ عربستان و جمکرانیان را چنان در باتلاق افلاس فروانداخته که دل اربابانشان
هم به رحم آمده.
اینچنین بود که خداوندبخشندة مهربان «واشنگتن پست» را به
یاری قلعة حیوانات فرستاد، و برای رفع پنچری شیخ عربستان هم به «یدیعوت آهارونوت»،
یک «اساماس» ارسال فرمود! ولی «قادر متعال»، طبق معمول «زنان» قلعة حیوانات را از قلم
انداخت و ... و خواهران زینب نیز «طبق معمول»، به عقب بازگشته، خود را «در آغوش پدر» انداختند. اینبار به بهانة «مخالفت» با حجاب! البته
پیشتر شکرخوری علی خامنهای در مورد «فروغ فرخزاد» زمینة مساعد برای آشفروشها
فراهم آورده بود. به مصداق «مه فشاند نور
و سگ عوعو کند»، مقام معظم نیز کمی عوعو فرمودند تا دست «بیبیسی»
باز باشد و بتواند «لذت افتادن در آغوش پدر» را به ارزش بگذارد.
باری یک گروه از خواهران که خیلی خیلی مترقی و پیشرفته تشریف
دارند، و چندی پیش هم سیمین بهبهانی برای دریافت جایزهشان
به پاریس آمده بود، با حذف مرد از روابط
اجتماعی، موفق شدهاند حقوق و آزادیهای اجتماعی زن را با
«آزادی زن در حرمسرا» مترادف سازند و الگوی مناسبی برای «لات مؤنث» ارائه دهند. ویژگی «لات
مؤنث» این است که هرگز از دور باطل «تعلقات» خارج نخواهد شد. خلاصه مطالعة
مقالة وزین «من و حجاب» به ما کمک میکند که در بنگاه بیبیسی، به «حکمت» المپیک لندن پی ببریم.
در این المپیک، به
همت «شمارة 10 داونینگ ستریت»، علاوه بر
گاوبندیهای معمول، اعمال نفوذ و تقلب، افتخار به تعلقات مذهبی، روضه و زوزه برای پدر و مادر و خصوصاً رفتگان، و همچنین تقلید از جانوران وحشی نیز به ارزش تبدیل
شده. خلاصه این المپیک از کربلا فقط امام
حسین عین را کم دارد و از دوران پرافتخار هیتلر هم صلیب شکسته را. بله،
المپیک لندن از هر نظر «حسینی» شده، جای هیتلر خالی است که ببیند «بیبیسی» فارسی
برای گسترش پروپاگاند «روسستیز» چه ابتکارها به خرج میدهد!
بوق وزارت امور خارجة بریتانیا یکی از زینبهای «مترقی» و پیشرفته
را زین کرده تا از زبان ایشان، هم «روابط خانوادگی» و «آمریکاپرستی» به ارزش بگذارد، هم
پروپاگاند «روس ستیز» راگسترش دهد. در تاریخ 8 اوت 2012، یک المپیک
ویژه جهت خواهران زینب در بیبیسی
برگزار شد، که «خانوادگی» و «غیررسمی» بود و هیچ ارتباطی هم
با «مهارت» افراد «مسئول» در رقابتهای «رسمی» المپیک نداشت:
«[...] ویکتوریا کمووا [...] که تنها 17 سال دارد[...] و در
همین المپیک در بخش انفرادی برنز گرفته، تعادلش
را نتوانست حفظ کند و از موازنه پائین افتاد،
درست مثل زمانیکه تعادل من بر روی
دستهای پدرم [...] به هم میخورد. اما لذت افتادن من که به آغوش پدر ختم میشد کجا
و غم از دست دادن بخت مدال برای کمووا کجا [...]»
آره خواهر چه کیفی داره شکست و ناکامی! آخرش میافتی در آغوش پدرت! وقتی در
خانه شما را «قهرمان» ژیمناستیک میپندارند،
نیازی به آموزش و مهارت ندارید؛ کاملاً بر عکس! لازم است از تمرین خودداری کرده، و خود را در خانه رها کنید، تعادلتان
را از دست بدهید تا بیفتید! چرا که این
«ناکامی» در واقع به «لذت افتادن در آغوش پدر» ختم خواهد شد. و
بهترین «پاداش» برای آشفروشها همین «آغوش پدر» است، که
برای دریافت آن، «افتادن» و از دست دادن تعادل کفایت میکند. خلاصه
بگوئیم، پیام اصلی این پروپاگاند مهوع، به ارزش گذاشتن «نبود مسئولیت»، «توجیه شکست» و «پدرپرستی» است؛ ارزشهای استعماری که طی یکصدوپنجاه سال
گذشته، خصوصاً از طریق حکومت جمکران بر
جامعة ایران حاکم شده.
به عنوان نمونه،
برای جبران «ظلم» و«ستم» و «بیعدالتی» فرضی داور المپیک که «ناکامی» یکی
از قهرمانان ورزش ایران را در پی آورده، احمدی نژاد «دستور ویژه» صادر فرمودهاند! به
عبارت دیگر حکومت جمکران به ناکامی در مسابقات المپیک «پاداش» میدهد.
میبینیم که این حکومت دقیقاً در مسیر پروپاگاند بلاهتگستر
بیبیسی، یعنی ستایش از شکست گام برمیدارد! به
عبارت دیگر جار و جنجال جمکرانیان پیرامون آنچه اینان «ناداوری» میخوانند، در واقع «شادی» حضرات را از «شکست» بازتاب میدهد.
روشنتر بگوئیم، برای
حکومت مردهشویان رفتن به «المپیک» همان رفتن به صحرای کربلاست! حسین در کربلا
«شهید» شد؛ پس «برتر» و عزیز است، از اینرو هر کس در المپیک «شهید» شود، میباید در جایگاه ویژه قرار گیرد. در شرایطی که بسیاری از ورزشکاران طراز اول
کشورمان به دلیل بیتوجهی دولت و سرکوب محفل کودتا در فقر دست و پا میزنند، و بسیاری از رشتههای ورزشی ایران از حداقل سرمایهگزاری بخش خصوصی وابسته به کودتای 22
بهمن 57 بیبهره مانده، فرمان «ویژة» ریاست جمهور برای جبران یک «ناداوری»
خیلی اهمیت پیدا میکند!
با توجه به اینکه «منطقاً» هدف از شرکت در مسابقات المپیک
کسب مدال، به ویژه مدال طلاست؛ و با
توجه به اینکه حکومت مردهشویان از پایه و اساس شکستپرست بوده و از پیروزی گریزان
است، این سئوال مطرح میشود که به چه دلیل مقامات
قلعة حیوانات دامان مسابقات المپیک را رها نمیکنند؟!
پاسخ به این پرسش در همان پروپاگاند بیبیسی پنهان است. شرکت
در مسابقات المپیک فرصتی است برای به ارزش گذاشتن شکست، پدرپرستی، بیمسئولیتی، حماقت و
از همه مهمتر گسترش «روسستیزی» با توسل به قصه و خاطرات خاله سوسکهها! این قصهها در چارچوب سیاست روسستیز «آنگلو ـ
ژرمن» تنظیم میشود، و مهمترین تفاوت
ظاهریشان با قصههای دوران «جنگ سرد»، جایگزین
شدن مادهگرائی است با «روسگرائی!» به عبارت دیگر، پروپاگاند نوین به دوران «طلائی» استعمار
بازگشته. آنهنگام که برای حذف مخالفان استعمار بریتانیا، الصاق برچسب «روسوفیل» کفایت میکرد!
در تداوم همین روند بود که رسانههای غرب حکومت اسلامی را به
عنوان «مخالف آمریکا» معرفی کردند. باید
پرسید در شرایطی که کل اقتصاد ایران، از
دوران پهلوی اول تحت «نظارت» اروپا و آمریکا بوده و هست، چگونه در بوقهای ناتو «رهبران ایران» «ضدآمریکائی»
از آب در آمدهاند؟! مگر سیاست میتواند مقولهای «غیراقتصادی» باشد؟
منطقاً خیر! ولی بوقهای ناتو با منطق انسانی بیگانهاند، از اینرو جیرهخواران لندن و واشنگتن «سیاستشان
عین دیانتشان» شده، و چرا راه دور برویم؟
ماجرای بانک «ستاندارد چارترد»، به
مصداق «آفتاب آمد دلیل آفتاب» بهترین شاهد است بر این مدعا! حکومت اسلامی،
سالهاست که روی دست لندن و واشنگتن باد کرده و حضرات، به ویژه پس از فروپاشی اتحاد شوروی، به دفعات تلاش کردهاند با توسل به هر تخته
پارهای برای این حکومت توحش «مشروعیت» جهانی و منطقهای کسب کنند. تلاشی که پیوسته با شکست روبرو شده. و این است
دلیل ادامة «مبارزات» رسانهای علی خامنهای و محفل کودتای 22 بهمن 57 با غرب یعنی
با اربابان حکومت!
اینان ابتدا با محمد خاتمی «معرکه» گرفتند، بعد هم
هوس «جنبش دانشجوئی» به سرشان زد! ولی خوشبختانه کودتایشان شکست خورد. سپس به
این فکر افتادند که به بهانة مبارزه با سلاحهای کشتار جمعی به ایران لشکرکشی فرمایند، و در
سواحل خزر لنگر بیاندازند و به این منظور احمدینژاد را از صندوق مارگیری بیرون
کشیدند. ولی اینجا هم به بنبست مراودات استراتژیک بینالملل
افتادند. سرانجام «هیزاکسلنسی»، سایمون
گاس را برای سازمان دادن به یک کودتای مردمی و «تبدیل زباله به رهبر» راهی تهران
کردند، و از قضای روزگار باز هم ناکام ماندند. و ارتش ناتو مجبور شد «به صورت محترمانه»
هیزاکسلنسی را از تهران اخراج کرده، به بهانة «مأموریت ویژه» به افغانستان بفرستد.
البته سناریوهای دیگری هم در چنته داشتند که هیچکدام اجرائی
نشد. به عنوان نمونه قرار بود با هیاهو و
«هووچو» سپاه پاسداران، ارتش آمریکا را از
افغانستان بیرون براند تا حضرات بتوانند با خیال آسوده به گسترش تجارت «حلال»
برده، موادمخدر و سلاح مشغول باشند، ولی
این آرزو هم برآورده نشد. بعد تلاش
کردند قلعة حیوانات را به «دمب» مسکو بچسبانند. اما بازگشت ولادیمیر پوتین به قدرت این برنامه
را هم به شکست کشاند، و همچنانکه پیشتر گفتیم، اعلام مواضع صریح پوتین، به ویژه
در نکوهش اسرائیلستیزی حکومت مردهشویان،
پناهگاه رسانهای این حکومت را که توسط نظام رسانهای غرب ساخته شده بود، ویران کرد.
ولی بوقهای عموسام با واقعیت و شرایط واقعی کاری ندارد؛ و سکوت
نظام رسانهای غرب در بازتاب دادن به مخالفت رئیس جمهور لهستان با استقرار سپر دفاعی
یانکیها در اینکشور شاهدی است بر این مدعا!
آنچه برای محافل جنگفروش اهمیت
دارد، بازگشت به دوران طلائی «جنگ سرد»
جهت بازسازی سنگر پرسود «حق و باطل» است.
و برای تحقق این سنگر الهی لازم است روسیه یکبار دیگر محاصره شود. اینبار
به بهانة مبارزه با تهدید موشکهای «نیست در جهان» ملایان؛ یا جهت
تأمین امنیت اسرائیل، اروپا و آمریکا، آنهم در برابر تهدید «ایران هستهای!» بله، این است دلیل پیشرفتهای «علمی» خامنهای، و «فایدة»
اصلی بحران هستهای. و همین است «مزیت» تحمیل تحریم اقتصادی بر ملت
ایران. خلاصه، بدون
استقرار حکومت مقدسات در ایران، ناتو نمیتوانست
چنین شرایط جادوئیای برای خود فراهم آورد.
ارتش ناتو تحت فرماندهی پنتاگون قرار گرفته و اعضای ناتو، طبق مقرارت این سازمان بدون استثناء از سیاستهای
آمریکا پیروی میکنند. کشور ترکیه هم به
عنوان عضو ناتو، الزاماً تابع سیاست
آمریکا بوده و هست. ولی این واقعیت مسلم را «سازمان تبلیغات
اسلامی»، یعنی همان شاخک «اسلامی» و
«محجبة» ارتش ناتو نادیده گرفته. تعجبی هم ندارد؛ سرکوب،
کشتار، تاراج و واژگوننمائی فقط در پناه
«حجاب» امکانپذیر است. آنهم «حجاب
ایدئولوژیک»، که مرد و زن «حکومتی» به یکسان
از کودتای پهلوی اول تاکنون ملزم به رعایت آن بوده و هستند.
این «حجاب» در دوران پهلوی اول با «کشف حجاب»، و به
عنوان نماد مدرنیزاسیون پهلوی بر ملت ایران تحمیل شد ـ «فلاسفة»
وطنی این مدرنیزاسیون استعماری را با مدرنیته در ترادف قرار ندهند. باری پس
از کودتای 22 بهمن سال 1357، حجاب اینبار
به عنوان نماد مدرنیزاسیون حاج روحالله،
پای به مراودات و روابط اجتماعی گذاشت.
و اینک آشفروشها برای تداوم همین «سنت مقدس» خود را به دو شعار ابلهفریب
مسلح کردهاند. یک گروه از این جماعت تأکید بر توحش و تحجر را
با «حق زن ایرانی» در ترادف قرار داده، و گروه دیگر،
با شعار «نه به حجاب اجباری»، تلویحاً
«حجاب اختیاری» را مورد تأئید قرار میدهد.
حال آنکه «حجاب»، به
عنوان «پوشش فردی»، هیچ نیازی به «تأئید»
گلة خواهران زینب ندارد! این مختصر را گفتیم تا آشفروشها دکان حجابفروشی
واژگونشان را برچینند؛ «انتخاب پوشش»، به عنوان یکی از شیوههای بیان انسان، «فردی» است و به صلاحدید بنیادها و توضیحات و
تحلیلهای کشکی «خواهران» نیازی ندارد! از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به عضویت ترکیه در ناتو و سخنان گهربار
«احمد خاتمی» در وقوقیة جمعة گذشته. «داش» احمد از اینکه «ترکیه» نمیتواند مانند
امپراطوری عثمانی «ضدغرب» باشد خیلی تعجب فرموده!
میدانیم که گورکنها با واقعیات تاریخی بیگانهاند، در
نتیجه جنگ اول جهانی، فروپاشی امپراطوری
عثمانی و این جور چیزها اصلاً برای اینان ارزشی ندارد. مهم
این است که روزی و روزگاری امپراطوری عثمانی وجود داشته، در نتیجه «شرایط واقعی» و رخدادهای تاریخی فاقد
اهمیت میشود. و در راستای نفی شرایط واقعی است که احمد خاتمی
از همسوئی ترکیه با غرب ابراز «تعجب» کرده.
البته «داش» احمد خود را به خریت زده،
چرا که این همسوئی تعجبی ندارد. ترکیه
عضو سازمان ناتوست و طی دههها موجودیت این سازمان نظامی، آنکارا جز همسوئی با سیاستهای آن هیچ راهی
نداشته و ندارد؛ چه دولت آنکارا حجاباش را حفظ کند، و چه به قول حاجروحالله، «لخت» به اداره برود. تعجب
ما از این است که «داش» احمد، قیاس به نفس
کرده و مخاطب را ابله انگاشته، به همین دلیل «نعل وارونه» میزند:
«[...] امام جمعه
موقت تهران با اشاره به عملکرد ترکیه در وقایع اخیر منطقه گفت: تعجب ما از همسایهای است که روزی امپراطوری
بوده و با غرب درافتاده اما امروز با کمک به غرب علیه مقاومت فعالیت میکند.»
این اظهارات مفرح
در فارسنیوز، مورخ 10 اوت 2012 منتشر شده و حماقت احمد خاتمی
یا بهتر بگوئیم توحش «سازمان تبلیغات اسلامی» را بازتاب میدهد. احمد
خاتمی به این توهم دامن میزند که عضویت «رسمی» ترکیه در سازمان ناتو با عضویت
مطبخی و غیررسمی حکومت اسلامی در این سازمان یکسان است. در
نتیجه، ترکیه نیز برای واژگوننمائی میتواند
همچون ملایان جمکران از «استقلال»
برخوردار باشد، ولی به هیچ عنوان چنین
نیست! «رسمیات» الزامآور است و رعایت مقررات را
ایجاب میکند. حال آنکه عضویت «غیررسمی» جمکرانیان در ارتشناتو
پس از کودتای 22 بهمن 57، راه را برای جفتکپرانی و استقلال و آزادی
ملاجماعت و تل موهوم «مردم» هموار کرده.
خلاصه ملایان، به ویژه پس از برملا شدن روابطشان با بانک
«ستاندارد چارترد» در جایگاهی نیستند که بتوانند ترکیه را به دلیل «پادوئی» برای
غرب مورد سرزنش قرار دهند. ابراز تعجب احمد خاتمی از عملکرد ترکیه، حکایت همان «محتسب» در گلستان سعدی است که با
ماتحت برهنه در بازار به ارشاد «گمراهان» مشغول بود! به همچنین است مطلب بیبیسی، مورخ 10 اوت 2012 تحت عنوان، «ادب از که آموختی!» شیخ
صادق صبا و شیوخ همکارشان که «بمب فرهنگی» هم منفجر میکنند، به یاد داشته باشند که در دورة سعدی، «ادب لقمان حکیم» از تعریف رایج دوران سعدی برخوردار
بوده، و «تاریخ» مشخص دارد!
...
<< بازگشت