بوز و بحران!
در تاریخ 30 اوت 2012، ظرفیت واحد
اول نیروگاه بوشهر در «سکوت رسانهای» کامل شد!
نشست غیرمتعهدها در تهران هم با
سکوت «طبیعی» رسانههای غرب روبرو بود. البته این سکوت هیچ تعجبی ندارد؛ رسانههای
حکومتاسلامی هم در مورد نشست مذکور،
بفهمی نفهمی خفقان گرفته بودند! دلیل هم اینکه این نشست به انزوای جادوئی «حکومت
اسلامی» پایان میدهد و از دامنة عربدةجوئی این حکومت خواهد کاست. خلاصه، دکان
نبرد جمکران و تلآویو کساد شده، و بیبیسی
در عزای «حسین» سوگوار است.
بوق وزارت امورخارجة انگلستان که چندی پیش در جبین آخوند
منتظری «لیبرال ـ دمکراسی» رویت کرده بود،
اخیراً «پرسوناژ» خوئینیها را به عنوان «روحانی
چپگرا» برای فروش گذاشته! خوئینیها همان کسی است که مجری توطئة «اشغال
سفارت آمریکا» بود و بعد هم بوزنامة «سلام» را به راه انداخت. قرار بود اراذل و اوباش به بهانة اعتراض به
«تعطیلی» بوزنامة کذا دانشگاه را به آشوب بکشند و خردجال به راه اندازند که نشد! بعد هم طرح سرشار از نبوغ هیزاکسلنسی سایمون گاس
ناکام ماند، و تلاش استعمار برای بازتولید سناریوی اشغال
سفارت آمریکا شکست خورد و کار بجائی رسید که مقام معظم تهاجم به سفارت انگلستان را
نکوهش فرمودند؛ و سایت شخصیشان هم سخنان رهبر حکومت اسلامی را
سانسور کرد. علامت تعجب هم نمیگذاریم. مسئول سایت خامنهای از رهبر عظیمالشان دستور
نمیگیرد، از ساواک دستور میگیرد که
همواره گوش به فرمان سازمان سیا بوده و هست. حال که به سازمان سیا رسیدیم بگوئیم در سایت
فرانسه زبان «لو.گران. سوآر» که به «ولتر. نت» نزدیک است، پیرامون
ارتباط «گزارشگران بدون مرز» با سازمان سیا و پنتاگون مطالب فراوان انتشار یافته.
جدیدترین دور باطل «بازگشت به گذشته» که با رسمیت یافتن
عضویت روسیه در سازمان تجارت جهانی و انتشار تصاویر برهنة شاهزاده «هری» آغاز شد، مسیر آمریکا را، البته تا
حدودی، از محافل جنگ سرد در اروپا جدا کرد.
در آمریکا، کودتای
نظامیان «نژادپرست» کشف شد، حال آنکه
محافل اروپا از طریق رسانههای جمعی، به دوران نورانی نبرد «کلود لوی ستراوس»، یکی از
رهبران جبهة «حق» با «ژان پل سارتر»، رهبر جبهة باطل بازگشتند! به
آنروزهای خوب که پامنبریهای ارتش ناتو، جنایات
هیتلر را «تداوم اومانیسم» معرفی میکردند، و ژان پل سارتر هم «نویسنده» را در خدمت مکتب و ایدئولوژی
میخواست!
باری، در تاریخ 29
اوت 2012، شبکة «آرته» با «کلود لویستراوس» راحل برایمان
معرکه گرفته بود. ایشان نیز طبق معمول، باورهای
دینی و روابط خانوادگی و قبیلهای را با «فرهنگ» در ترادف قرار داده، پروپاگاند
سازمان سیا را به مخاطب منتقل میکردند. همزمان
با نبش قبر لوی ستراوس توسط شبکة «آرته»، بوزنامهنگاران «شریف» و «مستقل» بیبیسی هم
فرصت را غنیمت شمرده، ضمن ورجه ورجه در
لجنزار «روابط طبیعی»، یواشکی بجای
«نژادپرست» نوشتند، «آنارشیست!» و
خلاصه با اینکار لگد محکمی نثار «اومانیسم» کردند. بله، 4 تن
از نظامیان آمریکا، به دلیل «نفرت» از سیاه پوستان، قصد داشتند باراک اوباما را ترور کنند؛ سایت
بیبیسی مورخ 29 اوت 2012 چنین تیتر زده بود:
«سربازان آنارشیست آمریکائی برای سرنگونی حکومت توطئه کرده
بودند»
«بوزنامهنگاری» هم عالمی دارد! البته هوچیهای
بیبیسی به این مختصر اکتفا نکردند؛ اینان
ضمن تأکید بر «استقبال مردمی» و میلیونی از تصاویر برهنة شاهزاده «هری»، مخالفت
«حقوقی» چین و روسیه با تجهیز تروریستها در سوریه را به حساب اعتقادات دینی
«جمکرانیان» گذاشته و آن را «طبیعی» معرفی کردند؛
البته از زبان مقام معظم قلعة
حیوانات.
به گزارش بیبیسی، مورخ 29 اوت 2012، علیخامنهای
در گفتگو با دبیرکل سازمان ملل، راه حل
بحران سوریه را در راستای «اعتقادات دینی» قرار داده، و یک
«شرط طبیعی» هم برای حل «بحران» ارائه کرده:
«[...] جمهوری اسلامی ایران براساس اعتقادات و آموزههای دینی
خود، آماده هرگونه تلاش برای حل بحران سوریه
است. اما حل بحران سوریه یک شرط طبیعی دارد [...] جلوگیری
از ارسال سلاح به گروههای بیمسئولیت داخل سوریه[...]»
از اینجا چند نتیجة شگفتانگیز میگیریم. نخست
اینکه حکومت بحرانساز جمکران، بر اساس
اعتقادات دینی، آمادة تلاش برای «حل بحران» سوریه است! دیگر
آنکه علی خامنهای، نماد بیمسئولیتی و انسانستیزی
با مفهوم «مسئولیت» آشناست، و از همه مهمتر اینکه، مخالفت چین و روسیه با تجهیز نظامی «مخالفان
دولت» که مبنائی حقوقی و دمکراتیک دارد،
تبدیل شده به همان «شرط طبیعی» در چنتة علیخامنهای! بدون امثال
«کلود لوی ستراوس» و دیگر پامنبریهای «نخبة» دکان اسطورهفروشی سازمان سیا چنین مرزشکنیهائی
امکانپذیر نمیشد، و بیبیسی هم نمیتوانست حقوق معاصر و انسانمحور
را با «تعلقات» دینی، یعنی عرصة توحش «مقدسات ـ منهیات» را با اومانیسم در ترادف قرار دهد و باد
در بادبان «سرگئی اودالتسوف» بیاندازد.
«اودالتسوف»، رهبر
جبهة به اصطلاح «چپ» در روسیه است. و این
جبهه همچون «پیروان خط امام» و دیگر اسلامگرایان، «فعالیت
سیاسی» را با مزاحمت خیابانی و لاتبازی عوضی گرفته. در
کشوری که با 500 نفر میتوان حزب تشکیل داد،
«اودالتسوف» فقط به «تظاهرات
خیابانی» تمایل نشان میدهد. دلیل هم روشن است، جبهة
کذا بجز «ابراز نفرت از پوتین» هیچ برنامهای ندارد! این
جبهه مجوز تظاهرات میگیرد تا بتواند در خیابان به «گسترش حماقت» بپردازد، و شعار
«پوتین باید برود» سر دهد! به عبارت دیگر،
برنامة «جبهة چپ» روسیه برکناری
ولادیمیر پوتین شده! سرگئی اودالتسوف، به قول
خودش نمیتواند پوتین را تحمل کند! بیدلیل نیست که شبکة «آرته» هم به «اودالتسوف»
ارادت فراوان میورزد. عملکرد ایشان به مخالف نمایان جمکران شباهت
دارد. هر بار «اودالتسوف» را به علت قانونشکنی
بازداشت میکنند، سخت بیمار میشود و به
حال مرگ میافتد! وقتی آزادش میکنند برای گرفتن مجوز تظاهرات در مسکو هیاهو به
راه میاندازد.
باری، سایت بیبیسی، مورخ 28 اوت 2012 در مطلبی تحت عنوان «یکی از
مخالفان دولت روسیه به هشت سال حبس محکوم شد»،
نظر «سرگئی اودالتسوف» را در مورد حکم دادگاه منتشر کرده:
«[...] اودوالتسوف، از برجستهترین چهرههای مخالف [پوتین]، این
حکم را وحشیانه و جنونآمیز و پیروزی بیقانونی خوانده است[...]»
بیبیسی درست میگوید.
اودالتسوف «برجستهترین» مخالف
«ولادیمیر پوتین» است به این دلیل که برخورد این «مخالف برجسته» با رئیس جمهور
روسیه، در واقع برخورد «پسر» است با «پدر خانواده!» اودالتسوف
«پوتین» را نه در جایگاه واقعی اجتماعیاش، که در جایگاه «پدر خانواده» میبیند! و
روابط «پدر» و «پسر»، هرگز از دور باطل
«اطاعت ـ شورش» خارج نخواهد شد! در خانواده،
«روابط طبیعی» حاکم است، نه
روابط منطقی! اگر خامنهای بر طبل «برادری» میکوبد و بوقهای
جمکران ذکر «خانواده» گرفتهاند، فقط یک
دلیل دارد؛ هدف قرار دادن جامعه در دور باطل «عشق و نفرت» و
انحراف افکار عمومی ایرانیان از «اهداف» است. همان برنامهای که با «شاه و مصدق» و «شاه و
خمینی» به راه انداختند. جالب
اینکه، محافل جنگ سرد در روسیه نیز برای اجرای همین برنامة
مقدس خیز برداشتهاند. به همین دلیل است که اخیراً «اوپوزیسیون» روسیه اموال
دولت را به نام ولادیمیر پوتین کرده و از زندگی افسانهای او داستان میبافد! بله، همه
بدانند که «پوتین» مالک چندین کاخ و کشتی و غیره است. سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 31 اوت سالجاری به این داستان «مردمپسند»
اشاره کرده. به عبارت دیگر پروپاگاند روسستیز
و تحرکات اوپوزیسیون روسیه، ولادیمیر پوتین را همزمان در جایگاه «تزار» و
«استالین» قرار داده. پوتین هم ثروت
افسانهای دارد و به طرفداری از کلیسای
ارتدکس، «پوسی رایوت» را به زندان میاندازد، هم مخالفاناش را به «گولاک» میفرستد!
اشکال فقط اینجاست که قصرهای پوتین به دولت تعلق دارد، در
روسیه کلیسای ارتدوکس به سیاست دخالت نمیکند، و حاکمیت روسیه هم «دینی» نیست! در نتیجه در اینکشور، بحث «احترام و توهین» به مقدسات به هیچ عنوان
مطرح نیست؛ «تهاجم به حریم خصوصی» جرم
شناخته میشود. حاکمیت
روسیه «جرم» را در ابعاد حقوقی آن تعریف کرده و این امر برای غرب و منافع استعماری آن مشکلآفرین
شده. این است دلیل سکوت دکانهای حقوق بشر غرب در برابر سرکوب آزادی بیان در لهستان، و جنجال
بیمعنای همین «دکانها» در اعتراض به محکومیت «پوسی رایوت» در روسیه!
«پوسی رایوت»، مانند
حکومت جمکران، حریم خصوصی را مورد تهاجم
قرار میدهد و ابتذال و خشونت را بر حریم عمومی تحمیل میکند. اگر به
مقالة اخیر الکساندر لاتسا که در تاریخ 29 اوت 2012 در سایت فرانسه زبان نووستی
منتشر شده بنگریم خواهیم دید که «پوسی رایوت» علاوه بر رسانههای غرب، از
حمایت محفل «برهزوفسکی» نیز برخوردار است.
خلاصه مافیای اسلامنواز و اسرائیلپرستی که در دوران بلبشوی
یلتسین قدرت را در دست گرفت، در روسیه
بازوهای توانائی دارد. به عنوان نمونه، فیلم «راشن ترنسپورتر» که در سال 2008 در
روسیه ساخته شد، نفوذ و قدرت تخریب این شبکة بینالمللی را با
ظرافت تمام به تصویر کشانده، بگذریم.
«الکساندر لاتسا» گذشته از بررسی تهاجم سازمان یافته به
کلیساها، و رواج ادبیات جنگ سرد، به
جنجال پیرامون «پوسی رایوت» در رسانههای غرب اشاره کرده، و از سکوت مزورانه و «طبیعی» در برابر مجازات «کفرگوئی»
و «توهین به مقدسات» در کشور لهستان سخن به میان آورده:
«وقتی [...] در لهستان یک خوانندة سرشناس پاپ به دلیل
کفرگوئی تحت پیگرد قانونی قرار میگیرد و ممکن است به دو سال زندان محکوم شود [صدای
اعتراض غرب به گوش نمیرسد.]»
بله، میبینیم که محکومیت
«پوسی رایوت» به جرم تهاجم به حریم خصوصی ارتدوکسها با اعتراض حضرات روبرو میشود، ولی اتحادیة
اروپا و یانکیها سرکوب «آزادی بیان» در کشور لهستان را به سکوت برگزار میکنند. البته
سکوت رسانههای غرب به این موضوع محدود نمانده؛
بسیاری از رخدادها، از
جمله نیروگاه بوشهر و ملاقات دبیرکل سازمان ملل با نخستوزیر و وزیر امور خارجة
سوریه در تهران هم به سکوت برگزار شد! اما این سکوت در برابر سکوت رسانههای غرب
پیرامون اظهارات میکائیل کودورکووسکی هیچ نیست. الکساندر لاتسا مینویسد:
«[...] اخیراً کودورکووسکی که در زندان است، طی مصاحبه با رسانههای آلمان از صدور حکم زندان
برای پوسی رایوت انتقاد به عمل آورد و همزمان رفتار نامربوط اوپوزیسیون روسیه را
نیز نکوهش کرد، ولی
هیچ رسانهای مصلحت ندید این بخش از اظهارات کودورکووسکی را درست ترجمه کند [...]»
میبینیم که غرب
اوپوزیسیون روسیه را به همین صورت «غیرمنطقی» میپسندد؛ اوپوزیسیون دینستیز، شورشی، و به
ویژه ابتذالپرست! مشابه همان اوپوزیسیون
به اصطلاح «لائیکی» که از آخوندهای اسقاطی و تفالههای فدائی، مجاهد، تودهای و ساواکی برای ملت ایران سر هم
کردهاند.
این حضرات نیز همچون «پوسی رایوت»، کاری با حقوق اجتماعی، انسانمحوری، آزادی بیان،
مسئولیت دولت و حاکمیت و خلاصه چارچوبهای حامی شهروند ندارند. اینان میخواهند «نفرت» از آخوند را با «عشق» به فرد
دیگری جایگزین کنند فرقی نمیکند چه کسی بجای آخوند بنشیند. مهم
این است که سگی بجای کلهپز بنشیند. دیدیم که میرحسین، سردستة
آدمکشهای حکومت اسلامی را هم برایمان «علم» کرده بودند. جماعت
تا دیروز استالین و اتحاد شوروی را «ستایش» میکردند؛ بعضیهایشان
در دکان «السابقون، السابقون» با تیر و
تفنگ و چماق به جنگ «ظلم» و «ستم» و «استکبار» رفته و برای مخالفانشان «خط و
نشان» واجب و شرعی میکشیدند. بعضی دیگر تا همین دو روز پیش از استبداد
«صحیح» و «مدرن» رضاشاه «کبیر» ستایش میکردند و اکنون که واشنگتن به دلیل اردنگ
استراتژیکی که از روابط جدید منطقهای نوش جان کرده، ناچار
است به حمایت از اینان پایان دهد، جارو
جنجال به راه انداختهاند که ما «انسانمحور» شدیم!
چه خوب! ولی بجای شعار،
میباید چارچوب حقوقی «انسانمحوری» را برای ما ملت تعریف کنید، تا نادان از این جهان نرویم. چرا که جمکرانیها هم طوطیوار به تکرار «انسانمحوری»
مشغول شدهاند؛ مد شده! خلاصه، بهتر
است بجای «کرکریخوانی» فلسفینما، حضرات اول
بفرمایند «انسان» مورد نظرشان چیست، تا
بعد برسیم به «محورهایشان!»
...
<< بازگشت