لات و دکارت!
این عوعو سگان
شما نیز بگذرد
یانکیها و
متحدانشان برای تبدیل محور «بهار عرب» به «قلعة حیوانات» خیز برداشته بودند تا هم
بتوانند جیرهخوارانشان را در تونس و مصر و لیبی «ضدآمریکائی» قلمداد کنند، هم خودشان
همچون دوران نورانی جیمی کارتر در «سنگر حق» لنگر اندازند، که ناکام ماندند!
دکارت میگفت،
«میاندیشم، پس هستم»، آنگلوساکسونها میگویند، لاتبازی میکنیم، پس هستیم! و
«هستی» آنگلوساکسون با «سنگرحق» پیوندی ناگسستنی دارد. جالب
اینکه، سنگر پربرکت کذا را بدون تهاجم به
حریم خصوصی و مرزشکنی نمیتوان پا برجا نگاه داشت. از اینرو یانکیها و متحدانشان در سراسر جهان
برنامة تهاجم به «حریم خصوصی» را به اجرا درآوردهاند. برای
اجرای این برنامه کافی است «اوباش» یا «آخوند» ـ هیچ تفاوتی نمیکند ـ در جایگاه «قضاوت» قرار گیرد؛ قضاوت
در مورد افراد، شخصیتها، یا قضاوت در مورد مذهب، سیاست، اقتصاد،
هنر و غیره.
از آنجا که
اوباشجماعت «آزاد» است و بر «استقلال» خود از قوانین و مقررات جامعة انسانی تأکید
دارد، بلافاصله بر «مسند قضاوت» مینشیند، در مورد همه چیز و همه کس حکم صادر میکند و
حکم صادره را نیز به اجرا در میآورد. و اینگونه
است که نان آنگلوساکسونها در روغن فراوان شناور میشود. این روند
در هر منطقه متفاوت است. اگر در روسیه و کشورهای مسلماننشین بر لاتبازی
اسلامگرایان و پوسیرایوتها تکیه کرده،
در درون مرزهای ناتو از تهاجم به زندگی خصوصی حمایت میکند.
در مناطق نفوذ
«یورو ـ دلار»، یعنی در اتحادجماهیر نوکری، به
ویژه در جمکران، یکجانبهگرائی و وحشیگری
را با تکیه بر مقدسات «دینی ـ بومی»، به «ارزش» تبدیل میکنند. از آنجمله است، قتل گریبایدوف، سفیر
روسیه، نقض قرارداد رژی تنباکو، استقلال پهلوی اول، استقلال مصدق،
استقلال خمینی و ... و به ویژه
استقلال تل موهومی که «مردم» نامیده میشود!
بله لاتولوتهای منطقة نفوذ یانکیها در عرصة فلسفه، ادب، هنر و سینما همگی صاحبنظرند و فلسفه، رمان، شعر
و فیلم، اگر از سوی سگهای هار لندن و واشنگتن در حکومتهای
اسلامی مورد تأئید قرار نگیرد، مسلماً نکوهشهای
هیلاری کلینتن و البابا بندیکتوس را نیز در پی خواهد آورد! یادآور شویم به زبان عربی پاپ را «البابا» میخوانند. که اخیراً نیز ایبابا شده، بگذریم!
به همین دلیل لاتولوتهای
«جهان اسلام» را برای اعتراض به آنچه «توهین به مقدسات» مینامند، در
برابر سفارتخانههای آمریکا و شرکاء جمع میکنند،
تا همزمان با طواف حضرات به دور «کعبة آمالشان» و اجرای برنامة سنگ زدن به
«شیطان»، رسانهها نیز به وزیر امورخارجة
یانکیها و رهبر کاتولیکهای جهان تریبون بدهند و اینان بتوانند با بیشرمی «همرزم»
و همسنگر اوباش شوند. ولی همچنانکه مورد اشغال سفارت آمریکا و
گروگانگیری در تهران نشان داد، انگیزة
واقعی از این لشکرکشیهای خیابانی سرکوب ملتها و تاراج ثروتهای ملیشان است.
به همین دلیل
پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، جیمیکارتر، بجای تأکید
بر مسئولیت دولت موقت در رعایت مقررات و ضوابط بینالمللی، و تقاضای محاکمة لشوش قانونشکن، برنامة
پربرکت «قطع رابطه» و تحریم اقتصادی را به اجرا درآورد! به این ترتیب،
دولت کودتائی شیخ مهدی به اوپوزیسیون
حکومت کودتا تبدیل شد! تاج رهبری جبهة «ضدامپریاس» نیز بر عمامة روحالله
خمینی نشست. و از همه مهمتر، حاکمیت
آمریکا خود را به عنوان مظلوم در «سنگر حق» قرار داد! این «برنامه»
لندن را نیز به هوس انداخته بود. حاکمیت
بریتانیا چند بار تلاش کرد تا در ایران اراذل و اوباش را به اشغال سفارتخانة خود
وادارد ولی به دلایلی که بر ما پنهان مانده،
موفق نشده بود. خلاصه، تجمع اوباش در برابر سفارتخانههای آمریکا و
متحداناش در واقع برای حمایت از مطالبات استعمار سازماندهی میشود، و بنبستهای ایجاد شده در روابط بینالملل، یانکیها را به این فکر انداخت تا این برنامه را
در کشورهای «بهارزده» نیز به اجرا در آورند.
گاوچرانها میخواستند مانند دوران
نورانی کارتر، با دستنشاندگانشان در رسانهها «قطع رابطه» کرده،
جیب ملتها را بزنند، و میترامنی
را به عنوان «ویراست دوم ریگان» به کاخسفید بفرستند، ولی دست تقدیر جز این خواست!
همچنانکه شاهد
بودیم به محض انتشار خبر قتل سفیر یانکیها، باراک اوباما اعلام داشت «قطع رابطه با لیبی
مطرح نیست و آمریکا برای تحقیق پیرامون این تهاجم با دولت لیبی همکاری خواهد کرد!» به
عبارت دیگر، حاکمیت آمریکا تلویحاً و بالاجبار گزینة تبدیل
لیبی به قلعة حیوانات را کنار گذاشت. اینچنین بود که لاتولوتهای عموسام در مصر و به
ویژه در ایران نیز عقب نشستند و ناغافل «مخالف خشونت» از آب در آمدند! هر چند
در کمال حماقت از «توهین» به مقدسات سخن میگویند، و تیغة تیز حملاتشان را آگاهانه متوجه «آزادی
بیان» کردهاند.
ولی این مسئله
جالب توجه است که در هرحال از منظر حقوقی، به «مقدسات» نمیتوان «توهین» کرد، چرا که «مقدسات» موجودیت مادی ندارد! به
«اماکن مقدس»، به «انسانها» و به
بنیادها میتوان «توهین» کرد، ولی توهین به «پیامبر» و «ادیان» امکانپذیر نیست،
چرا که از یکسو «انسان مقدس» وجود خارجی ندارد، و از
سوی دیگر پیامبر اسلام در قید حیات نیست. و تا آنجا که ما میدانیم ایشان در وصیتنامهشان اراذل را
به عنوان وکیل مدافع معرفی نکردهاند. هر چند
وصیتنامهای هم از آنحضرت برجا نمانده،
شاید هم در موزههای لندن یا برلن محفوظ باشد.
در هر حال آنچه اهمیت دارد تصویر
محمد در ذهن مسلمان است، نه در ذهن
غیرمسلمان و ضدمسلمان! بله، وقتی
میگوئیم انسان محوری یعنی همین!
یعنی انسان
نپذیرد که دیگری برای باورهایاش تصمیم بگیرد. یعنی انسان نپذیرد که ایمان و اعتقاداتاش را دولتهای
جیرهخوار و مشتی لات و اوباش به ابزار تأمین منافع ناتو تبدیل کنند. یعنی هر مسلمان،
خود را در آئینة مسلمانی خویش ببیند، نه در آئینة رسانههای مرداک! انسانمحوری یعنی همین! حال اگر حقوق بشر در این میان نقض شده، حقوق کسانی است که اعتقادشان را به «پیامبر» از
دست لاتواوباش سنگپران دریافت نکردهاند.
شاید وبلاگ بعدی را به بررسی حقوقی
«توهین» اختصاص دهیم تا ابعاد توحش آنها که با هدف سرکوب «آزادی بیان»، عربدة «توهین به مقدسات» سر میدهند روشنتر
شود. بگذریم و بازگردیم به عقبنشینی
اخوانالمسلمین در مصر.
به محض اینکه
لات و لوتهای عموسام را برای اعتراض به فیلم «موهن» به خیابان آوردند، «بی. اف.
ام. تی. وی» اعلام داشت «اخوانالمسلمین خواهان لغو مسافرت محمد مرسی به بروکسل و
واشنگتن شده!» بله، یک فیلم روی یوتوب میگذارند، بعد هم
با اراذل و اوباش برنامة لشکرکشی خیابانی
به راه میاندازند و همین لاتبازیها میباید سرنوشت یک ملت را در رسانههایشان
«رقم» زند. لازم بود محمد مرسی با ارباباناش «قهر» کند، تا اسرائیل
بتواند در انزوای رسانهای قرارگیرد و ملایان جمکران هم «اتمی» شوند و مذاکرات صلح
ماستمالی گردد، که نشد!
اینچنین بود
که محمد مرسی در سخنرانیاش تظاهرکنندگان را به رعایت قوانین مصر فراخواند! خلاصه محمد مرسی که خودش با کودتا به قدرت رسیده
و با کودتای دیگری قوة مقننه را نیز در اختیارش گذاشتهاند، ناچار
شده تهاجم به سفارتخانه را محکوم کند و دم از رعایت قوانین بزند! دردسرتان ندهم، روز 13
سپتامبر 2012، محمد مرسی برای تقاضای کمک
مالی از اتحادیة اروپا وارد بروکسل شد و به «ستریپتیز» در برابر «باروسو» اکتفا
کرد. مرسی شدیداً از «توهین به مقدسات» انتقاد به عمل آورد و «باروسو» هم خیلی
تفریح کرد! بله، آنروزها که جمالعبدالناصر در کاخ ریاست جمهوری
مصر نشسته بود و در باب بستن کانال سوئز هارت و پورت میکرد، و فیلم رقص شکم سامیهجمال را به ایران صادر میکردند، دیگر گذشته.
اینروزها به «برکت» اسلام و مسلمین یک ریشوی گامبو ـ با پوزش از خوانندگان گرامی ـ در کشور
مصر «رئیسجمهور» شده، و در بروکسل با انتقاد از «توهین به مقدسات» نقش
سامیهجمال برای اتحادیه اروپا ایفا میکند!
به این میگویند، «پیشرفت» و
رشد، صدالبته در عرصة افلاس و توحش!
بیدلیل نیست
که دربار انگلستان با «بزرگواری» تمام تهاجم به حریم خصوصی را نادیده میگیرد، و قوة
قضائیه اینکشور نیز در برابر «جرم مسلم» کور و کر و لال میشود. انتشار عکس افراد در رسانهها، بدون موافقت آنان، «جرم» شناخته میشود؛ اتفاقاً
جریمه هم دارد. ولی این جرم را نادیده میگیرند چرا که در اتحاد
جماهیر نوکری، میتوانند یا بهتر بگوئیم میتوانستند از این
مرزشکنیها برای گسترش «مقدسات» استفاده کنند،
ولی دیگر کفگیرشان به ته دیگ
خورده. به این ترتیب،
باید قبول کرد که برتریطلبان دو سوی آتلانتیک، مهمترین
اهرم خود را از دست دادهاند.
به گزارش
نووستی، مورخ 15 سپتامبر 2012، (25 شهریورماه)، شورای
امنیت سازمان ملل تهاجم به سفارتخانهها را محکوم کرد! چه عجب که با وتوی «پنهان» آمریکا روبرو نشد! به این
ترتیب آنگلوساکسونها دیگر نمیتوانند با بسیج سگهای هار در برابر سفارتخانههایشان، در «سنگر
حق» بنشینند وجیرهخوارانشان را به یکجانبهگرائی تشویق کنند. ولی
مسلم بدانیم که اینان صرفاً به دلیل بیانیة شورای امنیت دست از جنایت و لاتبازی نخواهند
شست.
در گیرودار نمایش
تظاهرات «توهین به مقدسات» در لیبی، سفیر آمریکا در اینکشور به قتل رسید و هیلاری
کلینتن تلاش کرد حساب اوباش اسلامفروش را از قاتلان سفیر جدا کند! عمل ایشان
کاملاً بجا بود، چرا که استعمار بدون تکیه
بر لات و اوباش «اسلامگرا» نمیتواند به تاراج ادامه دهد. به
همین دلیل هیلاری کلینتن را میبینیم که همصدا با علی خامنهای از فیلم کذا ابراز
«انزجار» میکند! ولی ایشان با این عمل
ابلهانه در واقع قانون اساسی آمریکا را نقض کردهاند. اگر در کتب مقدس ادیان ابراهیمی، پدیدهای به نام «آزادی بیان» وجود ندارد، در قانون اساسی آمریکا این آزادی صریحاً و بدون
قید و شرط به رسمیت شناخته شده. وزیر
امورخارجه آمریکا به هیچ عنوان حق ندارد، قانون اساسی و
نقش تاریخی ایالات متحد را در زمینة حمایت از آزادی بیان اینگونه به سخره
گیرد. باید دید چند درصد از آمریکائیها
نقش تاریخی آمریکا را به «رعایت شریعت» و ادیان و تعصبات محدود میبینند. مسلماً هیلاری کلینتن با این مسائل حقوقی بیگانه
نیست ولی خوب «منافع» چشمان شهلایشان را کور کرده.
جالب اینکه، همراهی کلینتن با سگهای سیرک استعمار، و ترادف
یافتن «توهین» با «آزادی بیان» گامبهگام در سایت «بیبیسی» نیز دنبال میشود! و از
همه خندهدارتر تلاش بوزنامه نگاران است برای جدا کردن حساب «امت اسلام» از قاتلین
سفیر آمریکا! محفل مرداک در کمال حماقت میپندارد که با این
ترفندها، میتواند رونق دکان «توهین به
مقدسات» را همچنان حفظ کند!
حال آنکه واکنش
رسمی کاخ سفید به قتل سفیر آمریکا در لیبی و همچنین عقبنشینی آشکار محمد مرسی از
مواضع اخوانالمسلمین نشان میدهد که دوران طلائی ماهی گرفتن محفل «کارترـ برژینسکی» از آب گلآلود «نبرد با آمریکا»
سپری شده! خلاصه، عموسام
دیگر نمیتواند با سگهای هارش در رسانهها قطع رابطه کند؛ ناچار
است مسئولیت سگهای وفادار خود را بپذیرد و قلادهشان را محکم در دست گیرد که به
دیگران حملهور نشوند.
دوران هولیگانیسم
مارگارت تاچر، «مردم پروری» سوسیالیستهای فرانسه و جنجال
افراطگرایان «فکاهی» هلند به سر رسیده، و به دلیل چرخش سیاست در پاکستان، مبارزة
مشترک «روسیه ـ آمریکا» با قاچاق در افغانستان نیز شدت گرفته. خلاصه،
حکومت توحش ملایان، یعنی همان «پل
پیروزی» معروف «نشست» کرده. تنها دلیل حملة جمکرانیان به یکدیگر و پروندهسازیهایشان
برای این و آن افلاس اربابشان است. اربابی
که هم در تبدیل کشورهای بهار عرب به «جبهة ضدآمریکائی» شکست خورده، و هم
دکان طالبان پروریاش در افغانستان تهدید میشود.
ولادیمیر
پوتین به پاکستان خواهد رفت! سایت نووستی، مورخ 23 شهریورماه سالجاری در گزارشی تحت عنوان،
«چرا رئیس اسبق اداره استخبارات پاکستان
به مسکو آمده بود» به این مطلب هم اشاره کرده. خلاصه سیاست طالبانسازی که از پاکستان آغاز شد
و با شیخ مهدی به ایران رسید روزهای آخر عمر را میگذارند. «ژنرال
درانی»، رئیس اسبق استخبارات پاکستان را که فراموش نکردهایم!
بخشی از اظهارات ایشان را به نقل از سایت
نووستی در وبلاگ «از گاف به کاف» آوردهایم.
ولی نمیدانستیم ایشان بنیانگزار «طالبان»
هم بودهاند! به عبارت دیگر،
بنیانگزار «طالبان» از آمریکا و
انگلستان و حمایتشان از قاچاقچیها انتقاد به عمل آورده. شاید خاکستر
شدن 300 کارگر پاکستانی در حریق کارگاهها
با این سخنان بیربط نباشد. شاید به همین دلیل نیز پارلمان اروپا از
«هولیگانیسم» در روسیه حمایت رسمی به عمل آورده!
به گزارش سایت
فرانسه زبان نووستی، مورخ 13 سپتامبر2012، پارلمان اروپا میخواهد جایزة حقوقبشر ساکاروف
را به «پوسی رایوت» اهداء کند. راه خوبی در پیش گرفتهاند؛ ترور
شخصیتهای صلحطلب مسلمان، و حمایت از
تهاجم به اماکن مقدس ارتودوکسها در روسیه،
و همزمان پشتیبانی از «مقدسات» در
اتحاد جماهیرنوکری و تهاجم به حریم خصوصی خانوادة سلطنتی بریتانیا. در کشورهای
«بهارعرب» هم که برنامه جنجال و سکوت ادامه دارد.
جنجال پیرامون توهین به مقدسات و سکوت
در مورد شرایط واقعی ملتها در مصر، تونس
و لیبی. سکوت در بارة مطالبات واقعی ملتهائی
که دهههاست تحت چپاول غرب و در شرایط «فوقالعاده» زندگی میکنند. دلیل
هم اینکه اسلام را به عنوان حلال همة مشکلات جا زدهاند! به عنوان نمونه، پس از استقرار اسلامگرایان در تونس همة مشکلات
این کشور حل شده. باور نمیکنید از روضهخوانهای
تونسی بپرسید. گروههای سازمان یافته با برنامههای
فرهنگی و فکاهی و ... و به طور کلی هر آنچه با «آزادی بیان» ارتباطی داشته باشد به
مخالفت برخاستهاند، و «زندگی انسانی» را «توهین به اسلام» ارزیابی میکنند! تکلیف توهینکنندگان نیز روشن است. این بود دلیل «انقلاب!»
دولت
خودفروختة تونس هم وحشیگری ارباباناش را به حساب تل موهومی که «سلفی» نام گرفته مینویسد! یادمان نرفته نخستین روزهای «انقلاب اسلامی»
را در ایران. آن روزها «حزبالله»
کتابخانه آتش میزد و مردم را در خیابان به زیر مشت و لگد میانداخت، امروز در تونس «سلفیها» همزمان نقش «مردم
همیشه در صحنه»، «دانشجوی پیرو خط امام»، «بسیجی غیور»، «خانوادة شهدا» و غیره را ایفا میکنند! خلاصه، برنامه همان هیاهو برای هیچ است با هدف سرکوب مطالبات
واقعی ملتها! به همین دلیل است که رسانههای
غرب از گسترش فقر و ناامنی در تونس، لیبی
و مصر هیچ نمیگویند، فقط مطالبات «سلفیها» را در بوق گذاشتهاند.
افکار عمومی
غرب میباید این دروغ بزرگ را باور کند که در کشورهای مسلماننشین، مطالبات ملتها
فقط «معنوی» بوده! فقط برای این «انقلاب»
کردهاند که بنعلی و یا حسنیمبارک را
با ریش و تسبیح و روسری و آروغ جایگزین
کنند و در برابر سفارت آمریکا مراسم حج
بجا آورند. به این ترتیب، همانطور
که در ایران نیز شاهد بودیم، سازمان سیا با
آدمکش و روانپریش و لات و چاقوکش «دولت مردمی» تشکیل خواهد داد، تا با نشخوار «افتخارات» و «مقدسات» و گذشتهها، و فروش نفرت،
به سرکوب ملت و تاراج ثروتهایشان
بپردازد و اینان نیز فرصت داشته باشند تا از «کیان اسلام» دفاع جانانه به عمل
آورند. یا به قول علی خامنهای «جامعة آرمانی را با
نماز تحقق بخشند!»
اتفاقاً مهدی
خاوری هم نماز خوب میخواند، چرا که در
حکومت جمکران پایه و اساس بر «تظاهر» است.
تظاهر به سادهزیستی، تظاهر به درویشی و ... و از همه مهمتر، تظاهر به «مخالفت با آمریکا!» بیدلیل
نیست که اراذل و اوباش «انقلابی» جمکران که همچون حاج فرج دباغ و کدیور و شرکاء، سالهای سال مدعی «نبرد با امپریالیسم» بودند، امروز سر از آمریکا و انگلستان در آوردهاند، و یا همچون بهزاد نبوی و اکبر بهرمانی نسل دومشان
را به بارگاه ارباب ارسال کردهاند.
بله «نماز
خواندن» و به طور کلی رعایت «ظواهر اسلامی» مانند سر دادن شعارهای مردمپسند استقلال
و منافع ملی، هیچ چیز را به اثبات نمیرساند، ولی انگیزة واقعی افراد را میتواند پنهان کند و
قانون شکنیها را در چشم ابلهان موجه جلوه دهد.
به عنوان نمونه، همین مهدی
خاوری که به کانادا گریخته، انگیزهاش از «نماز خواندن» چه بود؟ تاراج! و این است جامعة آرمانی علیخامنهای. جامعة
پوچی که منابع الهاماش در افغانستان و پاکستان در حال فروپاشی است. ابراز ارادت ژنرال درانی به مسکو، در مقایسه
با آنچه در افغانستان میگذرد، «هیچ» است!
به گزارش سایت
نووستی مورخ 13 سپتامبر 2012 ، طی عملیات
مشترک «آمریکا ـ روسیه» در افغانستان، علاوه
بر 6 کارگاه تولید مواد مخدر، 180
کیلو هروئین، 1500 کیلو مرفین، 1200 کیلو
تریاک و 2000 کیلو بذر خشخاش توقیف شده. این مصیبت بزرگ هیلاری کلینتن و «البابا» را در
کنار علی خامنهای قرار داد، و حمایت از ختنه را نیز به وظائف وستروله، وزیر
امور خارجة آلمان افزود! در پی شکست
برنامة «فیلم موهن»، ایشان از «راه حل
یمنی» به ختنهسوران رسیدهاند.
...
<< بازگشت