چتر وحشت!
سینة
صبح را گلوله شکافت
باغ لرزید و آسمان لرزید
خواب ناز کبوتران آشفت
سرب داغی به سینههاشان ریخت
ورد گنجشکهای مست گسست
عکس گل در بلور چشمه شکست
رنگ وحشت به لحظهای آمیخت
پر خونین به شاخهها آویخت
***
باغ لرزید و آسمان لرزید
خواب ناز کبوتران آشفت
سرب داغی به سینههاشان ریخت
ورد گنجشکهای مست گسست
عکس گل در بلور چشمه شکست
رنگ وحشت به لحظهای آمیخت
پر خونین به شاخهها آویخت
***
مرغکان رمیده خواب آلوده
پر گشودند در هوای کبود
در غبار طلایی خورشید
ناگهان صد هزار بال سپید
چون گلی در فضای صبح شکفت
وز طنین گلولههای دگر
همچو ابری به سوی دشت گریخت
پر گشودند در هوای کبود
در غبار طلایی خورشید
ناگهان صد هزار بال سپید
چون گلی در فضای صبح شکفت
وز طنین گلولههای دگر
همچو ابری به سوی دشت گریخت
***
نرم نرمک سکوت بر میگشت
رفتهها آه! بر نمیگشتند
آن رها کرده لانههای امید
دیگر آن دور و بر نمیگشتند
نرم نرمک سکوت بر میگشت
رفتهها آه! بر نمیگشتند
آن رها کرده لانههای امید
دیگر آن دور و بر نمیگشتند
***
باغ از نغمه و ترانه
تهی است
لانه متروک و آشیانه تهی است
لانه متروک و آشیانه تهی است
***
دیرگاهی است در فضای جهان
آتشین تیرها صدا کرده
دست سوداگران وحشت و مرگ
هر طرف آتشی به پا کرده
ما همان مرغکان بیگنهایم
خانه و آشیان رها کرده
آتشین تیرها صدا کرده
دست سوداگران وحشت و مرگ
هر طرف آتشی به پا کرده
ما همان مرغکان بیگنهایم
خانه و آشیان رها کرده
***
آه! دیگر در این گسیخته باغ
شور افسونگر بهاران نیست
آه! دیگر در این گداخته دشت
نغمة شاد کشتکاران نیست
پر خونین به شاخساران هست
برگ رنگین به شاخساران نیست
شور افسونگر بهاران نیست
آه! دیگر در این گداخته دشت
نغمة شاد کشتکاران نیست
پر خونین به شاخساران هست
برگ رنگین به شاخساران نیست
***
اینکه بالا گرفته در آفاق
نیست فوج کبوتران سپید
که بر این بام میکند پرواز
اینکه بالا گرفته در آفاق
نیست فوج کبوتران سپید
که بر این بام میکند پرواز
رقص فوارههای رنگین نیست
اینکه از دور میشکوفد باز
نیست رویای بالهای سپید
در غبار طلائی خورشید
این هیولا که رفته تا افلاک
چتر وحشت گشوده بر سر خاک
نیست شاخ و گل و شکوفه و برگ
ابر و دود است و خون و آتش و مرگ
اینکه از دور میشکوفد باز
نیست رویای بالهای سپید
در غبار طلائی خورشید
این هیولا که رفته تا افلاک
چتر وحشت گشوده بر سر خاک
نیست شاخ و گل و شکوفه و برگ
ابر و دود است و خون و آتش و مرگ
(فریدون مشیری)
جهت اطلاع
خوانندگان ارجمند اضافه کنیم که، برای
تزریق زبان توحش آخوندی به زبان والای شعر،
مداح ساواک زالممد، تک بیت
بندتنبانی زیر را به سرودة فریدون مشیری افزوده بود:
باغ را دست بیحیائی ستم
از نشاط و
صفا جد اکرده
<< بازگشت