داش اسمال در برلن!
حیدرالعبادی، نخست
وزیر عراق طی نخستین سفرش به مسکو، برای
مبارزه با داعش از روسیه درخواست کمک نظامی کرد!
یادآور شویم، سفر العبادی در راستای سفرهای پیاپی شخصیتها و
مقامات بلندپایة ایالات متحد به روسیه صورت گرفت. این «سفرها»
که در میعاد خودکشی رسانهای آدولف هیتلر ـ 30 آوریل ـ با حضور جیمی کارتر در کرملین آغاز شد، به
فاصلة چند روز پس از برگزاری انتخابات «عاریائی» بریتانیا، جان
کری، ویکتوریا نولاند و فرستادة ویژه باراک اوباما در
امور سوریه ـ دانیل روبینشتاین ـ را نیز به روسیه کشاند. هر چند از جزئیات گفتگوی مقامات آمریکا و روسیه درمورد
سوریه هیچ اطلاعی در دست نیست، تأکید جان
کری و ویکتوریا نولاند بر اجرای «توافقهای مینسک»، به صراحت نشان میدهد که ایالات متحد در راه
بازتولید سناریوی افغانستانی «کارتر ـ برژینسکی» در اوکراین شکست خورده و ناچار
شده از توافقهای مینسک حمایت به عمل آورد.
به استنباط ما نتایج «غیرمنتظرة»
انتخابات بریتانیا، ایالات متحد را به بازنگری در سیاستاش واداشته.
نیازی نیستکه بگوئیم، بریتانیا،
پیش از ایالات متحد، ناچار
شده بود در سیاستهای روسستیز و آخوندنواز خود ـ. حمایت از تروریسم ـ بازنگری کند. و این روند که با استعفای ویلیام هیگ ـ 14 ژوئیه
2014 ـ آغاز شد، در پی انتخابات اخیر بریتانیا شدت گرفت؛ و لندن در داخل و خارج مرزها، به لیفتینگ چهرة خود پرداخته.
در داخل، تحقیقات
پلیس در مورد پدوفیلی شخصیتهای سیاسی و هنری بریتانیا، ملاقات پرنس چارلز با جری آدامز، و… و دیدار آتی الیزابت دوم از بازداشتگاه نازیها درآلمان
حائز اهمیت است. اما در خارج مرزها، مخالفت دیوید کامرون با گسترش اتحادیة اروپا به
شرق ـ یورونیوز، مورخ 22 مه 2015 ـ به معنای عقبنشینی لندن از اعمال سیاست روسستیز
در اروپای شرقی میباید تلقی شود. به این
ترتیب، سیاست گذشتة لندن که با ایجاد آشوب خیابانی در
کشورهای اروپای شرقی، دولتهای پوپولیست
را به قدرت میرساند تا اینان به بهانههای «خیابانی» زمینة «اشغال نظامی» کشورها
را توسط ارتش ناتو فراهم آورند، در نخستین روز خردادماه سالجاری، طی نشست سران اتحادیه اروپا در لتونی، متوقف
شده. روشن است که بهترین مکان برای جبران این عقبنشینی
ناخواسته، تقویت جایگاه «آخوند» در ایران باشد. کشوری که
در آن حضور استعماری آتلانتیسم تبدیل به «سنت» شده! سنت
محفل متجاوز «شیخوشاه.» جهت تقویت جایگاه
آخوند است که لندن تلاش میکند از شیخ فرسودة چپنما فاصله گرفته، از شاه «چپستیز» تازهنفس تصویر دلپذیر و
مدافع آزادی و دمکراسی ارائه دهد. با این ترفند هم دمکراسی، لائیسیته، ایرانی و ملت ایران را زیر لگد میاندازد، و هم به
صورت غیرمستقیم ماتحت آخوند آتلانتیست، و
دیگر وابستگان به محفل «شیخوشاه» را با واژگوننمائی صیقل میدهد!
اگر از شیرین زبانیهای توئیتری اوباش جمکران در باب «حماقت
ملت ایران» فاکتور بگیریم، چارچوب این سیاست استعماری را لجنپراکنی به شاپور
بختیار و افشا کردن ارتباط رسمی حکومت اسلامی جمکران با گروه طالبان، توسط بیبیسی، و همچنین
انتشار مصاحبة گهربار «الشرق الاوسط» با رضا پهلوی تشکیل میدهد.
مصاحبة اعلیحضرت با بوق عربزبان آتلانتیسم بر محور «سلب مسئولیت»
از غرب در گسترش اسلام سیاسی، و بازگشت به گذشتة نورانی دوران پهلوی دوم ـ مک کارتیسم و اسلام سیاسی «لایت» ـ تنظیم شده؛ و از
بررسی بینیاز است! دلیل هم اینکه رضا پهلوی دو نکتة پیشپا افتاده
را فراموش کرده. نخست اینکه اتحاد شوروی وجود ندارد و دیگر آنکه
سیاست مسکو از زنجیرة ایدئولوژی آزاد شده!
در نتیجه، آتلانتیسم دیگر نمیتواند به شیوة یکصد سال
اخیر، ملت ایران را به سپربلای خود در
برابر مسکو تبدیل کند و در ارتباط ایرانیان با تنها همسایة غیرمسلمانشان انسداد به
وجود آورد. در این راستا، «چاهک» تولید حدیث و روایت که تحت عنوان فریبندة
«دمکراسی» فعال شده، برای بازگشت به
دوران پهلوی اول سخت به تکاپو افتاده و از زبان اسماعیل کوثری، زوزة «نبرد با آمریکا و روسیه» سر میدهد، و
روسیه را به قطع رابطه تهدید میکند! یادآور
شویم داش اسمال مانند دیگر مقامات حکومت زالممد سابقة درخشانی دارد که ویکیپدیا آن
را آبرومندانه خلاصه کرده:
«نمایندة مجلس و فرمانده سپاه پاسداران [...] که به جرم
اشغال غیرقانونی تأسیسات کشاورزی بازداشت شد و [...]»
منبع: بخش فارسی ویکیپدیا
بله این شخصیت شهره به فسادمالی که پس از «خدمت» در تشکیلات
استعماری سپاه پاسداران راهی «مچلیس» جمکران شد، و اکنون جزو مقامات امنیتی زالممد است، میخواهد با روسیه قطع رابطه کند! دلیل
هم روشن است؛ روسیه حکومت ملایان را به سازمان شانگهای راه نمیدهد؛ رئیس فدراسیون روسیه هم برای سفر به تهران
تمایلی ندارد، و ... خلاصه حکومت زالممد که پس از دریافت لگد جانانه
در لوزان، از یمن اخراجش کردهاند، و با توجه به روضه و زوزة سایت داسالله ـ پیکنت،
مورخ 24 مه 2015 ـ بزودی از سوریه
هم بیرونش میاندازند، پس از افشا شدن رابطة
رسمیاش با القاعده و طالبان روی دست آتلانتیستها باد کرده. به همین دلیل نبرد با آمریکا و روسیه را از سر
گرفته!
نیازی نیست که بگوئیم،
نبرد این جانوران وحشی با آمریکا و روسیه، تداوم «نبرد» آدولف هیتلر، سردستة نازیها با شرق و غرب است. دستگاه
هیتلر پوپولیسم را بجای «سوسیال دمکراسی» نشاند؛
آلمان را به مخروبه تبدیل کرد؛ تا سیل سرمایه به سوی مراکز تحت نظارت
آنگلوساکسونها روان شود! و طی سدة اخیر، محفل استعماری «شیخوشاه» در راه تأمین منافع
آتلانتیسم، همین سیاست «جمعپرست و مرگمحور»
را در کشورمان اجرا میکند. «داش» اسمال
هم برای تداوم همین سیاست وق میزند. جای تعجب نیست که عقبنشینی آتلانتیستها در
برابر مسکو، گذشته از تشدید عربدهجوئی و
نفسکشطلبی رهبر و دیگر مقامات سه قوة جمکران بر علیه مذاکرات هستهای و بازرسیهای
سازمان جهانی انرژی اتمی، از قضای روزگار با «بزرگترین» گردهمائی
ایرانیان در برلن، و مصاحبة گهربار رضا
پهلوی و تهاجم بیبیسی به شاپور بختیار تقارن زمانی یافته!
خلاصه بگوئیم، آتلانتیستها
میخواهند عقبنشینیشان در برابر مسکو را با پرخاشگری در کشور ایران جبران کنند. و برای تحقق این هدف خداپسندانه، کافی است از شاپور بختیار ـ تنها شخصیت سیاسی ایران که از سوسیال دمکراسی
سخن به میان آورد، و در برابر توحش پوپولیسم موضعگیری کرد ـ تصویر مخدوش ارائه دهند. این
وظیفه را نیز بیبیسی به کمک پادوهای ایرانی و اسرائیلی آتلانتیسم بر عهده گرفته.
به ادعای شیپور وزارت امورخارجه بریتانیا، مأمور
موساد در خاطراتاش تأکید کرده که شاپور بختیار از موساد برای ترور خمینی کمک
خواسته، ولی رئیس موساد به دلایل «اخلاقی» با درخواست
بختیار مخالفت کرده:
«[...] یوسی الفر، تحلیلگر امور ایران در موساد [...] در کتاب تازه
خود میگوید که شاپور بختیار از الیز زفریر، مقام اطلاعاتی ارشد اسرائیل در تهران، درخواست کرده بود که مأموران اسرائیلی آیتالله
خمینی را بکشند[...]آقای الفر میگوید[...] رئیس وقت موساد[...] گفت به دلایل
اخلاقی مایل نیست که این گزینه عملی شود[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 16 مه 2015
نمیدانستیم سازمان موساد وظایف و اهداف «اخلاقی» دنبال میکند! در هر حال،
برای فروپاشاندن ترهات بیبیسی، طرح یک پرسش کفایت میکند، و آن
اینکه چرا یوسی الفر، پیش از ترور بختیار،
از این مسئله سخنی به میان نیاورد؟ پاسخ روشن است؛ شاپور بختیار زنده بود، و میتوانست
به ادعاهای الفر واکنش نشان دهد و دکان الفر و کارفرمایان غربیاش را تخته کند! فاشیست
جماعت وقتی تاخت و تاز میکند و رجز میخواند که اطمینان داشته باشد هیچ انسانی در
برابرش قد علم نخواهد کرد. پس بهترین
فرصت برای لگدپرانی به شاپور بختیار وقتی است که امکان «دفاع از خود» را از دست
داده! البته «هدف» بیبیسی و امثال یوسی الفر، از ترهاتپراکنی علیه بختیار، تهاجم به فرد نیست؛ تهاجم به آرمانها و اهداف دمکراتیک شاپور بختیار است که
در رأسشان میتوان به دفاع از آزادی بیان، یعنی مخالفت با پوپولیسم و اسلام سیاسی اشاره
کرد.
همین مخالفت صریح بختیار با تروریسم اسلام سیاسی است که برای
آتلانتیستها و لوتی و عنترهای مسلمان و مسیحی و یهودیشان دردسرساز شده! البته به این فهرست میباید بلشویکهای «گلاسنوست»
را نیز اضافه کنیم. بله، این بلشویکها که پیشتر با لبیک گفتن به طرح
«کارتر ـ برژینسکی» زمینة فروپاشی اتحاد شوروی را فراهم آوردند، گر چه
فاشیست نبودند، با آزادی بیان فردی سر
ستیز داشتند. و با توجه به مدح و ستایش روحالله خمینی توسط
میکائیل گورباچف، باید یکبار دیگر
بگوئیم که «گلاسنوستیها و آتلانتیستها» پیرامون آخوندنوازی در کشور ایران به توافق
رسیده بودند، و این «توافق استعماری» همچنان
پابرجاست:
«[...]
اگر ما پیشگوییهای آیتالله خمینی را در آن پیام جدی میگرفتیم، امروز به طور قطع شاهد چنین وضعی(فروپاشی شوروی
و ضعف روز افزون روسیه) نبودیم[...]»
منبع: ایرنا، مورخ 19 مه 2015، کد خبر: 81614188
این
میکائیل گورباچف است که آرمان والایاش افتتاح یک پیتزافروشی در آمریکا بود، و در ایرنا به صیقل زدن کپل روحالله خمینی
نشسته، تا برای تغذیة خبرپراکنیهای جمکران علوفة کافی
فراهم نماید. البته در مطلب ایرنا، فقط
تاواریش گورباچف نیست که برای بوقهای جمکران علوفه جمع میکند؛ «شهید»
راجیوگاندی، آنتونی گیدنز، چند استاد
دانشگاه آلمانی و اطریشی و ایتالیائی و غیره نیز به جمعآوری یونجه برای این
جانوران همت گماشتهاند، و ماتحت آخوند را صیقل میدهند. ولی باید بگوئیم در این جمع «صیقلکار»، گورباچف
به گردپای «هنری کرانک» نمیرسد. مستر کرانک، که از سال 1972 تا 1978 کاردار «سیاسی
ـ نظامی» آمریکا در ایران بوده در مورد
روحالله خمینی میفرمایند:
«[...]
تردیدی نیست که آیتالله خمینی یکی از مردان بزرگ تاریخ در این سده بود. کمتر کسی
را امروز میتوان یافت که از نفوذی همانند آنچه که نه تنها در ایران بلکه در جهان
داشت برخوردار باشد، و توجه قدرتهای بزرگ
را تا این حد به خود معطوف دارد[...]»
همان
منبع
میبینیم
که کرانک در آخوندستائی روی دست گورباچف بلند شده. یانکی و گلاسنوستی همصدا با یکدیگر از پوپولیسمی دفاع میکنند که
میلیونها ایرانی را نابود و آواره کرده،
و هم اینان در نیمة قرن بیستم در اروپا با همزادان این پوپولیسم جنگیده
بودند! پس دچار توهم
نشویم؛ آتلانتیست و گلاسنوستی دست در دست
روضهخوانها در برابر ملت ایران ایستادهاند؛
استقرار دمکراسی در کشور ایران به مذاق
هیچکدام از اینان خوش نمیآید.
<< بازگشت