شارلی و گوبلز!
تاکنون پاپ و رئیسجمهور چین و اراذل
جمکران و کشتزارانشان با تکیه بر ترهات بیبیسی، به «شارلی ابدو» پارس میکردند، اینبار بوق نژادپرستهای نزولخور لندن از طریق «تحریف»، و با
تکیه بر هوش سرشار ملکة اردن موفق شده، طنز و آزادیبیان را مورد تهاجم قرار دهد. بله، زمانیکه اکبر رفسنجانی و علیاکبر ولایتی برای
تداوم تروریسم ـ اسلام سیاسی ـ به
لاشة محمد مصدق دخیل میبندند، و حزب کمونیست فرانسه ـ این حزب 37 سال پیش از جمله حامیان استقرار
حکومت آخوند پدوفیل و برده فروش در ایران بود ـ از استقرار دمکراسی در ایران حمایت میکند، بیبیسی
هم برای ارائه تصویر دلپذیر از سرکوب آزادی بیان جز آویختن به خشتک ملکة اردن چارهای
ندارد.
جریان از اینقرار است که در پی جنجال
رسانههای «جرمانی» در مورد تهاجم و تجاوز «پناهجویان» به زنان، «شارلی
ابدو» در شمارة اخیر خود کاریکاتوری منتشر کرد که در آن مردهائی شبیه به میمون
دستشان را به طرف باسن زنانی دراز کردهاند که دارند از دست آنها فرار میکنند. شارلی
میگوید، «اگر ایلان ـ کودک سوری که در آبهای ترکیه غرق
شد ـ زنده مانده بود، وقتی بزرگ
میشد، باسن زنان آلمانی را نیشگون میگرفت!»
و به این ترتیب «شارلی» پایه و اساس
«اعتقادات فاشیستها» را به سخره گرفته. چرا که فاشیستها برای سلب مسئولیت از جامعة
سرمایه سالار، «جرم و جنایت» و هرگونه رفتار
«ضداجتماعی» را به حساب ویژگیهای قومی و دینی و نژادی و طبقاتی «فرد» میگذارند.
به عنوان نمونه طویلة مککارتیسم عبارت
ابلهانة «جانی بالفطره» را ساخته و ادعا میکرد کسی که مرتکب جنایت شده، «جانی
مادرزاد» است و سیستم اجتماعی هیچ مسئولیتی در قبال جنایات وی نداشته! دستگاه
تبلیغاتی آلمان نازی هم «یهودی» را پلید و سودجو معرفی میکرد، و پلیدیها را نیز به حساب «نژاد پست» وی میگذاشت.
هر چند آدولف هیتلر و گوبلز از نظر
فیزیکی با «ایدهآلهای نژادبرتر» فاصلة بعیدی داشتند، به
گواهی مستندهای دوران هیتلر، بساط
«نژادبرتر» آنروزها در آلمان با استقبال گستردة «گله وحش» روبرو شده بود. دلیل هم روشن است؛ ستایش
از «اکثریت برتر» و موهوم، بهترین ابزار
جهت بسیج لات و اوباش در راه قلع وقمع اقلیت،
و همزمان سرکوب آزادیهای فردی است.
این روند ضدلائیسیته طی سدة اخیر
در آلمان، ایتالیا، فرانسه،
اسپانیا، پرتقال و ایران و ترکیه
با موفقیت به اجرا در آمده و همچنان نیز ادامه دارد.
صرفنظر از ترور شارلی و تهاجم بوق
آنگلوساکسونها به این رسانه، جنایات ارتش
ترکیه در راستای همین روند سازمان یافته. این
ارتش که از ناتو دستور میگیرد، برای سرکوب کردها، از
داعش حمایت میکند و از سرکوب مسیحیان و یهودیان ترکیه نیز سخن به میان نمیآوریم. حال
ترکیه را رها کنیم و بازگردیم به کاریکاتور شارلی و «کژ فهمی» ملکة اردن، و خصوصاً تحریف مزورانه و ابلهانة بیبیسی.
بوق نژادپرستان لندن مینویسد، «رانیا عبدالله، ملکه اردن، به کاریکاتور اخیر مجله شارلی ابدو از آیلان کردی، واکنشی
تند و انتقادی نشان داده!» شیپور جنتلمنهای نزولخور در ادامه، خودش را نیز به آن راه زده و با افزودن واژة «احتمالاً»، محتوی
مطلب شارلی را تحریف کرده:
«[...] شارلی ابدو در کاریکاتور خود پرسیده است که اگر
آیلان بزرگ میشد چه اتفاقی برای او میافتاد و در پاسخ گفته که او احتمالا شبیه
کسانی میشد که در تعرضهای جنسی شب سال نو میلادی در آلمان نقش داشتند[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 16 ژانویه 2016
همانطور که بالاتر گفتیم، «شارلی» بدون توسل به «شاید و اگر و احتمالا
و...» با تأکید صریح بر اینکه «اگر آیلان، بزرگ میشد، مانند دیگر پناهجویان باسن زنان آلمانی را
نیشگون میگرفت» در واقع توهمات و اعتقادات «راستافراطی» اروپا را به سخره گرفته؛ این جانوران وحشی هستند که با تکیه بر تعلقات
دینی و بومی دیگران از «آیندة آنان» آگاه میشوند! و به همین دلیل شاهد تهاجم چماقداران جمکران و
اردن و اروپا و آمریکا به این رسانه هستیم.
حضرات در واقع برای آخوندهای
آنگلوساکسون معلق میزنند؛ «انتخابات» نزدیک است و میباید با قلمفرسائی
در مسیر تعلقات و تعصبات عوام، بر ماتحت «آخوند» بوسه زنند. و بیبیسی
نیز، این عمل خداپسندانه را با کمک رانیا
عبدالله، ملکة کشوری که «آزادیبیان» را
به رسمیت نمیشناسد به انجام رسانده. البته در این مسیر حق و عدالت «فکاهی ـ علوی» بیبیسی تنها نیست!
حزب کمونیست فرانسه، محفل سبز،
و شرکاء که 37 سال پیش برای استقرار
حکومت «آخوند» پدوفیل و بردهفروش در کشور ایران معلق میزدند، اینک از
استقرار دمکراسی در ایران حمایت میکنند و میخواهند بر علیه سفر حسن فوتبال به
پاریس کاروان خردجال راه اندازند! بله، روزگار
عجیبی است، ولی نه چندان عجیب؛ موعد انتخابات آمریکا نزدیک میشود؛ لوتی و
عنترهای آتلانتیست وظیفه دارند به طرق مختلف برای ارباب معلق بزنند و تحولات اجتماعی را به بنبست بکشانند، تا محافل
«راستافراطی» هر چه بیشتر تقویت شود. هیستری «ضدپناهجو» در رسانههای آلمان، و بسیج
فاشیستها بر علیه کاریکاتور «شارلی» مشتی است نمونة خروار. البته
بیانیه مخالفنمایان جمکرانی حکایت دیگری است! این جانوران وحشی که شهامت ندارند، به صراحت بگویند خواهان تبدیل ایران به چند
لجنزار یکدست قومی و دینی هستند، اینبار نیز مطالبات اربابانشان را به صورت
بیانیه آزادیخواهانه و دمکراسیطلبانه مطرح کردهاند.
گویا کمونیستها و سبزهای سرزمین
فرانسه بیانیة جمکرانیان مقیم فرنگ را امضاء کرده و همصدا با اینان از دمکراسی
طرفداری میکنند! البته متن بیانیة جمکرانیان صادراتی طبق معمول «شلم
شوربا»، یعنی «آبگوشتی ـ آخوندی» است و همه چیز، از
ستمدیده و مستضعف و استقلال گرفته، تا
مزدبگیر و عدالت و دیگر واژگان مبهم آخوند در آن یافت میشود:
«[...] برای اعتراض به سیوهفت
سال کشتار، سرکوب فاشیستی و تجاوز به حقوق
همه اقشار مردم ایران و بیعدالتی [...] نسبت به همه ستمدیدگان، اعم از زنان و کارگران و دیگر مزدبگیران و اندیشه
ورزان و هنرمندان و معلمان و نویسندگان و روزنامه نگاران و دانشجویان، فارغ از جنسیت
و ملیت و قومیت و آئین و اندیشه، یک
کارزار اعتراضی را تدارک دیدهایم [...]»
منبع: اخبارروز،
مورخ 15 ژانویه 2016
فراموش نکردهایم که 37 سال پیش نیز در همین روزهای
زمستان بود که بیانیهنویسان ساواک از این قماش مزخرفات بیسروته ردیف میکردند. آن روزها نان این جماعت نه در «دمکراسی» که در
تنور «انقلاب و رهبری امام» و سرنگونی دولت قانونی برشته میشد! در نتیجه،
کارشان به آنجا کشید که حتی پیشنهاد
شاپور بختیار، نخستوزیر وقت، یعنی «گذار به دمکراسی» از طریق قانونی را هم نادیده
گرفتند، و همچون بز اخوش سرشان را در
تأئید چرندیات یک آخوند روانپریش و متحجر تکان تکان دادند. همین «حضرات» به اصطلاح آرمانگرا بودند که
همچون دیگر میعادهای استعماری عصای دست فاشیسم بینالملل و دشمن جان و مال و زندگی
ایرانی شدند. همة این عربدهها را سر
دادند تا زمینهساز تأمین منافع آتلانتیستها و استقرار «دولت خیابانی» شیخ مهدی
بازرگان شوند. خودفروختگی اینان فجایعی در ایران به بار آورده که چنگیز مغول را
رو سفید کرده.
بله، در تاریخ
معاصر پس از ترور رزمآرا، همین اوباش از محمد
مصدق حمایت کردند تا با تشکیل «مجلس خیابانی»، راه تحمیل تحریم اقتصادی بریتانیا بر ملت ایران را
فراهم کنند و زمینة کودتا برای اربابان آنگلوساکسونشان فراهم آید. و بیدلیل نیست که اینروزها محمد مصدق نزد
«مقامات» جمکرانی خیلی «مدروز» شده!
اکبر رفسنجانی و علیاکبر ولایتی هر دو تلاش دارند خودشان
را به مصدق بچسبانند؛ اولی با ادعای دروغ ـ صدای آلمان، مورخ 11 ژانویه 2016 ـ و دومی با شعار و وراجی و سفسطه و مغلطة
«پامنقلی»:
«[...] قبل از انقلاب، سیاست خارجی ایران تابع آمریکا
بود[...] ولی پس از انقلاب تصمیم گرفتیم سیاست خارجی مستقلی را دنبال کنیم [...] از
صفر آغاز کردیم. دکتر مصدق تلاش زیادی کرد
تا بتواند سیاست موازنه منفی را در عرصه سیاست خارجی کشور دنبال کند [...] پس از
انقلاب هم وقتی قرار شد رویکرد سیاست خارجی خود را بازنگری کنیم [...] مشی غیرمتعهد
بودن [...] و در واقع شعار نه شرقی و نه غربی مورد توجه قرار گرفت[...]»
منبع:
ایسنا، مورخ 15 ژانویه 2106 کدخبر:94102514574
در مرزهای اتحادی شوروی و در اوج «جنگسرد»، ولایتی
و لاتواوباش با هم «تصمیم» گرفتند در سیاست خارجی کشور ایران بازنگری فرمایند! فرض محال که محال نیست؛ فرض
کنیم حکومت پوشالی جمکران «مستقل» هم بوده،
و ادعاهای مضحک ولایتی خودبزرگبینی و گندهگوزیهای پسامنقلی نیست. در
اینصورت باید دید به چه دلیل این حکومت «مستقل»،
سیاست خارجیاش به الگوبرداری از
سیاست خارجی پهلوی اول محدود مانده؟!
یادآور شویم شعار «نه شرقی، نه غربی» در دورة پهلوی اول به سفارش بریتانیا از آلمان
نازی به عاریت گرفته شده، و همان اهداف فاشیستهای
آلمان را دنبال میکند: هدایت سرمایهها به سوی مراکز مالی تحت نظارت
آنگلوساکسونها وایجاد انسداد در برابر مسکو. پهلوی اول و محمد مصدق نیز با تحکیم جایگاه
«لات و آخوند» از همین سیاست استعماری پیروی کردند. میرپنج با 4 زن عقدی؛ بساط کشف حجاب به راه انداخت و بر محور «پوشش
زن» جامعه را به تنش کشید، تا آخوند پدوفیل
و برده فروش را به عنوان مخالف «کشف حجاب»، در جایگاه «آزادیخواه» و مخالف استبداد
بنشاند. مصدق نیز پس از قرار دادن منابع
نفتی ایران در انحصار آنگلوساکسونها، تفکیک
جنسیتی را از مدارس ایران آغاز کرد، تا آخوند
بتواند آن را به کل جامعه تعمیم دهد و الگوی واتیکان را بر کشور ایران تحمیل نماید.
بسیاری از ایرانیان لاتبازی و خوشرقصیهای مصدق را
از نزدیک ندیدهاند، ولی در سال 1357 شاهد
دمجنبانی «فرهیختگان و دانشگاهیان» مرزپرگهر در راه حکومت ملا بودهاند. ایستادن
«جبهة ملی و حزب توده» پشت سر آخوند پدوفیل و ... و به ویژه شرکت امثال هما ناطق
با چادرسیا، آنهم به همراه بسیاری از
«صاحبنظران» دانشگاهی در تظاهرات ضدشاه را فراموش نکردهایم! هما ناطق همان کسی است که قلمزنان محفلی
اینروزها برایش «شجره نامه» هم درست کردهاند تا ثابت کنند ایشان «انقلابی بودن»
را از نیاکاناش به ارث برده! دقیقاً همان
بساط پرسوناژهای موهوم و بیبیگوزکهای شیعیان برای هما ناطق به راه افتاده! بعضیها
هم میکوشند از این «محقق» تاریخ معاصر تصویر لات و ابله و ساده لوح ارائه دهند تا
«مسئول» عملیات «پرافتخارش» نباشد! فردی که زمینة تخصصاش «تاریخ مشروطیت» بوده، به خود اجازه داده با چادرسیا به طرفداری از
آخوند تظاهرات کند، بعد هم بگوید، «نفهمیدیم،
وقتی هم فهمیدیم دیر شده بود!» باید پرسید اگر شما عملکرد آخوند را نفهمیده
بودید، چگونه ادعای تحقیق و تدریس در
زمینة تاریخ مشروطیت داشتید؟ آنچه را که نفهمیده
بودید، تدریس میکردید؟!
مشابه همین ترهات را از زبان «برنار کوشنر» فرانسوی و
دیگر لوتیوعنترهای آتلانتیسم هم شنیدهایم. ولی
اگر هما ناطق «نفهمیده»، شاید که «نفهمی و حماقت» نزد دانشگاهیان مرز
پرگهر از الزامات باشد؛ امثال کوشنر و هم محفلیهایاش که وظیفه داشتند
بر ماتحت آخوند بوسه زنند، خیلی خوب میفهمیدند «حکومت آخوند» چیست و چه
پیامدهائی دارد. همین جماعتاند که اینک «به بهانة» اعتراض به 37
سال سرکوب فاشیستی میخواهند در پاریس کاروان خردجال به راه اندازند و ماتحت
عموسام را یکبار دیگر ببوسند و ملت ایران را یکبار دیگر زیر سم ستوران آتلانتیسم
آدمخوار بیاندازند:
«[...] از همه ایرانیان آزاده که باور به نفی و سرنگونی
تمامیت نظام جمهوری اسلامی دارند و خواستار برقراری آزادی، دموکراسی، استقلال، برابری و عدالت اجتماعی، جدائی دین از دولت (لائیسیته ـ سکولاریسم)، رعایت
تمامی حقوق ملیتهای ساکن ایران[...] لغو هرگونه تعقیب کنشگران سیاسی، ملی و فرهنگی [...] هستند، دعوت میکنیم [...] به این کارزار اعتراضی بپیوندند[...]»
منبع: اخبار
روز، مورخ 15 ژانویه 2016
بله،
باز هم صدای بوقشان در آمده! هیچیک
از اعضای این گله از اهداف خود و همفکراناش سخن به میان نمیآورد. اینان هدفشان در ابهام است؛ درست مثل حکومت اسلامی خمینی که شبیه به هیچ
حکومتی در دنیا نبود و از همه هم بهتر بود!
شارلاتان از ابهامات «شیرین» میگوید، چرا که همه را در یک سنگر میخواهد. یاد آن وحشی بیابانی نمیافتید که زوزه میکشید:
«ید واحده باشید، همه!» ید واحده باشید تا عموسام برای آخوند کودتا کند
و آخوند هم شما را سرکوب نماید. اینبار هم در بر همان پاشنه میگردد؛ چماقدار و چپنما برای سرکوب ملت ایران «متحد»
شدهاند، و واقعاً که وقاحت و دریدگی این
«گلة» چپنما سنگپای قزوین را هم از رو برده. اینان
در اطلاعیهشان چند جایگزینی کلیدی صورت دادهاند
تا مطالبات استعمار را به مطالبات ایرانیان تبدیل کنند.
ملیتهای ایرانی را بجای اقوام ایرانی
نشاندهاند؛ جدائی دین از دولت را بجای جدائی دین از سیاست گذاشتهاند، و اصل
و اساس «لائیسیته» را نفی کردهاند! و از
همه مهمتر شعار عوامپسند و آخوندنواز «منع تعقیب فعالان سیاسی و ملی و فرهنگی»
است. بله، هنوز
نیامده مانند آخوند برای خود جایگاه «فراقانونی» میطلبند. جایگاهی که آشکارا با روند حقوقی و نظم دمکراتیک
در تضاد قرار میگیرد. اینان با تکیه بر حمایت «گلة وحش» مرتکب جرم و جنایت هم خواهند شد؛ دقیقاً
همان «کودتا پرستان 22 بهمن» هستند، که میخواهند برای «کنشگر و فعال سیاسی و فرهنگی و ملی» نیز
همچون «آخوند» حاشیة امن ایجاد کنند. بدون اینکه توضیح دهند فعالیت سیاسی و فرهنگی و
به قول خودشان «کنشگری» میتواند هرگونه جنایت را نیز شامل شود!
خلاصه کنیم، مدعیان
طرفداری از «استقرار دمکراسی در ایران»، در واقع به تکرار ترهات تروریستهای اسلامگرا
مشغولاند، و بیدلیل نیست که سبزها و کمونیستهای فرانسه
از بیانیة ضددمکراتیک و فاشیستی اینان حمایت کردهاند. 37 سال پیش در تاریخ 16 ژانویه، بوق
محفل کودتای آیرونساید، تیتر زده بود
«شاه رفت!» گلة وحش نیز در داخل و خارج مرزها، «رفتن
شاه» را جشن گرفته بودند. اینک که محفل مزدور و مزور «نه شرقی، نه غربی»، پس از یکصد سال در فضای سیاست ایران جایگاهش
را از دست داده و مجبور شده به روند حقوقی
تن در دهد، عوامل لجنزار احترام به ادیان
را میبینیم که برای حفظ منافع استعماری اربابشان در ایران و سوریه به تکاپو
افتاده و میخواهند در برابر مسکو قدرتنمائی کنند.
بله بیانیة کذا فقط برای تخریب ایران نوشته
نشده؛ شامل سوریه هم میشود. و سفر
حسن روحانی به پاریس در تداوم سفر ریاض حجاب،
نخست وزیر پیشین سوریه به اینکشور صورت میگیرد. «ریاض
حجاب»، که جدیداً از دربار عربستان سر در
آورده، در تاریخ 11 ژانویه در پاریس با رئیسجمهور
فرانسه دیدار کرد ـ یورونیوز، مورخ 11 ژانویه 2016 ـ و در این دیدار برای مسکو خطونشان مفصلی کشید! حسن روحانی هم مسلماً جهت هماهنگی با سیاستهای
ضدروسی بریتانیا راهی فرانسه میشود. تظاهرات
لوتی و عنترها به بهانة مخالفت با 37 سال سرکوب،
در واقع اهمیت قائل شدن برای این
نوع «سفرها» و به ارزش گذاشتن وظائف امثال حسن روحانی است. وظائفی که از سوی مراکز آتلانتیست تعیین میشود، و به هیچ عنوان با مطالبات ملت ایران، و نیازهای استراتژیک کشور ارتباطی ندارد.
<< بازگشت