یکشنبه، بهمن ۰۳، ۱۳۹۵

دولت تدبیر و تحریق!



  

واژة «تحریق» در فرهنگ دهخدا، ‌ «نیک سوزاندن به آتش» معنا شده.

یک روز پس از مراسم تحلیف دونالد ترامپ، ‌ شیعیان پاکستان با بمب منفجر شدند و کاشف به عمل آمد که بنای جایگزین ساختمان پلاسکو،  ‌ ظرف 2 سال آینده ساخته خواهد شد:

«[...]‌ رئیس بنیاد مستضعفان و مالک ساختمان پلاسکو [...] وعده داده که بنای جایگزین ساختمان پلاسکو ظرف دو سال ساخته [...] ‌شود[...]»
منبع: بی ‌بی‌سی،‌  مورخ 21 ژانویه 2017 

به عبارت دیگر،  «معجزه» شده؛  طرح‌های اجرائی بنای جایگزین از هم اکنون آماده است،  و اگر بخت طویلة مشروعه یاری کند،  یک «ترامپ تاور» اسلامی بجای پلاسکو می‌نشیند! روشن‌تر بگوئیم حکومت زال‌ممد با انفجار ساختمان پلاسکو در میعاد 19 ژانویه،  ‌ در واقع به استقبال دونالد ترامپ شتافته!          

در تاریخ 20 ژانویه،  مراسم ادای سوگند دونالد ترامپ برگزار شد و رئیس‌جمهور جدید  یک سخنرانی «رابین هودی» ایراد فرمودند که به مذاق همة شیفتگان افسانه‌های کودکان،  از جمله نویسندة این وبلاگ بسیار شیرین آمد!   باید بگوئیم که «صحنه» هم برای چنین افسانه‌هائی ساخته‌وپرداخته شده بود.   در ردیف اول سمت راست،  گذشته از «رابین هود»،  همسر خوش قدوبالا و شیک‌پوش وی،   ملانیا جلب توجه می‌کرد.   و در سمت چپ،  باراک اوباما،  بیل کلینتون،  جرج والکر بوش و جیمی کارتر به اتفاق عیالات‌شان در نقش «کیسه بوکس» رابین هود «مردمی» ظاهر شده بودند!

دونالد ترامپ خطاب به «مردم آمریکا» فرمودند،   «پیش از این،  نخبگان،  به فکر مردم آمریکا نبودند،  ثروت‌اندوزی می‌کردند و ... و از امروز به بعد شرایط عوض خواهد شد،  و از این پس اولویت با مردم خواهد بود و...»  خلاصه سخنرانی ترامپ ارزش بررسی ندارد،  چرا که همچون عرعرهای روح‌الله خمینی در واقع «پر از خالی» بود و از وعده و وعید و شعار فراتر نمی‌رفت.   نیازی نیست که بگوئیم عرعر خمینی و دیگر مقامات جمکران را بخش اسلامی سازمان «سیا» تنظیم می‌کند،   و تنظیم سخنرانی «پرمغز» دونالد ترامپ هم بر عهدة  بخش «اروپائی مسیحی» سازمان کذاست.   خلاصه اظهارات دونالد ترامپ،  «زبان ارباب» است،‌  و عرعر خمینی و خامنه‌ای،  وزوز کنیزمطبخی ارباب!  به همین دلیل همزمان با مراسم «پرشور» ادای سوگند ارباب،  کاسورها را هم به عنوان «مخالفان ترامپ» به خیابان هی کرده بودند تا اینان با شکستن شیشه‌ها و آتش زدن سطل زباله و درگیری با پلیس،  در واقع بر جذابیت «مراسم رسمی» تا حد امکان بیافزایند.  چرا که در این مراسم «یک‌ نفر» ـ  دونالد ترامپ ـ  همچون سوپرمن که همان محمد صاد ویراست هولیوود است،  کل سیستم را به زیر سئوال می‌برد!

و این «یک‌نفر» که در ظاهر بدون برخورداری از حمایت محافل حاکم در انتخابات پیروز شده،  هنوز اعضای دولت‌اش را هم مشخص نکرده؛ ‌ برنامة مشخصی هم ندارد،  و جالب‌تر از همه اینکه،   افراد پیشنهادی وی برای وزارتخانه‌های کلیدی با روسیه ستیز آشکار دارند،  هر چند رسانه‌های غرب می‌کوشند ترامپ را به ولادیمیر پوتین بچسبانند!  خلاصه بگوئیم،   دونالد ترامپ درست مثل مقامات حکومت کنیزمطبخی‌اش،‌  هم دلسوز «مردم» شده،  هم بوق‌های غرب برای‌اش نعل‌وارونه می‌زنند!   در هر حال کنیزمطبخی آمریکا،  «تافتة جدابافته» است؛  سال نو میلادی را با دو «عزای عمومی» در واقع «جشن» گرفت!                                                               

ملایان که ظاهراً نتوانستند از مرگ ناگهانی اکبر هاشمی «نتایج مطلوب» به دست آورده،  و از الطاف یانکی‌ها برخوردار شوند،  به خشتک «آورام یزدی»،  ‌پادوی سازمان سیا دخیل بستند.   آورام هم «پروستات»،   تنها دستاورد زندگی پربارش را به ترکیه برد و به پنجة توانای اطباء «ازمیر» سپرد.   اینچنین بود که در تاریخ 19 ژانویه، ‌ یک روز پس از آخرین مصاحبة ‌مطبوعاتی اوباما و یک روز پیش از برگزاری مراسم ادای سوگند دونالد ترامپ، ‌ ساختمان «پلاسکو» فروریخت تا دولت تف و تکفیر که با تکیه بر جنجال رسانه‌ای موفق شده از جایگاه الهی «مدیران دوتابعیتی‌اش» پاسداری کند،‌   بتواند ‌ضمن سلب مسئولیت از خود،  یک‌بار دیگر با اعلام «عزای عمومی» ‌مراتب ارادت‌اش را به ارباب ابراز دارد!  چرا که در روابط یانکی‌ها با کنیزمطبخی «انقلابی و شیعی‌شان»،  ‌ میعاد 19 ژانویه از اهمیت ویژه‌ای‌ برخوردار است!

در تاریخ 19 ژانویه 1981 میلادی،   «توافق الجزایر» حاصل شد و فردای همانروز،  همزمان با مراسم ادای سوگند «رونالد ریگان»،  جیره‌خواران «انقلابی» سازمان سیا گروگان‌های آمریکائی را آزاد کردند!  در اینجا یک مینی‌پرانتز باز می‌کنیم و شتاب‌زده،  نیم نگاهی می‌‌اندازیم به  دوران نکبت‌بار ریاست جمهوری ریگان در داخل و خارج مرزهای ایالات متحد!

دستگاه ریگان  ـ  این دستگاه رعایای اروپائی واشنگتن را نیز شامل می‌شود ـ  از تمامی گروه‌های تروریست،‌  طالبان،  القاعده،‌ کنتراس، و در رأس‌شان از حکومت‌های تروریست سازمان سنتو ـ پاکستان،  ترکیه و ایران ـ  به صورت بی‌قید و شرط حمایت ‌کرد و در داخل مرزها نیز سیاست حذف و سرکوب را در دستور کار قرار داد.   این دستگاه همزمان به تخریب سندیکاهای کارگری و کازینوهای لاس‌وگاس همت گماشت!  سندیکاها «تعطیل» شد، تا مخارج کارفرمایان کاهش یابد؛    کازینوهای لاس‌وگاس هم یکی پس از دیگری در آتش سوخت!  به این ترتیب کازینوهای جدید در لاس وگاس سر از زمین بیرون آورد و با بهای «مناسب» در اختیار کازینوداران «نورچشمی» قرار گرفت؛   یک «جابجائی گسترده»،‌   به نفع نزدیکان محفل ریگان!    البته موضوع وبلاگ ما کودتای رونالد ریگان در لاس‌وگاس نیست؛  پیامدهای پیروزی دونالد ترامپ در منطقه،   به ویژه در محور استعماری سنتو ـ  ترکیه، پاکستان، ایران ـ  است. ‌ 

از ترکیه آغاز کنیم که پیروزی دونالد ترامپ را با ترور سفیر روسیه در آنکارا ـ 19 دسامبر 2016 ـ «جشن» گرفت و سال نومیلادی را نیز با کشتار در دیسکوتک «ری‌نا» به خوشی گذراند!   حاکمیت ترکیه به این ترتیب وفاداری «سنتی» خود را به محافل برتری‌طلب غرب به اثبات رساند.  هر چند رجب اردوغان از ترور سفیر روسیه ابراز تأسف نمود و در مورد کشتار «ری‌نا» هم مدعی شد که «شیوة زندگی دلیل تهاجم به دیسکوتک نبوده»،   ولی «تصمیم گیرنده» در کشور ترکیه ارتش ناتو است که سیاست اصلی‌اش حمایت از «پوپولیسم» بوده و هست و فرماندة ارتش مذکور هم آمریکاست.   به عبارت دیگر،   تا زمانی که «ناتو» وجود دارد، ‌ در تمام مناطق تحت نظارت‌اش حمایت از توجیه جنایت،  اقلیت‌‌زدائی،  زن‌ستیزی، ‌ مسئولیت‌گریزی و گله‌پروری و نفرت‌فروشی ادامه خواهد یافت و ریاست جمهوری ترامپ این روند را فقط تشدید خواهد کرد.  استقرار نیروهای زرهی آلمان در مرز روسیه؛‌  راه افتادن کاروان‌های خردجال طرفدار بردگی زنان ـ  مدافع حقوق زن مسلمان ـ  همزمان با نشست رهبران فاشیست اروپا در آلمان شاهدی است بر این مدعا.  خلاصه همة محافل برتری‌طلب که از جنگ و تخریب تغذیه می‌کنند،  برای تحکیم پایه‌های ترامپیسم بسیج شده‌اند.  در ابتدای وبلاگ به نمونة ترکیه اشاره کردیم،  حال بد نیست به پاکستان سری بزنیم.   

پس از انتخاب دونالد ترامپ،  یک ژنرال پاکستانی ریاست ائتلاف عربی در جنگ یمن را بر عهده گرفت و یک روز پس از رسمیت یافتن ریاست جمهوری ترامپ نیز شیعیان پاکستان، هدف «تروریست‌ها» قرار گرفتند!

البته تروریست‌های پاکستان نیز در همان مسیر تروریست‌های «حکومتی» ترکیه گام برمی‌دارند؛   اقلیت‌ها را هدف می‌گیرند تا «جامعة یکدست توحیدی» ایجاد کنند!   رسانه‌های غرب نیز هرگز از وابستگی این گروه‌ها به ارتش ناتو سخنی به میان نیاورده و نمی‌آورند.  بله،   این گروه‌ها «مستقل» و آزاد هستند هر چند معلوم نیست به چه دلیل در مسیر مطلوب محافل افراطی غرب گام برمی‌دارند؟!   جنایت اخیر در پاکستان فقط یک نمونه است:

«[...]‌طالبان پاکستان انفجار بمب را "درس به شیعیانِ طرفدار بشار اسد" توصیف کردند[...]»
منبع: رادیوفرانس انترناسیونال،   مورخ 21 ژانویه 2017

بله سنی‌های پاکستان هم مانند اربابان‌شان در غرب «دشمن بشار اسد» از آب در آمده‌اند،  و  از آنجا که شبکة خررنگ‌کن تبلیغات جهانی ملایان قم و کاشان را طرفدار «اسد» معرفی می‌کند،  سنی‌ها نیز خواسته‌اند به شیعیان «درسی» بدهند!  و اما سنی‌های پاک‌ستان در ابراز نفرت از «بشار اسد» تنها نیستند؛   بنیامین نتانیاهو، ‌ نخست‌وزیر اسرائیل که خواهان ایجاد «دولت یهود» و مخالف برجام حقوقی است،   از قضای روزگار مخالف شیعیان و دشمن بشار اسد از کار درآمده!   خلاصه تخم‌وترکة قواد خلیل‌الله پیرامون نفرت از شخص بشار اسد به اجماع رسیده‌اند،  ‌چرا؟  چون «بشار اسد» به حزب لائیک «بعث» تعلق دارد؛  از پدوفیلی و حرمسراداری و حجاب و جامعة «زنانه ـ مردانه»  حمایت نمی‌کند،   و از همه مهم‌تر، ‌ در دورة ریاست جمهوری بشار اسد،  ارتش سوریه با حمایت روسیه،  افسران اسرائیلی و آمریکائی و اروپائی و ترک و عرب را از شهر حلب بیرون انداخته و «عمق استراتژیک ناتو» را بین برده.  از اینرو رسانه‌های غرب باید حکومت جمکران و لش‌ولوش‌های «پاسدار انقلاب اسلامی» را که 38 سال است از جایگاه برتر دولت اسرائیل پاسداری می‌کنند،  به جهیزیة بشار اسد تبدیل نمایند!   چراکه از میان رفتن عمق استراتژیک ناتو حال و روز دولت اسرائیل را سخت منقلب کرده!   این دولت می‌باید به مرزهای قانونی‌اش بازگردد،   و به اشغال منطقة استراتژیک «گولان» پایان دهد.   این است مهم‌ترین دلیل نامه‌نگاری بنیامین نتانیاهو به «مردم ایران!»

نخست وزیر اسرائیل با باد انداختن در بادبان آنچه «مردم ایران» می‌خواند ـ  گویا این مردم طرفداران میرحسین موسوی جلاد،  و بازگشت به دوران توحش خمینی هستند ـ  قصد دارد به شهرک‌سازی در زمین‌های فلسطینیان ادامه دهد و بلندی‌های گولان را نیز در اشغال خود نگاه دارد!  در واقع نتانیاهو به این توهم دچار شده که دونالد ترامپ می‌تواند شرایط منطقه را  به دوران نورانی «خمینی» بازگرداند،  ‌ و زمینة‌ تاخت‌وتاز ارتش اسرائیل را فراهم آورد!   البته خیلی‌ها شکم‌شان را برای تکرار این سیاست «الهی» صابون زده‌اند،  ولی شرایط زمان حال با شرایط دوران خمینی یکسان نیست،   در نتیجه تکرار سیاست گذشته،  همان نتایج گذشته را به دست نخواهد داد!   همانطور که راه انداختن خردجال «روس‌ستیز» به بهانة تشییع جنازة اکبر رفسنجانی نتایج مطلوب را به بار نیاورد و دولت تف و تکفیر ناچار شد پروستات آورام یزدی را در طبق اخلاص گذارده،    ساختمان پلاسکو را هم منفجر کند تا با یک تیر چندین و چند نشان زده باشد!

به این ترتیب،  زال‌ممد هم چندین قربانی به آستان مقدس «کدخدا» تقدیم کرد؛  هم مراسم ادای سوگند دونالد ترامپ را به حساب خودش تحت‌الشعاع قرار داد؛  و هم یادگار حبیب‌الله القانیان و بخشی از تاریخ ایران را نابود کرد و در خاطرات ساکنان تهران بولدوزر انداخت.  از سوی دیگر،   زال‌ممد با  تخریب «پلاسکو» ‌بر تعداد بیکاران می‌افزاید، حق مالکان واحدهای صنفی را بالا می‌کشد،‌ و از همه مهم‌تر،  ‌به بهانة‌آسیب دیدن ساختمان‌های اطراف پلاسکو،  زمین‌های اطراف این ساختمان را نیزسگ‌خور می‌کند. 

یاد بگیرید!   به این می‌گویند شهرداری «اسلامی و مردمی!»‌  در واقع اگر پلاسکو منفجر نمی‌شد،   بنیاد مستضعفان برای جایگزین کردن و توسعة آن می‌بایست واحدهای صنفی و ساختمان‌های اطراف آن را با قیمت گزاف خریداری می‌کرد،  سپس دست‌اندرکار تخریب می‌شد و فکری هم به حال کارگران واحد‌های صنفی می‌کرد.  ولی یک «انفجار اسلامی» می‌توانست حلال همة ‌این «مشکلات» باشد! خلاصه «دست الهی» این آتش‌سوزی را به راه انداخت تا آنچه را بر حکومت زال‌ممد «تقدم تاریخی» داشت نابودکند؛ درست مثل انفجار تئاتر «تترا پیلون» پالمیرا که در آخرین ساعات ریاست جمهوری اوباما سازمان یافت،  این انفجار هم «اسلامی» بود.   و همچون دیگر پروژه‌های «انقلاب اسلامی» هیچ اهمیتی ندارد که در راه تحقق آن چندین نفر به خاک و خون کشیده شوند یا هست و نیست‌شان را از دست بدهند.   مهم این است که «بنیاد مستضعفان» که برای غارت اموال و املاک ملت ایران ایجاد شده،   بتواند با توسل به جنایت،  همچنان به غارت و چپاول خود ادامه دهد.  

آنچه در تاریخ 19 ژانویه رخ داد،  به صراحت نشان می‌دهد که تخریب پلاسکو،  با مواد منفجره صورت گرفته؛  خلاصه اگر آتش‌سوزی و انفجار پلاسکو «اتفاقی» بود،  یک بنای 17  طبقه به صورت «عمودی» فرونمی‌ریخت.  ساختمان پلاسکو همانطور فروریخت که برج‌های دوقلوی نیویورک!   در واقع حکومت زال‌ممد میمون‌وار از ارباب تقلید کرد و بدش هم نمی‌آمد که جنایت خود را به حساب تروریست‌ها بگذارد،  هر چند هنوز نتوانسته!

در هر حال آنچه اهمیت دارد اینکه بنیاد مستضعفان یک برگ از تاریخچة تهران و ششصد واحد صنفی را نابود کرد،  بدون آنکه به صاحبان‌ این واحدها خسارتی پرداخت کند؛  چندین نفر از جمله آتش‌نشانان را به قتل رساند،   بدون اینکه تحت تعقیب قرار گیرد؛   و اینک نیز می‌خواهد پلاسکو را ظرف 2 سال جایگزین کند!  به عبارت دیگر،  بنیاد مستضعفان برای تاراج اموال 600 تن از صاحبان واحدهای صنفی پلاسکو،  دست به یک رشته عملیات تروریستی زد،  و طی آن علاوه بر کارگران و مراجعان،  آتش‌نشانان و امدادگران را نیز به قتل رساند.   از اینرو پس از انتشار خبر آتش‌سوزی در ساختمان پلاسکو،  بوق‌های جمکران برای «رد گم کردن» بسیج شدند و «ساختمان فرسوده و «سهل‌انگاری مالکان» را «مسئول» جنایت بنیاد مستضعفان معرفی کردند.   علی خامنه‌ای و دیگر اوباش حکومت نیز بلافاصله بساط تسلیت و همدردی و غیره پهن نموده،  کرکس‌وار به دور اجساد جمع شدند،  باشد تا هیچ صحبتی از «مادیات» و پرداخت خسارت‌ به بازماندگان قربانیان به میان نیاید.

ساختمان پلاسکو،   واقع در ضلع شرقی چهارراه استانبول،  اولین ساختمان مرتفع و مُدرن خاورمیانه بود.   این ساختمان 17 طبقه که در سال 1341 افتتاح شد،   و به حبیب‌الله القانیان،‌  تأجر و مؤسس اولین کارخانة پلاستیک‌سازی در ایران تعلق داشت،  یکی از مهم‌ترین مراکز تولید و فروش پوشاک در شهر تهران به شمار می‌رفت.

حبیب‌الله القانیان که تنها جرم‌اش سرمایه‌گزاری و ایجاد کار و فعالیت غیرآخوندی در کشور ایران بود،   5 روز پس از کودتای 11 فوریه 1979‌ دستگیر،  و در تاریخ 9 مه 1979،‌ توسط حکومت خیابانی طویلة مشروعه به قتل رسید.  نخستین منفعت این جنایت،  مهاجرت گستردة یهودیان ایران،  نصیب اربابان حکومت جمکران شد،  و پاداش آن را نیز «بنیاد مستضعفان» دریافت کرد.

بنیاد کذا،‌   که بر محور جنایت و غارت اموال قربانیان جنایت استوار شده،   پس از چنگ انداختن بر ساختمان پلاسکو،  هیچ اقدامی برای حفظ و مرمت آن انجام نداد.  یادآور شویم، در کنار ساختمان آلومینیوم،  ساختمان پلاسکو،  ‌نماد معماری مدرن و «میراث فرهنگی» شهر تهران بود.   به همین دلیل نیز آخوند طالقانی حرمسرادار و «پدر معنوی» سازمان مجاهدین خلق، با ساختن آن مخالفت فرموده بودند:

«[...] آیت‌الله طالقانی [...] با ساخته ‌شدن بلندترین ساختمان تهران توسط یهودیان ایرانی،  ابراز مخالفت و نارضایتی کرده‌بود[...]»
منبع: ویکی‌پدیا،  فارسی   

بله چه معنی دارد که «یهودیان» ایران در طویلة اسلامی کار و فعالیت ایجاد کنند و ساختمان بلند «تجاری» بسازند؟!   ساختمانی که در آن «تجارت اسلامی» ـ خرید و فروش کودکان، روسپی‌خانه‌داری و شیره‌کش‌خانه و مسجد،  یعنی مکان ویژة‌ جیب‌بری و روضه و زوزه و صیغه رایج نیست به چه درد می‌خورد؟!   بجای این فعالیت‌های ضداسلامی،‌   یهودیان باید از ایران بروند،‌   سرمایه‌های‌شان را به بانک‌های غرب بسپارند تا لات و آخوند زیردم دریده،  زمین‌ و خانه و مراکز تجاری‌شان را غصب کنند و ... و پس از 38 سال برای توسعة آن «تدبیر» به خرج داده،  و با آتش زدن ساختمان و کشتار امدادگر و آتش‌نشان منافع اسلام و لات و آخوند را بهینه نمایند،  و این است «تدبیر»،   از طریق «تحریق!»