هیتلر در منچستر!
در تاریخ
22 مه سال 1939 میلادی «پیمان پولادین» به
امضاء ایتالیای موسولینی و آلمان نازی رسید،
و پس از پایان جنگ جهانی دوم، کشورهای پیروز غرب دو جبهة «حق و باطل» به وجود
آوردند. در جبهة «باطل» همانطور که میدانیم «کفار»
کمونیست را نشاندند، و جبهة «حق» از آن برتریطلبان و مخالفان حقوق
برابر انسانها شد! ظاهراً بعضیها میخواستند به شیوة خود سالگرد
این پیمان را در منچستر «جشن» بگیرند! و این است دلیل همزمانی استقلال یافتن ناگهانی جرمانی، و
بازنشخوار شعار دستگاه آلمان نازی توسط بوق رسمی جمکران، و به
ویژه پرتاب شدن هیتلر به دوران جنگ سرد:
«[...] یکی از موضوعات مهم سیاست خارجی ایران اصل نه
شرقی و نه غربی است [...] این اصل گرچه در فضای جنگسرد شکل گرفت [...]»
منبع: ایرنا، مورخ
29 مه 2017، کدخبر: 82547920
بله بدانید و آگاه باشید که هیتلر پس
از مرگ و در دوران جنگ سرد، عربدة «نه شرقی، نه غربی» سر میداد! تعجبی
هم ندارد؛ پرتاب هیتلر به دوران پس از
جنگ جهانی دوم، یکی از پیامدهای سفر 7
روزة کازینونژاد، یا همان دونالد ترامپ
خودمان است!
در تاریخ 20 مه سالجاری، پرزیدنت کازینونژاد نخستین سفر رسمی خود را از
عربستان آغازکرد. این سفر که بر محور «دست دادن دونالدترامپ و دستندادن
همسرش» تنظیم شده بود، با ارسال پیامهای ابتذال و خشونت ـ نقض
هنجارهای دیپلماتیک از طریق لفظی و فیزیکی ـ
تصویری منطبق بر «واقعیت» از حاکمیت آنگلوساکسونهای آنسوی آتلانتیک منعکس
کرد. کازینونژاد، طی این سفر، علاوه بر عربستان، از
اسرائیل و واتیکان نیز دیدن کرد و پس از حضور در نشست سران ناتو، برای شرکت در نشست گروه 7 راهی سیسیل، مقر
مافیا شد و هر جا که رفت، همه را
به «تحریم روسیه» فراخواند!
پرزیدنت ترامپ پس از این «گشت»
دیپلماتیک سرانجام به کشورش بازگشت و از آنجا که در آمریکا رسم نیست پیش پای کسی
گوسفند قربانی کنند، و قربانی کردن گاو هم به صرفه نیست، در ایالت «میسیسیپی» یک نفر پیدا شد و 8 نفر را پیش پای کازینونژاد قربانی کرد!
باری نخستین سفر رسمی دونالد ترامپ که با 90مین سالگرد قرارداد جده ـ به رسمیت شناختن استقلال سرزمینهای حجاز و نجد
توسط امپراتوری بریتانیا ـ تقارن زمانی یافت،
پیام «سنتی» امپراتوری بریتانیا را با
چاشنی هولیوود به جیرهخواران مسلمان و متعهد کاخ باکینگهام ارسال داشت.
دقیقاً به همین دلیل بود که ناگهان جنگ زرگری شیخکهای ریاض و
امارات و بحرین، با
شیخک قطر آغاز شد؛ جنگ زرگری طرفداران رئیسی با طرفداران روحانی
شدت گرفت، و داسالله نیز کشف کرد که در شمارش آراء حسن
روحانی تقلب شده و 2 میلیون رأی روحانی را نشمردهاند! همزمان
«صدای جرمانی» یک دروغ شاخدار جدید به خورد شوتوپرتها داد و مدعی شد که حسن
روحانی در دورة اول ریاست جمهوریاش با آراء کمتری از دورة دوم انتخاب شده:
«[...] حسن روحانی با بیش
از ۵۷ درصد آرا پیروز انتخابات اعلام شده [...] او
در دور قبلی با ۵۱ درصد آرا به ریاست
جمهوری رسیده بود [...]»
منبع: صدای آلمان، مورخ 21 مه 2017
به یاد داریم که در دور اول، صحبت از پیروزی حسن روحانی با «بیش از 72
درصد» آراء بود. ولی به دلایلی بوق جرمانی
مصلحت دید که 21 درصد از آراء روحانی را کاهش دهد! البته
این درصدها به هیچ عنوان اهمیتی ندارد، به چند دلیل.
نخست اینکه حکومت طویلة مشروعه، پوشالی و دستنشانده است؛ از
سیاستهای روسستیز لندن و واشنگتن پیروی
میکند. دیگر آنکه،
برگزاری انتخابات توسط حکومتی که
«به نام خدا» پدوفیلی، بردهفروشی، تعدد زوجات و تاراج و جنایت را توجیه میکند، بیشتر
نشان حماقت و وقاحت است! ولی خوب این وقاحت و حماقت اگر طی سدة اخیر، ملت ایران را خاکسترنشین کرده، نان
مفصلی برای آتلانتیسم به تنور چسبانده. پس جای تعجب نیست که همصدا با بیبیسی، بوق
سازمان سیا هم برای این شبیهسازی مهوع معرکه بگیرد.
هنوز تب جنجال و هیاهو برای مراسم تف
سربالای جمعی فروکش نکرده بودکه شیپور سازمان سیا آراء حسن روحانی را یک درصد
افزایش داد وا ادعا کرد، حسن روحانی با
کسب 58 درصد آراء بر آخوند رئیسی پیروز شده:
«[...] با رای 58 درصدی روحانی، فضای سیاسی ایران بازمیشود؟»
منبع: رادیوفردا، مورخ 25 مه
2017
یادآور شویم، پس از انتشار رسمی نتایج
به اصطلاح انتخابات حکومت زالممد، پیامهای
تبریک چین و روسیه و فرانسه برای حسن روحانی
ارسال شد، ولی هیچ صدائی از مادر
ترزا، چوبدار کدخدا در اروپا به گوش نمیرسید!
نخست وزیر انگلستان که میباید 8 ژوئن
سالجاری انتخابات پیش از موعد برگزار کند و پایههای نفرت فروشی ـ برکسیت ـ را هر چه بیشتر تحکیم بخشد، شکماش را برای «لغو نتایج انتخابات»؛ گسترش دامنة بحران، و نهایت
امر سازمان دادن به یک کودتای نظامی،
مشابه کودتای «آیرون ساید ـ میرپنج»
صابون مفصلی زده بود! ولی معلوم نیست چه پیش آمد که همزمان با سفر
باراک اوباما به آلمان ـ 25 مه 2017 ـ ایشان از خواب بیدار شدند و انتخاب مجدد حسن روحانی را به وی تبریک گفتند:
«[...]عصر پنجشنبه [...]
نخست وزیر بریتانیا [...] انتخاب مجدد دکتر روحانی به ریاست جمهوری اسلامی ایران
را تبریک گفت [...] و اظهار امیدواری کرد که از فرصت انتخاب مجدد دکتر روحانی، برای
پایه ریزی منافع مشترک فی مابین بهرهبرداری شود [...]»
منبع:ایرنا، مورخ 4 خردادماه سالجاری، کد خبر: 82544595
اینچنین بود که همه پیام ارباب را
دریافت کردند و قرار شد آراء بیشتری برای حسن روحانی در صندوقها پیدا کنند! بلافاصله بنیصدر وارد میدان لاتبازی شد و «خبر
موثق» داد که «ساعت 3 بامداد 30 اردیبهشت
وزیرکشور، نمایندة خامنهای، معاون اول حسن روحانی و یک حقوقدان شورای
نگهبان، در وزارت کشور برای تغییر آراء
جلسه تشکیل دادهاند و توافق کردهاند که 7 میلیون از آراء روحانی را به حساب
رئیسی بریزند تا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، قوه قضائیه و ... عصبانی نشوند!» پس از
اینکه بنیصدر تبلیغات ارباب را حسابی «قرقره» کرد و شیرهاش را کشید،
داسالله هم 2 میلیون رأی گم شده
را رها کرد، و دو دستی به 7 میلیون رأی جدید
روحانی چسبید و به جهانیان «توضیح» داد که درخواست احمد جنتی برای لغو انتخابات با
مخالفت رهبر روبرو شده:
«[...] در آخرین ساعات روز جمعه، با
مشخص شدن پیروزی قطعی روحانی احمد جنتی دبیرشورای نگهبان [...] در دیدار با علی
خامنهای از وی میخواهد که انتخابات را باطل اعلام کند. [خامنهای] روز شنبه با
رد خواست احمد جنتی، با صدور بیانیهای
انتخابات را تائید و از مردمی که در انتخابات شرکت کردند ستایش میکند[...]»
منبع: پیکنت،
مورخ 27 مه 2017
همزمان با میدانداریهای داسالله
برای حسن روحانی، پاسدار اکبر نیز از
چاهک سازمان سیا یک مقالة «مستدل و علمی» و در واقع شکمی بیرون کشید و توضیح داد که
در کانادا و فرانسه و آمریکا و بریتانیا هم خیلیها در انتخابات شرکت نمیکنند:
«[...] تجربه جوامع غربی
دارای نظام دموکراتیک نشان میدهد که در دموکراسیها میزان مشارکت سیاسی کاهش مییابد
[...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 28 مه 2017
اینکه پاسدار اکبر شرایط اسفبار ایران و عملکرد یک
حاکمیت فاشیست و دستنشانده را با دمکراسیهای غرب به قیاس میکشد، در درجة نخست مخاطب را به سلامت مغز ایشان مشکوک میکند. پاسدار
اکبر این شامورتی را به راه انداخته تا انتخابات فرانسه را با انتخابات آمریکا، و به
ویژه با «انتخابات» حکومت زالممد در ترادف قرار دهد. و همین عملیات محیرالعقول بخوبی نشان میدهد که
نوابغ صادراتی حکومت جمکران تا چه حد در توهم دستوپا میزنند و قیاس به نفس میکنند.
در واقع انتخابات در کشورهای غربی یکسان
نیست. در فرانسه، هر نفر یک رأی دارد، دخالت دین در سیاست ممنوع است، و
احترام به توحش و خشونت قومی و دینی رسمیت نیافته. در
صورتیکه در سیستم انتخاباتی ایالات متحد، اصل یکنفر یک رأی هنوز به رسمیت شناخته نشده، و از
همه مهمتر اینکه، در ایالات متحد، و دیگر کشورهای آنگلوساکسون، قبیلهنوازی و احترام به قومیت و جنسیت و نژاد
و دین در معرکة انتخابات روند«رایج» به شمار میرود! در
واقع سیستم لائیک فرانسه خوشبختانه هنوز شباهتی با توحش محفل احترام به ادیان
ندارد!
محض اطلاع «نخبگان صادراتی» جمکران، همینجا بگوئیم، پیش از
برگزاری دور دوم انتخابات، رهبر کلیسای
کاتولیک فرانسه، ضمن تأکید بر شعار محوری
انقلاب فرانسه ـ آزادی، برابری، برادری ـ
رسماً اعلام داشت کلیسا در سیاست دخالت نمیکند، و از
نامزد خاصی حمایت نخواهد کرد! این شرایط با سیستم انگلستان که مجلس آخوندی
دارد و حامی اجرای مقررات و احکام توحش اسلام در بریتانیاست، هیچ
شباهتی نشان نمیدهد! فقط متفکرنمایانی از قماش پاسدار اکبر که سواد
خواندن و نوشتن را با «روشنفکری» مترادف یافتهاند، دمکراسی
فرانسه را با سیستم قبیلهنواز و حماقتپرور انگلستان و آمریکا در ترادف میبینند
و انتخابات اینکشورها را هم با «مراسم تف سربالای جمعی» جمکرانیها به قیاس میکشند؛ به این امید که موفق شوند برای حفظ منافع
اربابانشان، از دمکراسی «تعریف نوینی» ارائه
دهند.
بر اساس تفکرات عمیق پاسدار اکبر، «دمکراسی محصول موازنه قوا میان دولت و جامعه
مدنی است، ولی از آنجا که فعلاً نهادهای
مدنی در ایران وجود ندارد، شوتوپرتها میتوانند «پشت سر شخصیتهای ملی»
بایستند:
«[...] دموکراسی محصول موازنه قوا میان دولت و جامعه
مدنی است [...] در نبود نهادهای مدنی قدرتمند و احزاب و سازمان های سیاسی، شخصیتهای ملی جایگاه ویژهای پیدا میکنند.
آنان میتوانند از اعتبارشان استفاده کرده و جامعه را به حرکت درآورند [...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 28 مه سالجاری
بله،
«شخصیتهای ملی میتوانند جامعه را به حرکت درآورند» ولی گویا هیچ اهمیتی ندارد که این حرکت در کدام مسیر باشد!
همینکه «جامعه» یک بز سرگله پیدا کند و پشت سرش بایستد
و سینه بزند، کفایت خواهد کرد. در این
نوع نظریهپردازی بزسرگلة «ملی» از قماش محمد مصدق، یا بزسرگلة
دینی همچون روحالله خمینی که مملکت را به سوی پرتگاه تحریم اقتصادی وکودتا و جنگ میبرند، دمکراسی را برای ایرانیان به ارمغان میآورند
از اینرو پاسدار اکبر یک «بز ملی» جدید برایمان پیدا کرده!
در هیاهوی گربهرقصانی اخیر جمکرانیها، با توجه به تحریم انتخابات توسط امیرانتظام و
شرکاء، و با توجه به مواضع «مترقی» امیرانتظام
درمورد «حجاب»، روشن است که به چه دلیل بوق سازمان سیا به
پاسدار اکبر تریبون داده! گاوچرانها در ایران برای به راه انداختن خردجال
و سازمان دادن به یک کودتای مردمی دیگر خیز برداشتهاند. سناریوی اینان برای کشور ایران هیچگاه از کودتا
و جنگ نیابتی فراتر نمیرود. و طی سدة اخیر محفل نفرتفروش «شیخوشاه» تمامی
تلاش خود را به خرج داده تا این زمینه را برای آتلانتیستها دستنخورده نگاه دارد و
ما هم از مطلب دور افتادیم؛ بازگردیم به نخستین
سفر رسمی دونالد ترامپ!
رئیس جمهور
«منتخب» ایالات متحد، پس از انعقاد
قراردادهای نجومی نظامی با عربستان، در نشست سران 40 یا 50 کشور مسلماننشین ـ برحسب ادعاهای متفاوت رسانهها ـ سخنرانی کرد و از احکام توحش و تحجر ـ یا بهتر بگوئیم دین اسلام ـ تجلیل به عمل آورد! تعجبی هم ندارد؛ طی سدة اخیر،
نان آتلانتیستها در گرو «حکومت دینی» بوده و هست. از
اینرو کازینونژاد از عربستان راهی اسرائیل شد و پس از ارائة یک چشمه لاتبازی ـ خودداری از دست دادن با نتانیاهو ـ خودش را به دیوار ندبه رساند و به پیروی از
«سنت»، یک تکه کاغذ هم در شکاف دیوار چپاند.
اینچنین بود
که ابتدا تکلیف پاریس و لندن، و سپس
سیاست قاهره و برلن روشن شد؛ همه عظمت گذشته را بازیافتند! صدراعظم جرمانی به دوران نورانی هیتلر بازگشت و
با یک سخنرانی آبوناندار، آلمان را از « لندن و واشنگتن» مستقل کرد! اخوانالمسلمین
به دوران نورانی عثمانی بازگشت و بار دیگر دست به کشتار اقلیت مسیحی زد؛ مادرترزا هم که نیازی ندارد به گذشته
بازگردد، چرا که به ارادة الله در همان گذشتة پرافتخار
نفرتفروشی و تفرقه بینداز و حکومت کن شناور مانده. در نتیجه، در میعاد تاریخی 22 مه، 22 جسد دندانگیر به چنگ آورد! و اما در
این میانه وضعیت فرانسه متمدنانه و متفاوت بود!
در تاریخ 22
مه سالجاری، خبر ملاقات آتی ولادیمیر
پوتین با امانوئل ماکرون، آنهم در کاخ
ورسای، در رسانههای فرانسه انتشار یافت و نویسندة این وبلاگ را در بهت و حیرت فرو برد. دلیل هم اینکه طی رقابتهای انتخاباتی فرانسه، ورود
خبرنگاران راشاتودی و سپوتنیک به ستاد انتخاباتی ماکرون امکانپذیر نبود، و روزی
پنج نوبت، بوقهای آتلانتیست شایعة
«تهاجم هکرهای روس به ستاد انتخاباتی ماکرون» را تکرار میکردند! خلاصه
با توجه به مواضع ضدروس امانوئل ماکرون، خبر
دیدار ولادیمیر پوتین با رئیسجمهور جدید فرانسه آنهم در کاخ ورسای، غیرقابل تصور مینمود. هر چند امروز این دیدار واقعاً صورت پذیرفت و
برخلاف دیدار «ماکرون ـ ترامپ»، که بیشتر
به گیسکشی و زورآزمائی شباهت داشت، پوتین
و ماکرون از چارچوب هنجارهای دیپلماتیک خارج نشدند.
ولی خوب، فقط چند ساعت پس از انتشار خبر دیدار آتی
ولادیمیر پوتین از فرانسه بود ـ حدود ساعت
22 و 30 دقیقه ـ که انفجار بمب در سالن
کنسرت منچستر، 22 کشته برجای گذاشت و
بلافاصله معلوم شد عامل بمبگزاری یک جوان 22 ساله لیبیائی بوده! دولت
مادر ترزا هم سریعاً سطح «هشدار امنیتی» را افزایش داد. ولی درکمال
تعجب، 3 روز بعد، دست از پا درازتر رسانههارا از کاهش سطح هشدار امنیتی با خبر فرمود:
«[...] نخست
وزیر انگلیس پس از پایان نشست اضطراری کابینه [اعلام داشت] فعالیتهای قابل توجه نیروهای
پلیس و دستگاه های امنیتی [...] سبب شده [...]که از میزان تهدیدات تروریستی در
انگلیس کاسته شود[...]»
منبع: ایرنا، مورخ 6 خردادماه سالجاری، کدخبر: 82546355
بله «فعالیت
پلیس و نیروهای امنیتی» از میزان تهدید تروریستی در انگلستان کاسته! چه پلیس خوبی دارند. و جالب اینجاست که هیچکس در مورد این بمبگزاری، مزاحم
وزیرکشور بریتانیا هم نشد! هیچکس نپرسید
با توجه به شرایط ویژة حاکم بر انگلستان، چرا برای ورود به سالن کنسرت از هیچکس «بازرسی
بدنی» به عمل نیامد؟! البته طرح این پرسشها
و به زیر سئوال بردن «ویراستهای رسمی» از عملیات تروریستی ، در آستانة برگزاری
انتخابات پیش از موعد که ظاهراً میباید به تقویت برکسیت منجر شود، میتواند
دردسرساز باشد! در هرحال از آنجا که هدف
«برکسیت» بازگرداندن «عظمت گذشته» به انگلستان است، و با
توجه به اینکه پس از جنگ جهانی اول، «عظمت
انگلستان» با حمایت از موسولینی و هیتلر و ... تأمین شده. جهت آشنائی با سیاست آتی انگلستان، نیمنگاهی به
تاریخچة رشد و تعالی فاشیسم کفایت خواهد کرد!
<< بازگشت