کازینوکربلا!
در هفتاد
دومین نشست عمومی سازمان ملل در نیویورک به دلیل تحولات سوریه، سران
ایالات متحد، انگلستان و فرانسه، به عبارت
دیگر فاتحان جنگ اول و دوم جهانی در کنار بازندگان ایندو جنگ نشستند! خلاصه، برخلاف
میعادهای 1918 و 1945 که ترکیه و آلمان
نازی و ژاپن و ایتالیا، سپر بلای آتلانتیستها شدند، اینبار حامیان اصلی تروریسم، و در رأسشان کدخدا، در
جایگاه بازندة جنگ نشستند و مقر سازمان ملل را به صحنة نفسکشطلبی و عربدهجوئی یا
«ابراز عشق»، و نصیحت و افتخار به گذشته،
و به ویژه ابراز نگرانی برای از دست رفتن
اعتبار جهانی کدخدا تبدیل کردند!
علیرغم تشکیل
جبهة متحد طویلههای مشروعة ترک و عجم، رفراندوم استقلال کردستان عراق آغاز شد، و همزمان
«دو خبر موثق» زمین لرزة ناشی از آزمایش سلاح هستهای توسط کرة شمالی، و آزمایش موشک بالیستیک با برد 2000 کیلومتر
توسط طویلة مشروعه انتشار یافت و ... و با وجود اینکه مدعیان دخالت روسیه در
انتخابات آمریکا ـ حزب اسلامنواز دمکرات
ـ هیچ سند معتبری برای اثبات ادعایشان
ارائه ندادهاند، دونالد ترامپ باز هم بالای منبر رفت و برای
هزارمین بار تکرار کردکه «روسیه در پیروزی
وی در انتخابات نقشی نداشته!» به صراحت میتوان
گفت که این اجزاء پراکنده و ظاهراً «بیارتباط»،
در واقع یک مجموعة منسجم است در
واکنش به فروپاشی غیرقابل اجتناب روابطی که پس از جنگ اول جهانی شکل گرفته و پس از
جنگ دوم، با پیوستن چین کمونیست به اردوگاه آتلانتیسم، هر چه بیشتر استحکام یافته. بیدلیل نیست که نخستین فروپاشی با چرخش سیاست
چین در میانمار آغاز شد!
در اوج هیاهوی
رسانهای پیرامون «مسلمانان روهینگیا»، پکن رسماً
اعلام داشت که برای مبارزه با داعش از دولت میانمار حمایت میکند. اینچنین
بود که فروش سلاح و تجهیزات بریتانیا به اینکشور متوقف شد و دولت میانمار از ورود
بازرسان آمریکائی متخصص «حقوق بشر» به مناطق بحرانزده ممانعت کرد! به
عبارت دیگر دولت چین، دکان بحرانسازی لندن
و واشنگتن در میانمار را تعطیل نمود. و از
آنجا که این واقعیت به مذاق آتلانتیستها هیچ خوش نیامد، رسانههای غرب به پیروی از آن کبک خردمند و
باهوش که سرش را در برف فرو برد تا شکارچی او را نبیند، سر در چاهک «ام. ای. 6» و سازمان سیا فرو بردند
و از سفر تیلرسون به لندن که از قضای روزگار با پایان انزوای قطر و سفر یک روزة شیخ
تمیم به ترکیه و آلمان و فرانسه تقارن یافت ـ 14 سپتامبر سالجاری ـ و استقبال الیزابت دوم از جنگ سوم جهانی هیچ
تفسیری ارائه ندادند! در عوض از سفر حسن فوتبال به نیویورک؛ اعلان
جنگ «مورگان فریمن» به روسیه برای دفاع از
دمکراسی 241 سالة آمریکا، آنهم همزمان با سخنرانی کدخدا در هفتادودومین
مجمع عمومی سازمان ملل گزارشهای «دقیق» تهیه کردند و «جلوی صحنه» را به زیور
ابتذال و خشونت ـ مرزشکنی ـ حسابی آراستند! دلیل
هم اینکه، نشست مذکور شباهت عجیبی به دکان حماقت فروشی و مرگپرستی و بیبیگوزک
فروشی شیعیمسلکان پیدا کرده بود!
از اینرو در
آستانة برگزاری این نشست، در تاریخ 15
سپتامبر 2107، متن نامة «مادر» الیزابت
دوم حاکی از اعلام آمادگی ایشان برای جنگ جهانی سوم و نابودی شیطان ـ رهبر کرة
شمالی ـ در بوقهای آنگلوساکسون انتشار
یافت. به این ترتیب،
کاخ باکینگهام یکبار دیگر بر
وفاداری خود به آمریکا در راه تخریب و تاراج و کشتار ـ بازگشت به عظمت گذشته ـ تأکید نمود. اعلام
آمادگی «زینب زمان» برای «جهاد» در راه بانکها ـ
خدا ـ با استقبال گرم و داغ محافل
جنگسرد در هولیوود روبرو شد و اینچنین بود که مورگان فریمن، هنرپیشة سیاهپوست، برای نجات دمکراسی 241 سالة آمریکا از تهاجم
روسیة پوتین بالای منبر رفت؛ هم خودش را
مضحکه کرد، هم حماقت و بلاهت محافل جنگسرد
را به اثبات رساند.
سپس در میعاد
فرار پرافتخار میرپنج از ایران، رضا پهلوی هم از «شورای ملی ایرانیان» کنارهگیری
کرد و هیچ دلیلی برای این کناره گیری ارائه نداد!
همزمان احمد توسلی ـ شوهر خواهر ابراهیم یزدی، به
عنوان دبیرکل نهضت آزادی منصوب شد و از آنجا که توسلی، مانند محمد خاتمی سر
درآخور سازمان سیا، شعبة جرمانی دارد، به استنباط ما، وظیفة
تروریستهای فدائی اسلام، فاصله گرفتن از مرداب تعفن شیعی و نزدیک شدن به چاهک
تعصبات بومی است! به عبارت دیگر، آنگلوساکسونها برای «بازگشت به عظمت گذشته»
نیاز دارند طویله مشروعه را نیز به عظمت دوران گذشته بازگردانند و طعم شیرین اتحاد
دربار پهلوی با آلمان نازی را یکبار دیگر بچشند!
به این منظور میباید تشکل تروریست
نهضت آزادی که مانند جبهة ملی نقش لولای کودتا را ایفا میکند، از
طریق جرمانی، تحت نظارت سازمان سیا قرار گیرد، تا یکبار دیگر زمینة مناسب برای تبدیل ملت
ایران به سپر بلای آتلانتیسم، از طریق
قرار دادن محفل نفرت فروش «شیخوشاه» در برابر مسکو فراهم آید.
امپراتوری
بریتانیا این سیاست استعماری را حداقل طی یکصدسال اعمال کرده و به گواهی اوضاع اسفبار
ایرانیان، در اجرای آن بسیار موفق بوده.
ولی برخلاف توهمات کهنهفروشان نیویورکی و
جنتلمنهای نزولخور لندنی، دیگر این در
بر پاشنة 100 سال پیش نمیگردد؛ تحولات
سوریه در کذا را از پاشنه در آورده! و معرکهگیری دونالد ترامپ و پامنبریهایاش در
نیویورک، و به ویژه خطبة «دبستانی، پیامبرانه و مادرانة» حسن روحانی در همین نشست
نشان میدهد که تحولات سوریه تعادل روانی کدخدا و رعایا و کنیزمطبخیاش را بر هم
زده!
در نشست
نیویورک، کدخدا در نقش حسین «حق طلب» ظاهر
شد. ایشان ضمن سرازیر کردن اشک تمساح
برای مردم ایران، برای «یزید زمان» ـ رهبرکرة شمالی ـ نیز هارت و پورت فراوان کردند و برای کفار
ونزوئلا و کوبا و ... حسابی خط و نشان کشیدند!
پیش از ادامه مطلب یادآورشویم که دونالد
ترامپ، سخنگوی محافل حاکم آمریکاست و اظهاراتاش به هیچ
عنوان جنبة شخصی نمیتواند داشته باشد. از
سوی دیگر این محافل بدون استثناء با لائیسیته و حقوق برابر انسانها مخالفاند. به همین دلیل طی سدة اخیر دست در دست بریتانیا
از تخریب و تاراج در اروپا، و در کشورهای مسلماننشین حمایت کردهاند. از
اینرو، ایالات متحد بسیاری از کنوانسیونهای
منع تبعیض و خشونت سازمان ملل را امضاء نکرده، ولی ادعای حمایت از حقوق بشر هم دارد! در واقع دونالد ترامپ نیز مانند اوباما و دیگر
اسلافاش مطالبات همین محافل واژگوننما را «تکرار» میکند و جای تعجب نیست که
«ساختار» سازمان ملل به مذاق ترامپ خوش نیامده!
این ساختار، همان
شورای امنیت است که بر مبنای حقوقی ـ حقوق انسانمحور ـ یعنی بر اساس دادههای «مادی و واقعی» تصمیم میگیرد،
نه بر اساس شایعات رسانهای و «باورهای
عوام!» و دقیقاً به همین دلیل است که «حق
وتو» در این ساختار منظور شده.
این امتیاز در
دورة جنگ سرد برای آمریکا محفوظ بود، و
مسکو، سالها پس از فروپاشی اتحاد شوروی، در شرایطی نبود که بتواند از آن استفاده کند.
ولی شرایط تغییرکرده و این تغییرات به مذاق حاکمیت ایالات متحد و رعایای اروپائی
و مزدوران جمکرانی و ترک و عرب و عجم و اسرائیلیاش که در سوریه شکست خوردهاند، هیچ
خوش نمیآید! افلاس و ناخشنودی این لشکر شکستخورده را در
72مین مجمع عمومی سازمان ملل به صراحت شاهد بودیم. همه به
ادبیات «تهاجمی» و زبان «ضدحقوقی» روی آورده بودند.
زبان «ضد
حقوقی» به صورت خلاصه، زبان عرصة
تکرار، یعنی زبان محفل جنایتکار «احترام
به ادیان» است. با توسل به این زبان میتوان
مانند پیامبران ادیان ابراهیمی، برای خود «مأموریت جهانی» قائل شد؛ به تحریف تاریخ و «تلطیف» و توجیه خشونت پرداخت، و با الصاق برچسب به دیگران از خود تصویر
دلپذیر ارائه داد؛ و مادیت و حق موجودیت
را نفی کرد. مادیت مرز جغرافیائی کشورها، حق موجودیت ملتها، و ... و خلاصه بگوئیم با
زبان «ضدحقوقی»، زبان ضداجتماعی پوپولیسم و بیبیگوزکفروشی که
با استدلال و تفکر بیگانه است میتوان مادیت و مادیات را نفی کرد. با توسل
به این زبان میتوان مانند ترامپ و شرکاء در سازمان ملل، مکان
گفتگو و همزیستی و مسالمت میان ملتها، در «جایگاه برتر» نشست، و مانند خداوند خونخوار ابراهیم، زبان به تهدید دیگران گشود؛ نصحیتشان کرد؛ خواهان سرنگونی دولت قانونی
سوریه شد؛ و ... و از همه مهمتر با نفی
توافق حقوقی بینالمللی، آشکارا در جایگاه
مدافع یکجانبهگرائی و خشونت نشست!
از کدخدا شروع
کنیم که پس از تهدید به نابودی یک عضو رسمی سازمان ملل ـ کرة شمالی ـ از نابودی بنیادهای دمکراتیک در ونزوئلا انتقاد
کرد و با استفاده از تریبون سازمان ملل، در جایگاه وکیل مدافع مردم ایران نشست و
زبان به نکوهش دولت طویلة مشروعة شیعی گشود!
به این ترتیب
کازینونژاد، با یک تیر چندین و چند نشان
زد! ضمن سلب مسئولیت از اردوگاه غرب در استقرار
حکومت آخوند در ایران، از ایالات متحد تصویر دلپذیر مخالف سرکوب و
استبداد ارائه داد؛ بوقهای جمکران را در «مخالفت با آمریکا» به
اجماع رساند؛ و تلویحاً «طرفداری از
آمریکا» را به عنوان شرط لازم و کافی برای مخالفت با حکومت زالممد مطرح کرد و ...
و از همه مهمتر، تکه استخوان دندانگیری برای تغذیة هیلاری
کلینتون و سگهای خانگیاش در اروپا و به ویژه در جمکران پرتاب نمود.
به این ترتیب
هیلاری کلینتون، موفق شد با انتقاد از اظهارات ترامپ، خود را تطهیر کند و از چهرة کریه یک طرفدار جنگ
و تروریسم، تصویر دلپذیر ارائه دهد! از
رعایای اروپائی آمریکا هم فاکتور میگیریم و میرویم به سراغ طویله مشروعه. مقامات
سیاسی و نظامی جمکران هر یک لیسی به استخوان
اهدائی ارباب زدند و چنان از خودبیخود شدند که بیا و ببین! به عنوان نمونه، در این روند از خودبیخودی و گریز از مرکز ممجواد
ظریف که در مرداب توحش اقوام سامی در قرن هفتم میلادی دست و پا میزند، «تحجر»
را در بیانات ترامپ تشخیص داد! علی خامنهای،
به جایگاه «پاسدار افتخارات آمریکا»
پرتاب شد و ضمن تعیین تکلیف برای «نخبگان آمریکا»، هیلاری
کلینتون را به عنوان «نخبه» شناسائیکرد:
«[...] سخنان
رئیسجمهوری آمریکا برای ملت آمریکا افتخارآمیز نبود [...] نخبگان آمریکا [باید] از این سخنان و داشتن چنین رئیسجمهوری إحساس
شرم کنند که این احساس شرم را نیز بیان کردهاند[...]»
منبع: سایت رادیوفرانس انترناسیونال، مورخ
21 سپتامبر2017
بله به این
ترتیب کازینونژاد، در جایگاه دلپذیر مدافع دمکراسی در ایران نشست؛ هیلاری کلینتون، با
انتقاد از ترامپ به سنگر «مخالف دمکراسی در ایران» افتاد، و زالممد
هم که به دروغ خود را طرفدار دولت سوریه جا میزند، با واکنش
به سخنرانی دونالدترامپ بند را آب داد و در کنار هیلاری کلینتون، مخالف
سرسخت دولت لائیک سوریه قرار گرفت! خلاصه سخنرانی ترامپ، هر چه بود، خامنهای را یکبار دیگر از منبر
«روسوفیلی» که قلمزنهای سازمان سیا برایاش ساخته بودند بر زمین انداخت!
سخنران دوم
مجمع عمومی، امانوئل ماکرون، رئیس
جمهور فرانسه بود. ماکرون، در نقش «فرزند خردمند» کدخدا ظاهر شد و یک خطبة
خردمندانه ایراد کرد! کودک خردمند در این
سخنرانی، مدرنیته و انقلاب فرانسه و «چندجانبهگرائی» را از
مفهوم حقوقی و مادیشان تهی کرد. ایشان
چندجانبهگرائی را به «همه با هم باشیم»، یعنی «همه با ما باشید» تقلیل داد؛ زبان مدرنیته ـ
زنان آینده ملتها هستند ـ را با زبان عوام فریب و آخوندی حمایت از مستضعفین
ابتر نمود، و برابری حقوقی را با شعار پوچ و عامیانة
«برابری» در ادیان ابراهیمی در ترادف گذارد. خلاصه کودک خردمند از پاریس نوعی برابری ضدحقوقی
سوغات آورد که یگانگی «حق حقوقی» را نفی میکند و آن را به «همه» میدهد!
به این ترتیب «حق
وتو»، یعنی «حق حقوقی» ایستادن در برابر احساسات و
هیجانات و تعلقات و تعصبات ـ باورهای جمع و افکارعمومی ـ منتفی خواهد شد! یعنی نهاد حقوقی شورای امنیت تبدیل میشود به
«مجری خواست اکثریت» و بُعد حقوقی و دمکراتیک خود را از دست میدهد! البته
پیش از ماکرون، فرانسوا اولاند نیز همین
پیشنهاد ابلهفریب را مطرح کرد و از ویتالی چورکین، نمایندة مقتول روسیه در
سازمان ملل پاسخی «درخور» دریافت نمود! باری تنها پیشنهاد منطقی رئیسجمهور فرانسه
مذاکره در مورد موشکپرانیهای حکومت زالممد بود که لاتسالاری را تلخکام کرد و
جیغ و فریاد حسن روحانی را به آسمان رساند.
البته جیغ ایشان را در تهران، پس از بازگشت از نیویورک شنیدیم! باری پس
از وعظ و خطابة کودک خردمند، نوبت به کودک
ته تغاری، بنیامین نتانیاهو رسید.
نخست
وزیراسرائیل، که هر سال برای تطهیر نژادپرستان
غرب، به ایرانیان دوران هخامنشی برچسب
یهودستیزی میزد، و یک بمب اتمی هم زیربغل حکومت زالممد میگذاشت
و خودش را برای همه لوس میکرد، اینبار برای ادای احترام به تحجر و توحش اسلام و
بازگشت به دوران نورانی آن وحشی بیابانی و تبلیغ جهاد و جنگسازی برای دولت اسرائیل
و آمریکا به تاکتیک جدیدی روی آورده بود؛ ابراز عشق نیابتی به میرحسین موسوی و شیخ کروبی،
با توسل به پرسوناژ موهوم «ندا آقاسلطان!»
نتانیاهو در انتهای رقص شکم برای
آتلانتیسم، یک جمله هم به زبان فارسی برزبان راند و ... و
سرانجام نوبت رسید به کنیزمطبخی ـ کودک
مایة آبروریزی ـ یعنی حسن روحانی!
در میان «پنج
تن» شکست خورده از سپاهیان یزید ـ ارتش
روسیه ـ فقط حسن روحانی ریش و پشم داشت و
لباس زنانه پوشیده بود. وی با همین هیبت مضحک به گذشتة پیش از اسلام
ایران افتخار میکرد و مادر دلسوز آمریکا شده بود! حسن فوتبال میگفت «اگر آمریکا از برجام خارج
شود، اعتبارش را در جهان از دست میدهد!» روحانی
در پایان حرافی 30 دقیقهایاش، در جایگاه محمد صاد هم نشست و با اهن و تلپ
فرمود: «دعوت میکنم!» بعد هم شعار پوچ و ابلهانة جهادی اوباما ـ ما میتوانیم ـ را بازنشخوار نمود و عین الاغ
ملانصرالدین از دست دادن با زنان هیئت رئیسه خودداری کرد و ... و خلاصه اگر «پنجتن»
شکست خورده در سوریه، همه به زبان ضدحقوقی تهاجم و تهدید، افتخار، نصیحت و سلب مسئولیت متوسل شدند، حسن
روحانی، زبان بدناش هم زبان تحجر و حماقت
ضدیت با اجتماع بود، و این
مختصر فقط جلوی صحنة شکست خوردگان را پر میکرد!
پشت این صحنه،
سقوط حکومت زالممد در استادیوم آریامهر ـ
در پی شکسته شدن محاصره دیرالزور ـ و افتتاح
پایگاه دائم هوائی آمریکا در اسرائیل بود که پایان استقلال رسانهای تلآویو را
رقم زد! پشت صحنة کربلای نیویورک، سفر
تیلرسون به لندن ـ 14 سپتامبر سالجاری ـ و
فروپاشی سناریوی جنگ افروزی میان عربستان و قطر و گسترش دامنة جنگ به ایران بود! پشت
این صحنه، رسوائی انگلستان ـ فروش 24
جنگندة «تایفون» به قطر و انعقاد قرار داد «نظامی ـ امنیتی» با عربستان بود. پشت
این صحنه، از سر گرفته شدن کمکهای انسانی کرةجنوبی به
پیونگیانگ پس از 2 سال وقفه بود و ... و نهایت امر، پشت این صحنه،
صدور بیانیة مشترک عراق و جمکران
با ترکیه، عضو رسمی ارتش ناتو بر علیه برگزاری رفراندوم
کردستان عراق بود! نتیجة این رفراندوم هر چه باشد، به استنباط ما پایانی است بر روابط انسانستیزی که
طی سدة اخیر در منطقة خاورمیانه حاکم شده.
این روابط بر پایة نتایج جنگ جهانی
اول و فروپاشی روسیه تزاری شکل گرفت، و
پس از جنگ دوم، زمینه ساز استقرار روابط جنگ سرد در خاورمیانه شد.
<< بازگشت