طویلة مشکارتی!
«[...] صدای مستشرق در گوشِ یکشنبه مثل توپ صدا مىکند
که مىگوید: «[...] در ایران [...] در
خلوت همیشه از زنان بدگوئى کن. خصوصاً در
مقابل زنان! چرا که بزرگترین دشمن زنان
در ایران خود زنان هستند.»
منبع: سعید سامان، «آقای سخاوتمند»
طی 72 سالی که
از تسلیم بیقید و شرط آلمان نازی
میگذرد، همکاران نازیهای جنایتکار را
در همة کشورهای متمدن محاکمه و محکوم میکنند.
ولی همان قاضیان و محکمهچیان
«متمدن» میکوشند، در طویلة مشروعه، جنایتکار
را در جایگاه «قهرمان مبارز» بنشانند. محمد مصدق فقط یک نمونه از این روند واژگوننمائی
است. در همین چارچوب، روحالله
خمینی که مانند شعبان جعفری و ملکه اعتضادی و حاج سیدجوادی و کاشانی و شرکاء طرفدار
کودتای 28 مرداد بود، به همت ساواک،
سازمان سیا و بنگاه بیبیسی، و خصوصاً به دلیل احترام ویژة اعلیحضرت به
آخوندجماعت، و صدالبته با تکیه بر حماقت و توحش جمع، یکشبه تبدیل شد به رهبر مخالفان استبداد! همین روند را حکومت زالممد و بوقهای سازمان
سیا در مورد آخوند کروبی و میرحسین موسوی
به اجرا گذاشتهاند، به این امید که ایندو جانور وحشی را نیز مانند
مصدق و خمینی به «قهرمان مبارزه با استبداد» تبدیل کنند!
در آخرین روز
ماه ژوئیه سالجاری، سفارت عراق در کابل، برای نخستین بار مورد تهاجم تروریستی قرار
گرفت! و همچنین برای نخستین بار در تاریخ، مأموران هند، یکونیم تن هروئین کدخدا را کشف و ضبط کردند و
«حسین مظلوم» را به شهادت رساندند! جزئیات این عملیات در سایت فیگارو، مورخ 30 ژوئیه انتشار یافته، و موضوع وبلاگ ما هم نیست. موضوع وبلاگ ما
مسائلی است که برای «نخستین بار» مطرح میشود.
به عنوان نمونه، برای «نخستین بار»، آخوند حکیم از دکان دینفروشی «مجلس اعلا» خارج
شد و یک دکان «حکمت ملی» به راه انداخت. به عبارت دیگر،
کفگیر دکان «دین سیاسی» در عراق به
ته دیگ خورده و مزدوران شیعیمسلک لندن و
واشنگتن در اینکشور میباید با صورتک «ملی» وظیفة الهیشان را ادامه دهند. البته
صورتک «قومی» هم میتواند کارساز آنگلوساکسونها باشد و از اینرو، باز هم برای نخستین بار، آخوند مقتدی صدر، شیخک
روانپریشی که خیلی با آمریکا مبارزه میکرد،
و همصدا با ارباب عرعر «اسد باید
برود» هم سر میداد، سر از حرمسرای شیخکهای
عربستان به در آورد:
«شاهزاده بن
سلمان، مقتدی صدر را به حضور پذیرفت»
منبع: العربیه،
مورخ 30 ژوئیه 2017
بله مبارزات
آخوند شیعی با امپریالیسم در شعار «استقلال و نبرد با آمریکا» خلاصه میشود، ولی در
عرصه واقعیت، از زنستیزی و پابوسی شیخکهای عربستان و ادای
احترام به محافل نژادپرست غرب فراتر نمیرود.
طی سدة اخیر، «مبارزات بیامان» آخوند مدرس، و «استقلال» پهلوی اول را که فراموش نکردهایم! آخوند
مدرس با حقوق انسانی زنان ایران مخالفت داشت؛
پهلوی اول هم پوشش زن ایرانی را به
ابزار سیاستگزاری استعماری تبدیل کرد؛
خلاصه بگوئیم، هر دو دست در دست استعمار «حق انتخاب آزاد» زن
ایرانی را نفی کردند. به عبارت دیگر،
مدرس و میرپنج، دو روی سکة استعمار غرب بودند. البته
پیشتر در این مورد به تفصیل نوشتهایم و محفل یکصدسالة «شیخوشاه» هم موضوع وبلاگ
ما نیست! همانطور که گفتیم، موضوع مسائلی است که برای نخستین بار در
منطقه، و در ایران مطرح میشود.
به عنوان مثال
جنگ زرگری حسن روحانی با علی خامنهای که میبایست طبق معمول حسن روحانی را مانند
مصدق و بنیصدر در جایگاه «قربانی» محبوب و مردمی مینشانید، «برای
نخستین بار» شکست خورد! و همانطور که در وبلاگ «کوکا و کودتا» گفتیم علی
خامنهای به «غلط کردم» افتاد. همچنین
جنگ زرگری چند ماهة حسن روحانی با نظامیان که میبایست به یک کودتای نظامی بر علیه
دولت «منتخب» منجر میشد تا باز هم مشتی مزدور استعمار را به «قربانی» تبدیل کند
نیز ناکام ماند و حسن فوتبال به ناچار از نظامیان حمایت به عمل آورد:
«[به گزارش
سایت رسمی دولت] حسن روحانی
[طی دیدار] با فرماندهان ارشد سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی [...] بر حمایت کامل دولت دوازدهم از خدمات سپاه تأکید
کرده [...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 24 ژوئیه 2017
مسلم است که رئیس
دولت تف و تکفیر پاسداران را «تأئید» میکند، بدون اوباش سپاه پاسداران، حسن فوتبال میباید
در بندر گلاسکو، همانجا که گویا «دکترا»
گرفته کنار خیابان بخوابد. خلاصه بگوئیم «برای نخستینبار» در مسیر بحرانسازی
و کودتا، حکومت طویلة مشروعه به هر طرف که میرود به بنبست
میرسد و سرش به سنگ میخورد؛ عقبنشینی میکند،
و حین عقبنشینی رسواتر هم میشود! انتشار تصاویر «آزاده نامداری» در شبکة مجازی
بخشی است از همین شکست و رسوائی!
«آزاده
نامداری» که از طریق حسن خمینی به حلقة کودتای سبز و محمد خاتمی مرتبط میشود، از گلة
«مفتخران به چادر» است. گلهای که با هدف سرکوب زن ایرانی گرد محفل کودتای 22
بهمن 57 جمع کردهاند. این جماعت وظیفه دارد در رسانهها به نماد بردگی
و انقیاد و اسارت زن «افتخار» کند؛ برای
این خوشرقصی و پیشخدمتی «پاداش» هم بگیرد. مأموریت این حضرات را دیگر غلامان و کنیزالاسلامها، از
قماش پاسدار اکبر و شیرین عبادی و ... و خصوصاً خواهر «شهلا شفیق» تکمیل میکنند.
پیش از ادامة
مطلب در مورد «خواهر» شهلا شفیق یک پرانتز ویژه باز کنیم. دلیل هم اینکه اینبار، ایشان
برای تخریب فروغ فرخزاد، از کمکهای شیخ
صادق صبا برخوردار شدهاند! شیخ صادق به دفتر ایشان رفته و دو تائی موفق شدهاند
با لگدمال کردن فروغ فرخزاد، هم قدرت خلاقیت و آفرینش هنری وی را محو کنند، هم
سرودههای فروغ را بازتاب احساسات همة زنان معرفی نمایند، و به این
ترتیب فردیت و یگانگی فروغ را منکر شوند:
«[...] او
صداقت بینظیری داشت [...] شعرش آیینه خودش بود. همه رنجها [و شادیهای] زنان توش هست [...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 31 ژوئیه 2017
اینکه حاجیه
شهلا شفیق به «صداقت» فروغ پی بردهاند، جای تعجب نیست؛ همانطور که میدانیم آخوندجماعت نه فقط از
نیات زندگان که از درون مردهها هم آگاه است!
و اما اینکه حاجیه شفیق کشف کردهاند شعر فروغ آئینة
خودش است، و همزمان رنجها و شادیهای «همه زنان» در این
شعر وجود دارد، به صراحت نشان میدهد که
فروغ فرخزاد شاعر، سراینده و آفریننده
نیست! خلاقیت هنری و فردیت هم ندارد؛ فقط رنجها
و شادیهای «همة زنان» را بیان کرده! خلاصه بگوئیم،
شهلا شفیق با توسل به چند مصرع از سرودههای
فروغ فرخزاد، از وی تصویری میسازد که مثل نقاشیهای «ایران
درودی» است؛ به زمان و مکان مشخص ارجاع
نمیدهد، و از همه مهمتر، فردیت
فروغ را به عنوان «زن و هنرمند» نفی میکند.
خانم شفیق میفرمایند، «فروغ هم مثل همه در حسرت زندگی قبیلهای بوده»:
«[...] مثلاً
فروغ [...] میگوید که آزادی نگذاشت که من یک زن ساده خوشبخت باشم [...] من فکر میکنم
که همه ما این حسرت را داریم، چه کسی این حسرت را ندارد که در قبیله خودش و در
خانواده خودش و در آغوش مهر باشد[...]»
همان منبع
بله،
شهلا خانوم که چندی پیش برای مدح و
ستایش «مجید توکلی» به میدان آمده بودند، تا با صحبتهای خاله زنکی، یک
پرسوناژ سیاستزده، ضداجتماعی و وابسته به دستگاه ولایتفقیه را با
شاعر صدر مشروطه در ترادف قرار دهند ـ وبلاگ میمته ـ اینبار هم فروغ فرخزاد را در حسرت زندگی زنانی
معرفی میکنند که مسیر زندگیشان را باورهای جمع تعیین میکند! به
عبارت دیگر زن خانهدار «الگوی» فروغ فرخزاد بوده و خودش هم حتماً نمیدانست! روزگاری تبلیغات ساواک به همة زنان «تفهیم» کرده
بود که میبایست فاطمه باشند، امروز همان شبکة خررنگکن با از میان بردن فردیت
فروغ فرخزاد و ذوب کردن وی در «تل موهوم» ادعا دارد که،
او هم در حسرت زندگی همة زنان
بوده! بله،
همانطور که میبینیم مسئلة این جماعت «گلهسازی» است. ترهات خواهر شهلا شفیق فقط و فقط برای لگدمال
کردن فردیت فروغ و ذوب کردن وی در جمع گوسفندان خوشبخت بر زبان رانده شده، خیلی هم در این راه از خودشان ظرافت و درایت به
خرج دادهاند! خلاصه شهلا
شفیق که خودش در حسرت زندگی قبیلهای آه میکشد، به دلیل
خصلت آخوندی، میخواهد بقیه هم عین «گوسفند» در کنار ایشان باشند
و همه با هم به وحدت کلمه برسند و پشت سر رهبر
«بع بع» کنند. بدانید و آگاه باشید که «همة زنان» میخواهند در
گلة «زنان خوشبخت» که معرف و کاشف آن نیز شهلاخانم هستند حضور فعال داشته باشند!
ناگفته نماند
که یک گلة «مردان خوشبخت» هم در آنسوی آتلانتیک تشکیل شده که پشت سر آنگلوساکسونها
«بع بع» میکند. گوسفندان این گله عین
بهرام بیضائی به چادر مادرشان «افتخار» میکنند؛
فرهنگ ایران پیش از اسلام را
زیرلگد میاندازند، و به همین دلیل جوایز فراوان دریافت میکنند. دردسرتان ندهم مردهریگ آلمان نازی که یکصدسال
است با تکیه بر تعصبات و تعلقات دینی و بومی در ایران حکومت میکند، در
خارج مرزها همچنان مورد تفقد ارباباناش قرار میگیرد! پایه و
اساس تبلیغات حضرات نیز همانطور که میدانیم مرزشکنی و تخریب جهت ایجاد ترادف میان
مفاهیم متضاد است:
«[...] معشوقههای
متفاوت داشت و زندگی آزاد داشت. ولی همیشه یک وفاداری عجیبی به سارتر داشت
[...]»
همان منبع
پرانتز را با
تحقیقات «علمی» شهلا شفیق در مورد «سیمون دوبووار» میبندیم، و میرویم
به سراغ ادامة مطلب، یعنی افشا شدن تقیه و تزویر «آزاده نامداری»، از خادمان حسن خمینی و حلقة کودتا، و مجری
و تهیهکنندة صدا و سیمای جمکران. البته ارتباط «نامداری» با کودتاچیان در رسانهها
مطرح نشده، ولی تهاجم تهمینه میلانی و دیگر کنیزالاسلامهای
محفل کودتا به افشاکنندة عوامفریبی «آزاده نامداری»، و همچنین
پرداختن بیبیسی و نیوزویک به این موضوع،
آنهم در آستانة تحلیف حسن روحانی
بخوبی نشان میدهد که جریان به مراتب از شخص «نامداری» فراتر میرود. وارد جزئیات
نمیشویم، فقط بگوئیم افشای دوروئی و دروغگوئی آزاده
نامداری، متخصص لیسیدن ماتحت آخوند از طریق تخرخر به نماد
بردگی، باعث شد طویلة مشروعه در پی انتقامجوئی برآید و قربانیان حکومت تحجر و
توحش آخوند را مورد تهاجم قرار دهد. برای انجام این عمل وحشیانه چه کسی بهتر از همین
«آزاده نامداری؟» کسی که مانند آخوند به
«خودانکاری» و دروغگوئی و تخریب انسان عادت کرده؟!
باری
کنیزالاسلام «آزاده» با یک چرخش زبان، هم
پناهنده را با «وطن فروش» در ترادف قرار داد،
و «قربانی» حکومت تاراج و جنایت در
راه خدا را در جایگاه مجرم نشاند، هم به مخاطب چنین القاء کردکه «پناهنده» از ترس
«حرف مردم» کشورش را ترک کرده! بله، همه بدانند زندگی پناهندگان در خطر نبوده، حقوق
انسانیشان زیر سم ستوران آتلانتیسم نیفتاده،
خانه و زندگیشان مورد تهاجم پیاپی
اوباش کمیتهها قرار نگرفته، و ... اینان فقط از آنجا که «مردم» بدگوئیشان را میکردهاند، خانه و زندگی وکشورشان را ترک گفتهاند!
بیانات «علویه
خانم» هزارة سوم که در سایت «العالم»، مورخ 27 ژوئیه سالجاری انتشار یافت عمق توحش و حماقت حکومت زالممد را بر ملا کرد. ولی
تهاجم به پناهندگان ایرانی هم کارساز محفل «حاجی آقا» نشد!
شاخک اسلامی
سازمان سیا با حذف واژگان «حجاب و بیحجاب و بدحجاب» از متن وقوقیهها، تهاجم
به زنان را با تهاجم به توافق هستهای جایگزین کرد. و اینچنین بود که در آخرین جمعة ماه ژوئیه، وقوقیههای طویلة مشروعه بر محور جنگطلبی و
استقبال از تحریمها، و تهاجم به «برجام» و دولت روحانی تنظیم شد. نتانیاهو هم به کمک زالممد آمد و هیاهوئی
در مسجدالاقصی به راه انداخت، ولی باز
هم برای نخستینبار، رهبر طویلة مشروعه نتوانست از تهاجم به دولت
حمایت کند! بوقهای لندن و واشنگتن نیز بلافاصله با انتشار
یک اطلاعیه از سوی «دفتر نشر و حفظ آثار» خامنهای ـ گویا ایشان «آثار» هم دارند ـ
دخالت وی را در انتخاب اعضای کابینه انکار
کردند و تلویحاً به محمود صادقی، شیپورچی محفل آشوبطلبان گفتند «شاتآپ»:
«[...] در روزهای
اخیر گزارشهای تأیید نشدهای [...] منتشر شده بود مبنی بر اینکه حسن روحانی [...]
در حال رایزنی با رهبر در مورد ترکیب کابینه است [...] از جمله محمود صادقی [...] در
توییتر نوشته بود که حسن روحانی [...] قصد دارد همه اعضای کابینه را با رهبری
هماهنگ کند [...]»
منبع:
بیبیسی، مورخ 28 ژوئیه 2017
ولی وساطت بوقهای
لندن و واشنگتن هم کارساز نیافتاد، و برای نخستین بار، علی خامنهای ناچار شد به صورت نیابتی و
غیرمستقیم از طریق بوزنامه جمهوری اسلامی به پیشخدمتهای سایمونگس گوشه چشمی نشان
دهد و از کودتاچیان تصویر «مظلوم و قربانی» ارائه کند ـ منبع،
بیبیسی، مورخ 31 ژوئیه سالجاری. این مختصر هم کفایت نکرد؛ بوق نژادپرستان لندن وارد میدان شد تا
جنایتکاران و عاملان سرکوب استعماری را در جایگاه قربانی بنشاند:
«[...] میر حسین
موسوی و زهرا رهنورد و [...] مهدی کروبی [...]از سرشناسترین رهبران سیاسی جهان هستند، که در دنیای امروز در حصر خانگیاند[...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 31 ژوئیه سالجاری
بله مهدی
کروبی و موسوی، دو جنایتکار سرکوبگر خیلی «سرشناساند»، چون
بوقهای طویله مک کارتی به خشتکشان دخیل بستهاند و ادعا میکنند اینان را در حصر
خانگی قرار دادهاند! ولی عجیب است که ایندو «محصور» تعطیلاتشان را در خارج از تهران میگذرانند! اولی
به کاشان رفته، دومی هم نوروز را با عیال و دختراناش در شمال
گذرانده. البته به ادعای «سایت کلمه»، میرحسین
و زهرا خانوم به اصرار مأموران امنیتی راهی شمال شدهاند:
«[...]در
بهار سال 91 ، برخی رسانهها از جمله کیهان و سایت خبرآنلاین
از سفر [...]مهدی کروبی به کاشان و دیدار نوروزی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با
خانوادهاشان در روستایی در شمال ایران خبردادهبودند [به ادعای ] سایت کلمه، دلیل دیدار [...] موسوی و زهرا رهنورد با دخترانشان
[نوروز سال ۹۱ در شمال ایران ] اصرار
نیروهای امنیت و اطلاعاتی بوده [...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ 3 مردادماه 1392
بله نیروهای
امنیتی با اصرار و «منبمیرم» میرحسین و زهراخانوم را برده بودند شمال! شاید هم خانهای که در آن موسوی و آخوند
کروبی، به قول زالممدیستها، در «حصر» قرار گرفتهاند آنقدر وسیع است که یک
درش به کاشان باز میشود، و در دیگرش به
شمال! چند صباحی که بگذرد در سوماش هم
حتماً به «دوحه» باز خواهد شد! خلاصه این نخستین بار است که بوقنژاد پرستان
لندن فراموش کرده از وسعت این خانه برایمان بگوید! و در رأس همه مسائلی که برای نخستین بار مطرح
شده، میباید به موضعگیری صریح مجلس
قانونگزاری اسرائیل در برابر فاشیسم اشاره کنیم.
برای نخستین
بار مجلس اسرائیل روز نهم ماه مه را به عنوان روز پیروزی بر فاشیسم به رسمیت شناخت
و آن را «تعطیل ملی» اعلام کرد ـ منبع
راشا تودی، مورخ 27 ژوئیه 2107 . به این
ترتیب از مسکو تا تلآویو یک محور ضدفاشیسم در حال شکلگیری است و ایجاد این محور
به مذاق هیچیک از کشورهای مدعی طرفداری از حقوق بشر خوش نیامده. به همین دلیل بوقهای آتلانتیسم، به رسمیت شناخته شدن روز پیروزی بر فاشیسم توسط
مجلس اسرائیل را به سکوت برگزار کردند. نیازی
نیست که بگوئیم نخستین هدف این محور تروریسم «اسلام سیاسی» خواهد بود که در ایران
با زوج کودتائی «میرپنج ـ مدرس»، و شعار ضد اجتماعی «سیاست ما، عین دیانت ماست» پیوندی ناگسستنی دارد. از
اینرو سازمان سیا برای تداوم این شعار استعماری،
تلاش دارد در تبلیغاتاش «دین را با فرهنگ» در ترادف قرار دهد، تا به
دلیل آنچه «فرهنگ» معرفی میکند، کشورهای مسلماننشین را در روابط بینالملل به
حاشیة جامعة جهانی براند.
<< بازگشت