کوکا و کودتا!
همزمان با سفر
هنری کیسینجر به مسکو و دیدار وی با ولادیمیرپوتین، آنهم
پشت درهای بسته، رودولفو جولیانی، شهردار سابق نیویورک برای حمایت از توحش و تحجر
اسلام سیاسی به پاریس شتافت و به نیابت از سوی طویلة مککارتی دستی به سروگوش باند
جنایتکار رجوی کشید. دلگرم از مراحم ارباب، تشکل
مجاهدین خلق سخت مفتخر شد و جهت بازنشخوار بیانیة ولینعمتاش، یک
اطلاعیه صدورید تا همه بدانند و آگاه باشند که آمریکا میخواهد کنیزمطبخی فرسوده و
دستاربندش را با کنیزمطبخی تازهنفس و «چریکی» و لچکی جایگزین کند:
«[...] در اطلاعیه این
تشکل [...] آمده است که جولیانی و30 مقام
ارشد دیگر کشوری و لشگری آمریکا در بیانیهای ابراز عقیده کردهاند که تغییر رژیم
ایران تحت رهبری مریم رجوی، به دلیل آنچه
در این بیانیه «وجود یک سازمان معتبر» و «جنبشی بزرگ و رو به رشد که خواهان تغییر
مثبت است» خوانده شده[...]»
منبع: رادیوفردا،
مورخ اول ژوئیه 2017
البته
«ساختار» سطور فوق درهم ریخته و آشفته است،
ما هم آن را تصحیح نکردیم، چرا که
پیام اصلی را از همین سطور آشفته میتوان دریافت. در واقع دارودستة مافیای نیویورک که پیشتر روحالله
خمینی را برای رهبری ایران ـ بخوانید
برای تاراج و سرکوب ملت ایران به نام خدا ـ
مناسب تشخیص داده بود، اینک در راه تداوم همین سیاست مریم رجوی را برگزیده! و باید
بگوئیم که مافیائیها اصلاً اشتباه نکردهاند.
مریم رجوی به مراتب از خمینی درندهتر
و وحشیتر است. روحالله خمینی حداقل زندگی خانوادگیاش را سیاسی نکرده بود، حال آنکه مریم «جان» رختخواباش هم «سازمانی» شده و نه تنها زندگی
خانوادگی که پیکرش را هم در خدمت سیاست قرار داده! همانطور که میدانیم مریم رجوی، به دلیل «نیازهای» سازمانی از مهدی ابریشمچی
طلاق گرفت و با مسعود رجوی ازدواج کرد، و آنطور که در رسانة سازمان آمده بود، این
ازدواج معجزات فراوان به بار آورد! از آن
جمله است شفای بسیاری از بیماران عضو سازمان!
باری کار بجائی رسید که حتی روزنامة لوموند، حامی تروریسم اسلامی و بوق تفنگفروشهای اینسوی
آتلانتیک هم سروصدایش بلند شده بود.
خلاصه اگر
جولیانی و دارودستهاش مریم رجوی را برای «رهبری ایران» پسندیدهاند، دلیل
موجه دارد؛ طویلة مککارتی مانند دیگر تشکلهای مافیائی
«سفلهپرور و خشونتپرست» است و روابط حقوقی و «حق انتخاب آزاد انسان» را نفی میکند. ویژگی
طویلة مککارتی، به گواهی ارعاب همه جانبهای
که پس از پایان جنگ جهانی دوم در ایالات متحد «سکة رایج» شده بود، «روسستیزی» است. البته
آن زمان چنین وانمود میشد که آمریکا طرفدار دمکراسی و مخالف «دیکتاتوری» در شوروی
است! حال آنکه همین آمریکای مدعی مخالفت با
دیکتاتوری، در اسپانیا، پرتقال و بسیاری کشورهای آمریکای لاتین از
دیکتاتوری فرانکو و سالازار و باتیستا و ... حمایت میکرد! چند سال بعد شاهد بودیم که همین آمریکا از
استقرار حکومت اسلامی در کشور ایران هم حمایت به عمل آورد و اینک نیز برای جایگزین
کردن حکومت دست نشاندهاش، به اسلامگرایانی امید بسته که دیروز پشت سر مشتی
آخوند جنایتکار از قماش خمینی، طالقانی و
بهشتی سینه میزدند.
البته موضوع
این وبلاگ سیاست آمریکا در ایران نیست.
دلیل هم اینکه آمریکا در هر حال ایرانستیز است و طی سدة اخیر با تکیه بر
نفوذ سنتی انگلستان در کشورمان، ایرانستیزیاش
را به صور مختلف به اثبات رسانده! البته این سیاست به کشور ایران محدود نمیشود. روابط «ارباب ـ رعیتی» آمریکا با اروپا، و به ویژه حمایت واشنگتن از فعالیت افسران نازی
در پادگانهای مشترک آلمان و فرانسه که اخیراً، و در آستانة سفر آنجلا مرکل به سوچی ـ دوم ماه مه 2017 ـ علنی شد، به صراحت نشان داد که حاکمیت ایالات متحد یک
مجموعة جنایتکار و تاراجگر است، که مانند دستگاه آلمان نازی، بر باورها و تعصبات جمع پای میفشارد و همین
سیاست را بر رعایای اروپائیاش نیز تحمیل کرده.
دنبالهروی کورکورانة بروکسلستان
از شعار ابلهانة «اسد باید برود» فقط یک نمونه است! آنهم نمونهای که به دلیل ناکامی حزب مادر ترزا
در انتخابات 8 ژوئن، حمایت حکومت ملایان را از تروریسم در سوریه نیز
علنی کرد!
در پی تشکیل
دولت ائتلافی مادر ترزا، موضع فرانسه در
مورد سوریه تغییر یافت و امانوئل ماکرون از شعار «اسد باید برود» صرفنظر کرده، خواهان
مبارزه با تروریسم شد. اینچنین بودکه
دکان پررونق طویلة مشروعه برای «قهرمانسازی و گسترش سرکوب» در آستانة ورشکستگی قرار
گرفت. این دکان که طی سدة اخیر ـ پس از کودتای میرپنج ـ برای زد و بند دولت پوشالی با سازمان تبلیغات
اسلامی و گسترش خشونت افتتاح شده بود، یک
وظیفة مشخص داشت: سیاسی کردن همة امور
با هدف نفی روند و روابط حقوقی در داخل و خارج مرزهای کشور.
به عنوان
نمونه برای تمدید قرارداد خفتبار «ویلیام ناکسدارسی» که رو به پایان داشت، پهلوی
اول میبایست عصبانی شود و آن را پاره کند؛
البته به ادعای حجتالاسلام
سابق، تقیزاده که نقش دمب روباه را بازی میکرد! یا جهت
قرار دادن منابع نفتی ایران در انحصار کنسرسیوم،
لازم بود دربار و فدائیان اسلام برای
ترور رزمآرا به تفاهم برسند. باشد تا
محمد مصدق، خادم وفادار انگلستان با شعار
پوچ و مبهم «استقلال و منافع ملی»، علاوه
بر اجرای تفکیک جنسیتی در دبستانهای کشور، و تحمیل تحریمهای اقتصادی بر ملت ایران، زمینة
کودتا را فراهم آورد و با حمایت ارباب در یک دادگاه نمایشی محکوم شود. ایشان پس از این موفقیت «تاریخی» در مقام نمایة
تمام عیار و ابدمدت «وطنپرستی» در جایگاه «قربانی ظلم و ستم» نشستند و بنیانگزار
نوع مشخصی از وطنپرستی شدندکه میباید نان از دست سفارت انگلستان بخورد! بله، قرار
گرفتن «در حصر» فواید فراوان دارد!
این همان
روندی که در حال حاضر، البته منهای دادگاه
نمایشی، شامل حال میرحسین موسوی و آخوند
کروبی شده. باری پس از کودتای 28 مرداد شاهد بودیم که روند جنگ
زرگری روسای قوة مجریه با «شاه مستبد» به صور مختلف ادامه یافت؛ مهرههای
استعمار یکی پس از دیگری قهر کردند و هر کدام در جایگاه «حسین مظلوم» نشستند تا
رسیدیم به حسنعلی منصور که اهل عقبنشینی نبود.
از اینرو ترور شد تا جایش را به یک
نخست وزیر «ایدهآل»، یعنی امیرعباس هویدا
بسپارد!
هویدا، شیفتة
واردات و روابط قبیلهای و محفلی، و به
ویژه دشمن طنز و فکاهی بود. آتش زدن آرشیو توفیق و تعطیلی این هفته نامة
فکاهی از «خدمات» ویژة محفل هویدا به ملت ایران میباید تلقی شود! البته
میدانم که حاج عباس میلانی از «روشنفکری» هویدا برایمان کم داستان نگفته! به فرض اینکه ایشان افتخار خدمت در سازمان سیا
را نداشته باشند، و آنچه میگویند و مینویسند «به فرموده» نباشد، در همینجا بگویم هر کس حق دارد عقاید و نظراتاش
را برزبان آورد. البته این عقاید را در حد
فهم و شعور و میزان فرهنگ شخصیاش بر زبان میراند و ... و بررسی آثار گرانسنگ، و
بیانات وزین عباس میلانی «در ستایش» خشونت و جنایت به هیچ عنوان موضوع این وبلاگ
نیست! موضوع ما بررسی ناکامی حکومت زالممد در
بازتولید سناریوی «مصدقسازی» از حسن فوتبال است!
بله، قرار بود اراذل و اوباش در آخرین جمعة ماه
«رمدان» تظاهرات به راه بیاندازند؛ بر علیه حسن روحانی و تولة آخوند مطهری شعار
بدهند؛ و ... و مقام معظم همان بساط دوران
بازرگان و بنیصدر را بازتولید نمایند. یعنی مقام مسئول ـ رئیس قوة مجریه ـ را به نفع آخوند غیرمسئول و مدعی تقدس الهی، از کار برکنار کنند. اشتباه نکنیم، شخص رئیس قوه مجریه در فراهم آوردن مقدمات این
لاتبازی نقش اصلی دارد؛ چه بازرگان و بنیصدر
باشد و چه حسن فوتبال. این جماعت وظیفهشان
را خوب میدانند. و دیدیم که، رئیس دولت تف وتکفیر مرتب بالای منبر میرفت و
ضمن اشاره به «مظلومیت دولت»، از «ادب و
نزاکت، و به ویژه دمکراسیپروری پرسوناژ موهوم علی عین» برای ملت بیبیگوزک میبافت
و ... و با بیصبری در انتظار آخرین جمعة ماه «رمدان» برای ارباباناش در نیویورک
و واشنگتن دم تکان میداد. خلاصه برنامه این بود که علی خامنهای، یک «دمکراسی علیوار و مودب و متین» را مورد غضب
قرار دهد! همانطور که میرپنج «مستبد»
تیمورتاش «مترقی» را خفه کرد.
یادآور شویم
در آخرین جمعة ماه لات بازی و تظاهر به «گرسنگی و تشنگی» است که گلة وحش مومن و
متعهد، خواهان نابودی اسرائیل هم میشود! و
امسال روزشمار نابودی یک کشور عضو سازمان ملل را در تهران نصب کردند و این عمل
وحشیانه با استقبال گرم بوزنامة «شرق»، شیپور
شیعیمسلک حزب دمکرات آمریکا روبرو شده بود.
جریان از این قرار بودکه اراذل و اوباش طویلة مشروعه به طرق «علمی» پیشبینی
کردهاند که اسرائیل تا 25 سال دیگر نابود خواهد شد! باری همزمان با اثبات مراتب توحش امت اسلام، یک گروه از لات و اوباش ساواک نیز بر علیه حسن
روحانی و تولة آخوند مطهری شعار دادند و به ادعای بوقهای زالممد، روحانی ناچار شد مراسم توحش و تحجر را ترک گوید!
خلاصه خیلیها
برای مصدقی کردن روحانی شکمشان را صابون زده بودند، به همین
امید نیز بنیصدر، مصدق سابق را به میدان
آوردند تا ایشان ترهات روحانی در باب ادب و نزاکت و دمکراسی علی عین، پرسوناژ موهوم شیعیمسلکان را مورد تأئیدات «علمی»
قرار داده، شارلاتانیسم خود را یکبار
دیگر به اثبات برساند. ولی به دلائلی این صحنهسازی یکصدسالة استعماری
شکست خورد و گاری شکستة آنگلوساکسونها در سربالائی گیر کرد. خامنهای که دلاش برای مصدقسازی «قنچ» میزد سخت
پکر شد، و حسن فوتبال که میخواست برای
مرخصی برود خدمت ملکة انگلستان، بادش در
رفت.
اینچنین بودکه
در آخرین روز ماه رمدان ـ 26 ژوئن ـ ممجواد ظریف هولهولکی به اروپا دوید؛ و طبق معمول پوشش زن ایرانی توسط مردهریگ
کودتای آیرون ساید به ابزار سیاسی اوباش در ایران تبدیل شد و ... و از همه جالبتر
در ادامة همین شکست بود که جنگ زرگری زالممدیسم سیاسی با زالممدیسم نظامی اوج
گرفت!
حسن روحانی، رئیس «منتخب» قوة مجریه از سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی، بازوی سرکوب حکومت و شاخة اسلامی پنتاگون، به
عنوان «دولت با تفنگ» یاد کرد! و فرماندة
چماقداران آمریکا در ایران نیز در واکنش به عشوه شتری روحانی، زمینهای
برای هارت و پورت و ابراز قدرت یافت و بوقهای جمکران هم برعلیه «دولت بیتفنگ»
قیام کردند و ... و خلاصه اوباش توانستند با همکاری صمیمانة یکدیگر حضور
«کوکاکولا و نستله»، چندملیتیهای مشوق تاراج و تخریب آمریکا در صنعت آب بستهبندی
شدة کشورمان را نادیده بگیرند، و فضای سیاسی کشور را با تیز و آروغ زوج «لات و
آخوند» اشباع کنند:
«روزنامههای
تهران حمله به رئیس جمهور، دفاع از سپاه»
منبع: بیبیسی،
مورخ 27 ژوئن 2017
در اوج ابراز
قدرت چماقداران پنتاگون در ایران، ممجواد ظریف را میبینیم که در برلین دست به
گدائی برای «امنیت منطقه» میزند، و از «نفرتفروشی» عربستان به شدت انتقاد مینماید!
بله نفرتفروشی
عربستان هیچ خوب نیست، ولی کردار و گفتار حکومت
زالممد که خواهان نابودی اسرائیل و آمریکا میشود و پیوسته شعار نفی و نفرت
دستگاه آلمان نازی ـ نه شرقی، نه غربی ـ
را بازنشخوار میکند، هیچ اشکالی
ندارد! همچنین پرواضح است که برای این قماش حکومت،
شعار مبارزه با تروریسم، ضمن حمایت از تروریسم در سوریه نیز هیچ اشکالی ندارد!
ممجواد ظریف
مدعی است که در مورد سوریه با مقامات آلمان و فرانسه گفتگو کرده! حال
آنکه به گواهی بیانیة رسمی وزارت امور خارجه سوریه، ارتش
اینکشور با عوامل آلمان و فرانسه در حال جنگ است:
«[...] وزارت
امور خارجة سوریه اعلام کرد گردانهای ویژه فرانسه و آلمان در عملیات زمینی علیه
ارتش این کشور شرکت میکنند[...]»
منبع: سپوتنیک، مورخ 15 ژوئن 2016
همچنین ممجواد
ادعا کرده با رئیسجمهور فرانسه «ملاقات خوبی» داشته! ولی به
گزارش بیبیسی، خبرنگاران تلویزیون ملایان از حضور در این «ملاقات خوب» منع شدهاند
و از آنجا که همزمان آخوند اژهای نیز مژده داده که «فتنة جدیدی» در راه است! به نظر میرسد آخوند اژهای به «دستاورد» سفر
5 روزة ممجواد به پایتختهای آلمان، ایتالیا و فرانسه خیلی امید بسته!
<< بازگشت