سوگ، سیا، سرمایه!
وبلاگ امروز
را به چند موضوع متفاوت اختصاص میدهیم. نخست میپردازیم به پیامدهای دیدار «ترامپ ـ
پوتین» در هامبورگ، که فرانسه را به ضربهگیر ایالات متحد تبدیل کرد. سپس
دلیل همزمانی سالگرد کودتای ناکام ترکیه
با انتشار خبر درگذشت مریم میرزاخانی را بررسی میکنیم. و در
پایان، نگاهی میاندازیم به بهرهبرداری تبلیغاتی از
مرگ وی.
امسال، در سومین سالگرد عملیات خرابکارانهای که به
سقوط هواپیمای مالزیا ایرلاینز در اوکراین منجر شد ـ 17 ژوئیه 2014 ـ و برای
باراک اوباما و دیویدکامرون، زمینة مناسبی
جهت عربدهجوئی بر علیه مسکو فراهم آورد، سفارت
روسیه در دمشق نیز هدف خمپاره قرار گرفت و سفر پرنس ویلیامز و همسرش به لهستان و آلمان آغاز شد.
به گزارش
فیگارو، مورخ 17 ژوئیه 2017، از جمله اهداف این سفر، دیدار با بازماندگان جنایات دستگاه آلمان
نازی در ایندو کشور است. البته
میعاد 17 ژوئیه به نشست سران آمریکا، شوروی و انگلستان ـ فاتحان
جنگ دوم جهانی ـ در «پتسدام» نیز ارجاع میدهد. ولی اینبار تعداد فاتحان
کاهش یافته؛ آتلانتیستها و شاخکهای اسلامزدهشان در سنگر
بازنده قرار گرفتهاند و به همین دلیل است که کدخدا به رئیسجمهور فرانسه لگد میزند
و قاطرهای گاری آنگلوساکسونها یکدیگر را گاز میگیرند!
شیوخ عربستان
و امارات و بحرین، شیخ قطر را گاز میگیرند؛
ترکیه، جرمانی را گاز میگیرد؛ و ... و نیازی نیست که بگوئیم اوضاع طویلة
مشروعة شیعی از همه خرابتر شده. چرا که در جمکران همه، جهت
ابراز ارادت به ارباب با یکدیگر مسابقه گذاشته و همدیگر را گاز میگیرند. قوة قضائیه، قوة مجریه را گاز میگیرد؛ قوة
مجریه نیروی نظامی را گاز میگیرد، و ... و
رهبرشان هم مسیحیان اروپا و رنسانس و مدرنیته را گاز میگیرد! چرا
که، این مسیحیان «خائن»، اشغالگران مسلمان را از میهنشان، آندلس بیرون راندهاند! و به زعم ملایان، این جماعت «رنسانس» و انقلاب صنعتی و مدرنیته را
از اسلام گرفته و به نام خود ثبت کردهاند!
بله، «رنسانس» به ادعای زالممد ارث پدری امت اسلام
به شمار میآید:
«[...] سال 92
هجری لشکر مسلمانان در «جبل الطارق» پرچم
اسلام را به اهتزاز درآوردند تا قلب اروپا با تمدن اسلامی [...] آشنا شوند [...] هنوز
برکات علمی و فرهنگی آن را در مدنیّت کنونی جهان، میتوان بهوضوح دید. اگرچه مورّخان غربی [...] سرگذشت علم را از یونان
و رم باستان، یکسره به رنسانس متصل میکنند[...]غرض از این یادآوری [...]این حقیقت
است که آنچه آن تمدّن را پدید آورد ـ یعنی
اسلام [...]هماکنون نیز در اختیار ماست [...]»
منبع: فارس، مورخ
25 تیرماه سالجاری
بر اساس
جفنگیات ملایان شیعه، گذشته از تسخیر فضا، فلسفه و علوم و انسانمحوری و مجسمهسازی
و نقاشی و باله و اپرا و ... و خصوصاً «رمان»، یعنی هر آنچه در آزادی تخیل و تفکر انسان ریشه
دارد، از تحجر و تعبد اسلام سرچشمه
گرفته! البته این مزخرفات دنبالة پروپاگاند
سازمان سیا و «ام.آی.6» است. سالها پیش پروفسور
نصر، خادم همین سازمانهای «مومن و محترم
و متعهد» مشابه این ترهات را بارها و بارها بلغور کردند و برای این عملیات
قهرمانانه جایزه هم گرفتند و سر از دفترکار شهبانو در آوردند و حداد عادل را به
خدمت گماردند. باری، از
قضای روزگار، گاز گرفتن مسیحیان توسط
خامنهای با سفر نخستوزیر اسرائیل به فرانسه و مخالفت ایشان با آتشبس «مسکو ـ
واشنگتن» در سوریه، و تاکید بر ایجاد «دولت یهود و برتری قوم یهود» تقارن
یافت. و دلیل هم روشن است؛ هم انگلستان تضعیف شده، هم کالسکة فرنچ کانکشن به گِل نشسته!
طی سدة اخیر ـ
پس از جنگ جهانی اول ـ سیاست آرمانشهر زالممد را نژادپرستان بریتانیا
تعیین میکنند و اقتصادش را هم شبکة
مافیائی «فرنچ کانکشن» که از پیوند دو شبکة مافیائی در آمریکا و فرانسه «متولد»
شده. در ایران این مجموعه همانطورکه در
وبلاگ ـ کوکا و کودتا ـ هم گفتیم، با
تکیه بر زوج «لاتوآخوند» و به راه انداختن جنگ زرگری میان مقام غیرمسئول و
غیرانتخابی ـ شاه و رهبر ـ با مقامات
اجرائی، به صورت سازمان یافته و مداوم از
تخریب و تاراج و سرکوب در ایران حمایت کرده و میکند. و همچنانکه
شاهد بودیم، پس از ناکامی مادر ترزا در
انتخابات پیش از موعد انگلستان، همین سناریوی 100 ساله را با تکیه بر خامنهای
و حسن روحانی و سیاهی لشکر وفادار آتلانتیسم به صحنه آورده بودند. ولی به
دلیل تغییرات در شرایط استراتژیک، طرح
ذکاوتمندانهشان ناکام ماند و به ناچار به
نیابت از سوی خود، علی خامنهای را برای
ادای «غلطکردم» رسمی بالای منبر فرستادند.
جالب اینکه، همین عمل را کازینونژاد آمریکائی با رئیسجمهور
فرانسه انجام داد و ایشان را وادار کرد رسماً و برای بار سوم از سرنگونی دولت
سوریه انصراف دهند!
در تاریخ 13
ژوئیه سالجاری کازینونژاد وارد فرانسه شد؛ از فرودگاه مستقیم به سفارت آمریکا رفت و در
آنجا رئیسجمهور فرانسه را به حضور پذیرفت! عملی که
فینفسه نقض پروتکل و هنجارهای دیپلماتیک است. اگر
فراموش نکرده باشیم، وینستون چرچیل نیز در
پایان جنگ دوم جهانی با پادشاه جوان ایران به همین شیوة موهن متوسل شده بود. بگذریم
و بازگردیم به سفر ترامپ به پاریس! رئیسجمهور آمریکا، امانوئل ماکرون را با اتومبیل سفارت به کاخ
الیزه میآورد و ... بعد هم چند متلک آبدار
نثار بریژیت ماکرون میکند! فرست لیدی فرانسه همانطور که میدانیم 65 سال
دارد، و 24 سال از همسرش بزرگتر است. در نتیجه این اختلاف سنی میتواند دستاویز
مناسبی باشد برای تهاجم لفظی. البته تهاجم
لفظی یا زبان لات، صور مختلفی دارد. توسل
به زبان لات انقلابی ـ هتاکی و فحاشی ـ ، یا توسل به زبان لات مومن و متعهد ساواکی، یعنی به
سخره گرفتن خاستگاه اجتماعی، یا سنوسال و
خصوصیات فیزیکی و ... و خلاصه به سخره گرفتن هر آنچه انسان در انتخاب آن هرگز اختیاری
نداشته و نمیتواند داشته باشد.
به عنوان
نمونه در آرمانشهر زالممد که پیروی از تحجر و توحش صحرانشینان قرن هفتم میلادی با
«علم و تمدن و فرهنگ» در ترادف قرار گرفته، شکل و شمایل احمدینژاد، برای خیلیها به سوژة «طنز» تبدیل شده. خلاصه، فعلة فاشیسم در زمینة «طنز» هم عین ویروس عمل میکند، به نقاط ضعیف حملهور میشود؛ این ویروس بدبخت و توسریخور هرگز «نماد قدرت»
را به سخره نمیگیرد و ما هم از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به شوخی کازینونژاد با همسر ماکرون.
رئیسجمهور
آمریکا که مستقیماً از کازینوداری و بساز بفروشی به کاخسفید پرتاب شدهاند، جهت لودگی و لاتبازی، مسیر تعریف و تحسین و روابط خودمانی را برگزیده،
دست بریژیت ماکرون را در دست مبارک گرفته
و میفرمایند «خیلی خوب موندی، خیلی
خوبه!» میزبان هم در کمال ادب و نزاکت، «شوخی» کدخدا را به سکوت برگزار میکند و ... و بزرگداشت
جنگ اول جهانی را به جشن ملی 14 ژوئیه میافزاید! البته
سال گذشته هم «یک تونسی با کامیون» به مراسم 14 ژوئیه در شهر نیس حمله برد، و امسال این تهاجم صورت دیگری به خود گرفت!
خلاصه بگوئیم پس
از ناکامی «برکسیت»، علاوه بر انگلستان، فرانسه هم ناچار شده تاوان فاجعة شامگاه
7 آوریل ـ ناپدید شدن دهها فروند موشک
تاماهاوک ـ را بپردازد. و به همین دلیل بود که در خجسته میعاد 26 ژوئن،
علی خامنهای را برای ارائه تفسیر نوین از
بادشکم ارباب بالای منبر فرستادند و بخش نخست از مصاحبة اولیورستون با ولادیمیر پوتین هم در ساعت 21
همانشب از شبکة دولتی فرانسه پخش شد!
در این مصاحبه
اولیور ستون، تلویحاً به منتفی شدن تهاجم موشکی
ناوگان آمریکا به روسیه ـ ـ از دریای سیاه
ـ اشاره میکند و ولادیمیر پوتین به او میگوید،
«ما میتوانستیم این تهاجم موشکی
را ابتر کنیم.» یادآور شویم در سال2015، جنجال
به راه افتاد که پرواز جنگندههای روسیه در نزدیکی ناوجنگی آمریکا در دریای سیاه، به اختلال در سیستم ارتباطی ناو کذا منجر شده و در این مورد «ولترنت»،
مورخ 19 اکتبر2015 مطلبی منتشر کرد تحت
عنوان «ارتش روسیه برتری خود را در جنگ کلاسیک به اثبات رساند». و از
قضای روزگار، پس از این ماجرا، اولیور
ستون برای مصاحبه با ولادیمیر پوتین به روسیه میرود و طی دو سال اقامت در اینکشور
فیلم مستندی تهیه میکند تحت عنوان «گفتگو با آقای پوتین!»
این فیلم، در
تاریخ 12 ژوئن سالجاری، در ایالات متحد پخش شد و پس از 2 هفته در شبکة دولتی
فرانسه نیز به نمایش درآمد. از پروپاگاند
روسستیز پیرامون این مستند و سازندة آن هم فاکتور میگیریم و میرویم به سراغ
رخداد شامگاه 7 آوریل و پیامدهای آن در کشور فرانسه. به یاد
داریم که در این تاریخ، رئیسجمهور چین به دیدار دونالد ترامپ رفته بود
و گویا بعضیها میخواستند به دوران نورانی اتحاد چین و آمریکا بر علیه مسکو
بازگردند! در نتیجه قرار شد، از طریق موشکباران
سوریه، در اینکشور هرج و مرج ایجاد کنند تا زمینة
سرنگونی دولت بشار اسد فراهم آید. ولی همانطور که حدود دو ماه بعد در مستند
اولیورستون از زبان ولادیمیر پوتین شنیدیم، روسیه موشکهای
تاماهاوک، کارت برندة آمریکا را میتواند ابترکند
و در عرصة واقعیت نیز توانست این عمل را انجام دهد! به
عبارت دیگر، در خجسته میعاد 7 آوریل 2017 ، برتری نیروی دریائی آمریکا به پایان رسید و پوزة
آتلانتیسم یکبار دیگر خرد شد!
از
اینرو، در تاریخ 22 ماه مه، امانوئل ماکرون که ورود خبرنگاران «سپوتنیک و
راشاتودی» را به ستاد انتخاباتیاش ممنوع کرده بود، ولادیمیر پوتین را به کاخ ورسای دعوت میکند! یک
هفته بعد ـ در تاریخ اول ژوئن ـ رئیس امنیت سایبری فرانسه رسما اعلام داشت هیچ
اسناد و شواهدی مبنی بر «دخالت هکرهای روس در انتخابات اینکشور وجود ندارد!» با این همه طی دیدار مادر ترزا با امانوئل
ماکرون، باز هم ورود خبرنگاران راشاتودی
به کاخ الیزه ممنوع شد؛ و نهایت امر، بروکسلستان به ناچار با تمدید تحریمهای
اقتصادی روسیه، منافع آنگلوساکسونها را
بر منافع اتحادیة اروپا ترجیح داد! خلاصه
اتحادیة اروپا با اینهمه دنگوفنگ و هارت و پورت و افادههای طبق طبق که سگهای
جمکرانی به دورش وق و وق میکنند، ناچار است همان سیاست ایدئولوژیکی را اجرا کند که
طی سدة اخیر ملت ایران را به سپر بلای آنگلوساکسونها در برابر مسکو تبدیل کرده! سیاستی که با کودتای آیرونساید، پوشش زن ایرانی را سیاسی کرد و همزمان سناریوی
گوهرشاد را به صحنه آورد تا آخوند متجاوز را در جایگاه «قربانی خشونت شاه مستبد»
بنشاند و ایران را به نخستین کشور صادر کنندة متخصص تبدیل نماید! مریم
میرزاخانی فقط یک نمونه از این تاراج همهجانبه نیروی متخصص است.
مریم میرزاخانی،
در سال 1356 در تهران متولد شد، و برخلاف «سنت اسلامی»، پدرش او را مثل گوسفند نفروخت و اجازه داد درس
بخواند. یادآوری این نکته اهمیت دارد، چرا که در حکومت توحش و تحجر اسلامی، پدر
«حق» دارد فرزندش را بفروشد؛ اجاره دهد و این «سنت محمدی» در تمام کشورهای مبتلا
به طاعون اسلام، از جمله در پاکستان و ترکیه رایج است. خلاصه
اگر مریم میرزاخانی فرصت یافت تا تحصیل کند و برای ادامة تحصیل کشورش را ترک نماید، فقط به
دلیل نگرش پدرش بوده! باری مریم پس از خروج از ایران، نماد
بردگی را از سر برداشت، با یک تبعة غیرمسلمان چک ازدواج کرد و برای
دخترش هم نام اسطورهای آناهیتا ـ
ایزدبانوی آبها ـ را برگزید. این مختصر کفایت میکند تا بدانیم مریم
میرزاخانی، هیچ ارادتی به دین بردهفروشی
و پدوفیلی و تاراج و جنایت به نام خدا نداشته و اگر طی دورانی از زندگی کوتاهاش
احکام توحش اسلام را رعایت کرده فقط از روی اجبار بوده. در نتیجه
زمانیکه مقامات مذکر و مونث جمکران و بوقچیهایشان زبان به ستایش «نابغة ریاضی»
میگشایند، فقط حماقت و وقاحتشان را به
اثبات میرسانند. این نابغة ریاضی ایرانی که در دانشگاههای
ایالات متحد به تدریس اشتغال داشته، به دلیل سیستم پیشگیری و درمانی قرون وسطائی
حاکم بر ایالات متحد، به سرطان پستان
مبتلا میشود و زمانی که این بیماری را تشخیص میدهند، مریم 36 سال بوده. یکسال
بعد هم تبدیل میشود به نخستین زن برندة جایزة فیلدز! باشد تا
حسن روحانی هم بتواند به او دخیل ببندد. پس از واکنش منفی واتیکان و جمکران به دیدار «پوتین
ـ ترامپ» در هامبورگ، خبر بستری شدن مریم
میرزاخانی در بیمارستان منتشر میشود، و از قضای روزگار درگذشت وی با نخستین سالگرد
کودتای ناکام ترکیه همزمانی نشان میدهد.
به این ترتیب، ترکیه
و جمکران پیرامون توحش وتحجر «اسلام» و قرقره کردن افتخارات بومی به اجماع میرسند!
اولی خیابانهای ترکیه را با خردجال ریش و روسری اشغال
میکند و برای «خائنان» به وطن خط و نشان میکشد،
دومی هم جسد مریم میرزاخانی را به
ابزار فروش اسلام و تخرخرات ملی تبدیل میکند.
خلاصه روز 15 ژوئیه، همة
مردهخوران حکومت زالممد به مرثیه خوانی برای «نابغة ریاضی» نشسته و به عوامالناس
«زن اسطورهای و مادر تحصیلکرده» و موفق و غیره میفروختند! از همه وحشیتر، بوق
اسلامی حزب دمکرات آمریکا، «بوزنامة شرق» است که مرگ مریم میرزاخوانی را به
ابزار فروش اسلام خوب و نفی فردیات زن تبدیل کرده.
این مأموریت خطیر و ضدانسانی به کنیزالاسلام «ناهید
توسلی» محول شده. ایشان از لیفة تنبان کدخدا «زن/ مادری اسطورهای»
استخراج کرده و مریم میرزاخوانی را با این عبارت ابلهانه توصیف میکنند و در گام
نخست او را به الگوی توحش آخوند نزدیک مینمایند:
«[...] مریم میرزاخانی، نماد «زن/ مادری» اسطورهای
[...] با همه ویژگیها و وظیفههای زنانه و مادرانهاش «علم» را آموخت [...] فرزند
خود را به دنیا آورد تا بگوید که هیچیک از این ویژگیهای زن/ مادرانه، راه او را برای رسیدن به دانش و بالارفتن و عروج
به جایگاه انسانی خداگونهاش نبست[...]»
منبع: بیبیسی، روزنامههای امروز ایران، مورخ 17 ژوئیه سالجاری
حاجیه توسلی پس از اینکه از مریم میرزاخانی تصویر «مادة جویای علم» ارائه میدهد،
با یک چرخش قلم، پیوند وی
را با مادیات میگسلد و از او یک پرسوناژ درویشمسلک و راهب و بیعلاقه به دنیا
میسازد:
«[...] مریم، از زمره برگزیده «انسان»هائی بود که به
هیچیک از زنجیرها و علقههای زیستی آدمیزادگان روی نکرد و به آنها نیاویخت
[...]»
همان منبع
بله عجیب است که چند سطر بالاتر، یک مریم میرزاخانی میبینیم که مثل حیوانات در
جستجوی جفت و «تولید مثل» است، و اینک
همین میرزاخانی را در قالب راهب و درویش و از دنیا گذشته مشاهده میکنیم! این دو
تصویر متناقض از یک زن سرشناس و معاصر، نشاندهندة
تناقضگوئی نویسندة مطلب است! به زعم ایشان «تولید مثل» دنیاخواهی نیست، وظیفة شرعی است، و ورای آن انسان باید درویشگلمولا باشد. اگر مریم میرزاخوانی به قول آخوندها به علائق
دنیوی آدمیزادگان روی نکرده، باید بپذیریم که با اطرافیان و به ویژه با همسر
و فرزندش ارتباط عاطفی و انسانی نداشته! خلاصه بگوئیم کنیزالاسلام توسلی از مریم
میرزخوانی تصویر یک زن «ضدانسان» و زندگیستیز منطبق بر الگوی مطلوب ملایان شیعه
میسازد! و البته جفنگبافیهای حاجیه
توسلی به هیچ عنوان «بیهدف» نیست! ایشان با ردیف کردن چنین ترهاتی در مورد مریم
میرزاخانی، به تکرار تبلیغات انسانستیز سازمان
سیا از طریق تاکید بر بیبیگوزکهای اقوام سامی نشستهاند.
همانطور که میدانیم،
در بیبیگوزکهای سازمان سیا مادیت انسان نفی شده، یک
انسان تهی از انسانیت به عنوان موجود برتر و برگزیده بجای انسان مینشیند. و از قضای روزگار این انسان خالی از انسانیت
همان لات و آخوندی است که ملتها را به مسلخ سرمایهداری آمریکا رهنمون خواهد
شد. مسلم است که در این عرصة توحش و پوچسازی
که زندگی و عواطف انسانی را بیاهمیت میشمارد،
مرگ به ویژه مرگ زودهنگام انسانها نیز دلیل برگزیدگی و برتریشان تلقی میشود:
«[...] مریم، از زمره برگزیده «انسان»هایی بود که به هیچیک
از [...] علقههای زیستی آدمیزادگان روی نکرد [...[به اين جهت [...] مریم را
[...] در چهلسالگی و در اوج شکوفایی تواناییهای آفریننده «زن/ مادرانه» و نیز
«دانش»اندوزی و تلاش برای عروج به جایگاه انسانی و خداگونهاش از ما گرفت [...]»
همان منبع
البته مطلب
سرشار از نبوغ «بوزنامة شرق»، فاقد ساختار دستوری است؛ به عنوان نمونه سطور فوق فاعل ندارد! ولی در واقع قلمزن «شرق» آنقدر برای فروش
پروپاگاند سازمان سیا و تبلیغ «اسلام خوب» هول کرده بود که فاعل را هم از قلم
انداخت و فراموش کرد بگوید، مریم را چه کسی «از ما گرفت؟!» در عوض حاجیه
توسلی احکام توحش حکومت زالممد را به حساب «قوانین سدههای پیش ما» گذاشته تا
بتواند در کمال وقاحت و حماقت، در طویله
مشروعه، بساط حقوق شهروند مسلمان ـ شهروند نسبی ـ پهن کند؛ توحش و تحجر نگرش پدرسالار را به ارزش بگذارد، و ضمن
ایجاد ترادف میان «تابعیت و شهروندی»، فرزند مریم میرزاخانی را نیز به عنوان «میراث کشور»
به ثبت برساند:
«[...] میراث مریم میرزاخانی برای میهن ما [...]فرزندی
است که متأسفانه به دلیل قوانین بازخوانینشده سدههای پیش ما نتوانست [...]شهروندی
میهن مادرش را [...] به دست آورد [...]عدم اعطای شهروندی ایرانی [...] به فرزند
این زن/ مادر[...] با هیچیک از موازین دین همخوان نیست[...]»
همان منبع
قلمزن بوزنامة شرق پس از اینکه در توحش و تحجر دین، حقوق
شهروندی رویت میکند، و این حقوق نیستدرجهان را به شهروند «دینی ـ نسبی» تقلیل میدهد، با
انتقاد از «نابرابری ناعادلانه»، تلویحاً
«نابرابری عادلانه» را نیز مورد تأئید قرار میدهد:
«[...] آیا بهعنوان شهروندی مسلمان، نباید
از مسئولان دولت جمهوری اسلامی ایران بخواهیم پاسخگوی چنین «نابرابری ناعادلانه»ای
باشند؟[...]»
همان منبع
به این ترتیب بوزنامة شرق به صراحت نشان میدهد که با کارفرمایاناش
بر محور اصلی پروپاگاند سازمان سیا ـ برتری طلبی ـ همسوئی دارد. و تمامی
قصة ننهحسنی که حاجیه توسلی با آویزان شدن به جسد مریم میرزاخانی برای شوت و پرتها
سر هم کرده، فقط برای تاکید بر همین نکتة
اساسی است؛ یادآوری ارادت و احترامات
فائفة کارفرمایان «شرق» به سردمداران فاضلاب برتریطلبی و نفی مادیات انسان در
غرب.
<< بازگشت