دوشنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۹۶

گله و گوگل!




نقض آشکار قانون و مقررات توسط «دادگاه» طویلة مشروعه و صدور مجوز برای تجاوز اوقاف به حریم «معبد آناهیتا» در کنگاور‌ ـ   منبع:  پیک ایران،  مورخ 21 اوت 2017  ـ ‌ می‌تواند نخستین پیامد رأی اعتماد شبه‌مجلس جمکران به دولت «شیعی،  یکدست و یک‌جنس» حسن روحانی تلقی شود!

حکومت طویلة‌ مشروعه که اخیراً رودربایستی را کنارگذاشته و با اعزام یک هیأت بلندپایة نظامی به ترکیه،  حضورش را در آغوش پر مهر ارتش جنایتکار ناتو رسماً مورد تأیید قرار داده،  قصد دارد سرکوب استعماری را همانند دوران آریامهر،  ‌تحت عنوان «امنیت» اعمال کند و شاید خودش هم سخت احساس امنیت کرده!   زال‌ممد چنین پنداشته که اینک با حمایت علنی ناتو‌ می‌تواند با خیال آسوده در مسیر باورهای گلة وحش،  دست به حذف نمادهای فرهنگی اقوام ایرانی بزند،   و با این‌عمل هر چه بیشتر به اربابان‌اش در بروکسل‌ستان و آمریکا نزدیک شود!   به عبارت دیگر،  با شعار «مبارزه با تروریسم»،   به نابودی میراث فرهنگی و تاریخی «ناپسند» گذشتگان ادامه دهد.  

حال بببینیم این میراث «ناپسند» گذشتگان اصولاً چیست؟  به طور کلی آنچه با سلیقة آخوند و تل موهوم «مردم»،   یعنی با بی‌بی‌گوزک‌های ادیان ابراهیمی و تجاوز و جنایت به نام خدا،‌ هم‌خوانی نشان ندهد،  «میراث ناپسند» تلقی می‌شود.   در اروپا،  این میراث «ناپسند» با تداوم تاریخی و «مدرنیته» پیوند یافته،   یعنی هرآنچه با توحش و تحجر واتیکان و دیگر محافل ضدلائیسیته در تضاد قرار می‌گیرد.  و از آنجمله است جامعة مختلط،‌  کنسرت،  طنز،‌  رمان،  شیوة زندگی غیرآخوندی،  ‌ و نهایت امر آثار تاریخی رم باستان!   نابودی این آثار را پس از ترورهای اخیر بارسلون «داعش» برعهده گرفته، ‌تا یک اروپای مسیحی فاقد گذشتة «کفرآمیز» بسازد!
  

  اعلان جنگ به «مدرنیته» در میعاد 7 ژانویه 2015  با ترور هیئت تحریریة مجلة شارلی آغاز شد،  و این روند پس از ترورهای اخیر اسپانیا،   با دستگیری یک نویسندة ترک و مخالف تروریسم اسلامی در جزایر قناری،  همچنان ادامه دارد.

در پی عملیات تروریستی داعش در بارسلون،‌   پلیس اسپانیا به درخواست ترکیه،  یکی از نویسندگان مخالف تشکل تروریست اخوان‌المسلین،  «دوغان آخانلی» را دستگیر کرد!  بله،   سرکوب طرفداران لائیسیته و مخالفان «احترام به توحش ادیان»،   پایه و اساس نگرش «برتری‌طلبان» است.   دستگیری نویسندة لائیک ترکیه در اسپانیا این واقعیت را یک بار دیگر به اثبات رساند که برخلاف ادعای رسانه‌های غرب،   دولت اسپانیا همچون دیگر اعضای ارتش آدمخوار ناتو،   هیچ مشکلی با تروریسم و اسلام‌‌گرائی ندارد!   به همچنین است در مورد ادعای مخالفت هولیوودی‌ها و «مبارزات» گوگل و دیگر شرکت‌های یانکی با افراط‌گرائی!

هولیوودی‌ها طی سالیان دراز در مورد حمایت نظامی آمریکا از تروریسم در کشورهای مسلمان‌نشین عراق و مصر و لیبی و سوریه خفقان تاریخی گرفتند،   ولی در پی رخدادهای «شارلوتزویل» ناگهان مخالف «برتری‌طلبی» شده‌اند!   اشتباه نکنیم،   این جماعت هیچ مخالفتی با تروریسم و نفرت‌فروشی ندارد.   دلیل هم روشن است؛  بودجة هولیوود را پنتاگون تأمین می‌کند!   اگر جنگ‌افروزی و بحران‌سازی تعطیل شود،   هولیوودی‌ها باید در صف «متقاضیان کار» بایستند و اگر شانس داشته باشند،  سماق گیرشان بیاید و سماق بمکند!   دوران جنگ سرد به کنار،   اگر  این جماعت با «برتری‌طلبی» و خشونت مخالفتی می‌داشت، مسلماً پس از فروپاشی اتحاد شوروی،  ‌ یعنی از دورة کلینتون با حمایت رسمی کاخ سفید از اسلام‌گرایان مخالفت می‌کرد،   و به ویژه در برابر تخریب میراث «تاریخی ـ  فرهنگی» آمریکا توسط گلة وحش،  «تل موهوم مردم» ساکت نمی‌ماند!

یادآور شویم گلة‌کذا را حاکمیت جنایتکار آمریکا با صورتک «آنتی‌فاشیست» به میدان آورده و شیپورهای آتلانتیسم هم اعضای گلة وحش را «لفتیست» ـ چپ‌گرا ـ  می‌خوانند!  بله، این نوع چپ‌نمائی دقیقاً حکایت چپ‌نمایان مملکت خودمان شده.  در آمریکا اراذل و اوباشی که با ممانعت از برگزاری تظاهرات مجاز،   به صراحت قانون اساسی آمریکا را نقض می‌کنند؛    درگیری خیابانی به راه می‌اندازند تا «شهید» بسازند و در «سنگرحق» لنگر اندازند و خشونت را گسترش دهند،  در تبلیغات سازمان سیا و شرکاء «چپ‌گرا» خوانده می‌شوند!   و این قماش عملیات خیابانی حکایت چپ‌گرائی رسانه‌ای میرحسین موسوی جنایتکار باید باشد!

به عبارت دیگر آتلانتیست‌ها در کمال حماقت می‌کوشند،   عرصة «توهم و تکرار و تخریب»  را با نگرش انسان‌محور «مارکس»‌ در ترادف قرار دهند  . به این ترتیب «مدرنیته»،  در مقام عرصة تفکر،  و تداوم تاریخی و پویائی،  ‌ با ضدخود «ترادف» خواهد یافت!    نیازی نیست که بگوئیم «ترادف کلی» و مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد،   شیوة ‌شناخته ‌شدة فاشیسم است.

باری در تداوم این شیوة‌ «ابراهیمی» است که بوق جرمانیائی سازمان سیا،  گلة وحش را «ضدفاشیست» معرفی می‌کند،   و از شرکت‌های «سیلیکون ولی» تصویر دلپذیر «مخالف خشونت و تعصب» ارائه می‌دهد!   روند کار ساده است؛  ‌ ابتدا با تکیه بر اصول پروپاگاند گوبلز،  ‌ قربانی خشونت گلة وحش را در جایگاه «عامل خشونت» می‌نشانند و «خشونت» را به گروه‌های راست افراطی و نژادپرست نسبت می‌دهند!   البته درست است که نژادپرستی،  «خشونت» است،  ولی طبق قوانین ایالات متحد،   نژادپرستان هم از حق برپائی تظاهرات مسالمت‌آمیز برخوردارند.   و همانطورکه در وبلاگ «تهران کانکشن» گفتیم،   به دلیل ایفای رل نعش توسط نیروهای انتظامی،   گلة وحش با پرتاب سنگ و بطری از برگزاری این تظاهرات ممانعت به عمل آورد،‌  اینهمه تا یک «شهید مونث و گمنام » هم بسازد که گویا «هیتر هیر» خوانده می‌شود،   و  قرار است مجسمه‌اش را بجای مجسمة «ژنرال لی» بگذارند!

به این ترتیب شخصیت‌ تاریخی آمریکا،  با تمامی صفات و تاریخچة خوب و بدش از صحنه پاک می‌شود،  تا یک پرسوناژ «گمنام و شهید» و به ویژه قانون‌شکن جایگزین‌اش گردد،   و تاریخ آمریکا هم مانند طویله‌های توحیدی‌اش از این طریق در «ابهام» فروافتد.   خلاصه همه می‌باید با شخصیت‌ها و سابقة تاریخی «ناخوشایند» ایالات متحد وداع کنند و بدانند که آمریکا با «برده‌داری» هیچ ارتباطی نداشته و ندارد.   در گام بعد،   شهردار نیویورک،  سابقة ارتباط بانک‌ها و کهنه فروش‌های نیویورک با مارشال پتن را «پاک» می‌کند،   و به این ترتیب  ارتباط ناگسستنی ایالات متحد با  فاشیسم موسولینی و دستگاه آلمان نازی و ... نیز مخدوش خواهد شد!

یادآور شویم مارشال پتن،  در سال 1931 ـ  دوران موسولینی و آغاز های و هوی آدولف  هیتلر ـ  به نیویورک آمد و این دیدار،  با توجه به همکاری بعدی «پتن» با ارتش آلمان نازی و حمایت مستقیم ایالات متحد از فرانکیسم در اسپانیا،‌  به گذشتة‌ تاریخی بسیار ناخوشایندی ارجاع می‌دهد که حاکمیت آمریکا،   و به ویژه حزب اسلام‌پناه دمکرات،  خواهان «پاک‌شدن‌‌اش» از حافظة تاریخی‌ جهان‌اند!   آنچه در این روند کودتائی پاک‌سازی و تحریف «تاریخ» مضحک‌تر از همه می‌نماید،   این است که حاکمیت آمریکا،‌  که رسماً با حقوق برابر انسان‌ها ـ لائیسیته ـ  مخالف است؛   از «آزادی ادیان» دفاع می‌کند!   و تا آنجا که ما می‌دانیم توحش ادیان،   خود در تضاد آشکار با حقوق و آزادی‌های اجتماعی و فردی‌ قرار گرفته!  به عبارت دیگر،   در دمکراسی تعلقات و تعصبات جائی ندارد،  و در ایالات متحد،  مانند دیگر لجنزارهای احترام به ادیان و اقوام،   جامعه تبدیل شده به گروگان تعلقات و تعصبات دینی، قومی و قبیله‌ای!   بهترین نمونة این اسارت،  ‌ تهاجم گلة وحش به تظاهرات مجاز در «شارلوتز ویل»،   و طبل زدن بوق‌های آتلانتیسم برای مهاجمان و نشاندن آن‌ها در جایگاه «آزادیخواه» است!

جریان از این قرار است که،  گروه‌های راست افراطی در چارچوب قوانین و مقررات ایالات متحد،  ‌ برای تظاهرات جمع می‌شوند،   گلة وحش نیز که ادعای «ضدیت با فاشیسم» دارد،  با نقض آشکار قوانین ایالات متحد،   تظاهرکنندگان را مورد تهاجم قرار می‌دهد؛   طلبکار هم می‌شود،‌ چرا؟   چون «شهید» داده و شهید «هیر هیتر» را به جامعة آمریکا تقدیم کرده.  و هیچکس نمی‌پرسد چرا رسانه‌ها از یک قانون‌شکن گمنام تجلیل می‌کنند و چرا قرار شده مجسمة‌ او را بجای مجسمة «ژنرال لی» بگذارند؟!   پاسخ روشن‌تر از روز است؛   محافل حاکم برای حفظ منافع‌شان به الگوی توحش جوامع اسطوره‌ای روی آورده‌اند. 

به آنجا که سلیقه و باورهای گلة وحش بر قوانین و مقررات جامعة انسانی تقدم پیدا می‌کند؛   به آنجا که فردیت و تفکر و تخیل و اجتماعیت نفی شده و ضمائر ناخودآگاه و برتر،  ‌ ابتذال و خشونت را بر جمع حاکم کرده؛  ‌به همانجا که حرکت خطی تاریخ  را بی‌بی‌گوزک‌ها گسسته‌اند و از جنایتکار و متجاوز،‌  «قهرمان» و «قربانی» ساخته‌اند!           

به عنوان نمونه در بی‌بی‌گوزک  28 مرداد 1332‌،   محمد مصدق را به «قهرمان ملی» تبدیل می‌کنند!   چرا؟   چون محمد مصدق از 16 سالگی والی خراسان بود و افتخار خدمت به استعمار بریتانیا را داشت!   بعد هم به افتخار عضویت در تشکل تروریست «فدائیان اسلام» نائل آمد و پس از ترور رزم‌آراء،   موفق شد تفکیک جنسیتی را از دبستان‌های ایران آغاز کند و ... و با زمینه‌سازی برای تحمیل تحریم‌های اقتصادی بر ملت ایران،   چماقداران را به عنوان «چپ‌گرا» به خیابان‌ها هی کند،   تا نفت را در انحصار اربابان‌اش نگاهدارد و تبدیل شود به «قهرمان ملی!»   پس از این لات‌بازی‌ها،  مصدق در احمد‌آباد به افتخار «حصر» نائل می‌آید و ملت ایران به ایشان بدهکار هم می‌شود!   برای حفظ «طلب» ایشان است که پس از کودتای 22 بهمن 1357،   هر از گاه وزارت امور خارجة انگلستان و یا آمریکا «اسناد» منتشر می‌فرمایند و هر روز بی‌بی‌گوزک «کودتا بر علیه مصدق» را چندین کیلومتر درازتر می‌کنند!   بوق‌های نژادپرستان لندن و واشنگتن نیز در میعاد 28 مرداد،  هر سال بساط روضه و زوزه و ماتم و سوگ برای مصدق شارلاتان پهن می‌کنند و از 28 مرداد 1357 فاکتور می‌گیرند!  چرا که،   در این تاریخ سینما رکس آبادان را آتش زدند،‌   چندصد نفر را زنده‌زنده در آتش سوزاندند تا برای حکومت آخوند در ایران «سنگر حق» بسازند و سربازگیری کنند.   خلاصه اگر این 28 مرداد،  برخلاف 28 مرداد 1332،   با سکوت بوق‌های آتلانتیسم و شاخک‌‌های جمکرانی‌شان روبرو می‌شود،  به این دلیل است که فاشیسم با رخدادهای تاریخی،  به صورت سیاسی و ایدئولوژیک برخورد می‌کند.   

فاشیسم غرب با فراموش کردن ملتی که در کودتاها و آتش‌سوزی‌ها و... قربانی می‌شود،  همه ساله بساط محمد مصدق،   قربانی «کودتای آمریکا و انگلستان» را پهن می‌کند.   کنیزمطبخی شیعی‌مسلک‌اش نیز در ایران،  ضمن انتقاد از مصدق،  ماتحت آخوند کاشانی را صیقل می‌زند.   امسال کار بالا گرفته،   یک «بیل‌برد» با تمثال آخوند کاشانی نصب کرده‌اند و رویش نوشته‌اند:  «مصدق به آمریکا اعتماد کرد و شکست خورد!»   

خلاصه طویلة مشروعه تا سال 1332 بین دو قطب اعتماد «به آمریکا یا به انگلستان» در نوسان بوده،  سپس به انگلستان و آمریکا «اعتماد» کرد،  تا روح‌الله خمینی را در جایگاه «رهبر» بنشاند و ... و اینک چهار دهه است که با شعار نبرد با امپریالیسم غرب،   از منافع استراتژیک غرب بخوبی پاسداری می‌کند و از ملت ایران طلبکار هم شده!  100 سال است که محفل نفرت‌فروش «شیخ‌وشاه» با حمایت لندن و واشنگتن ما ملت را غارت می‌کند،  تاریخ‌ و فرهنگ‌مان را زیر لگد انداخته،  ‌ و به مصداق «شاشیده و چای شیرین می‌خواد» از ما طلبکار هم هست!   حکایت طلبکار شدن چماقدارانی است که تظاهرات شارلوتز ویل را به خشونت کشیدند،   تا در جایگاه شهید و مظلوم لنگر اندازند و بوق جرمانیائی‌شان از شرکت گوگل و فیسبوک و اینستاگرام و شرکاء‌ تصویر مخالف راست‌افراطی ارائه دهد:         

«[درپی] تظاهرات خشونت‌آمیز گروه‌های نژادپرست و راستگرای افراطی در ‌شهر دانشگاهی شارلوتزویل [...] کمپانی‌های بزرگ تکنولوژی [...]تصمیم گرفتند اینترنت را از راستگرایان افراطی پاک کنند و آن‌ها را از فضای وب "بیرون بیاندازند [...]»
منبع:  صدای آلمان،  مورخ 20 اوت 2017

بله،  گوگل و فیسبوک ارواح شکم‌شان «راست‌افراطی» را از فضای وب بیرون انداخته‌اند!  اگر چنین ادعائی درست باشد،  حداقل دو پرسش مطرح می‌شود،   ‌نخست اینکه به چه دلیل حضرات مدعی مخالفت با راست افراطی،   از انتشار کلیپ آتش زدن کولیزه توسط داعش ممانعت نمی‌کنند و به آخوندهای جمکرانی و دیگر راستگرایان افراطی اسلامی اجازه می‌دهند تا فضای وب را با مزخرفات‌شان اشباع کنند؟!    دیگر آنکه در چارچوب قوانین ایالات متحد،  راست افراطی از «آزادی بیان» برخوردار است!   با تکیه بر کدام پروسة قانونی شرکت‌های «سیلیکن ولی»  به خود اجازه می‌دهند با نقض قوانین،  در کنار گلة وحش قرار ‌گیرند و حق قانونی راست‌افراطی را پایمال ‌کنند؟!   پاسخ روشن است؛‌  با این لات‌بازی شرکت‌های «محترم و مزور» دو هدف مشخص را دنبال می‌کنند.   نخست اینکه راست افراطی ایالات متحد را در سنگردلپذیر طرفدار «آزادی بیان و مدافع قانون» می‌نشانند،   دیگر آنکه      از فاشیست‌هائی که از قانون‌شکنی و سرکوب حمایت می‌کنند،‌  تصویر «چپ مترقی» ارائه می‌دهند:

«[یک هفته پس از رخدادهای شارلوتزویل] گروهی از راستگرایان افراطی اعلام کردند [باهدف] تأکید بر «آزادی بیان» [در بوستون تجمع خواهند کرد] زمانی که اعلام شد راستگرایان قصد تجمع دارند،   هزاران نفر از مخالفان این گروه و معترضان به نژادپرستی به خیابان آمدند [به گزارش بوستون گلوب]‌در مقابل حدود ۲۰ نفر از راستگرایان، ‌ سی هزار نفر به خیابان آمدند [...]»
منبع:  ‌صدای آمریکا،‌  مورخ 20 اوت 2017

بله در برابر 20 نفر که در چارچوب قوانین کشورشان خواهان آزادی بیان‌اند،  ‌یک گلة 30 هزار نفری که ادعای مخالفت با فاشیسم دارد‌ به خیابان آمده و زوزة‌ «نه» سر می‌دهد:

«[...] مخالفان نژادپرستی روز شنبه با شعارهائی چون «نه به نازیسم،  نه به کوکلاکس‌کلان‌ها، نه به فاشیسم در آمریکا» تجمع شان را برگزار کردند [...]»
همان منبع

آنچه چپ‌نمایان یانکی نمی‌دانند این است که سر دادن شعار نفی،  در واقع ‌ضداجتماعی بودن شعاردهنده را به اثبات می‌رساند.   کسی که باکوکلولکس‌کلان و نازیسم و فاشیسم مخالف باشد،   بر علیه حقوق قانونی هم میهنان‌اش زوزه نمی‌کشد!   از سوی دیگر،   زمانیکه در یک کشور مدعی تمدن و فرهنگ،   «اکثریت» بر علیه حقوق قانونی یک «اقلیت» بسیج شده و شعار نفی می‌دهد،  بر موضع قانونی خود تأکید نمی‌کند؛  تعلق خود را  به اردوگاه فاشیسم بر ملا می‌سازد!   مگر فاشیسم استبداد اکثریت نیست؟   مگر نفی مادیت انسان،  و نشستن در جایگاه  الهی «قضاوت ارزشی» نیست؟  مگر نفی حقوق و آزادی‌های فردی و گروهی اقلیت و مخالفان نیست؟   این مسائل اساسی را آن‌ها که این روزها در آمریکا در دامان فاشیسم دولتی دست‌وپا می‌زنند،  فراموش کرده‌اند.   ولی کیست که نداند «ترقی‌خواهی‌های» نمایشی و «آرمان‌گرائی‌های» خیابانی تل موهوم مردم کار همان مردم را به کدام منجلاب می‌کشاند!   برای بررسی این قماش  فجایع،  نیم‌نگاهی به تاریخ معاصر کشورمان کفایت می‌کند؛   و نیازی به تبلیغات بوق جرمانیائی سازمان سیا برای شرکت‌های گوسفندپرور «سیلیکون ولی» نداریم.