یکشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۹۶

بلشوی در عربستان!




‌در پی سفر تاریخی ملک سلمان به مسکو،  خبر رسید که گروه بالة «بلشوی» برای اجرای برنامه به عربستان می‌رود.   منبع این خبر که همزمان با 65 مین ‌سالگرد تولد ولادیمیر پوتین انتشار یافت،‌   «توئیتر سپوتنیک،  مورخ 7 اکتبر سالجاری است،  ولی امکان نقل قول نداریم. چرا که بعضی‌ها روی «سپوتنیک و راشاتودی» ویروس انداخته‌اند و البته دلیل هم روشن است؛  سیطرة 100 سالة‌ محفل جنایتکار «احترام به ادیان» بر شبه جزیرة عربستان خدشه‌دار شده!  

از اینرو این خبر،  همچون اصلاحات اخیر عربستان،   با واکنش منفی شیپورهای آتلانتیسم و شاخک‌های چپ‌نمای فارسی‌زبان‌‌شان روبرو شد.   به عنوان مثال یکی از «خواهران انقلابی» ضمن بررسی این چرخش سیاسی در عربستان،  در مقاله‌ای «حکیمانه» چند پیام  اساسی و عوام‌پسند و انسان‌ستیز به مخاطب ارسال فرمود.   نخست اینکه اصلاحات یک «صحنه‌گردانی» است که به ملک سلمان هیچ ارتباطی ندارد؛  از «معجزات» ولیعهد عربستان است!  دیگر آنکه اصلاحات عربستان،   مانند «مدرنیزاسیون» دوران پهلوی بی‌فایده است،   چرا که کارساز توده‌ها نیست و به «ستم» تبعیض جنسیتی و غیره پایان نخواهد داد!  خلاصه،   خواهر «قلمزن» چنین القاء می‌کنند که «مدرنیزاسیون» دوران پهلوی را می‌توان با اصلاحات اخیر عربستان به قیاس کشید!   

ولی برخلاف ادعای ایشان،‌   تفاوت‌ها فراوان است.  بر خلاف دوران پهلوی،  در عربستان «پوشش زنان» به ابزار سیاستگزاری تبدیل نشده!  از سوی دیگر، عربستان در هزارة سوم با ایران دوران پهلوی قابل قیاس نیست.   حاکمیت عربستان «سنتی» و قبیله‌ای است،   حال آنکه حاکمیت پهلوی «ضدسنتی» و کودتائی بود؛‌   نوعی «لات‌سالاری» که با حکومت ملایان جمکران به اوج و اعتلای خود دست یافت!   فقط کافی است نیم‌نگاهی به گفتار و کردار مقامات «مسئولیت‌گریز»،   نفرت‌فروش و هتاک این حکومت طی 38 سال اخیر بیاندازیم.  و ببینیم که در عربستان،  هر چند این موضوع به مذاق بعضی‌‌ها خوش نیاید،   به هیچ عنوان‌ چنین شرایطی حاکم نیست!  روشن‌تر بگوئیم مقامات عربستان،  برخلاف مقامات «مرز پرگهر» از زباله‌دان «حوزه و بازار» استخراج نشده‌اند!   در عربستان نه امثال خمینی و خامنه‌ای رهبر می‌شوند،  و نه افرادی نظیر مم‌جواد ظریف در جایگاه وزارت امور خارجه می‌نشینند!   مقامات عربستان در چارچوب سنت‌های خود نزاکت و اجتماعیت دارند؛   در ضیافت‌های رسمی غرب حضور بهم می‌رسانند،   از هیات‌های غربی پذیرائی می‌کنند،  ‌ و همانطور که در سفر اخیر خانوادة ترامپ به اینکشور شاهد بودیم،‌   باورهای خود را بر میهمانان‌شان تحمیل نمی‌کنند.   خلاصه به قیاس کشیدن یک شیخ‌نشین سنتی با لات‌سالاری ضدسنتی «شیخ‌وشاه»،  بیش از هر چیز نشان از عدم آگاهی دارد؛   نظریه‌پردازی نیست!  البته به این عدم آگاهی می‌باید نادیده گرفتن شرایط «زمان» را نیز بیافزائیم.

در دورة پهلوی،  ‌ انگلستان و آمریکا در سنگر فاتحان دو جنگ جهانی نشسته بودند،  و استالین در اتحاد شوروی به قلع و قمع «ضدانقلاب» سرگرم بود.   امروز،  روسیة ولادیمیر پوتین،  در جایگاه یگانه فاتح «جنگ سوریه» نشسته و  لندن و واشنگتن و متحدان‌شان در جایگاه مغلوب!   روشن است که عربستان نیز از سیطرة‌ صدسالة اینان رها شده،   و دست حاکمیت نیز برای انجام اصلاحات ـ  بدون توسل به خشونت و زن‌ستیزی ـ  باز است!   هنوز کسی زنان عربستان را به دلیل پوشش سنتی‌شان مورد تهاجم قرار نداده؛   هنوز مردان عربستان را با زور سرنیزه وادار نکرده‌اند لباس سنتی‌شان را کنار بگذارند و ... و هنوز هیچ شاعر و نویسنده‌ای را در عربستان اعدام نکرده‌اند!   همین مسائل «پیش‌پاافتاده»،  نشان می‌دهد که مدرنیزاسیون عربستان،   هیچ ارتباطی با مدرنیزاسیون میرپنج و سیدضیاء‌ و کاظم‌خان ندارد!  و دقیقاً به همین دلیل است که این مدرنیزاسیون با واکنش منفی محافل آتلانتیست و چماقداران و چپ‌نمایان جمکران روبرو شده.  از وق‌وق رهبر حکومت زال‌ممد به «آل سعود» که 38 سال است تکرار می‌شود،  صرفنظر می‌کنیم و می‌رویم به سراغ  انتقادات چپ‌نمایان از اصلاحات عربستان:‌                                 

«[...] صحنه‌گردان اصلی این جریان ولیعهد جوان اینکشور است که در قامت منجی زنان عربستان ظاهر شده و هر روز از خزانه اختیارات و قدرت موروثی‌اش از معجزه‌ای جدید در مقابل جهانیان رونمائی می‌کند![...]»
منبع: اخبار روز،‌  مورخ 4 اکتبر 2017

بله اصلاحات فقط وقتی مورد تأئید چپ‌نمایان قرار می‌گیرد که با چماق و آدم‌ربائی و ترور و لشکرکشی خیابانی و عرعر دانشجو و استاد انقلابی توأم باشد!  چرا که،   چنین اصلاحاتی می‌تواند اوباش را به قدرت برساند؛  در غیراینصورت اصولاً تحولات اجتماعی چه «لطفی» دارد؟    وقتی بدون لات‌بازی به زنان عربستان،  که به دلیل سیطرة‌ آتلانتیسم سرکوب می‌شوند،   اجازة رانندگی و حق انتخاب پوشش بدهند،  یا برای‌ ساکنان شبه جزیره، امکان بهره‌مندی از هنرهای نمایشی،   آنهم در حد بالة بلشوی فراهم آورند،  چپ‌نما آ‌ن را «صحنه‌گردانی ولیعهد جوان عربستان» می‌بیند.   و اصلاً هیچ خوب نیست که ولیعهد جوان عربستان دست به چنین کارهائی بزند!   این کارها به زعم «قلمزن نابغة» ما نشان می‌دهد که «اینان قصد دارند به آمریکا نزدیک شوند!»   تو گوئی تاکنون عربستان با آمریکا نزدیک نبوده:   

«[...]‌یقیناً این ولیعهد سعودی هرگز به عمق این باور نرسیده است که معیار رهائی یک جامعه رهایی زنان است، اما او و مشاورانش [...] که سودای نزدیکی بیشتر به آمریکا و بهبود تصویر عربستان سعودی در جامعه و رسانه‌های آمریکائی را دارند،  اندک اندک به رفع برخی محدودیت‌ها از زنان همت گمارده‌اند [...]»
همان منبع

می‌بینیم که «قلمزن فرهیخته» به دلیل برخورداری از استعداد «بازجویان ساواک» موفق شده به اعماق ذهن ولیعهد عربستان نفوذ کند!  ایشان پس از شناسائی باورهای‌ ولیعهد،  چند پیام ابله‌پرور و مطلق‌گرا نیز به مخاطب می‌فرستند.   نخست «حقوق فردی و اجتماعی زن» را با واژة مطلق و گنگ «رهائی» در ترادف قرار می‌دهند.  البته جامعه‌شناسان جملگی اذعان دارند که آزادی زن،  جامعه را آزاد خواهد کرد،   ولی واژة «رهائی» که از واژگان محبوب چپ‌نمایان وطنی به شمار می‌رود،  آنقدرها با مقولة «آزادی زن» در مفاهیم جامعه‌شناسانه‌اش ارتباطی ندارد.  اگر چنین ارتباطی در میان می‌بود،  مدعی چپ‌گرائی در هیچ مقطعی در خدمت آخوند نمی‌نشست.   یادآور شویم حقوق انسانی و اجتماعی زن به مدرنیته ـ  انسان‌محوری ـ  ارجاع می‌دهد،   با مبهماتی از قماش «رهائی» که چپ‌نمایان از آخوندها به عاریت گرفته‌،  و آن را با چاشنی «مارکسیسم ـ ‌لنینیسم» مصرف می‌کنند،‌   هیچ ترادفی ندارد.   

از سوی دیگر،‌  «قلم‌زن» فرهیخته،‌ اقتصاد، یعنی چارچوب سیاست را نادیده گرفته،   و از همه مهم‌تر،   فراموش کرده که سرکوب زنان در عربستان،  ‌ یا در هر کشور دیگری،   با سیاست اردوگاه غرب ـ   باورمحوری،  گله‌پروری و زن‌ستیزی ـ  پیوندی ناگسستنی دارد.  فراموش کرده که‌ هر کجا لندن و واشنگتن حضور داشته‌اند،   «عرصة تکرار و سکون» ادیان ابراهیمی نیز حاکم بوده.  هر کجا اینان بوده‌اند،  ‌ «سیاست،  عین دیانت» شده،   و نفرت‌فروشی و شیطان‌سازی نیز سکة رایج!   در مرداب سکونی که اینان به راه انداخته‌اند می‌توان چنان بساط  سفسطه و مغلطه‌ای پهن کرد که تفکر و استدلال و تحلیل در خدمت حماقت و بلاهت عوام قرار گیرد:‌          

«[...] با یک نگاه تاریخی،  اصلاحات محمدبن سلمان و اعطای برخی حقوق به زنان،  را می‌توان با اصلاحات دوره پهلوی (اول و دوم) مقایسه کرد [...]»‌
همان منبع

باید اذعان کنیم که نگاه ایشان آنقدر «تاریخی» است، که نهایت امر تبدیل شده به نگاهی آخوندی و در واقع «تروریستی» و کودتائی.   این نگاه همزمان یگانگی و ویژگی تاریخی دو کشور متفاوت را در دو برهة کاملاً متفاوت «نفی» می‌کند،   و  ارتباط تاریخی ایران دوران پهلوی و عربستان کنونی را با شرایط واقعی تاریخی‌شان می‌گسلد!  راه دور نرویم،  از این قماش «ادبیات» در چنتة اعضای محفل جنایتکار «احترام به ادیان» فراوان می‌توان یافت.  این ادبیات انسان‌‌ستیز بر محور «نفی و تخریب» استوار شده.   نفی اصلاحات عربستان،  از طریق نفی اصلاحات ایران،‌   و نهایت امر تخریب عربستان با بهره‌گیری از نمونة ایران که هیچ ارتباطی با روابط امروزی در جهان ندارد!   

روند کار حضرات این است که ویژگی‌های فرهنگی و تاریخی‌ و اجتماعی کشور عربستان را نفی می‌کنند؛  از اینکشور یک قالب پوچ می‌سازند،  به نام «عربستان!»  همین عمل را با ایران نیز انجام می‌دهند!   در گام بعد در ارتباط ایندو قالب پوچ با شرایط واقعی‌شان گسست ایجاد می‌کنند.   به این ترتیب جامعة ایران که بیش از یک سده‌ است تحت نظارت استعمار غرب جهت بهینه شدن چپاول بین‌المللی متحمل فروپاشی‌های کلان طبقاتی شده،   با جامعة‌ سنتی عربستان که صددرصد طبقاتی است در ترادف قرار می‌گیرد!  نتیجتاً،‌  میرپنج کودتاچی می‌شود همپالکی ملک سلمان،   پادشاه سنتی عربستان که بیست نسل‌اش سلطان بوده!  

اینجاست که «خواهر» نابغه و انقلابی نگاه تاریخی‌شان را به اصلاحات دوران پهلوی می‌اندازند و «کشف» می‌کنند که اصلاحات عربستان هم همان اصلاحات کودتائی و  میرپنجی است!  پس از این اکتشافات «شکمی»،   قلمزن سایت داس‌الله یک پرسش شکمی‌تر هم مطرح می‌کند،   و یک نتیجة «‌هایپرشکمی» می‌گیرد.   ایشان می‌فرمایند اصلاً این اصلاحات در شرایط توده‌های زنان عربستان هیچ گشایشی ایجاد نخواهد کرد،  در نتیجه فاقد اهمیت است:‌

«[...] اگر چه این رفع محدودیت‌ها،   باز شدن فضا را برای زنان نوید می‌دهند،  و [...] برای بخشی از زنان سعودی هیجان‌انگیز است،  اما در واقع گشایشی در وضعیت توده‌های زنان عربستان که همزمان با ستم جنسیتی از ستم طبقاتی رنج می‌برند ایجاد نخواهد کرد [...]»
همان منبع

به عبارت دیگر،   وقتی «همه»،   یعنی تل موهوم «زنان» از این اصلاحات بهره‌مند نمی‌شوند، «هیچکس» نباید از آن بهره‌مند شود!   برای پی بردن به ابعاد نفی و خشونت که در مقالة «اخبار روز» جاسازی شده،  یک پرسش منطقی کفایت خواهد کرد!  محرومیت آن بخش از زنان عربستان که از این اصلاحات بهره‌مند می‌شوند،   می‌تواند شرایط تود‌ه‌های زنان عربستان را بهبود ‌بخشد؟  مسلماً خیر!  در واقع قلمزن اخبار روز با توسل به «همه یا هیچکس»،‌  دنباله‌رو همان شعارهای «انقلاب آخوندی» شده  و آن‌ها لیفتینگ می‌کند.    برای ایشان شعار ابله‌پسند لجنزار احترام به ادیان،  یا همان «توده‌های زنان عربستان» ابزاری است جهت نفی بهبود شرایط حتی یک بخش از زنان اینکشور.  البته زمانیکه این مقاله سرشار از نبوغ انتشار یافت،  ‌هنوز خبر «اعزام بالة‌ بلشوی» به عربستان پخش نشده بود،  در غیراینصورت خواهر انقلابی قلمی می‌فرسودند و مسلماً می‌فرمودند،   «مگر تماشای باله،  گشایشی در وضع زنان تحت ستم عربستان ایجاد می‌کند؟!»

برای پاسخ به پرسش فرضی و محتمل و حکیمانة ایشان می‌باید به عجم‌ستان ـ طویلة مشروعه شیعی ـ نگاهی بیاندازیم.   38 سال است در عجم‌ستان جامعة مختلط و جشن ممنوع شده،  و هیچکس بالة بلشوی تماشا نکرده.   و می‌بینیم که در وضعیت «تودة زنان ایران» چه گشایشی حاصل شده!   رهبر و روسای قوه مجریه و قضائیه و بسیاری از مقامات طویلة شیعی با یک من ریش‌وپشم لباس زنانه بر تن دارند؛‌  با زنان دست نمی‌دهند،  هر چند از تجاوز به زنان و کودکان رویگردان نیستند!   به استنباط ما،   این جانوران وحشی هم به این «نتیجه» رسیده‌اند که تجاوز به زنان و کودکان،‌   شرایط توده‌های زنان ایران را بدتر نخواهد کرد،   و رانندگی و خوانندگی و حضور در استادیوم ورزشی و خلاصة‌ جامعة مختلط نیز حقوق «پیش‌‌پاافتاده‌ای» است که در شرایط توده زنان هیچ گشایشی ایجاد نمی‌کند:                     

«[...]خوانندگی و رفتن به استادیوم ابتدائی‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین و سطحی‌ترین حقوق زنان هستند [...] ‌آن آزادی زنان که معیار آزادی جامعه برشمرده شده است در شرایطی حاصل می‌شود که همزمان ستم جنسیتی و ستم طبقاتی برچیده شده و رهائی حاصل شده [...] شامل حال تمام زنان باشد[...]»
همان منبع

در این افاضات، هم‌سوئی و هم‌صدائی چپ‌نما با آخوند را به صراحت می‌توان دید.  بی‌دلیل نبود که لات و اوباش فدائی آخوند به چپ نمایان هم روی خوش نشان می‌دادند.  هدف نهائی هر دو،  رسیدن به مرداب سکون ـ آرمان‌شهر ـ  است!  منتقد اصلاحات عربستان نیز برای  یوتوپیای «بی‌طبقه و فاقد جنسیت» له له می‌زند،  منتهی شهامت ندارد به صراحت به «گورستان‌پرستی» خود اذعان کند!  باری،‌  این جامعة نوین و «نیست‌درجهان» یک روضه‌خوان مونث و تازه نفس هم دارد که روضه خوانی‌اش ‌را از نخستین روز مهرماه در شهر تورونتو آغاز کرد.   

ایشان برای «پنج‌تن» از افراد خانواده‌شان که به دست عمال حکومت «شهید» شده بودند روضة‌ مفصلی خواندند.  روضة‌ ایشان دو بخش داشت.  در بخش نخست سخن از جنایات حکومت آخوند به میان آمد.  جنایاتی که از نخستین روز استقرار این حکومت آغاز شد.  در بخش دوم خانم روضه خوان،   ضمن هشدار به افراد و گروه‌هائی که می‌خواهند در دادخواهی قربانیان حکومت شریک باشند،  تاکید فرمودند که هیچ نمی‌خواهند؛  فقط خواهان آنند که پرچم دادخواهی را در دستان‌شان نگهدارند.   به عبارت دیگر،   دادخواهی ابزار دستیابی به هدف مادی ـ احقاق حق و اجرای عدالت ـ  نیست؛  ‌ برای جماعت گورستان‌پرست،‌   «هدف»  این است که تل موهوم مردم را در جایگاه قضاوت حقوقی بنشانند:

«[...] هدف ما از برافراشتن این پرچم،  برقراری عدالت در حق قربانیان جنایات جمهوری اسلامی، ممانعت از جعل و تحریف تاریخ و جلوگیری از تکرار آن جنایات [...] است. تنها راه گذاشتن نقطة‌ پایان بر دور باطل خشونت و کشتار، محاکمة‌ عادلانة‌ آمرین و عاملین قتل‌عام‌های دهة‌ شصت در یک دادگاه مردمی ست [...]»
منبع: اخبار روز،  ‌مورخ اول مهرماه سالجاری 

اتفاقاً تنها راه  «تکرار دور باطل» نشاندن تل موهوم مردم در جایگاه قضاوت است!  بله «دادگاه مردمی» را از دست ندهید که از توحش و خشونت «پوپولیسم» محروم می‌شوید و نمی‌توانید به ارتباط اصلاحات عربستان با روضه‌خوانی در کانادا پی ببرید!   اصلاحات سریع و غیرمنتظرة ملک سلمان در عربستان،   و به ویژه ظاهر شدن «ام کلثوم»،   زن هنرمند مصری و ‌طرفدار سیاست‌های جمال عبدالناصر ـ  لائیسیته و سوسیالیسم عرب ـ‌   بر اکران ‌تلویزیون‌های عربستان،  حکومت زال‌ممد،  ‌یا بهتر بگوئیم شاخک اسلامی فرنچ کانکشن را در عرصة‌ توحش و زن‌ستیزی در انزوا قرار داده!   و برای جبران این «تنهائی سیاسی» آنگلوساکسون‌ها و فرنچ کانکشن به کمک طویلة‌ اسلامی فاشیسم شتافتند. 

 رعایای الیزابت دوم در کانادا با هی کردن لات‌واوباش صادراتی جمکران به خیابان‌‌های تورونتو،  به صورت نیابتی،  ‌ در مراسم «فاشیستی ـ صحرائی» روضه و زوزه و عرعر شیعی‌مسلکان برای حسین عین شرکت کردند!   و همزمان در شهر مارسی ـ  مقر فعالیت‌های «حلال» فرنچ کانکشن ـ  دو زن با ضربات چاقو به قتل رسیدند و اینچنین بودکه طرفداران کنسرت «کانتری» در لاس‌وگاس نیز قتل‌عام شدند.

محفل جنایتکار«احترام به ادیان»،‌   در نخستین روز ماه اکتبر برای بازگشت به «عظمت گذشته» چندین و چند میعاد انسان‌ستیز را گرامیداشت!   99مین سالگرد اشغال دمشق توسط لشکر عرب به فرماندهی «لورنس عربستان» را با انفجار بمب در مرکز این شهر «جشن» گرفت! 81مین سالگرد انتصاب فرانکو به رهبری ناسیونالیست‌های اسپانیا را با هی کردن فرانکیست‌‌ها به خیابان‌های مادرید و سرکوب وحشیانة مردم کاتولونیا برای ممانعت از برگزاری رفراندوم استقلال‌شان محترم شمرد.   دو زن را به ضرب چاقو در شهر مارسی به قتل رساند.  به این ترتیب،   هم سالگرد تهاجم تروریستی به غرفه‌های آمریکا و شوروی را «جشن» گرفت،   هم بار دیگر بر زن‌ستیزی خود تأکید کرد و ... و اما در آنسوی آتلانتیک این مراسم با شکوه و جلال بیشتری برگزار شد!
 
در کانادا،  کشور تحت‌الحمایة بریتانیا،   دولت برای اشغال خیابان‌های شهر توسط کاروان خردجال بی‌‌بی‌گوزک‌‌فروشی و مرگ‌پرستی و برتری‌‌طلبی صحرای کربلا مجوز صدورید و  به این ترتیب محور توحش «جمکران ـ  کانادا» هر چه بیشتر استحکام یافت،  و یک‌بار دیگر وفاداری دولت کانادا به فاشیسم به اثبات رسید‍!   یادآور شویم،   دولت کانادا در سال 1939 ـ دوران بروبیای هیتلر و چمبرلن ـ   ورود یهودیان را ممنوع کرده بود،‌  و تا سپتامبر 2017،  نیز به توحش خود سخت مفتخر بود!   ولی امسال این افتخارات به افتضاحات تبدیل شد و دولت کانادا به ناچار بنای یادبودی برای قربانیان «هولوکوست» برپا کرد،   و برای ممانعت از ورود یهودیان،  دست به عذرخواهی برداشت.   

خلاصه جایگاه کاخ باکینگهام در کانادا تا حدودی متزلزل شده و برای جبران همین تزلزل است که به توحش و حماقت ‌ـ  فرهنگ تشیع ـ  متوسل شده‌، و ‌خیابان‌های تورونتو را در اختیار دو گلة وحش جمکرانی قرار دادند.  یک گله در ماتم پرسوناژ موهوم حسین،  برای گرفتن نذری صف کشیده بود،  و از به اصطلاح مخالفان‌اش فحش می‌خورد.   می‌دانیم که  «فحاشی»،   برای آخوندهائی که خود را مخالف حکومت آخوند می‌پندارند،  نوعی «فعالیت سیاسی» به شمار می‌آید!   خلاصه دولت کانادا با این عملیات در واقع نشان داد که شیعی‌مسلکان متمدن‌‌اند و مخالفان‌شان را لات‌‌واوباش تشکیل می‌‌‌دهند‍!   پس کانادا را ترک ‌کنیم و نگاهی بیاندازیم به میعاد اول اکتبر در ایالات متحد.

38 مین سالگرد سفر پاپ لهستانی به ایالات متحد با کشتار ده‌ها تن از طرفداران کنسرت «کانتری» در لاس وگاس «جشن» گرفته شد!   به این ترتیب منطقه کنسرت ممنوع از مشهد به لاس وگاس گسترش یافت!   خلاصه در این میعاد محافلی که از مرگ و خشونت و تخریب تغذیه می‌کنند،  ‌ و با همة ‌نمادهای مدرنیته ـ  زن، جامعة مختلط، ‌ جشن،  و به ویژه با مادیت و حقوق برابر انسان‌ها و زندگی انسانی ـ  مخالف‌اند،   روز اول اکتبر بر همبستگی خود تاکید کردند!  مخالفان فاشیسم هم برای انتشار خبر نفوذ مدرنیته به عربستان،  میعاد 7 اکتبر را برگزیدند.