پنجشنبه، شهریور ۲۲، ۱۴۰۳

تغارکوپتر!

 

عارف قزوینی پیش از کودتای آیرون‌ساید:

 

ایران به روزگار تجدد چه کم داشت،  گر

مفتی و شیخ و مفتخور و روضه خوان نبود

 

پرزیدنت «مسموم زرشکیان» که از «برکت» قتل آخوند رئیسی به افتخار چوبداری علی روضه‌خوان نائل آمده،   طی مدت کوتاهی  معجزات فراوان کرده!  وی در فاصلة شرکت در دو مراسم روضه و زوزه و سینه زنی برای «اشغالگر عرب»، و قرائت نهج ال‌الاغه،   بهای نان را افزایش داد تا هزینۀ قافلۀ پدوفیلی و سینه زنی و روضه و زوزه و سورچرانی را تامین نماید. ایشان پس از وعدۀ‌ افزایش بهای بنزین،‌ یک کاسه گدائی هم برای 100 میلیارد دلار سرمایه‌گزاری خارجی به دست گرفت و دو مقاله به زبان انگلیسی ـ زبان ارباب ـ  برایش در تهران تایمز قلمی کردند.  این شخصیت برجسته،   در آستانة نخستین سفر خارجی‌اش به مقصد کشور اشغال‌شدۀ عراق ـ‌ 11 سپتامبر 2024 ـ  با ایرنا مصاحبه فرموده و آنطور که بی‌بی‌سی می‌گوید،   بخشی از مصاحبه‌اش را به دلیل «نقض پروتکل» حذف کرده‌اند!   

 

بین خودمان بماند،   همانطورکه در مراسم اهداء نوبل به تروریسم شیعی هم شاهد بودیم، اوباش جماعت «پروتکل شکن» است.   ولی ‌ به استنباط ما جناب پرزیدنت دکتر زرشکیان،  یا جناب دکتر پرزیدنت زرشکیان جهت «تشرف» به آستان مقدس ارباب در نیویورک و شکستن رکورد «لات‌بازی» تمرین می‌کنند!  هر چه باشد آخوند رئیسی در مجمع عمومی سازمان ملل،  یک قرآن هوا کرده بود و زرشکیان هم وظیفه دارد از او سبقت بگیرد.   همین روزها در نیویورک زرشکیان را خواهیم دید که به سنت مسلمین ـ‌  پیشانی بر زمین و ماتحت به هوا ـ‌‌  به زبان تازی ورد بخواند و خداوند خونخوار ابراهیم قواد را برای «تغییرات اقلیمی» شکر بگذارد!                               

 

سرانجام تحقیقات در مورد سر به نیست کردن آخوند رئیسی و همراهان به پایان رسید،  و معلوم شد «تغییرات اقلیمی» باعث شده هلیکوپتر حامل ایشان سقوط کند تا بخت دکتر زرشکیان بازشود.   از قبل این تغییرات اقلیمی،   تولۀ زرشکیان «نویسنده» از آب در آمده،   علی روضه‌خوان هم در «شورای راهبردی روابط خارجی»،  ‌ برای علی قاطری کنی ـ برادر دامادش و برادر زادۀ‌ آخوند مهدوی کنی ـ ‌ رختخواب پهن کرده!  خلاصه سقوط این هلیکوپتر،  مصداق شکستن همان «تغار» معروف است؛  کامروائی کاسه‌لیسان!   از اینرو شاید بهتر باشد هلیکوپتر حامل آخوند رئیسی را از این پس «تغارکوپتر» بنامیم!

 

«تغاری بشکند، ماستی بریزد،  جهان گردد به کام کاسه لیسان!»

 

با توجه به اینکه سقوط «تغارکوپتر» ناشی از تغییرات اقلیمی بوده،  نیازی نیست‌که بگوئیم «تغییرات اقلیمی» مرز نمی‌شناسد؛  در سراسر اروپا و آمریکا هم ابراز وجود می‌کند.  همین «تغییرات اقلیمی» باعث شده در انتخابات پارلمان اروپا،  احزاب راست افراطی اکثریت را به دست آورند؛  حزب کارگر بریتانیا در مجلس عوام به «اکثریت مطلق» و تاریخی دست یابد تا هولیگان‌ها و اسلام‌گرایان را به خیابان هی کند و رئیس‌جمهور فرانسه هم ناچار شود،  50 روز پس از انتخابات پارلمانی،  با معرفی «میشل بارنیه» به عنوان نخست‌وزیر،  با دست خود هلی‌کوپترش را ساقط کند!

 

و بین خودمان بماند،   50 روز کذا نمی‌تواند با 50 روز مهلت برگزاری بساط انتخابات جمکرانی‌ها و پیروزی قاطع حزب کارگر بریتانیا در انتخابات «مجلس عوام» آنقدرها بی‌ارتباط باشد.  ‌ مگر آنکه «تغییرات اقلیمی» و «تغار» را نادیده بگیریم!  در اینصورت باید ببینیم چرا پس از سفر بلینکن به لندن،   نخست وزیر بریتانیا،  50 روز پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد،  با پرزیدنت زین‌العابدین فایزر در کاخ سفید دیدار خواهد کرد؟!   البته از آنجا که شرایط اقلیمی ایالات متحد با شرایط اقلیمی اروپای غربی یکسان نیست،   و شرایط اقلیمی روسیه هم به دلایلی از دسترس نویسندۀ این وبلاگ خارج است،  مسلماً بررسی نقش تغییرات اقلیمی در این دیدار کار هرکسی نخواهد بود!  پس چه بهتر که مطلب را با«تغییرات اقلیمی» مرز پرگهر ادامه دهیم!                  

 

تغییراتی که باعث شد شیعی‌ها،   به احترام نتانیاهو،  سر اسمعیل هنیه را در تهران زیرآب کنند تا کیهان کودتای 22 بهمن 1357،   و آخوند علم‌الهدی بتوانند فتوای حمله به ناوگان پنجم آمریکا بصدورند.   به این امید که با خودزنی آمریکا ـ‌ یا عملیات اسرائیل با پرچم خرچنگ‌نشان ملایان ـ‌ ‌کشور ایران مورد تهاجم نظامی قرار گیرد و «راه قدس، از مسکو بگذرد!»  ولی خوب گویا اینبار «تغییرات اقلیمی» آنطور که باید و شاید مساعد نبود؛  ‌ فرماندۀ سنتکام راهی اسرائیل شد، و سرگئی شویگو،  دبیر شورای امنیت ملی فدراسیون روسیه به تهران آمد.  در نتیجه چند روز پس از سوءقصد ناکام به جان کازینونژاد، ‌ حزب دمکرات ناچار شد پرزیدنت زین‌العابدین فایزر را از شرکت در انتخابات ریاست جمهوری محروم نماید و بخت کامالا هریس را بیازماید!

 

در هرحال عوام‌الناس خوش‌خیال که می‌پندارند «رئیس جمهور آمریکا تصمیم‌گیرنده است» و صورتک محافل جنگ‌فروش نیست،  ‌ چشم به راه رئیس جمهور جدید آمریکا سماق می‌مکند!  حضورشان بگوئیم در انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد،  از یک‌سو اصل دمکراتیک «یک نفر، ‌یک رأی» رعایت نمی‌شود،  و از سوی دیگر،  رأی‌گیری کامپیوتری،  و اینکه یک ماشین نام رئیس‌جمهور «منتخب» را چاپ کرده،  به اطلاع عموم برساند آنقدرها قابل اعتماد نیست!   نهایت امر،  «تغییرات اقلیمی» هم می‌تواند نتایج انتخابات را دگرگون کند!   مگر همین آخوند رئیسی،  اصولگرای خودمان نبودکه به دلیل «تغییرات اقلیمی» به قتل رسید و در مسابقات المپیک هم کلی مدال گرفت؟!   حال آنکه به زرشکیان هیچ مدالی تعلق نگرفته!

 

«جونم براتون بگه!»   ورزشکاران در ایران ـ  البته در رشته‌های مجاز، یعنی مورد تأئید ثقتی کلاب ـ‌ ‌ همانطور که می‌دانیم و همه می‌دانند،  تحت نظارت اراذل و اوباش حکومتی،  و با حداقل امکانات،‌   در مسابقات جهانی از جمله در المپیک شرکت می‌کنند.  اینان اگر در برابر رقیب اسرائیلی قرار گیرند،  با امتناع از مسابقه پیروزی رقیب را تضمین می‌کنند،  باشد تا مبارزات جهادی زال‌ممد با ارباب اسرائیلی‌اش مخدوش نشود!   اگر هم موفق به اخذ مدال شوند، یا با تقلید ژست اوباش هولیوود ـ گردن زدن ـ  و هوا کردن خشتک ام‌البنین و فاطمه و زینب و زهرا،  ‌ در محل آن را واگزار می‌نمایند،   یا اینکه در بازگشت به کشور،  حاصل تلاش و زحمات‌ فردی‌شان را باید به ابزار تجلیل رسانه‌ای از مقامات حکومت زال‌ممد تبدیل نمایند و آنطور که رادیوفردا می‌گوید،  «پاداش» بگیرند:

 

«[...] تقدیم هماهنگ مدال‌ها به مقامات ارشد حکومت و «محور مقاومت»،  همسوئی اظهارات تلویزیونی قهرمانان با سیاست‌های جمهوری اسلامی،  همچنین نمایش پرچم‌ها و «شعائر مذهبی»،   از جمله موارد مؤثر برای دریافت «پاداش اضافه» کمیته پارالمپیک است [...]»

منبع رادیوفردا،‌ مورخ 9سپتامبر 2024

 

به عبارت دیگر،   در یک روند سازمان‌یافته،   ورزشکار را از جایگاه واقعی اجتماعی‌اش به بیرون پرتاب می‌کنند و او را مانند زوج «لات و آخوند» در جایگاه «روسپی جهادی و مداح تروریسم و شیفتة خامنه‌ای و اشغالگر عرب» قرار می‌دهند.  به این ترتیب حکومت جهادی زال‌ممد، طی 45 سال موفق شده با اخراج «ورزش» از جایگاه واقعی اجتماعی‌اش ـ‌  فعالیت انسانی و الزامی برای سلامت جسم ـ ‌ آن را به ابزار «تخریب انسان» و تحقیر ورزشکار و توهین به ملت ایران تبدیل کند.   اگر هم ورزشکاری مانند «رضا حجار» حاضر به شرکت در معرکه جهادی زال‌ممد نشود و مدالش را به دوست دخترش تقدیم کند،  محروم می‌شود:

 

«[...]محرومیت رضا حجار از حضور در تیم ملی پرورش اندام.» 

همان منبع

 

البته هم میهنان گرامی باید بدانند که در بعضی مواقع عدم رعایت «اصول» جهادی زال‌ممد،  به «محرومیت از زندگی» هم منجر شده است.   به عنوان نمونه در تاریخ 7 سپتامبر سالجاری، «یاسمین رحمتی»،   استاد موسیقی که یکی از آثارش را به «کیان پیرفلک» تقدیم کرده بود به همراه نامزدش به ضرب گلوله کشته شد و بی‌بی‌سی هم به نقل از یکی  نویسندگان شهیر جمکران ـ شین. رستگارپور ـ  به جهانیان اعلام داشت «قاتل،  روان‌پریش» بوده!

 

بله گویا «تغییرات اقلیمی» آن خواهر نویسنده را هم به «نایب تیمورخان»،  پرسوناژ رمان دائی‌جان ناپلئون تبدیل کرده!   ناگفته نماند که نویسندۀ مذکور،  به گروه «روشنفکران شیعی» تعلق دارد که «شعار آخوند بایدگم بشه» را نشنیده،   و بر علیه ایرج طهماسب و سریال طنز نوروزی چماق تکفیر بلند کرده بودند ـ  وبلاگ ناهید رکسان  «شیعی و پرسش!»  و این روزها هم «تغییرات اقلیمی»،   ایشان را در جایگاه «نایب تیمورخان»،   پرسوناژ رمان دائی‌جان ناپلئون قرار داده!   می‌بینیم که سرک کشیدن بی‌یی‌سی به توئیتر نویسندۀ مذکور برای «شناسائی» قاتل یاسمین رحمتی و نامزدش «بی‌حکمت» نیست؛   هم نویسنده را بیشتر مضحکه می‌کند،   هم پرسش‌ها را  در این زمینه منتفی می‌نماید!   پس نایب تیمورخان را با بی‌بی‌سی تنها می‌گذاریم و  بازمی‌گردیم به «پاداش اضافی» و المپیک و بقیۀ قضایا!

 

پیش از ادامة مطلب یادآور شویم،   رهبر انقلاب سیا، ‌ روح الله خمینی،‌‌ به پیروی از ارباب آمریکائی،‌ المپیک مسکو را تحریم کرده بود و این خوش‌خدمتی در بوق‌های حکومت اسلامی،   از جمله در کیهان کودتای 22 بهمن 1357 مورد تأئید قرار گرفت،  ‌ و «نخبگان» حکومتی هم به «علامت رضا» خفقان گرفتند!   البته آنروز‌ها نخبگان و نوابغی از قماش زیدآبادی،  هنوز سر از تخم در نیاورده بودند تا با توسل به عبارت مبهم «گفته می‌شود» یک برچسب «توده‌ای» و طرفدار «روسیۀ پوتین» به ‌کیهان کودتا الصاق کنند،   و باعث انبساط خاطر ما،‌   و خشم سایت داس‌الله شوند:

 

«[...]گفته می‌شود برخی مسئولان روزنامۀ کیهان در بازجوئی و هدایت اعضای بازداشت شدۀ حزب تودۀ ایران در دهۀ 60  نقش داشته‌اند.  اگر چنین خبری صحت داشته باشد [...] بجای آنکه مسئولان کیهان،   سران حزب توده را هدایت کنند، سران حزب،  مسئولان این روزنامه را هدایت کرده‌اند!  وگرنه چه دلیلی دارد که سیاست خارجی مورد علاقۀ کیهان و سایت "پیک‌نت" و "راه‌ توده" عیناً شبیه هم باشد بخصوص در بخش حمایت [...] یک‌طرفه از روسیۀ پوتین؟»

منبع:  ‌پیک‌نت،‌  مورخ 19 شهریورماه سالجاری

 

اگر به همین چند سطر دقت کنیم،  ساختار دبستانی پروپاگاند ساواک ملایان را به صراحت می‌بینیم.  زیدآبادی ابتدا شایعه‌ای بر مبنای «گفته می‌شود» مطرح می‌کند، ‌ و در گام بعد واژة «خبر» را بجای شایعه می‌نشاند!  وی سپس با تکیه بر صحت فرضی «خبر» کذا،   پرسشی مطرح می‌‌کند تا «کیهان کودتا و راه توده و سایت پیک نت» را «همسو» و طرفدار «روسیة پوتین» جلوه دهد!  سایت «پیک نت» هم با انعکاس ترهات «خنگ‌آبادی» تلاش می‌کند از خود تصویر ابله فریب «مخالف غرب» ارائه نماید!

 

حال آنکه طرفداری «پیک نت»،  از آخوند و میرحسین موسوی و کودتای سایمون گس،  و طبل زدنش برای عباس عبدی ـ  سفارت‌نورد معروف ـ  ثابت می‌کند که زیدآبادی و این رسانة‌ مدعی «مخالفت با غرب» آخور مشترکی دارند،  و جنگ‌شان همان جنگ زرگری چماقدار و چپ‌نما ـ   دشمنان شناخته شدۀ ملت ایران ـ  است که با هدف «رد گم کردن»،  و به بی‌راهه کشاندن مخاطب به راه افتاده!‌   کیهان کودتا هم که از «معرفی» بی‌نیاز است؛  با شعار «مبارزه با آمریکا»،   در واقع از تخریب و تاراج کشورهای منطقه ـ  تأمین منافع آمریکا ـ حمایت می‌کند و همزمان خود را «طرفدار مسکو» می‌خواند!   پامنبرهای‌های سازمان سیا هم بدون استثناء ادعای کیهان کودتا را به عنوان «فکت» در بوق می‌گذارند و این روزها که موضوع کریدور زنگزور مطرح شده،  با تکیه بر تبلیغات کیهان،  ‌ می‌پرسند: «چرا باید به روسیه امتیاز بدهیم؟!»

 

توگوئی حکومت ملایان مستقل و صاحب اختیار است و می‌تواند در مورد کریدور «زنگزور»   تصمیم گیری کند و به قول حضرات «امتیاز» هم بدهد!   بد نیست به این جماعت یادآور شویم،  «وظیفة حکومت ملایان»،   حمایت از تروریسم و ایجاد انسداد در برابر همة سیاست‌های مسکو در منطقه است!   به عنوان نمونه،   این حکومت خودفروخته تحت نظارت ارباب،   موفق شده با کارشکنی در احداث یک مسیر ریلی 37 کیلومتری،‌  قریب به دو دهه ـ  از سال 1385 تا 1403 ـ کریدور «شمال ـ جنوب» را در تعلیق نگهدارد: 

 

«[...]‌راه‌آهن رشت - کاسپین به طول 37  کیلومتر [...] به عنوان آخرین تکه پازل کریدور شمال ـ جنوب [...] در یک برهه 13 ساله [از سال 1385] رها شد و دولت تدبیر و امید هم امیدها را برای اجرا و اتمام این پروژه مهم زنده نکرد [...] این پروژه اکنون با حضور مقامات عالی رتبه ایران و روسیه به بهره برداری رسید.»

منبع:‌  مهرنیوز،  ‌مورخ 31 خردادماه 1403

 

بله اگر احداث هول‌هولکی راه آهن سراسری در دورۀ پهلوی اول را با وقفة 18 ساله در احداث 37 کیلومتر راه آهن «رشت ـ آستارا» مقایسه کنیم،  هم به میزان خودفروختگی حکومت روسپیان انقلابی سازمان سیا در ایران پی می‌بریم،   و هم به ژرفای فرصت‌طلبی و حماقت فائزه هاشمی!   توله آخوندی که تلاش کرده با ایجاد دوقطبی کاذب پیرامون زندانیان سیاسی،‌  میعاد  قتل مهسا امینی و جنبش«زن ،  زندگی، آزادی» ـ‌ تنها جنبش غیرایدئولوژیک در ایران معاصر ـ  را به حساب خودش، تحت الشعاع قرار دهد!   بی‌دلیل نیست که طاعون‌فروشان اصلاح‌طلب و خاله شلخته‌های «روشنفکر» از قماش خاله نیکا شاکرمی را در جمع مداحان تولۀ اکبر رفسنجانی می‌بینیم!