آبراهام در المپیک!
«[...] اختناق پهلوی ملتی ساخته که به راحتی میتواند
مفهوم مبهم جمهوری اسلامی را به صرف تأئید آیتالله خمینی بپذیرد.»
منبع: مصطفی
رحیمی، «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟» مورخ 16 ژانویه 1979
در پی انتشار خبر «توافق گروههای
فلسطینی با یکدیگر» در پکن، وزیر امورخارجۀ
اوکراینستان هم صلحطلب از آب درآمده، راهی پکن شد.
و اینچنین بودکه، از قضای روزگار، مراسم افتتاحیة المپیک پاریس با اصابت موشک به
منطقة اشغالشده توسط اسرائیل ـ بلندیهای
گولان ـ تقارن زمانی یافت و بلافاصله
اسرائیل کشف کردکه «کار، کار حزبالله
لبنان است!» دلیل هم اینکه قرار نیست در آستانة انتخابات
ریاستجمهوری ایالات متحد، «تنبیه جمعی فلسطینیان» پایان یابد. منافع محفل «کارتر ـ برژینسکی» ایجاب میکند،
کل منطقه درگیر جنگ شود، تا هم اسرائیل و آمریکا، و هم
سگهای هار و وفادار جهادیشان در ایران، «عظمت
گذشته را بازیابند!» بیدلیل نبودکه در کنگرة آمریکا به بنیامین
نتانیاهو تریبون دادند تا باد مفصلی در بادبان پوسیدة آخوند شیعی بیاندازد. نتانیاهو هم بالای منبر رفت و یک وعظ و خطابة
سرشار از «احترام به آخوند شیعی» تقدیم نمایندگان و سناتورهای آمریکائی کرد:
«[...] دشمنان ما دشمنان شما هستند [...] وقتی با ایران
میجنگیم، با رادیکالترین و آدمکشترین دشمن ایالات
متحده آمریکا میجنگیم [...] جنگ ما جنگ شماست، و پیروزی ما پیروزی شما خواهد بود [...]»
منبع: بیبیسی،
مورخ 25 ژوئیه 2024
بله میبینیم که،
نتانیاهو هیچ اشارهای به آخوند
شیعی و حکومت شیعیها در ایران نکرده!
تعجبی هم ندارد؛ همانطور که در
وبلاگ «آرشکمانگیر و طاعونفروشان» اشاره شد،
نفرت از ایران است که پیروان ادیان ابراهیمی، و در رأسشان
طاعونفروشان مرزپرگهر را به یکدیگر پیوند داده است. چرا که ایران،
به یک مجموعه ارزشهای «والا» در
یک محدودة مشخص جغرافیائی ارجاع میدهد که موجودیتتاریخیاش با نخستین امپراتوری
فاقد «دین رسمی» ـ امپراتوری هخامنشی ـ
آغاز شد. ارزشهائی که با عرصة ابتذال و توحش و قبیلهگرائی
و پدرپرستی و انسانستیزی و نگرش کاسبکارانۀ ادیان ابراهیمی همواره در تضاد بوده،
هست و خواهد بود.
کافی است نیم نگاهی به بیبیگوزکهای ادیان ابراهیمی و
به ویژه سرگذشت پرافتخار «حضرت» ابراهیم بیاندازیم. یک
پرسوناژ فاقد حرفه و میهن و تعادل روانی که «صداهائی میشنود؛ خود را مثله (ختنه) میکند؛ همسرش
را به ابزار کاسبی تبدیل مینماید؛ معابد
و بتخانهها را غارت و ویران میکند؛ و
در این راه حتی از قربانی کردن فرزندش نیز ابائی ندارد. خلاصه حضرت ابراهیم مامانی، نماد
«ترادف کلی»، یا همان «ابهام» پُستمدرن ـ مرزشکنی و انسانستیزی و ضدیت با اجتماع ـ است که در جشن افتتاحیه المپیک امسال در پاریس
نیز حضور بسیار چشمگیری داشته!
از اینرو پیش از ادامة مطلب
یک مینیپرانتز در این مورد باز میکنیم. همانطورکه میدانیم برخی صحنههای جشن کذا، به
ویژه بازسازی تابلوی «شام آخر»، و ضیافت
دیونیزوس و انقلاب فرانسه ـ ماری آنتوانت با
دو دست سربریدهاش را بالا برده و شعار انقلابیون را تکرار میکند ـ با
واکنشهای منفی فراوان روبرو شده، و چندین هزار جبهة جنگ ابلهفریب به راه انداخته.
یکی میگوید چرا بجای لوئی شانزدهم، ماری
آنتوانت را به سخره گرفتهاند؟! حال آنکه از
ورای پرسوناژ تاریخی ماری آنتوانت، «زنکشی» است که به سخره گرفته شده است! همانطورکه در المپیک بریتانیا هم شاهد عادیسازی
حجاب، نماد سرکوب و بردگی زن بودیم! خلاصه
مراسم المپیک در لندن و پاریس در زمینة زنستیزی «مکمل» یکدیگر از آب درآمدهاند! اولی
«سرکوب زن» را عادی جلوه میدهد، دومی هم
قتل زن را به سخره میگیرد! پیشتر ادای احترام به احکام توحش اسلام ـ عادیسازی نماد بردگی زن ـ در افتتاح المپیک لندن را بررسی کردهایم، پس بپردازیم
به جنجال و هیاهو پیرامون المپیک پاریس!
یادآور شویم در بازسازی ضیافت دیونیزوس و «شام آخر» چند
صحنة پورنوگرافیک و پدوپورنوگرافیک هم وجود داشت که از سایت یوتیوب حذف شده است و
کام شیفتگان ابتذال را حسابی تلخ کرده! باری در مورد تابلوی لئوناردو داوینچی، قرار گرفتن یک لزبین یهودی و «خوکپیکر» در
جایگاه «مسیح» و در کنار11 فروند ترنس و دراگ کوئین و... به شدت مورد اعتراض قرار
گرفته، به همچنین است جایگزین شدن پرسوناژ
خیانتکار «یهودا» با یک دختربچة زردپوست و ... نیازی نیست که بگوئیم در این محشر خر که با هدف
انحراف افکار عمومی از «پیام نمایش»، و به ویژه از ارتباطاش با «پیام نمایش المپیک
لندن» به راه افتاده، حکومت ملایان هم به
عنوان وکیل مدافع خودخواندة «مسیح و مسیحیان جهان» حضور به هم رسانده!
برای «توسعه» این بساط ابله پرور، یقة «توما ژولی،» مسئول هنری نمایش و دستیارش را
گرفتهاند تا اینان هم درکمال پرروئی تأکید
کنند:
«ما میخواستیم همه در این نمایش حضور داشته باشند [...]
این بازسازی شام آخر نبود، ملهم از ضیافت دیونیزوس بود [...] بخشایش ویژۀ
مسیحیت است؛ اطمینان دارم که ما را بخشیدهاند
و...»
منبع: روزنامۀ فیگارو، مورخ 28 ژوئیه سالجاری
دردسرتان ندهم،
مزخرفات کلیشهای زبان ابتذال
آخوندهای فرانسوی به مخاطب چنین القا میکند،
«احمقها! شماها از
هنر هیچ نمیفهمید!» و دروغ چرا؟ نمیدانستیم دیونیزوس با 11 تن از حواریوناش «جشن»
میگرفته! در هر حال، در ادامۀ جنجال و اعتراض به این افتضاح، برگزارکنندگان مراسم هم برای انحراف افکار
عمومی از چهار ساعت نمایش «هنری» بساط عذرخواهی پهن کردند:
«نیت ما توهین
و بی احترامی به هیچیک از گروههای مذهبی نبود؛ اگر به مردم توهین شده، معذرت میخواهیم»
منبع: روزنامۀ فیگارو، مورخ 29 ژوئیه سالجاری
عجب! نیتشان
توهین و بیاحترامی نبوده؛ مگر «نیتسنج» وجود دارد؟! نه! ولی به استنباط ما، نیت کارفرمایان اینان، زمینهسازی
جهت میدان دادن به گروههای مذهبی، یا بهتر بگوئیم توهین و لگدپرانی به نگرش «انسانمحور»
بوده و این است دلیل سکوت واتیکان! وارد جزئیات این بساط روحوضی نمیشویم، فقط
بگوئیم، پرسوناژ «دیونیزوس» به «مدرنیته»،
و تابلو «شام آخر» به رنسانس ارجاع میدهد!
و
نفرت از رنسانس و نگرش انسانمحور، یا بهتر بگوئیم، هراس محفل
جنایتکار «احترام به ادیان» از تضعیف دکان مذهبفروشی، پیش از آنکه با نمایش «ابراهیمی» افتتاح المپیک
پاریس در سراسر جهان منتشر شود، در تهاجم اوباش محیطزیستی به آثار هنری دوران
رنسانس نیز به صراحت خود را نشان داده بود!
خلاصه، مراسم افتتاحیة المپیک پاریس، «تداوم
منطقی» مراسم افتتاحیة المپیک لندن به شمار میرود. همانطورکه
حکومت ملایان نیز «تداوم منطقی» دستگاه پهلوی است؛ حکومتی نظامی و استعماری که توسط پهلوی به جیرهخوارانش
منتقل شده است! اولی را 70 سال به عنوان «پادشاهی» به عوام حقنه
کردند، 45 سال است که حکومت جیرهخواران دستگاه پهلوی
را نیز به عنوان «جمهور» به جان ملت انداختهاند.
تحت عنوان «انتخابات» معرکه میگیرند و با تهدید و تمهید ملتی را به شرکت در
این معرکۀ استعماری وادار میکنند!
همانطور که پیشتر هم به کرات در این وبلاگ گفتهایم، «انتخابات» یک روند معاصر، زمینی
و انسانمحور است و بنابرتعریف، این روند نمیتواند در حکومتهای «خدامحور» و
مدعی تقدس الهی برگزار شود. با اینهمه 45 سال است که مدفوعات غرب و شاخکهای
فارسیشان، به امید عادیسازی حکومت
انسانستیز شیعی، بر طبل «برگزاری انتخابات در ایران» میکوبند. و این
روزها هم بوقهای مذکور از مسعود پزشکیان،
به عنوان «رئیس جمهور منتخب ایران»
یاد میکنند! بله، در
کشوری که «جمهور» ـ به عنوان نظم انسانمحورـ هرگز وجود نداشته، مسعود پزشکیان نیز «رئیسجمهور» شده است!
باری از آنجا که فرض محال، هرگز
نمیتواند محال باشد، ما هم فرض میکنیم
مسعود پزشکیان رئیسجمهور است. آنهم رئیسجمهوری که حتی بر مبنای آمار کشکی
وزارت کشور ملایان با رأی اقلیت در این به اصطلاح انتخابات پیروز شده. و همانطورکه میدانیم ایشان در دولت طاعونطلب
ملاممد خاتمی وزیر بهداشت بودهاند. در
هرحال شاهدیم که پزشکیان، در عرصة انسانستیز «خود بزرگبینی، مسئولیتگریزی و خشونت و ابتذال» دستکمی از مُرشد
طاعونطلباش، محمد خاتمی ندارد!
وی پس از پیروزی بر لولو ـ سعید جلیلی ـ
و ورد خواندن سر قبر روحالله خمینی و شرکت در بساط روضه و زوزه برای عرب
اشغالگری که «به طمع خلافت ترکید»، یک نامه هم به زبان ارباباش در تهران تایمز
قلمی کرد، و ضمن «منم، منم و همه میدانند ما حق داریم و مظلومنمائی و
...» هارتوپورت مختصری برای آمریکا
کرده، دست وپای پکن را لیسید، و خواهان ایجاد روابط بر پایة «برابری و احترام
متقابل» با اروپا شد:
«[...] من آماده برگزاری گفتگوهای سازنده با کشورهای
اروپا،ی هستم تا با تلاش مشترک، روابطمان را بر پایۀ اصل برابری و احترام متقابل،
به مسیر صحیح هدایت کنیم [...]»
منبع: سایت پیک
نت، مورخ 13 ژوئیه سالجاری
تصور کنید عنتر خواهان «برابری» با لوطیاش شود! اگر این «تقاضا» صادقانه باشد، به این معناست که پزشکیان، از جایگاه واقعی خود به عنوان چوبدار علی روضهخوان
در کشور استعمارزدة ایران آگاهی ندارد، و
ماهیت واقعی کشورهای اروپائی و روابطشان با کشورهای غیرصنعتی را نیز نمیشناسد!
البته نادانی پزشکیان به این مختصر محدود نمیشود؛ این فرد نه تنها با ادب و نزاکت اجتماعی و مسئولیتپذیری
بیگانه است، که جایگاه واقعی اجتماعی «رئیسجمهور و مقولۀ رأی
دادن» را نیز نمیشناسد. نوچۀ ملاممد
خاتمی رأی دادن را با تهاجم فیزیکی ـ مشت
زدن ـ در ترادف قرار داده، میفرماید «مردم آمدند با رأی مشت محکم به دهن
آدمهائی زدند که داخل و خارج تبلیغ میکردند نیائید پای صندوق!» جالب
اینکه، در برابر اعتراض منطقیای که به این
لاطائلات صورت گرفته، غارنشین شیعی، معترضان را مورد تهاجم قرار داده و میگوید، «سخنانم
بد تفسیر شده!»
خلاصه نوعی امیرعباس هویدای «شیعی و پابرهنه» پیدا کردهاند
تا به عنوان «رئیسجمهور» علی روضهخوان ایفای نقش کند! اینهمه
به این امید که بتواند مانند اسلافاش در برابر احداث راه آهن «رشت ـ آستارا» سنگاندازی
کرده، منافع «مقدس» ارباب در لندن و
واشنگتن را محفوظ نگاه دارد! یادآور شویم پزشکیان حکم «ریاست جمهوری» را هم در
حضور پهلوی اول و دوم از علی روضه خوان دریافت کرد! چرا که
مراسم تنفیذ وی با میعاد درگذشت پهلویها تقارن ضمنی نشان میداد. از
اینرو علی روضهخوان هم به صورت واژگون،
تلاش کرد با نثار لگدی به «رضا شاه»، گوشه چشمیهم به ولینعمتاش نشان دهد!
پس از این بساط، عنایات ویژه و تلفنی امانوئل ماکرون هم شامل حال
پزشکیان شد! و امروز ایشان در حضور میهمانان خارجی، از
جمله «انریکه مورا»، فرستادة بروکسلستان،
ضمن ادای سوگند به «پاسداری از مذهب رسمی، نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی شیعیها» وفاداریشان را به محفل روتچیلدها و سرکوب ملت
ایران ابراز خواهند کرد. شاید باز هم از قضای روزگار باشد که مراسم سوگند
سرکوب، با سالگرد مرگ مشکوک مصطفی رحیمی ـ
9 مردادماه 1381 ـ تقارن
زمانی یافته!
مصطفی رحیمی تنها روشنفکری بودکه به دلیل عدم تعلقات
ایدئولوژیک، در دوران آریامهر ممنوعالقلم شد و تنها
روشنفکری بود که در برابر پروژة استعماری محفل «کارتر ـ برژینسکی» و شارلاتانیسم
گلۀ روشنفکران رسانهای فرانسه و در رأسشان ژان پل سارتر که به احترام گلههای
وحش و استعمار و آخوند در «نوفل لوشاتو» تجمع کرده بودند، موضعگیری کرد.
وی در نامه سرگشادهای که در مخالفت
با پروژۀ استعماری «جمهوری اسلامی» برایمان به یادگار گذاشته، میگوید:
«جمهور مطلق است!»
یادش گرامی باد.
<< بازگشت