آرد و پنیر!
در دوران قدیم تصور بر آن بود که «نان
و پنیر غذای فقرا» است! حال آنکه در آن روزگار، گندم را خودمان میکاشتیم، آرد میکردیم و نان میپختیم! همچنین از
شیر گاوهای خودمان پنیر و کره و ... به دست میآوردیم. بعدها
که سفارتخانۀ کذا برایمان قانون اساسی مشروطه سر هم کرد و ما ملت را به «مشتی
شیعی» تقلیل داد، واردات آرد هم از الزامات برگزاری «انتخابات» شد!
در
این راستا، «انتخابات مجلس شورای ملی» میعادی بود جهت به
سخره گرفتن مطالبات مشروطه خواهان از طریق پرتاب مشتی آخوند به مجلس، و به راه انداختن بساط مرثیهخوانی و روضه و
زوزه در آن! کافی است نیم نگاهی بیاندازیم به کاریکاتور مجلس
کذا در نشریة «ملا نصرالدین»، مورخ 27 اوت 1927! باری مدتها
این «انتخابات» ادامه یافت، تا اینکه شیعیها
پیشرفت کرده، کارشان به برگزاری انتخابات «ریاستجمهور»، در
جمهوری نیست در جهان اسلامی رسید!
ناگفته نماند که رئیسجمهور غارنشینها، در
واقع کاریکاتور نخستوزیر یا صدراعظم در دوران قاجار است. البته در دوران قُجر این عمل خداپسندانه، یعنی انتصاب صدراعظم بدون مراسم موشدوانی صورت
میگرفت. اگر هم صدراعظم برای لندن خوشایند نبود، به
سرنوشت قائم مقام فراهانی دچار میشد! به همچنین بود برای شاهان قاجار! دوران
پهلوی هم که نیازی به توضیح ندارد؛ هر نخست وزیری که مورد تأئید آنگلوساکسونها
نبود، با همکاری دربار و فدائیان اسلام
ترور میشد، و جایش را میداد به امثال مصدق و امیرعباس
هویدا! هیچ احتیاجی هم نبود تا بساط
مارگیری به راه بیاندازند! بساط
مارگیری پس از کودتای ژنرال هویزر آمریکائی، و تخلیة روحالله خمینی در کشورمان رونق گرفت. روزی که
خمینی در گورستان «بهشت زهرا» زوزة «من توی دهن این دولت میزنم! من خودم دولت تعیین میکنم!» سر داد، همه با معنا و مفهوم واقعی «دولت» در قاموس
حکومت انقلابی «سازمان سیا» آشنا شدند: ولی
فقیه، برای اجرای سیاستهای اربابانش، «رئیس دولت» تعیین میکند؛ مسئولیت این کار هم نه بر عهدۀ «ولیفقیه» که بر
گردۀ «مردم» خواهد بود که موظفاند تجمع کرده،
به «رئیس دولت» مطلوب اربابان ایشان
رأی دهند! از قضای روزگار، آخوند رئیسی را هم به همین ترتیب از صندوق
مارگیری بیرون آوردند، هر چند یکسال پیش از موعد مقرر، به دلیل
تغییر سیاست آمریکا در اتحادیة اروپا، هلیکوپترش
در هوا پنچر شد!
در وبلاگ «کارناوال هزارچهرگان» گفتیم حکومت
ملایان با حذف آخوند رئیسی در واقع به استقبال سیاست نوین آمریکا در اتحادیة اروپا
شتافته. سیاستی که ضمن تثبیت جایگاه
فاشیستهای ایتالیا، مشروعیت رهبران فرانسه و آلمان را نیز به چالش
کشانده است. از اینرو در پی اعلام نتایج انتخابات پارلمان
اروپا، مارین لوپن،
رهبر فاشیستهای فرانسه برای ریاست جمهوری فرانسه اعلام آمادگی کرد، و رئیسجمهور فرانسه هم با انحلال پارلمان
اینکشور، خواهان برگزاری انتخابات شد.
بله،
این روزها «همه» خود را برای انتخابات پارلمان بریتانیا و ریاستجمهوری آمریکا
آماده کردهاند، و با توجه به شرایط متزلزل اوکراین و نتایج انتخابات پارلمان
اروپا، و به ویژه احتمال پیروزی کازینونژاد ـ دونالد ترامپ ـ بر
پرزیدنت زین العابدین فایزر، گویا لازم آمده
تا فرانسه هم آمادة «تحولات» شود.
یادآور شویم، فرانسه یک قدرت اتمی است، و به
عنوان عضو ناتو و متحد سنتی بریتانیا، در
شورای امنیت سازمان ملل نیز از حق وتو برخوردار است. در
نتیجه اگر فاشیستها در انتخابات پارلمانی اینکشور اکثریت آراء را به دست آورند، یک
فاشیست نخست وزیر فرانسه خواهد شد، و این امکان وجود دارد که این «تحولات» علاوه بر
سلاح هستهای، کرسی شورای امنیت را نیز از دست فرانسه خارج
کند. به این ترتیب، در «قلب اروپا»، فرانسه به
جایگاه رفیع «هیچ» ارتقاء خواهد یافت. از اینرو انتخابات پارلمان فرانسه، فقط عرصة رقابت ویشیستها با مخالفان فاشیسم و طرفداران
دمکراسی نیست؛ اربابان اتحاد
جماهیرنوکری، یعنی بریتانیا و ایالات
متحد، اتحادیة اروپا، و به ویژه چین و روسیه و هند، اعضای
شانگهای و بریکس نیز در این انتخابات حضور فعال دارند! و اینجاست
که به «حکمت» پنچر شدن هلیکوپتر آخوند رئیسی پی میبریم!
طی سدة اخیر، تعیین
تکلیف کشور ایران، به عنوان لنگرگاه سیاستهای لندن، از اولویت
ویژهای برخوردار شده. همانطورکه شاهد
بودیم پایان جنگ جهانی اول، برای همیشه به سلطنت سنتی در ایران نقطۀ پایان
گذارد، و یک حاکمیت نظامی تحت عنوان «پادشاهی پهلوی» به
ملت ایران تحمیل کرد. چند صباح بعد، شکست محتمل
آلمان نازی در جنگ دوم جهانی، به اشغال
ایران، استعفاء و سپس اخراج «فرماندار نظامی» از کشور و
ایجاد حکومت نظامی «موروثی» و مورد تأئید نمایندگان مجلس شورای ملی انجامید. و این روزها شاهدیم که همین الگوی استعماری به
صور متفاوت بازتولید میشود. به عبارت
دیگر، شکست سنگین در جبهة اوکراین و
ناکامی ارتش اسرائیل در «پاکسازی» غزه از ساکنان بومیاش، ایجاب کرده که نخستین حرکت تغییر سیاست
استعماری، از کشور ایران و از طریق کسب مشروعیت رسانهای
برای حکومت «مسجد ـ روسپیخانة شیعی» آغاز شود.
به این منظور لازم آمده تا شورای
نگهبان با تأئید صلاحیت «قالیباف و پزشکیان؛
پورمحمدی و قاضی زاده هاشمی؛ جلیلی
و زاکانی» یک تله موش نامرئی برای «امت همیشه در صحنه» نصب کند. تلهای که شامل دو تلۀ متفاوت و نامرئی است! در تله موش اول، پزشکیان
نقش «پنیر» ـ طعمه ـ ایفا میکند؛ این فرد برای اصلاحطلبان و قومیتها خیلی
«لذیذ» مینماید. ولی پنیر همانطور که میدانیم
در واقع پوششی است برای قلاب تله! و قلاب هم چیزی نیست جز سردار محمد قالیباف، یا
بهتر بگوئیم «سردار سیسمونینژاد!» پنیر
قومی وظیفه دارد به پیروی از ملاممد خاتمی، مبهمات
هالوپسند بر زبان براند؛ به همراه ملاممد
به زیارت قبر آخوند منتظری برود و تلویحاً از سبزالله و سر سایمون گس تجلیل به عمل
آورد! از این گذشته،
«پنیرجون» همزمان میباید ضمن فروش
اسلام خوب به عوامالناس، بر «اعتراضات»، و نه خیزش، پس از
مرگ مهسا امینی تأکید نماید.
در تله موش دوم، نقش
«پنیر» را آخوند «پورمحمدی» ایفا میکند. ایشان تأکید کردهاند که پس از قتل مهسا امینی، «اعتراضات» و «اغتشاشات» به راه افتاده! به عبارت دیگر به معترضین هم گوشه چشمی نشان
دادهاند! از اینرو در تلۀ دوم، این پورمحمدی است که نقش پنیر ایفا میکند؛ قلاب تله هم ظاهراً قاضیزادة هاشمی است. زاکانی
و جلیلی هم گویا در این بساط نخودی هستند! اگر
مراسم مارگیری ملایان در دور اول به پایان برسد، آنها
که به طمع «پنیر» قومی و «پشک» سرسایمون گس پیش دویدهاند، به احتمال زیاد به قلاب «سردار قالیباف» گرفتار
خواهند آمد. در غیراینصورت، اگر قلاب دوم هم به حلقومشان فرو نرود، ممکن است با زاکانی یا جلیلی «سورپرایز» شده، در
حسرت قالیباف بمانند!
بله،
سردار قالیباف از امتیازات ویژهای برخوردارند؛ هم با اخوانالمسلمین عثمانی ـ جیرهخواران
ارتش ناتو ـ روابط گرمی برقرار کردهاند، هم با
محافل سرکوب و تاراج درونمرزی! از اینرو لفتولیس و عربده جوئی «حق مسلم» ایشان
است. حکایت شیرین «سیسمونی در بلاد عثمانی»
را که فراموش نکردهایم!
با این وجود،
به دلیل انتشار وراجیهای محرمانه «مرندی»، در
مورد سلامت علی روضه خوان که به صورت تلویحی مرگ قربالوقوع «رهبر» را نوید میدهد،
در صورت کش آمدن مراسم مارگیری، معلوم
نیست کدام یک از دو «پنیر» در برابر قالیباف قرار خواهد گرفت، و یا کدام قلاب در حلقوم «امت مسئولیتپذیر»
فرو خواهد رفت! به همین دلیل در پی توئیت
آخوند پورمحمدی، مبنی بر تأمین آزادی
رسانهها، سردار «سیسمونی گیت» که برای ایفای نقش قلاب حسابی
شکماش را صابون زده، هول کرده و خواهان کنارهگیری نامزدهای
اصولگرا شده است:
«جبهه انقلاب قبل از 8 تیر باید به یک
نفر برسد.»
منبع: رادیوفردا، مورخ فردا ( دوشنبه) 27 خردادماه!
همچنین اهالی رادیو فردا که کارفرمایانش
روی «سردار سیسمونی» حساب بازکردهاند، آنقدر هول بودند که 27 خردادماه را از یکشنبه به دوشنبه پرتاب کرده
بودند! در هر حال بساط «تأئید و رد صلاحیت»،
از جمله رد صلاحیت «وحید حقانیان»، چاقوکش
مخصوص علی روضهخوان مراتب خرسندی ابلهان را سخت فراهم آورد، و حکومت ملایان در سایه این بساط توانسته با
آزادی «لوئی آرنو»، دم مفصلی برای حکومت
فرانسه بجنباند! پلیس فرانسه هم به علامت
قدرشناسی، مجاهدین خلق را کمی «گوشمالی» داده!
میدانیم
که علاوه بر دارودسته رجوی، و اهالی صادراتی «هنرمندستان سبز»، بسیاری
از اراذل و اوباش محبوب علی روضه خوان، از جمله خواهرزاده و نوچهها و اصلاحطلبان و غیره
ساکن فرانسهاند! خلاصه، اینکشور جایگاه ویژهای در حکومت ملایان پیدا
کرده است. و به همین دلیل نخستین دمجنبانیها شامل حال
فرانسه شده، و سوئد در جایگاه دوم نشسته. چرا که پس از دمجنبانی برای فرانسه، نوبت رسید به دم جنبانی حکومت ملایان برای سوئد
و تبادل دیپلمات سوئدی و حمیدنوری، یا بهتر بگوئیم، پائین کشیدن کرکرۀ «بادگاه کورنبرگ» و دکان «آشتیکنانِ»
حکومت ملایان با دارودستة رجوی و شاهالله!
یادآور شویم دکان کذا تحت زعامت و به
ابتکار لندن از سال 2019 در سوئد افتتاح شده بود، و در «صحن
مقدس» آن همة قبائل وحشی شیعی در هم میلولیدند!
و حمید نوری که به هزینۀ ملت ایران و با همکاری حکومت ملایان و مصداقی و
شرکاء در سوئد لنگر انداخته، به تبلیغ
اسلام و توجیه خشونت مشغول بود، با «یوهان فلودروس» و «سعید عزیزی»، از آشنایان «ایرانی ـ سوئدی» مصداقی مبادله شده
است! در نتیجه غارنشینهائی که از سال 2019 مشغول مدح
و ستایش «استقلال» قوۀ قضائیۀ سوئد بودند،
و چند روز پیش هم برای مرگ آخوند رئیسی در خیابان مراسم شادی و پایکوبی به
راه انداخته بودند، در یک چشم بهم زدن تبدیل
شدند به منتقدان سرسخت قوۀ قضائیه و دولت سوئد! خلاصه به
قول معروف جملگی «به كیشی آمدند، و به
فیشی رفتند!»
<< بازگشت