آرش کمانگیر و طاعونفروشان
از آنجا که اپیدمی
طاعون، در کنار «دین دولتی» به تضعیف امپراتوری ساسانی
و سپس اشغالایران توسط راهزنان مسلمان انجامید،
در «فرهنگ بیخدا»، تألیف ناهید رکسان، «اسلامگرا» با «طاعونگرا» ترادف یافته. چرا که رشد هر دو ـ طاعون و اسلام ـ در گرو نابودی و تخریب است؛ نابودی ایرانی و تخریب ایران.
گلولهایکه
خوشبختانه به دونالد ترامپ اصابت نکرد،
نهایت امر تبدیل شد به ابزار پروپاگاند ایرانستیز گلوبالیستها و پادوهای
شیعیشان در داخل و خارج مرزها. به احترام آخوند پدوفیل و بردهفروش، گلوبالیستها ترور ترامپ را به «ایران» منسوب
کردند: «کی بود؟ کی بود؟ ایران بود!» جالب اینکه حکومت «مسجد ـ روسپیخانة» شیعی نیز حرف
ارباب را زمین نگذاشت و این ترور را محکوم نکرد!
رضا پهلوی نیز ضمن ابراز نگرانی برای «دمکراسی ایالاتمتحد» پروپاگاند استعمار
را مورد تأئید قرار داد:
«تلاش جمهوری اسلامی برای ترور رئیسجمهور
ترامپ، تعجبآور نیست. من مدتهاست در مورد فعالیتهای رژیم در خاک ایالات
متحده هشدار دادهام.»
منبع: توئیتر رضا پهلوی، مورخ 17 ژوئیه سالجاری
با اینهمه
تیری که 13 ژوئیه به خطا رفت، چندین و چند بار کمانه کرده، چندین قربانی در عرصة جهانی بر جای گذاشت و پس
از یک هفته جهانگردی، سرانجام بر قلب پرزیدنت جوزف بایدن اصابت فرمود! خلاصه یک
هفته پس از این ترور ناموفق، هم «زلنسکی
بیپدر شد، هم «پیروزی مسلم» دونالد ترامپ
بر باد رفت! پس آخرین قربانیان ترور 13
ژوئیه را در افلاسشان رها کرده، بپردازیم به دیگر قربانیان ترور ناکام
ترامپ!
طبق معمول نخستین قربانی، ایران
و تاریخ و فرهنگ و اسطورههای ایران بود. رتبة دوم نصیب امپراتوری بریتانیا شد، و رئیسجمهور
فرانسه و تشکل راستافراطی اینکشور نیز شاگرد سوم شدند!
رئیس جمهور
فرانسه که پس از نتایج دور دوم انتخابات پارلمانی اینکشور با استعفای نخستوزیر
مخالفت میکرد، دو روز پس از سوءقصد
ناکام به جان ترامپ تغییر عقیده داده،
استعفای نخستوزیر را پذیرفت!
تشکل راستافراطی فرانسه نیز که طی 7 سال اخیر، در سایة شایعهپراکنیهای یورونیوز ـ شاخة اروپائی بیبیسی ـ تبدیل شده بود به «هوادار پوتین و طرفدار
روسیه»، به سرعت تغییر سنگر داده، تبدیل شد به «هوادار اوکراین، دشمن امپریالیسم روس و ولادیمیر پوتین!» مشتاقان
تغییر سنگر اخیر «وافن. اس.اسهای فرانسه» میتوانند به بیانات گهربار «جردن
باردلا» در «گازت، مورخ 17 ژوئیه 2024 »،
مراجعه کنند تا ما هم بپردازیم به مهمترین قربانی این ترور ناکام، یعنی امپراتوری بریتانیا!
پیش از ادامة
مطلب یادآور شویم، سفارت حکومت ملایان در
فرانسه یکی از منابع تأمین مالی تشکل ویشیستها به شمار میرود، و سالها پیش اسناد و مدارک کمکهای مالی
ملایان در رسانههای فرانسه، از جمله در
هفته نامة «کانار آنشنه» انتشار یافته بود.
دلیل هم اینکه، نفرت از ایران و
فرهنگ ایرانی، نژادپرستان فرانسه را مانند
همة استعمارگران به محفل «شیخوشاه» پیوند داده! در هر حال حمایت مالی حکومت ملایان از محافل
افراطی در غرب از افشاگری بینیاز است، و
ما هم میپردازیم به گلولهای که به سوی امپراتوری بریتانیا کمانه کرد.
همانطور که
شاهد بودیم، در آستانۀ سخنرانی کینگ چارلز
ثالث در پارلمان بریتانیا، معاون دونالد
ترامپ، از اینکشور به عنوان نخستین حکومت
اسلامی مجهز به سلاح هستهای یاد کرد!
البته نتایج انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحد هنوز مشخص نشده، و با توجه به فضای بحرانی و ملتهب جامعة
آمریکا پس از سوءقصد ناموفق به جان ترامپ،
معلوم نیست چهها خواهد شد. فراموش
نکنیم که امکان ترور ترامپ، همچنان وجود دارد،
خصوصاً اگر وی در انتخابات ریاست جمهوری پیروز
شود! چرا که در اینصورت «جی. دی.
ونس»، از مخالفان ترامپ، رئیسجمهور آیندة ایالات متحد خواهد بود! ایشان
به قول معروف یک سناتور«صفر کیلومتر» هستند،
منهای محبوبیت و ثروت و امکانات و
به ویژه، منهای زندگی خانوادگی پرتلاطم
دونالد ترامپ! حال نگاهی بیاندازیم به مهمترین
قربانی ترور ناکام ترامپ، یعنی شرکت مایکروسافت!
همزمان با
شرفیابی سران 50 کشور اروپا به حضور نخستوزیر جدید بریتانیا در کاخ بلنهایم ـ
زادگاه وینستون چرچیل ـ سیستمهای کامپیوتری جهان غرب به یکباره
مختل شد! شایع شده که هکرها سیستم کذا را
اینچنین فلج کردهاند، و شاید خفقان رسانههای غرب در اینمورد به همین
دلیل باشد. در هر حال برای به حاشیه راندن این اختلال جهانی
بود که حوثیهای یمن نیز به صورت رسانهای مجهز به پهپاد رادارگریز شدند! و سپس انفجار یکی از این پهپادها در مرکز تلآویو یک کشته و چند زخمی بر جای
گذاشت! اسرائیل بلافاصله، به احترام آخوند
پدوفیل و برده فروش، انگشت اتهام را به
سوی «ایران»گرفت باشد تا با یک تیر چندین و چند نشان بزند.
هم از حکومت
زپرتی داداشکوچیکهاش در ایران تصویر قدرقدرت ارائه نماید؛ هم از طریق ارعاب ملت ایران، مخالفان حکومت آخوند را «طرفداران اسرائیل»
جلوه دهد. در اینصورت دست حکومت ملایان
برای سرکوب و کشتار مخالفانشان بازتر خواهد بود و تعجبی هم ندارد! نقطه اتکاء استعمار غرب و جنگطلبان اسرائیل
در منطقه، نفرت شیعی و نئوشیعی از ایران
و ایرانی است!
فراموش نکنیم
که نفت ایران توسط حکومت ملایان به اسرائیل اهداء میشود، و اسرائیل هم در ازاء دریافت نفت رایگان، باد مفصل در بادبان پوسیدة حکومت آخوند میاندازد. و این روزها که حکومت آخوند چنان به افلاس
افتاده که دیگر نمیتواند مانند دوران سیاه صدارت میرحسین موسوی، رئیس قوة مجریه را به عنوان «رئیسجمهور» با
آمار ابلهفریب 90 درصد از صندوق شیادی
بیرون بکشد، باد شکم اهدائی اسرائیل هم جهت حفظ «کیان اسلام»
دیگر کفایت نمیکند. از اینرو علاوه بر
قلمزنان «طاعوننیوز» که در زمینة ستایش اسلام، تطهیر آخوند و استعمار، ایجاد
ترادف کلی ـ مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد ـ و لجنپراکنی
به فرهنگ و تاریخ ایران «تخصص» گرفتهاند، امیرطاهری، سردبیر کیهان مصباحزاده هم برای پاسداری از دین
اشغالگر عرب و استعمار غرب وارد میدان شده است. به همین
منظور دو دشمن لائیسیته و دمکراسی ـ
آقایان طاهری و زیدآبادی ـ با
یکدیگر به «مناظره» پرداختهاند!
زیدآبادی، به
گواهی مطالب کودکستانیاش، از جمله
متفکران و نوابغ صحرای کربلا، یا بهتر
بگوئیم یک عقبافتادة ذهنی است. به همین
دلیل ایشان، مانند پاسدار اکبر «نابغه»، خود را در همة موارد صاحبنظر میدانند. از اینرو جای تعجب نیست که «قانون اساسی مشروطه»
که ملت ایران را به مشتی شیعی تقلیل داده و آخوند شیعی را در «جایگاه برتر» ناظر
بر تدوین و اجرای قوانین نشانده برای زیدآبادی «مترقی» باشد! همچنین جای تعجب نیست که این نابغة شیعی که
از کودتای 22 بهمن 1357 به عنوان «انقلاب» یاد میکند، دستگاه «کودتائی ـ پلیسی» پهلوی را نیز به
عنوان «پادشاهی» شناسائی نماید:
«[...] قانون
اساسی مشروطه مترقی است [...] جمهوری اسلامی برآمده از یک انقلاب است [...] رضاشاه
و محمدرضاشاه پادشاهان مشروطه نبودهاند [...]»
منبع: سایت
یوتوب، مناظرۀ احمد زیدآبادی و امیر طاهری
حال آنکه برخلاف
تصور زیدآبادی، مشروطه که هیچ، پهلویها اصولاً «پادشاه» نبودند؛ سرپرستی
شرکت سهامی آنگلوساکسونها را در ایران بر عهده داشتند! پس از کودتای 22 بهمن 1357 نیز با آبدارچی
همان شرکت جایگزین شدند. البته عقبافتادههای
ذهنی که کودتای سازمان سیا را در ایران «انقلاب» میخوانند، و رئیس قوة
مجریۀ انتصابی علی روضهخوان برایشان «رئیس جمهور» است، از درک این مسائل پیشپا افتاده عاجز خواهند
بود. حال نگاهی بیاندازیم به اظهارات
آقای امیر طاهری سردبیر اسبق کیهان. ایشان
پیشنهاد کردهاند که برای خروج از بنبست،
میباید به راه تاریخی نیاکانمان بازگردیم؛ اسلام و مشروطه با یکدیگر سازگارند:
«[...] باید
از این بنبست ایدئولوژیک خارج شویم و به راه تاریخیای که نیاکانمان در مشروطه
رفته بودند، برگردیم. اسلام و مشروطه میتوانند با یکدیگر سازگار
باشند، همانطور که قبل از جمهوری اسلامی، 70 سال با هم زندگی کردند [...]»
همان منبع
البته امیر طاهری درست میگوید، اسلام و مشروطۀ شیعی، «با هم زندگی کردند و به پای هم پیر
شدند»! با یکدیگر سازگارند؛ ملت
ایران اولی را به اشغالگر عرب، و دومی را
به استعمارگر آنگلوساکسون مدیون است. اولی ایران را از ایرانیت تهی کرد، دومی هم با تقلیل ملت ایران به مشتی شیعی، تیر خلاص را به اینکشور شلیک نمود. در هر حال،
مناظرة دو هوادار استبداد شیعی،
جز تثبیت همان استبداد شیعی، هیچ هدفی دنبال نمیکند، و مدتهاست که ایرانیان، به ویژه پس از خیزش «زن، زندگی، آزادی»، از این بساط تحجر فاصله گرفتهاند. فقط
طرفداران استبداد و استعمار اینچنین نگران «دین مبین» باقی ماندهاند!
و چه نشستهاید
که در آستانة سومین سالگرد خیزش «زن،
زندگی، آزادی»، حکومت ملایان یک
گله مادینه را بدون نمادبردگی به خیابان هی کرد،
تا برای ترکیدن عرب اشغالگری که بردگی و اسارت را برای زن ایرانی به ارمغان
آورده، سوگواری هم بکنند! در گام بعد پلیس جمکرانی ماچه عزاداران حسینی
را بازداشت نمود، تا زمینهای فراهم آید و شوتوپرتها بتوانند
تحت نظارت بوقهای استعمار با آنان حسابی «همدردی» کنند!
بله صحنههای
مهوع سوگواری برای اشغالگر را فقط در این مرزپرگهر میتوان مشاهده کرد. جز بیوطن شیعی و نئوشیعی، هیچ ایرانیای برای مرگ اشغالگر ماتم نمیگیرد. و جز شیعی و نئوشیعی «بیوطن» هیچ ایرانیای به
رسم و رسوم اشغالگر احترام نمیگذارد، و
با ادعای «طرفداری از دمکراسی»، پرسوناژ اسطورهای ایرانی، آرش کمانگیر را با امام دوازدهم شیعیها در
ترادف قرار نمیدهد!
مشتاقان میتوانند
به مطلب سرشار از نبوغ اکبرکرمی، پامنبری
کشتزار تقی محمدی و آخوند منتظری در گویانیوز،
مورخ 18 ژوئیه سالجاری مراجعه فرمایند.
تا ما هم نیم نگاهی بیاندازیم به روضه و زوزة «مدرن» ابوالفضل محققی، فدائیخلق
سابق، و «فدائی دلق» کنونی که مثل همۀ
روضهها و زوزههای فدائیان اسلام، جز
ابتذالگستری و تخریب میراث فرهنگی و تحریف تاریخ ایران هدف دیگری دنبال نمیکند.
مستر
محققی، موفق شدهاند با توسل به پرسوناژ اسطورهای آرش
کمانگیر و تیری که در کمان گذاشت، یک آش «احترام به ادیان» سر بار بگذارند که در
آن پرسوناژ شاهنامة فردوسی، گردآفرید و آخوند
نئوشیعی، «طاهره قرةالعین»، و فروغ
فرخزاد، و خصوصاً کشتزار تقی محمدی» ـ
کنیزالاسلامی که به آخوند منتظری جایزۀ حقوق بشر اهداء کرده ـ در سُس «تاریخ ایران»، ویراست بیوطن تودهای «قُل، قُل» میجوشند! این
تاریخنگاری تودهای با توسل به «فساد
ساسانی و تزویر موبدان»، موفق شده امپراتوری ایران را با کشور ایران که
مبتلا به طاعون اسلام و استعمار است در ترادف قرار دهد و همزمان فرار بزدلانة جلال
الدین خوارزمشاه از میدان نبرد را به عنوان عملی متهورانه و در خور تحسین به مخاطب
حقنه کند:
«[...] در آن زمانه تلخ که فساد حکومتیان را گرفته بود
و موبدان در کار تزویر [...] و آزادگان در بند بودند! تیر او
کارگر نمیافتاد [...] چکاچک شمشیر جلالالدین
[...] زمانی که بیمهابا برقلب لشگریان چنگیز زده بود و در میان شگفتی چنگیز از
رود خروشان سیحون به کناره دیگر می رفت. اما این تمامی افسانة آرش نیست [...] او مجموعۀ یک تاریخ است [...]»
منبع: گویانیوز،
مورخ 20 ژوئیه سالجاری
بیا و درستش کن!
حضور ادیب و نویسندة کبیر، جناب
محققی که در دوران صدارت بختیار، ادعای چپگرائی
داشتند و پشت سر آخوند پدوفیل و بردهفروش ایستادند، و اینک از اعماق مرداب فدائیان اسلام میخواهند
از خود تصویر «مخالف حکومت آخوند» ارائه دهند چند نکته را عرض کنیم! اولاً آرش کمانگیر، «افسانه» نیست؛
اسطوره است! و اسطوره و افسانه و تاریخ مقولاتی کاملاً متفاوتاند
و هیچ ترادفی با یکدیگر ندارند. ثانیاً
با توسل به تیر پرسوناژ اسطورهای آرش نمیتوان از آخوندپرستان شیعی تصویر
کاذب مبارز و آزادیخواه و شرافتمند ارائه داد،
و آنان را با سربازانی که در جبهة جنگ استعماری حکومت ملایان جان باختند در
ترادف گذارد:
«[...] تیر آرش تیری است معنوی [...] بر گرفته از آرزو
و خواست یک ملت [...] هر جا که بانگ آزادیست [...] در صدای جادوئی شجریان [...] در
شلمچه همراه نوجوانی که [...] برای حراست از وجب به وجب این سرزمین قربانی میشود تا
از آزادگی و شرف ما دفاع کند[...]»
همان منبع.
همچنین به داسالله یادآور شویم که تیر آرش «معنوی»
نیست؛ اسطورهای است! هیچ ارتباطی هم با روضه و زوزة شجریان و تصنیف بندتنبانی
«این بانگ آزادی است» ندارد! از این گذشته سربازی که در «شلمچه» قربانی یک
حکومت جنگطلب شد، از شرف و آزادگی «نیستدرجهان»
چپنمایان آخوندپرست دفاع نمیکرد! نهایت
امر اینکه، با ردیف کردن این ترهات نمیتوان
ابتذال و حقارت شیعیها و باورهای عوام و تبلیغات استعمار را به تاریخ و فرهنگ و
ادبیات و نگرش اقوام ایرانی تزریق کرد؛ عِرضِ
خود میبرید و زحمت ما میدارید!
اسطورة آرش کمانگیر، میراث فرهنگی نیاکان ما است؛ نماد استحکام ریشههای ما در این مرز و بوم؛ چگونه به خود اجازه میدهید آن را به ابزار
بازنشخوار پروپاگاند استعمار و آیات قرآن و شعارهای مبهم و خاله زنکی «نه به این و
آن» تبدیل کنید؟!
<< بازگشت