جمعه، شهریور ۳۰، ۱۴۰۳

مهسا و بردگان آز!

 

 

و آفتاب نمی‌میرد

برو بپرس زمرغان بیشه‌های کبود

ز تیرخورده پیام‌آوران توفان‌ها

ز آشیانه‌به‌دوشان دشت‌های غرور

[...]

 

به گزارش رسانه‌‌ها، ‌ انفجار همزمان «پیجرها» در لبنان ـ  پیجرهائی که به همین منظور تولید شده بودند ـ  تعداد زیادی کشته و مجروح برجای گذاشته.  این عملیات جیمزباندی و البته تروریستی،  ‌ طبق معمول به حساب تخم‌وترکة اسحاق گذاشته شد،  و ارباب‌شان  ـ آمریکا ـ  گویا روحش از این بساط خبر نداشته.   از آنجا که موضوع وبلاگ ما جنایات آمریکا و پادوهای اسرائیلی و نوکران مسلمان‌اش نیست،   به جزئیات این ماجرا نخواهیم پرداخت.    فقط بگوئیم،   به استنباط ما هدف از جنجال رسانه‌ای پیرامون انفجارفرضی یا واقعی پیجرها،  گذشته از‌ زمینه‌سازی برای وق‌وق حکومت جهادی زال‌ممد و گسترش جنگ و تنش در منطقه،  «انحراف افکار عمومی» از مسائل ناخوشایندی ‌است که در رأس‌شان می‌توان به شکست در جنگ اوکراین اشاره کرد!   پس ترفند انحراف افکارعمومی جهان با «ماجرای پیجر» را رها ‌کنیم و بپردازیم به ترفند جهادی زال‌ممد و بوق‌های اربابانش برای انحراف افکارعمومی از میعاد قتل مهسا امینی و آغاز جنبش «زن،  زندگی، آزادی».   تنها جنبش انسان‌محور و غیرایدئولوژیک در ایران معاصر که به «زندگی انسان و آینده» روی دارد.

 

ای بردگان آز

 [...]

که بی آزرم

از کشور گشایان ستمگر داستان گفتید

وز آن خودکامگان اهریمن‌ کردار

خدایان ساختید اندر پرستشگاه پندار سیاه خویش

و دامان پلید آن ستم‌کیشان خودبین را

ز دیبای سپید ابرها پاکیزه‌تر خواندید

[...]

 

به یاد داریم شهریورماه  1357 را،   آنزمان که جهادی زال‌ممد،   به قول معروف «کبکش خروس می‌خواند» و با «سینما رکس آبادان و 17 شهریور» دَم گرفته بود،  و با حمایت دستگاه پهلوی دوم گوسفندالله را پشت سر «آیات عظام و اوباش نظام» از قماش طالقانی و منتظری و بازرگان و حسیبی و رجوی و ... ردیف می‌کرد.   روزی پنج نوبت این گوسفندان مبارز و «معترض» با بیانیة‌های ابلهانة‌ جبهه ملی،‌  نهضت آزادی،  حزب توده و «دانشگاهیان مبارز» و به ویژه «زندانیان سیاسی» تغذیه می‌شدند.   آن روزها عوام‌الناس نمی‌دانست که این «دانشگاهیان مبارز» و آن زندانیان سیاسی در واقع ریزه‌خواران دربار پهلوی‌اند!   ولی امروز کیست که نداند پشت دخل دکان «زندانیان سیاسی» رسانه‌ای شخص جهادی زال‌ممد نشسته!

 

از اینرو در آستانة دومین سالگرد قتل مهسا امینی توسط گشتاپوی ارشاد شیعی‌ها،  و میعاد خیزش «زن،  زندگی، آزادی»،  شاهد دکان‌داری فرصت‌طلبان هستیم.  داس‌الله،  نوابغ شیعی و «زندانیان رسانه‌ای» به رهبری زهراخانوم،  کشتزار میرحسین موسوی جهت تحت‌الشعاع قرار دادن،‌  تحریف و تخریب این خیزش دست به کار شده‌اند.  اینان به ویژه با هدف تخریب مهسا امینی از طریق تبدیل وی به یک رأس کنیزالاسلام ـ  معترض و مبارز سیاسی و غیره ـ پای به میدان گذاشته‌اند.  

 

از داس‌الله آغاز کنیم که به بهانة ستایش خیزش «زن،  زندگی، آزادی» این جنبش را به ابزار لگدپرانی به تاریخ ایران،  تحریف دمکراسی و تطهیر استعمار تبدیل کرده.   داس‌الله به ویژه تاریخ پیش‌اسلامی کشورمان را زیر لگد انداخته‌،  به این امید که از یک‌سو،  با پیوند زدن استبداد کهن به استبداد ملایان،  دست استعمار را پنهان دارد،  و از سوی دیگر «اعتقاد و توهم و باور و عرف جامعه» را با دمکراسی ـ‌  حاکمیت نظم حقوقی انسان‌محور ـ  در ترادف بگذارد:

 

«[...] جامعه‌ای سکولار،  آزادی‌خواه و معتقد به رعایت قوانین حقوق بشری [...]»

منبع: گویانیوز،  مورخ 12 سپتامبر سالجاری.

 

به طور خلاصه،   «پیام» مقالة داس‌الله، همان است که پیشتر هم توسط دیگر شارلاتان‌های شیعی، از قماش مهرانگیزکار «تکرار» شده است.   یعنی همانطورکه گوسفندالله به ترهات و توهمات اسلام و یا سوسیالیسم بیابانی و علوی امثال «شهید» گل‌سرخی،   و خواهر اشرف دهقان ـ‌  ساکن سوئد ـ‌  «معتقد» است،   می‌باید به قوانین حقوق‌بشر هم «معتقد» باشد تا «رستگار» شود!   

 

ویژگی «دمکراسی اعتقادی» حضرات این است که در آن قوة  قضائیه و نیروی انتظامی وجود خارجی ندارد.   در نتیجه برای اجرای نظم و مقررات،  و جلوگیری از قانون‌شکنی هیچ تضمینی در میان نیست!   این برداشت «کودکستانی ـ استعماری» از دمکراسی که آشکارا و به صراحت «روابط حقوقی» را در جامعه نفی می‌کند،  پروپاگاندی است که توسط سازمان سیا تنظیم شده.   دقیقاً بر اساس همین نوع پروپاگاند ابله‌پسند بودکه تولة‌ اکبر قاتل رفسنجانی چند سال پیش در زندان دمکراسی رویت کرده بود:

 

«[...]گزارش فائزه هاشمی از زندان:   اینجا دمکراسی حاکم است تصمیم ها در اینجا جمعی است.  هر کسی یک رأی دارد!»   ‌              

منبع:   ایران امروز،   مورخ 25 سپتامبر 2017

 

بله هم میهنان گرامی!  جهت برخورداری از دمکراسی «همه با هم به سوی زندان اوین!»   چرا که صبیۀ اکبر قاتل در آن دیار تک جنسیتی «دمکراسی» یافته!   تصور کنید تحت نظارت یک حکومت درنده و دست‌نشانده که به انواع جرم و جنایت ـ  پدوفیلی،  برده‌داری،  سنگسار،  قصاص و... ـ رسمیت قانونی بخشیده،  در محیط «تک‌جنسیتی» زندان کسی بتواند «دمکراسی» ببیند!  دلیل هم اینکه،  «هر کس یک رأی دارد!»

 

چرا که ماچه نئاندرتال می‌پندارد دمکراسی یعنی «رأی دادن»،  آنهم در زنجیر زندان‌بان!   تصور کنید یک گله مادینۀ مفتخور و بی‌مسئولیت که در زندان یکدیگر را لت‌وپار نمی‌کنند،  می‌پندارند «دمکراسی» دارند؛  حال‌شان هم خیلی خوب است!  و عین کشتزار تقی محمدی در رادیو فردا شعار می‌دهند،   «ما این زندگی را انتخاب کرده‌ایم!»   مجری رادیوفردا هم به این «نابغه شیعی» نمی‌گوید،   «انتخاب بیمارگونة سرکار،  نمی‌تواند انتخاب یک ملت باشد!»  در نتیجه،  زمینه فراهم می‌شود تا اراذل و اوباش شیعی خارج زندان هم طوطی‌وار شعار ابلهانة‌ کشتزار تقی محمدی را تکرار کنند!  حال بگذریم و بازگردیم به فروپاشی «دمکراسی فائزه رفسنجانی» در زندان اوین!

 

آنطور که در نامة «مبهم» ایشان آمده،   نئاندرتال‌های مادینه که با شرکت در معرکة مارگیری حکومت مخالف بوده‌اند،  راه عبور ماچه نئاندرتال‌های «معتقد» و موافق شرکت در انتخابات نیست‌درجهان را مسدود کرده‌ بودند!   صبیة اکبر قاتل در نامة کذا تأکید می‌کند خودش رأی نداده،   ولی در این لات‌بازی شرکت نداشته.   ولی ایشان از اینکه «عده‌ای» مانع شرکت ماچه نئاندرتال‌های «معتقد» در این انتخابات نیست‌درجهان شده‌اند،  گلایه‌ها دارد!  ‌ چرا که فائزۀ نابغه می‌پندارد،  «رأی دادن»، آنهم در یک حکومت قرن هفتمی که «انسان»‌ و در نتیجه «حق انتخاب آزاد» انسان‌ها را به رسمیت نمی‌شناسد،‌  معنائی جز «دمکراسی و حقوق بشر و این حرف‌ها» ندارد!   جالب اینجاست که  «انتصابات» قرن هفتمی‌ها دو ماه پیش برگزار شده بود،   و معلوم نیست به چه دلیل انگل‌زاده،   جهت گلایه از «چماقداری در زندان» دو ماه به خود و دیگران فرجه داده؟

 

با توجه به اینکه در آستانة میعاد قتل مهسا امینی،   نامة کذا در سایت قوة قضائیۀ ملایان منتشر شده،   به  استنباط ما این تأخیر دو ماهه،   دو هدف مشخص داشته:   ارائه تصویر چماقدار و اوباش از طرفداران جنبش «زن،  زندگی، آزادی» و ارائة تصویر دلپذیر «متمدن»،   از دشمنان شناخته شدة‌ دمکراسی!   همان سناریوئی که با تهاجم ریزه‌خواران حکومت آخوند به صف رأی دهندگان در لندن به اجرا درآمد ـ   وبلاگ «آمار،‌ رانت‌خوار، ریزه‌خوار!»   البته با این تفاوت که در لندن،   دخالت پلیس به بی‌نظمی و لات‌بازی ریزه‌خواران حکومت پایان داد،   حال آنکه در زندان اوین دست  اوباش را برای ایجاد مزاحمت باز گذاشته بودند!     

     

روشن‌تر بگوئیم،   وزارت کشور زال‌ممد که در زندان اوین بساط «رأی‌گیری» به راه انداخته،   مسئولیت تأمین نظم را بر عهده نمی‌گیرد،  باشد تا فائزۀ هاشمی ـ  عضو محفل تروریست فدائیان اسلام ـ  بتواند از خود و همپالکی‌های‌اش تصویر «متمدن» ارائه داده،   از زندان آزاد شود و همزمان،   کشتزار تقی محمدی،   عضو تشکل تروریست «نهضت آزادی» را در زندان به مقام «مخالف نظام ولائی» برساند! 

 

به این ترتیب جهادی زال‌ممد با دو کنیزالاسلام که هر دو مدافع تروریسم‌اند رهبرسازی می‌کند و دومین میعاد جنبش «زن،  زندگی، آزادی» و قتل مهسا امینی را به خیال خودش تحت‌الشعاع قرار می‌دهد!    چه نشسته‌اید که همزمان با رهبرسازی جهادی زال‌ممد،   بوق‌های استعمار از جمله بی‌بی‌سی هم بیکار ننشسته‌اند؛   یک نشست با «نخبگان» شیعی و نوشیعی به راه انداخته‌اند و برطبل «شکست جنبش» می‌کوبند!

 

ولی آنچه شکست خورده،  سناریوی اوباش‌الله جهت جایگزین کردن استبداد فرسوده با استبداد تازه نفس بوده.   جنبش «زن،  زندگی، آزادی» آنچنان گستره‌ای یافته که در آستانة دومین سالگرد قتل مهسا امینی توسط گشتاپوی ارشاد شیعی ـ  25 شهریورماه 1401، حکومت زال‌ممد در زادگاه و آرامگاه وی شرایط ویژة‌ امنیتی حاکم کرده است؛   پدر ومادر مقتول هم حق خروج از خانه ندارند:

 

«[...] تقریباً از دو هفته پیش فضای امنیتی در کردستان و به خصوص در شهر سقز تشدید شده [...] مسیرهای اطراف گورستان آیچی تحت کنترل شدید است [...]  یکی از مسیرها هم،  به دلیل باز کردن سد رودخانة‌ چم،  دچار آب گرفتگی و از دسترسی خارج شده است [...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،‌  مورخ 14 سپتامبر2024

 

یادآور شویم مهسا امینی از بدو تولد ـ  17 مهرماه  1379 ـ  مورد تهاجم ایدئولوژیک حکومت «جهادی زال‌ممد» قرار گرفت؛  ‌ پدر و مادرش ناچار شدند از نام «ژینا» برای وی صرفنظر کنند!   در شهریورماه 1401،   در گیرودار روضه و زوزه و ماتم شیعی‌ها برای «عرب سوسمارخوری که به طمع خلافت ترکید،»    ژینا امینی از سقز به شمال رفت و سپس راهی تهران شد.  وی در تاریخ 22 شهریورماه 1401، ‌ توسط گشتاپوی ارشاد دستگیر ‌شد و 3 روز بعد در بیمارستان جان ‌سپرد!   روز 26 شهریور‌ماه،   جنازة مهسا را تحت تدابیر شدید امنیتی در گورستان آیچی سقز دفن کردند؛  بر سنگ مزارش هر دو نام مهسا و ژینا نقش بسته.

 

نیازی نیست که بگوئیم سنگ مزار مهسا امینی هم به سنت رایج حکومت «روسپیان جهادی» مورد تهاجم قرار گرفته و تخریب شده است!   همچنین نیازی نیست‌که بگوئیم در داخل و خارج مرزهای کشور،  کاسبان مرگ و اهالی محلۀ «بخیه» که هر فرصتی را به ابزار بهره‌برداری و گسترش چرندیات‌شان مغتنم می‌شمارند،   قتل مهسا امینی را هم مورد بهره‌برداری‌های سیاسی قرار داده‌اند!  این اوباش،   شعار‌ غیرایدئولوژیک «زن،  زندگی، آزادی» را به شعارهای فاشیستی،  از قماش «مرگ بر دیکتاتور» و مزخرفات مطلق‌گرایان از قبیل «جنبش رهائی‌طلبانه» آلوده‌اند  ـ گویانیوز،  ‌مورخ 13 سپتامبر 2024.    از همه مهم‌تر اینکه،   اینان تلاش کرده‌اند با تخریب مهسا امینی، ‌  از او تصویر «معترض» و یا «مبارز سیاسی» ـ    کنیزالاسلام که در خدمت قدرت سیاسی است و چشم امید به دست «آقا» دارد ـ  ارائه دهند! 

 

حال آنکه  مهسا امینی «معترض» نبود؛   «تعلقات ایدئولوژیک» نداشت؛   بهتر بگوئیم،   «در خدمت قدرت» نبود!  مهسا امینی نه جرمی مرتکب شده بود،  نه فعالیت سیاسی داشت؛  یک زن رهگذر بود و حکومت زال‌ممد همانطور که می‌دانیم دشمن «زن» است.   این حکومت پوشالی ‌می‌خواهد با تهی‌کردن زن ایرانی از انسانیت،   او را مانند امثال نرگس محمدی و نسرین ستوده،   به کنیزالاسلام یا کارگر دکان‌ مبارزات سیاسی تبدیل کند!

 

بی‌دلیل نیست که همین حکومت،  هر چند دست به ابتیاع جایزۀ صلح نوبل برای نرگس محمدی زده،  از دریافت جایزۀ ساخاروف توسط خانوادة مهسا امینی ممانعت به عمل آورده.   خلاصه بگوئیم،  جهادی زال‌ممد و اوباشان وی حتی از پیکر بی‌جان این «زن» هم می‌هراسند. مهسا زنی است که منبع الهام تنها جنبش غیرایدئولوژیک در کشور ایران به شمار می‌رود؛  جنبشی برای زندگی!

 

و آفتاب نمی‌میرد!

(واصف باختری)