شنبه، مهر ۱۴، ۱۴۰۳

امت برحق و قوم برگزیده!

 



 

آمریکا با هدف مهار مسکو، یک سناریوی جدید و فرسوده به صحنه آورده!   سناریوئی با شرکت تخم و ترکة اسحاق هسته‌ای و داداش کوچیکه‌‌اش،  اسمعیل بالیستیک!  این سناریو هم حکومت پیزی افندی‌های شیعی را در ایران رستم صولت جلوه خواهد داد و ارعاب ملت ایران را تضمین می‌کند،  و هم به اسرائیل اجازه می‌دهد با مظلوم‌نمائی و لنگرانداختن در سنگر قربانی،  دامنة کشتار و تخریب و چپاول و بی‌ثباتی را در کل منطقه گسترش دهد.   باشد تا در این میانه،   واشنگتن با ایجاد اجماع  پیرامون توحش و تحجر اسلام،   شبکة فرسودة تروریسم ـ  اسلام سیاسی ـ  را نوسازی کرده و گسترش دهد.

 

در آستانة انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد،   و همزمان با وعظ و خطابة نتانیاهو در  79مین مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک ـ   خط و نشان کشیدن برای ایران با هدف جا انداختن پیزی ملایان ـ ، خبر رسید که در پی بمباران «منتسب به  اسرائیل»،   رهبر حزب‌الله ـ  حسن نصرالله و نیلفروشان،  یکی از سردارهای حکومت ملایان کشته شده‌اند.  در کمال تعجب،   نتانیاهو که ظاهراً فرماندۀ کل قواست و بر تمامی این عملیات نظارت دارد،   سفرش را در نیویورک نیمه‌کاره رها کرده،  سراسیمه به اسرائیل بازگشت!   علی روضه خوان هم در پستو قایم شد؛  5 روز عزای عمومی اعلام کرد،   و به عادت مرضیه وعدة «انتقام سخت» داد! چند روزی امت مسلمان در انتظار «انتقام سخت» سماق مکیدند تا اینکه بی‌بی‌سی،  مورخ 2 اکتبر سالجاری،   محمدقاطر خالیباف را بالای منبر فرستاد تا مومنان را بشارت دهد که «برنامۀ دور از انتظاری طراحی کرده‌ایم،‌  با لایحۀ حجاب و عفاف چنان ضربه‌ای به امپریالیسم آمریکا می‌زنیم که برق از چشم بن‌گوریون بپره!»  

 

در نتیجه،   قوۀ قضائیۀ ملایان چند ایرانی را در ملاء‌عام اعدام کرد تا همۀ ایرانیان معنا و مفهوم انتقام سخت علی روضه خوان را به درستی درک کنند!   و اما پرزیدنت زرشکیان و قافلة مفتخورها که با شعار «جانم فدای برجام» و با چندین هزار لوح «پلاستیکی» هخامنشی به ایران بازگشته بودند،   اینطرف و آنطرف جولان می‌دادند و به همه می‌گفتند:

 

«رهبران غرب ما را ناامید کردند؛   آن‌ها پس از قتل اسمعیل هنیه،   به ما قول داده بودند که اگر به اسرائیل پاسخ نظامی ندهیم،  آتش‌بس 21 روزه برقرار خواهد شد!»

منبع:  لبنان تایمز،   مورخ 29 سپتامبر سالجاری

 

البته طی 45 سال اخیر شاهد بوده‌ایم که از یک‌سو،   اعتماد کورکورانة این جماعت به ارباب مرز نمی‌شناسد،  و از سوی دیگر،  به صراحت دیده‌ایم که فرماندهان بلندپایة حکومت زال‌ممد همچون برگ خزان در عراق و سوریه و لبنان،  و حتی در ایران به زمین ریخته‌اند!   اسمعیل هنیه،   میهمان عالیرتبه زال‌ممد در تهران ترور می‌شود و ... و این حکومت خودفروخته آنقدر این جنایت را ناچیز می‌انگارد که نمایندة فلسطین در تهران ناچار می‌شود «اهمیت ترور رهبر حماس در خاک ایران» را به حکومت ملایان گوشزد کند!   

 

باری چند روز پس از ترور رهبر حزب‌الله لبنان توسط ارتش آمریکا،  ‌ به گزارش بوق‌های آمریکا و رعایا،   «حکومت ملایان 100،  200،  یا 300 فروند موشک بالیستیک به سوی اسرائیل شلیک کرد،  و اسرائیل هم به شهروندانش گفت در پناهگاه‌ها بمانند!»   از آنجا که خبر افزایش نیروهای نظامی آمریکا در منطقه با «قصۀ» این موشک‌پرانی تقارن یافته،   به استنباط ما اصلاً هیچ موشکی شلیک نشده؛  همان پیت‌حلبی‌های توخالی بودند که پاسداران دلار دفعۀ پیش هم شلیک کردند و به سوژة خنده و شوخی تبدیل شد.  و اگر هم موشکی در واقع به سوی اسرائیل شلیک شده،  کار شیعی‌ها نبوده!  

 

در هر حال پس از شلیک موشک‌های کذا به سوی اسرائیل،‌   و یک هفته پس از ترور حسن نصرالله،   «مقام معظم رهبری»،  یا همان علی روضه‌خوان را می‌بینیم که جهت تخلیة چاهک کاخ باکینگهام و مستعمرة سابق‌اش ـ  ایالات متحدۀ آمریکا ـ  در مصلای تهران بالای منبر می‌رود.   از حق نگذریم!   مقام معظم در امر تخلیة فضولات آنگلوساکسون‌ها سنگ تمام گذاشتند.   ایشان در گام نخست،   با یک چرخش زبان،   «ملت»  ـ  کثرت اقوام و مذاهب،  تاریخ و مرزهای جغرافیائی مشخص ـ  را حذف کرده،   واژۀ «امت» را از لیفة تنبان‌شان بیرون کشیده زیر دماغ نمازگزاران «محترم» گذاشتند.

 

واژۀ‌ «امت» همانطور که می‌دانیم،   همتراز «گلۀ گوسفندان» است.   تاریخ و مرزهای مشخص جغرافیائی ندارد!   فردیت و حریم خصوصی شامل حالش نمی‌شود،  و به ویژه   «امت» فاقد طبقة اجتماعی است!  به عبارت دیگر،  «امت» همان گلة گوسفند،  یعنی «جامعة بی‌طبقه توحیدی» است که پیشتر بنی‌صدر و دامادش،   مسعود رجوی نیز مبلغ آن بودند.  این واژۀ بیابانی و انسان‌ستیز همواره ورد زبان حکومت زال‌ممد و دیگر ایران‌ستیزان بوده،‌  و کاربرد ستراتژیک دارد؛ آنگلوساکسون‌ها می‌خواهند با «امت» برای خود «کمربند دفاعی» ـ سپربلا  و گوشت دم توپ ـ بسازند!  به همین دلیل علی روضه‌خوان در وقوقیۀ 4 اکتبر به «کمربند دفاعی از افغانستان تا یمن و از ایران تا غزه و لبنان و همه کشورهای اسلامی» اشاره کرده:

 

«[...]‌ باید کمربند دفاع،   استقلال‌طلبی و عزت را از افغانستان تا یمن و از ایران تا غزه و لبنان در همه کشورهای اسلامی،  محکم ببندیم.»

منبع:‌ایرنا،  مورخ 4 اکتبر 2024 ،‌ کدخبر: 85617074

 

نیازی نیست که بگوئیم شرط لازم و کافی برای «محکم بستن کمربند» کذا یکجانبه‌گرائی ـ نقض قوانین و مقررات حقوق بین المللی ـ  است!   همان کاری که اسرائیل و آمریکا  انجام می‌دهند.  اسرائیل با تکیه برمزخرفاتی ازقماش «ما قوم برگزیده هستیم و هیچ نهاد و سازمان جهانی حق ندارد برای ما تعیین تکلیف کند» دست به جنایت و تجاوز می‌زند.  گاوچران‌ها هم با  ادعای «برتری!»   شیعی‌‌ها  هم در این میانه، تروریسم را با شعار دهان پرکن «استقلال طلبی و عزت و...» توجیه ‌می‌کنند!

 

در راستای همین «کمربندسازی»،   مقام معظم در مرحلۀ دوم تخلیۀ فاضلاب آنگلوساکسون‌ها،   با تمجید از تهاجم تروریستی 7 اکتبر 2023 به جشنوارۀ‌ موسیقی،   به صراحت سناریوی مشترک آمریکا و اسرائیل جهت آشوب‌سازی در منطقه را مورد تأئید رسمی قرار دادند.  به این منظور،   علی روضه‌خوان بین احکام توحش اسلام ـ احکامی که  بر پیش‌فرض‌های قرون‌وسطائی متکی است ـ ،  و قوانین و مقررات بین‌المللی که مبنای حقوقی معاصر و انسان‌محور دارد‌،  هماهنگی دیده‌  و در نتیجه، خوشرقصی حماس برای اسرائیل و آمریکا را نیز به حساب «دفاع مشروع» گذارده‌اند!   پس از اثبات «شکمی ـ بیخ‌دیواری» ترادف میان دو مقولة متضاد ـ احکام اسلام و قوانین و مقررات بین المللی ـ ، ایشان به این نتیجه می‌رسند که جهانیان حق ندارند به عملیات 7 اکتبر اعتراض کنند:

 

«[...] احکام روشن دفاعی اسلام [...] بر اساس قانون اساسی و همچنین قوانین بین‌المللی،  دفاع ملت‌ها [...] از جمله ملت فلسطین در قبال مهاجمان و اشغالگران، کاملاً مشروع و دارای منطقی مستحکم است [...] و هیچ‌کس و هیچ مرکز و سازمان جهانی حق ندارد به آن‌ها اعتراض کند.»

همان منبع

 

بله همانطور که می‌بینیم قوانین بین‌المللی با عبارت مبهم «احکام روشن دفاعی اسلام» ترادف پیدا کرده!  در نتیجه هیچکس هم حق ندارد به آن اعتراض کند!  جالب اینجاست که رسوائی پیجرها فقط کمتر از دو هفته با یاوه سرائی‌های زال‌ممد فاصله دارد!   به عبارت دیگر، همانطور که مقامات «شین‌بت» هم پیشتر متذکر شده بودند،   10 هفته پیش از تهاجم 7 اکتبر 2023،‌   دولت اسرائیل از این طرح تروریستی اطلاع داشته،  و خودش را به «کوچۀ علی‌چپ» زده بود.   باشد تا بتواند برای شخم زدن نوار غزه و اخراج ساکنانش دلیل «محکمه‌پذیر» ارائه دهد!    بعد هم همانطور که شاهد بودیم،  آمریکا با وتوی قطعنامه‌های آتش‌بس شورای امنیت سازمان ملل،   زمینة مناسب را برای مجازات جمعی فلسطینیان و قتل‌عام آن‌ها فراهم آورد.

 

رسانه‌ها می‌گویند،   طی یک‌سال اخیر،   بیش از 40 هزار فلسطینی قربانی ماجراجوئی حماس و انتقامجوئی اسرائیل شده‌اند!   ولی فاجعه به این مختصر محدود نمانده.  طی یک‌سال اخیر، در حالی که اتحاد جماهیر نوکری و در ر‌أس‌شان دولت‌های مصر و ترکیه و جمکران،   به ایفای نقش تماشاچی مفتخر بودند،  حزب‌الله لبنان تنها تشکلی بود که از ساکنان غزه حمایت نظامی به عمل آورد!   البته ترور حسن نصرالله به حساب اسرائیل نوشته‌ شد به هیچ عنوان دلیل این حمایت‌ نبوده. در هرحال پس از این ترور،  آمریکا همان سناریوی فرسودۀ اسلام‌نوازی دوران جنگ سرد را این‌بار در قالب جنگ ایران و اسرائیل به صحنه آورده است.

 

این سناریو ضمن ارعاب ملت ایران،  از حکومت پیزی افندی‌های شیعی تصویر قدرقدرت ارائه  می‌دهد؛   به اسرائیل هم امکان می‌دهد به عنوان «قوم برگزیده» در سنگر قربانی لنگر اندازد و دامنة کشتار و تخریب و  چپاول و بی‌ثباتی را در کل منطقه گسترش دهد.  با این ترفند،   آمریکا ساکنان منطقه را پیرامون توحش و تحجر اسلام به اجماع خواهد رساند،   و شبکة فرسودة تروریسم ـ اسلام سیاسی ـ را نوسازی می‌کند.  این است دلیل افزایش نیروهای نظامی آمریکا در منطقه، یا بهتر بگوئیم افزایش تعداد متجاوز و جیب‌بر جهت پاسداری از «دولت‌چه‌های» دست‌نشاندة‌ واشنگتن،   و در رأس‌شان حکومت جهادی زال‌ممد،  جیره‌خوار سابق دستگاه پهلوی!

 

حکومت دست نشاندۀ جهادی زال‌ممد که 45 سال است با شعار «نبرد با آمریکا»،   به کشتار و سرکوب و تاراج ملت ایران اشتغال دارد،   طی این مدت از طریق تحمیل نماد بردگی به زن ایرانی و به راه انداختن جنجال و هیاهو پیرامون «حجاب»،   تلاش کرده ضمن محدود کردن حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی زن به یک تکه پارچه،   و به ویژه ایجاد ترادف میان «حقوق انسانی زن» و «حضور زن در جامعه»،  در واقع دستگاه استعماری پهلوی را به ارزش بگذارد!   شاهدیم که در این مسیر تحمیق مخاطب و تحریف حقوق زن،  ‌ از همراهی بوق‌های فارسی‌زبان استعماری نیز برخوردار است.

 

البته اشتباه نکنیم؛‌   رادیو فردا یا بی‌بی‌سی و شرکاء مسئولیت نمی‌پذیرند؛  ‌ این پروپاگاند استعماری را از زبان «دیگران» پخش می‌کنند.   به عنوان نمونه به سیمین بهبهانی ـ آخوند‌پرست و شعارسرای معروف و مرحوم ـ  تریبون می‌دهند تا حقوق زن را با «حضور زن» جایگزین کند.   مشتاقان آشنائی با بلبل‌زبانی‌های حاجیه سیمین بهبهانی می‌توانند به وبلاگ ناهید رکسان،‌  «همۀ زنان هیتلر!»  مراجعه فرمایند تا ما هم بپردازیم به اصل مطلب،  یعنی ترور حسن نصرالله در بیروت.

 

همانطورکه می‌دانیم روز جمعه 27  سپتامبر،   خبر رسید که در پی بمباران ارتش اسرائیل،‌ رهبر حزب الله لبنان به قتل رسیده.   بلافاصله نخست‌وزیر اسرائیل که منطقاً می‌بایست از خوشحالی با دم‌اش گردو بشکند،   ناچار شد سفرش را نیمه‌کاره رها کرده،   به اسرائیل بازگردد!   از عجایب روزگار اینکه،  حین قرائت بیانیة‌ مربوط به این عملیات «پیروزمندانه»،  چشمان سخنگوی ارتش اسرائیل از ترس «دو دو» می‌زد!   خلاصه معلوم نیست در 79مین مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک چه گذشته بود که ارتش آمریکا از بمب سنگرشکن در لبنان استفاده کرد،  و آن را به حساب ارتش اسرائیل گذاشت؟!   ولی مشخص است که بازنشستگی اجباری فرماندهان حزب‌الله ـ  همگی بالای 60 سال سن داشتند ـ  سیاست آنگلو‌ساکسون‌ها است.  روندی که به صورت موهن‌تر ـ  از طریق ترور و اخراج ـ  در ایران هم  به مورد اجرا گذاشته شده!

 

در پایان نیم نگاهی داشته باشیم به واکنش قابل پیش‌بینی شیعی‌ها به ترور حسن نصرالله!   نیازی نیست که بگوئیم در پی این ترور،   شیعی‌ها در داخل و خارج کشور دو گلة ابراهیمی خوشحال و غمگین تشکیل دادند.

 

گلة ابراهیمی به گروهی اطلاق می‌شود که با انسانیت و شعور و نزاکت بیگانه است!   گلة کذا می‌پندارد با  نابودی حسن نصرالله،   نگرش «سیاسی ـ اجتماعی‌»  وی نیز نابود خواهد شد!  حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست.  در نتیجه،   این «گلۀ ابراهیمی» یا همچون علی روضه‌خوان برای مرگ وی ماتم می‌گیرد،  یا عین رضاپهلوی این ترور را نمایه‌ای از پایان تروریسم انگاشته،   به قول معروف دلش خنک می‌شود!  در حالیکه،  حسن نصرالله قریب 3 دهه رهبری یک سازمان «سیاسی ـ نظامی» را  عهده‌دار بوده که پیش از وی هم وجود داشته،   و مسلماً پس از مرگ او نیز به موجودیت‌اش ادامه خواهد داد.   شادی و پایکوبی «قافلة بهائم»،   همچون سوگواری و روضه و زوزه‌شان،   فقط حماقت‌شان را آشکارتر ‌کرده است. 

 

آنچه در مورد حسن نصرالله ناگفته مانده و قابل توجه است اینکه وی برخلاف شیعی‌های «انقلابی» از قماش بنی‌صدر و خمینی و شرکاء،   اهل «تقیه و بخیه» نبود؛   گفتارش با  کردارش در تضاد قرار نمی‌گرفت!   فرزندانش را به فرنگ نفرستاده بود؛  نهال «آمریکن‌دریم» هم در دلش جوانه نزده بود!   در دوران رهبری وی،  طی جنگ 33 روزه،  ارتش اسرائیل برای نخستین بار در جنگ‌های منطقه‌ای مجبور به عقب‌نشینی شد و حکومت ملایان از وحشت عقب‌نشینی اربابش لال‌مانی گرفت ـ   وبلاگ «آفتاب در لبنان!»  حسن نصرالله،   همچنین با صراحت و بدون لاپوشانی استقبال غربی‌ها از خیزش «زن،  زندگی، آزادی» را مورد انتقاد قرار داده بود.   خلاصه بگوئیم حسن نصرالله که تربیت شدۀ یک خانوادة غیرمذهبی و فرودست بود،‌  و قریب سه دهه در جایگاه رهبری مهم‌ترین تشکل «سیاسی ـ نظامی» کشور لبنان قرار گرفت،  «هزار چهره» نداشت؛   از انسجام شخصیتی برخوردار بود.  و شاید به همین دلیل در میان مسیحیان سوریه و لبنان نیز محبوبیت داشت.   

 

لازم است به شیعی‌های «متمدنی» که همچون قبائل وحشی از ترور حسن نصرالله توسط آمریکا شادی می‌کنند بگوئیم،   این رفتار ضد اجتماعی و بدوی فاقد ارزش سیاسی است؛  توجیهی است سخیفانه از جنایت،  و تجلیلی است رذیلانه از جنایتکار!