...
در آمریکا، مخالفت دولتی با جنگ، همیشه در نقابی غیردولتی خود را مینمایاند. وقتی آمریکا پای در جنگ ویتنام گذاشت، سیاستگذاران آگاه بودند که این جنگ، چون دیگر جنگها، صرفاً برای «جنگ» است، یعنی برای افزایش بودجة نظامی. هدف اصلی، همان تأمین منافع صاحبان صنایع نظامی بود. وقتی در اواخر دهة 60، بوی شکست در جنگ ویتنام به مشام سردمداران رسید، سریعاً تظاهرات مخالفان جنگ در سراسر آمریکا به راه افتاد. در نتیجه، در پی انتخابات ریاست جمهوری، جانسون از حزب دمکرات، به عنوان رئیس جمهوری «جنگطلب» از کاخ سفید اخراج شده نیکسون، از حزب جمهوریخواه، با وعدة پایان دادن به این جنگ «ناخواسته»، پای به میدان گذاشت.
«متفکران» این شرایط چنین تحلیل میکردند که، تظاهرات «تودههای آگاه» موجب بازنگری در سیاستگذاریها شده است، و اینکه خسارت جانی و مالی فراوان جنگ ویتنام «مردم را خسته کرده است». اگر در دهة هفتاد، به دلیل شرایط حاکم ـ جنگ سرد ـ ، میتوانستند چنین داستانهائی را به خورد جهانیان دهند، و عدهای قصد القاء این امر را داشتند که، حساب دولت آمریکا از ملتاش جداست، امروز دیگر جائی برای اینگونه تحلیلها نمیتواند وجود داشته باشد.
همچنانکه در کشور انگلستان شاهد بودیم، در مورد جنگ عراق، با وجود «مخالفت بسیار شدید» در میان اکثریت بالائی از رأی دهندگان، در انتخاباتی که در پی آمد، همان دولتی به قدرت رسید که حامی و آغازگر جنگ بود. در بقیة کشورهای اروپای غربی نیز اوضاع چندان متفاوت نیست. پروندههای امنیتی همکاریهای آلمان و فرانسه، که در ظاهر مخالف جنگ بودند، و ارائة اطلاعات به اشغالگران عراق، امروز دیگر افشاء شده است. و در آلمان، حتی دولتی که در ظاهر مخالف جنگ بود، جای خود را به دولتی داده که رسماً از روز نخست، مخالفتی با جنگ نداشت. امروز باید این نکتة مهم را به یاد داشته باشیم که در اروپا و آمریکا، نه دولتها و نه ملتها، هیچکدام مخالفتی با جنگ ندارند، حتی اگر تودههای میلیونی در تظاهراتی گسترده بر ضد جنگ شرکت کنند.
اینبار نیز کفگیر سرمایهداری غرب به ته دیگ خورده، و این روزها شاهدیم که دوباره طبل تبلیغاتی «روشنفکران» به اصطلاح غیر دولتی آمریکا به صدا درآمده است. «روشنفکرانی» که سعی دارند، دوباره به ما جهان سومیها بقبولانند که دولت بوش، اعضای کنگرة آمریکا را «فریب» داده! که این دولت «یاغی»، تمام هماش افزایش بودجة نظامی بوده، و «مردمان خوب و کنگرة انسان دوست» آمریکا را اغفال کرده!
این داستان فریب و اغفال اعضای کنگره، انسان را به یاد عشق و عاشقیهای دخترخانمهای ایرانی در رژیم سابق ایران میاندازد. دوران عشق و عاشقی، اگر به همبستری پیش از «عقد و ازدواج» میانجامید، معمولاً معشوقه راهی دادگاه میشد، و از «عاشق» دلخسته رسماً شکایت میکرد، و به عنوان سند و مدرک هم میگفت: «اغفال شدم!» رأی دادگاه هم کاملاً مشخص بود، «اغفال کننده» باید «اغفال شده» را به عقد و ازدواج خود درمیآورد.
«متفکران» این شرایط چنین تحلیل میکردند که، تظاهرات «تودههای آگاه» موجب بازنگری در سیاستگذاریها شده است، و اینکه خسارت جانی و مالی فراوان جنگ ویتنام «مردم را خسته کرده است». اگر در دهة هفتاد، به دلیل شرایط حاکم ـ جنگ سرد ـ ، میتوانستند چنین داستانهائی را به خورد جهانیان دهند، و عدهای قصد القاء این امر را داشتند که، حساب دولت آمریکا از ملتاش جداست، امروز دیگر جائی برای اینگونه تحلیلها نمیتواند وجود داشته باشد.
همچنانکه در کشور انگلستان شاهد بودیم، در مورد جنگ عراق، با وجود «مخالفت بسیار شدید» در میان اکثریت بالائی از رأی دهندگان، در انتخاباتی که در پی آمد، همان دولتی به قدرت رسید که حامی و آغازگر جنگ بود. در بقیة کشورهای اروپای غربی نیز اوضاع چندان متفاوت نیست. پروندههای امنیتی همکاریهای آلمان و فرانسه، که در ظاهر مخالف جنگ بودند، و ارائة اطلاعات به اشغالگران عراق، امروز دیگر افشاء شده است. و در آلمان، حتی دولتی که در ظاهر مخالف جنگ بود، جای خود را به دولتی داده که رسماً از روز نخست، مخالفتی با جنگ نداشت. امروز باید این نکتة مهم را به یاد داشته باشیم که در اروپا و آمریکا، نه دولتها و نه ملتها، هیچکدام مخالفتی با جنگ ندارند، حتی اگر تودههای میلیونی در تظاهراتی گسترده بر ضد جنگ شرکت کنند.
اینبار نیز کفگیر سرمایهداری غرب به ته دیگ خورده، و این روزها شاهدیم که دوباره طبل تبلیغاتی «روشنفکران» به اصطلاح غیر دولتی آمریکا به صدا درآمده است. «روشنفکرانی» که سعی دارند، دوباره به ما جهان سومیها بقبولانند که دولت بوش، اعضای کنگرة آمریکا را «فریب» داده! که این دولت «یاغی»، تمام هماش افزایش بودجة نظامی بوده، و «مردمان خوب و کنگرة انسان دوست» آمریکا را اغفال کرده!
این داستان فریب و اغفال اعضای کنگره، انسان را به یاد عشق و عاشقیهای دخترخانمهای ایرانی در رژیم سابق ایران میاندازد. دوران عشق و عاشقی، اگر به همبستری پیش از «عقد و ازدواج» میانجامید، معمولاً معشوقه راهی دادگاه میشد، و از «عاشق» دلخسته رسماً شکایت میکرد، و به عنوان سند و مدرک هم میگفت: «اغفال شدم!» رأی دادگاه هم کاملاً مشخص بود، «اغفال کننده» باید «اغفال شده» را به عقد و ازدواج خود درمیآورد.
ولی، در مورد کنگرة آمریکا جریان درست بر عکس است. چرا که هر وقت یک دولت با هزار دوز و کلک به تأمین منافع صاحبان صنایع نظامی «همت» میگمارد، و این «همت والا» به افتضاح راه میبرد، آناً «روشنفکرانی» به ظاهر مخالف دولت، سرو کلهاشان پیدا میشود که چه نشستهاید: «این دولت نمایندگان "محترم" کنگره را اغفال کرده!» البته این تبلیغات به ظاهر «غیردولتی»، مستقیما «نکاح» به دنبال نمیآورد، هدف آن در واقع، «متارکه» دولت «اغفال کننده» و نمایندگان کنگره، جهت ازدواجشان با دولت «بیگناه» آینده است. دولتی که مسلماً، تا هنگام افتضاح دیگر، راه سلفاش را با صداقت ادامه خواهد داد، و به عنوان بهانه همیشه میتواند بگوید: «این شرایط را دولت قبلی ایجاد کرد، ما از همان روز اول مخالف جنگ بودیم!»
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت