فروید و سرزمین موعود
...
اخیراً سازمانی به نام قدس ابراز موجودیت کرده و قرار است در تهران هم دفتری دائر کند. هدف این سازمان ظاهراً حفاظت از «مسجد الاقصی و منافع اسلام و مسلمین» است! منافعی که در واقع نقابی است بر منافع استعمار غرب در منطقه، مسئلهای که اطمینان دارم هیچیک از «متفکران» جهان اسلام شهامت ابراز آنرا نخواهند داشت.
طی تاریخ، یهود ستیزی در غرب تبدیل به نوعی «طبیعت ثانویه» شده است. تا حدودی به خاطر مهملاتی که کلیسا به خورد مسیحیان داده، و مقداری هم به خاطر توحش ذاتی اروپائیها که از هر پدیده متفاوت به وحشت میافتند. البته این سادهاندیشی است که مسائل اروپا، و خصوصاً ظهور هیتلر را بتوان در این «مختصر» تحلیل کرد. ولی به صراحت میتوان گفت که، سرمایهداری غرب، هیچ تضادی با نازیسم نداشت، اشکال از آنجا شروع شد که پیروزی ارتش سرخ بر ارتش آلمان حتمی مینمود، و همین باعث «بیداری وجدان» محافل سرمایهداری آمریکائی، انگلیسی و نهاتیاً غربی شد. آنزمان که قرار شد به قربانیان جنایات نازیها رسیدگی شود، کولیها و دیگر گروههائی که «جامعه موعود» میبایست از وجودشان پاک گردد، نادیده گرفته شدند. چرا؟
هیچکس به این پرسش پاسخی نمیدهد. ولی میتوان حدس زد که چرا یهودیان به «ابزار ایدهآل» استعمار غرب تبدیل شدند. دستآوردهای یهودیان برای جامعه بشری، در زمینههای مختلف علمی غیرقابل انکار است. غنای فرهنگی یهودیان، ثروت یهودیان و تنفر اروپائیهای مسیحی از آنان، همه و همه دست به دست یکدیگر دادند، تا پس از جنایات هیتلر، غرب یکبار دیگر، یهودیان را سپر بلای منافع استعماری خود سازد.
حال میتوان دریافت، چرا سرمایهداری غرب به تبلیغ برای «تئودور هرتزل» پرداخت. اسکان یهودیان در سرزمین موعود هرتزل، منافع صاحبان صنایع نظامی در غرب را تضمین میکرد. حال آنکه ایجاد یک کشور یهودی در سرزمین مهاجر نشینی چون آرژانتین نه تنها تنش مورد نیاز استعمار را تامین نمیکرد که به دلیل رشد و توسعه حاصل از حضور یهودیان در صلح و آرامش، یک کشور یهودی میتوانست رقیب سرمایهداری مسیحی شود.
حال میتوان دریافت چرا زیگموند فروید، در اوج شهرت، از سازمان صهیونیستی «کهرن هجهسد»، حمایت نکرد. این سازمان در سال 1930، از فروید و دیگر مشاهیر یهودی اروپا تقاضا کرده بود به ممانعت اعراب از دسترسی یهودیان به دیوار ندبه، و اجرای مراسم مذهبیشان در اورشلیم، اعتراض کنند. فروید، در پاسخ به این سازمان، نوشت، ایجاد «میهن یهودی» در سرزمینی که مقدسات تاریخی مسیحی و اسلامی دارد، عاقلانه نیست. ولی میدانم که نظر من حمایت ثروتمندان و اشتیاق تودههای مردم را بر نمیانگیزد.
فروید خود یهودستیزی را تجربه کرده بود. فروید در وین، چند سال ساکن خیابان «برگشتراسه» بود، همان خیابانی که هرتزل نیز در آن سکونت داشت. ولی فروید و هرتزل هرگز یکدیگر را ملاقات نکردند. کتاب تعبیر رویاهای فروید، سه سال پس از کتاب هرتزل منتشر شد. اولی انقلابی در علوم انسانی به پا کرد و راه بر علم روانکاوی گشود، ولی دومی، ابزار تداوم منافع گروهی شد، که دست در دست نازیها، یهودیان را به اردوگاههای کار اجباری روانه کرده بودند.
امروز، دیگر فروید وجود ندارد. ولی تعداد «هرتزلهای» مسلمان و یهودی رو به افزایش است. اگر تا دیروز، حمایت بی قید و شرط سرمایهداری غرب از حاکمیت اسرائیل، تداوم تنش در منطقه را تامین میکرد، امروز باید با حمایت از فلسطینیها، و سازمانهای «تندروئی» که نتیجة «انتخابات و آرای عمومی نیز هستند» به این تنش تداوم بخشید.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت