پنجشنبه، آذر ۲۳، ۱۳۸۵


مزدوری و پرروئی!
...
پادوهای حکومت جمکران بر اثر تکرار شعارهای پوچ خود باور کرده‌اند که در حکومت اسلامی انتخابات هم می‌تواند وجود داشته باشد! از آنجمله است، حکایت «ماشاالله شمس‌الواعظین» که اخیراً به عنوان «مخالفت» با حکومت جمکران، حین مصاحبه با یک خبرنگار فرانسوی، «کراوات» هم زد، و ثابت کرد که مبارزاتش برای دموکراسی خیلی جدی است!

واقعاً باید به این «شمس الواعظین» گفت: «ماشاالله»! که به تنهائی «شمس» وعاظ هم هست! چون در وعظ همچون آفتاب تابان می‌درخشد! و بابت همین «درخشش» در امر وعظ، باید به ایشان ماشالله را گفت، که چشم بد، از وجودشان دور باشد! چون ایشان روز 22 آذرماه سالجاری، خبر «خودکشی» ما تحریم‌کنندگان «خیمه شب بازی» را به آفتاب نیوز دادند! نمی‌دانستم خودکشی کرده‌ام، ولی اگر یکی از «بوق‌های اصلاح طلب» چنین می‌گوید، مسلماً حق دارد! چون در ایران، اصولاً همیشه «حق» با فعلة استعمار است!

«شمس‌الواعظین» را در این وبلاگ از این پس «واعظ» می‌نامم، تا وقت کمتری «تلف» شود. بله ایشان در ادامه وعظ، حق و حقوق مردم را تعیین کرده، امر فرموده‌اند که مردم به «حقوق» خود عمل کنند! در غیر اینصورت، وضعیت 28 سال اخیر ادامه خواهد یافت:

«رأی دادن جزو حقوق مردم است که باید به آن عمل کنند [...] در غیر اینصورت برخی به جای آنان تصمیم می‌گیرند و هرکاری که دلشان خواست انجام می‌دهند![...] کسی که در انتخابات شرکت نکند خود را از حق حیات محروم نموده است»


بله ایرانیان عزیز! اگر تا امروز برخی هرکاری دلشان خواسته انجام داده‌اند، فقط به این دلیل بوده که شما در انتخابات فردا شرکت نکرده‌اید! مثلاً روزی که ساواک، گلة لات و اوباش را به دروازة سفارت آمریکا هی کرد و هر شب از تلویزیون مشتی اراذل، «سند و مدرک» سازشکاری این و یا آن «شریک حکومت» را برایتان رو می‌کردند، و «افشاگری‌ها» می‌نمودند، به دلیل تحریم انتخابات فردا بود! و یا هنگامی که رسانة کیهان، ارگان «کوکلوکس‌کلان‌های» آن سوی آتلانتیک، هر روز نام ده‌ها اعدامی را منتشر می‌کرد، به این دلیل بود که بازجوها می‌دانستند آن‌ها، انتخابات فردا را تحریم خواهند کرد، و اینچنین خود را نیز از حق حیات، محروم! بی‌جهت نیست که آقای «واعظ» در کیهان به شغل شریف «قلم مزدوری» اشتغال داشت! آقای «واعظ» و شرکاء می‌دانستند دلیل حاکمیت مشتی تیغ‌کش و باجگیر سرگذر بر ملت ایران، این است که همین ملت خوب می‌داند برگزاری انتخابات در این حکومت دست نشانده، یک شوخی زننده است، و کسی که به جرگة چنین شوخی زننده‌ای وارد شود، فقط به شخص خود توهین خواهد کرد. ولی کسانی که با هر نفسی که می‌کشند، دوبار «شکر» استعمار بجای می‌آورند، با چنین سخنانی بیگانه‌اند. آقای «واعظ» نه تنها دلائل تحریمی‌ها را نمی‌پذیرند، که مانند ارسطو به «طبقه بندی» آنان نیز پرداخته، می‌گویند یک عده بی‌تجربه‌اند و یک عده مخالف نظام:

«دلائل تحریمی‌ها قانع کننده نیست [...] نیروهائی که در انتخابات شرکت نمی‌کنند دو دسته هستند یک دسته فاقد تجربه سیاسی میباشند و دسته دیگر نیز با پایه های نظام جمهوری اسلامی مخالفند»


چه وقاحت و چه کشف بزرگی! مدت‌هاست که «تجربة سیاسی» در ایران، در ترادف با مفاهیم دیگری قرار گرفته: صدور فتوا جهت حفظ منافع رژی تنباکو، تیغ کشی در سن 16 سالگی، سوقصد به جان نخست وزیر، همکاری با ساواک و همزمان، برافراشتن پرچم مبارزه با حکومت پهلوی و ... بله! آقای «واعظ» حق دارد، ما «فاقد» چنین تجربه‌های سیاسی‌ای هستیم! و با پایه‌های نظام تحجر و توحش اسلام و همة ادیان ابراهیمی هم مخالف‌ایم. چرا که پایة این نظام استعماری است، و نهادن نام «جمهور» بر حکومت «توحش ـ تحجر»، نشانه این است که استعمار، «جمهور» را برای ملت ایران، در چارچوب توحش اسلام ‌می‌خواهد. به عبارت دیگر، «آفتاب آمد دلیل آفتاب»

در واقع برای استعمار اهمیتی ندارد، نظام حاکم بر ایران جمهوری باشد یا سلطنتی، آنچه اهمیت دارد این است که کدام نظام بهتر می‌تواند زمینة چپاول و غارت او را فراهم آورد. و این امر، حکومت هرچه باشد، جمهوری یا سلطنتی، تا زمانی که بنیاد مذهب ایران سرسپردة استعمار باشد، تداوم خواهد یافت.

در مورد تشکیلات «سیاسی ـ اسلامی» در منطقه، پیشتر هم نوشتم. گفتم که استعمار انگلیس با پایه‌گذاری «اخوان المسلمین»، در واقع تیشه به ریشة بنیاد اصلی ملت‌های منطقه زد، چرا که به مذهب، به عنوان اساسی‌ترین و مهم‌ترین بنیاد در جوامع سنتی حمله‌ور شد. و متاسفانه ملت‌های منطقه همه در ردة جوامع سنتی قرار می‌گیرند. یعنی جوامعی که روند طبیعی صنعتی شدن را نپیموده‌اند. در این جوامع هیچ بنیادی پا بر جا نمی‌ماند. بهترین تصویر از جوامع منطقه، تصویر شن‌های روان است. طبقات اجتماعی ثباتی ندارند. اگر ایران را مثال بزنیم، با هر براندازی، پیرامون حاکمیت نوین ـ که از مبتذل‌ترین گروه‌های اجتماعی تشکیل شده، یک طبقه متوسط و یک طبقه مرفه نوین تشکیل می‌شود. همگی اینان سعی در تقلید از طبقه‌ای دارند که در گذشته بر آنان حاکم بوده. حتی زنان متعلق به این گروه که ناچار به رعایت حجاب شده‌اند، از هر فرصتی جهت «کشف حجاب» استفاده می‌کنند. هر جا که اطمینان داشته باشند خبرچین‌های سفارت آنان را نخواهند دید: در پارک‌ها و و استخرهای مجتمع‌های خصوصی مسکونی، زنان حکومتی را از آرایش تند و ظاهر عجایب‌شان به سادگی می‌توان شناسائی کرد. چند ساعتی خود را در امنیت «اندرونی» می‌بینند و ظاهرسازی‌های معمول را کنار می‌گذارند. ولی اگر همة جمکرانی‌ها ظاهرسازی را کنار بگذارند، اکبر هاشمی چنین نخواهد کرد! سرداراکبر که تاکنون در چند کودتای نان و آبدار مانند نوژه، سیزده آبان، عزل بنی صدر و بر کناری منتظری شرکت داشته، و اخیراً هم با «افشاگری» قصد به راه انداختن کودتای جدیدی را داشت، روز پنجشنبه، همان روزی که خامنه‌ای را شخصاً از رهبری اخراج کرد، در جمع روحانیون شهر ری، ‌در مورد «کودتای صدر اسلام» نیز «افشاگری» کرده و پس از اعلام شکست استکبار جهانی ، به «کودتاچی‌ها» هشدار داده و گفته:

«امروز استکبار جهانی و دشمنان[...]که از نقش روحانیت [...] غافل هستند تلاش می‌کنند مانند صدر اسلام جوامع اسلامی و شیعی را با کودتای خزنده [...] از این پشتوانه عظیم محروم کنند»


بله امثال اکبر هاشمی، در ایران فراوان‌اند. کسانی که با حمایت استعمار یک‌شبه از زباله‌دان به حاکمیت می‌رسند، و به اصطلاح «از سر خود به در می‌روند»! اکبر هاشمی، هم فراموش کرده از کجا آمده، و هم فراموش کرده که دیگران فراموش نکرده‌اند اکبربهرمانی کیست! امروز، اکبر هاشمی، هم تاریخ «صدر اسلام» می نویسد، هم تاریخ مشروطه، هم تاریخ خدمات و فداکاری‌های روحانیت و هم «نمک ناشناسی» کرده به سرور خود «رضامیرپنج» تهمت «لائیسیته» می‌زند! وی در ادامه سخنان خود افزوده:

«روحانیت مطمئن‌ترین پناهگاه برای مردم است [...] و هرجا که مردم با دشواری و مشکل مواجه شدند، علمای دین و روحانیت برای رهایی آنها وارد میدان شدند و جریان روحانیت و مردم همواره در کنار یکدیگر قرار دارند.[...] رضا خان[...] تلاش کرد[...] حکومت غیر دینی بنیان نهد[...]»
منبع: آفتاب نیوز

اگر نگاهی به تصاویر آخوند کاشانی در کنار شعبان جعفری، پس از کودتای 28 مرداد بیفکنیم، متوجه خواهیم شد، اکبر هاشمی هنگام به کار بردن عبارت «روحانیت و مردم همواره در کنار یکدیگر قرار دارند»، به کدام «روحانیت» و به کدام «مردم» اشاره دارد! و متوجه خواهیم شد آن‌ها که جهت «حفظ آزادی‌ها»‌ و رأی دادن به اکبر بهرمانی، قلم می‌زدند و می‌زنند، سر در کدام آخور دارند.

یکی از بازماندگان آشویتس می‌گفت، تمام سعی ما این بود که خود را حفظ کنیم، چون می‌دانستیم که آن‌ها (نازی‌ها)، حضور ما را، حتی در اسارت نیز بر نمی‌تابند. و امروز نیز، ما تحریم‌کنندگان انتخابات نمایشی جمکران، که با پایه‌های این حاکمیت استعماری هم مخالف‌ایم، حتی در تبعید، تمامی تلاش خود را برای تداوم حضور خود به کار خواهیم بست. شرکت گسترده «مردم» در «انتخابات» هرچه باشد، نتیجة این مضحکه هر چه باشد، پیروزی از آن ملت ایران خواهد بود. آنکه خود را از حق حیات محروم نموده، تحریم کننده این انتخابات نیست، مزدوران استعمار‌اند.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت