پروپاگاند و تصویردلپذیر!
...
واژة «پروپاگاند»، مشتق از فعل لاتین «پروپاگاره»، و به معنای لغوی «تکثیر» از طریق قلمه زدن است! در صور مجازی، این واژه را به معنای گسترش و پخش عقاید سیاسی، مذهبی و فرهنگی، جهت کسب حمایت و پشتیبانی، یا گرویدن به یک مرام و مسلک به کار میبرند.
«پروپاگاند» در واقع همان «استراتژی ارتباطات» است. و ایجاد ارتباط همواره دو سویه است. به این ترتیب که پیامی میفرستند، تا پاسخی دریافت کنند. پیام را حاکمیت میفرستد، تا پاسخ مطلوب را دریافت کند. و حاکمیت، به عنوان مجموعهای سیاسی و نظامی، استراتژی ارتباط را جهت هدایت افکار عمومی در مسیر برداشت «مطلوب» از وقایع و عملکرد شخصیتها به کار میبرد! «پروپاگاند» برای قدرت سیاسی و نظامی همان است که آگهی تجارتی برای بخش خصوصی. با این تفاوت که در این راستا قصد فروش کالا ابداً در میان نیست. «پروپاگاند» جهت متقاعد کردن مردم به پیروی و پذیرش یک تفکر، یک مجموعه ارزشها، و یا بسیج افکار عمومی، یا تغییر یک نگرش در سطح جامعه صورت میگیرد.
به طور کلی «پروپاگاند»، هنر پخش اطلاعات و اخبار «جانبدارانه» واقعی یا دروغین، در مقیاسی وسیع است. فناوریهای «پروپاگاند» مدرن با استفاده از شناخت در زمینة روانشناسی و ارتباطات به «پروپاگاندیست» امکان میدهد که با تهییج احساسات مردم، استدلال و قضاوت منطقی را منزوی کرده، جمع را مانند گلة گوسفند به مسیر دلخواه «هدایت» کند.
مفهوم مدرن پروپاگاند، به آغاز جنگ جهانی اول باز میگردد. هدف «پروپاگاندیست» منحرف کردن، و هدایت افکار عمومی در مسیر تأمین منافع گروه خاصی است. «پروپاگاند»، در عمل مکمل «سانسور» است. به عبارت دیگر، «سانسور» و «پروپاگاند» دو سوی سکة «هدایت» افکار عمومیاند. سانسور خبر را پنهان میکند، یا فقط قسمت ویژهای از خبر را در دسترس میگذارد، حال آنکه «پروپاگاند»، همزمان با «تکثیر» خبر، بر تحریک احساسات نیز تکیه دارد. به زبان سادهتر، سانسور کمبودی را ایجاد میکند، تا «پروپاگاند» بتواند آن را به دلخواه «جبران» کند! «سانسور» و «پروپاگاند» دو قطب استراتژی «سلطه» بر افکار عمومی در جوامع معاصراند. «پروپاگاند» بجای توضیح و متقاعد کردن منطقی، از طریق انحراف یا ایجاد «ابهام» سعی بر کشاندن مردم به مسیرهای ویژهای دارد. در این میان، به عنوان نمونه به «پروپاگاند» جنگ میپردازیم.
«پروپاگاند» جنگ سعی تمام دارد تا از دشمن «چهرهای کاملاً غیرانسانی» ارائه دهد، تا بتواند در مردم ایجاد نفرت کند. و در این مسیر بسیاری از «دادهها» از قلم میافتد، و یا به دروغ اعمالی به دشمن نسبت داده میشود. پروپاگاند جنگ همچنین در ایجاد شک و تردید تلاش میکند، تا مردم به دلیل فروافتادن در «ابهام»، و جهت رفع تردید، به ناچار، با آغوش باز «پروپاگاند» را پذیرا شوند. پروپاگاندی که از سوی منبع شناخته شده یا «موثق» پخش میشود، «پروپاگاند سپید» نام دارد. پروپاگاندی که از منبع به «ظاهر» دوست، ولی در واقع دشمن، پخش میشود، «پروپاگاند سیاه» نام دارد. و «پروپاگاند خاکستری»، متعلق به منبع به ظاهر بیطرف و در واقع دشمن است! اما «پروپاگاند»، فعالیت انسانیای است، که سعی تمام دارد تا «رد» پائی ملموس از خود بر جای نگذارد. و فنآوریهای پروپاگاند از قوانین خاص علمی و روزنامه نگاری پیروی میکنند. «پروپاگاند جنگ» یک منشور ده مادهای دارد: که بر «روح همکاری گروه»، و «مهندسی باوراندن» استوار شده:
1 ـ باوراندن این امر که ما جنگ نمیخواهیم
2 ـ که طرف مقابل مسئولیت آغاز جنگ را برعهده دارد
3 ـ که از نظر «اخلاقی»، طرف مقابل محکوم است.
4 ـ که جنگ ما اهداف والائی دارد
5 ـ که تنها دشمن مرتکب اعمال جنایتکارانه میشود، و نه ما
6 ـ که تلفات دشمن به مراتب از تلفات ما بیشتر است
7 ـ که خدا با ماست
8 ـ که جهان هنر و فرهنگ مبارزة ما را تأئید میکنند
9 ـ که دشمن از سلاحهای غیرمتعارف استفاده میکند، و نه ما!
10 ـ که کسانی که در موارد فوق تردید دارند، یا خیانتکاراند، یا قربانی فریب طرف مقابل. چرا که دشمن، بر خلاف ما که اطلاعات صحیح میدهیم، «پروپاگاند» میکند!
بد نیست بدانیم که «پروپاگاند» مختص دوران جنگ نیست، و همواره در جریان است؛ هر چند در دوران جنگ تشدید میشود. در حالت عادی «پروپاگاندها»، از طریق پخش پوسترهای تبلیغاتی، تصاویر بسیج جوانان جهت اعزام به کشتزارها، اختراع آمار سراسر دروغ از تولیدات استراتژیک کشاورزی، به ویژه تولید گندم؛ تظاهرات خودجوش، رژههای نظامی، تحریف پیاپی وقایع تاریخی در کتابهای آموزشی، ارائة «تصویر دلپذیر» از حکومت، شستشوی مغزی جوانان در مدارس و دانشگاهها، توسل به رادیو و تلویزیون، پخش سرودهای «ملی» و «مذهبی»، فیلمهای مکتبی، تبلیغ جهت «هنرمتعهد»، ستایش از قهرمانان ساختگی و ... مردم را هدف قرار میدهد. ولی مهمترین اصل «پروپاگاند» ایجاد «ترسی» فراگیر در جامعه است. زمانیکه عامل «ترس» فراگیر و اجتماعی شود، قادر است، مانند هر پدیدة دیگر گروهی، در مسیر «تشدید» خود حرکتی مداوم ایجاد کند! و گروه وحشتزده، به صورتی کاملاً منفعلانه، «اخبار» را دریافت کرده، و پذیرای آن میشود. به این گروه هر چه بخواهند، میباورانند، و این عمل در شرایط حاکمیت «ترس فراگیر اجتماعی»، به سادگی صورت میپذیرد.
بجز «ارعاب»، که بهترین شیوه جهت هدایت افکار عمومی است، شیوههای دیگری وجود دارد، که از طریق آنها میتوان «پروپاگاند» را به پیش برد. به عنوان نمونه، توسل به شخصیتهای محبوب یا قدرتمند جهت پشتیبانی از فرد یا یک ایدة خاص. این شیوه را در روزهای اخیر میتوان در مطالب سایت «رعایای الیزابت دوم»، جهت تبلیغات برای «عرفان» به عنوان «ایدئولوژی سیاسی» مشاهده کرد. البته اینهمه، تحت عنوان اینکه، «عشق» بر دیدگاه مولوی حاکم است. ولی کسی که مثنوی و دیوان شمس را نشناسد، نمیداند که «عشق» کذا، همانقدر خشونت و توحش در خود دارد، که «بخشندگی» و «مهربانی» خداوند ابراهیم! نمونة دیگر توسل به چهرههای معروف را میتوان به طور مثال، در مطالب کیهان مورخ 7 مهرماه سالجاری مشاهده کرد.
در این مطلب، پاسدار شریعتمداری با توسل به «برنارد شاو» و حکایت مجسمة آزادی، قصد دارد این ایده را القاء کند، که «آزادی» در ایالات متحد مرده! حال آنکه با وجود شرایط ویژهای که در ایالات متحد حاکم است، و علیرغم پائین بودن سطح فرهنگ اجتماعی، بیشترین آزادیهای فردی، اجتماعی و سیاسی را هنوز در قوانین ایالات متحد مییابیم. بله، پاسدار شریعتمداری که اخیراً «نیویورک تایمز» هم برایاش دست به تبلیغات زده، با نقل قولی از «برنارد شاو»، از نبود آزادی در ایالات متحد داد سخن میدهد، حال آنکه، اگر «برنارد شاو» در تأئید ایالات متحد سخنی گفته باشد، پاسدار شریعتمداری از نقل آن خودداری خواهد کرد. و از سوی دیگر، نویسندة این وبلاگ، اصولاً هیچ ارتباط منطقی میان شخص «برنارد شاو» و پاسدار شریعتمداری نمیبیند. اگر همین «برنارد شاو» با شخصیت به اصطلاح فرهیختهای چون پاسدار شریعتمداری برخورد میکرد، مسلماً از حضور ایشان، بیرون از قفس باغ وحش به حیرت زیادی دچار میشد. بله، بازگردیم به «پروپاگاند» خودمان، جهت ارایة تصویر دلپذیر و ضدآمریکائی از نوکران جان برکف آمریکا!
در پی اظهارات «برنار کوشنر» در عراق، احمدی نژاد هم، در شرکت سهامی سازمان ملل، ضمن دم جنبانی برای اربابان، خواهان خروج نظامیان آمریکا از عراق شد. و امروز اردوغان هم به اردوگاه نوکران ضدامپریالیست آمریکا ملحق شد؛ ایشان تقاضای عاجزانة احمدی نژاد را یک بار دیگر تکرار کردند! البته اردوغان تأکید کرد که خروج بر طبق یک جدول زمانبندی شده انجام پذیرد. و «حنا زرچوبه» در ادامة دمجنبانی اردوغان، مخالفت شدید «رابرت گیتس»، وزیر دفاع ایالات متحد را با این «پیشنهاد» ضدامپریالیستی اعلام داشت. بله، به این ترتیب، هم اردوغان و هم احمدینژاد که هنگام تهاجم نظامی به عراق هر دو «خفقان» گرفته بودند، اینچنین به شیرین زبانی پرداختهاند، تا «حنا زرچوبه» بتواند هم خواست اربابان را به عنوان مبارزات ضدامپریالیستی اینان به مردم سرکوب شدة ایران و ترکیه «حقنه» کند، و هم واردات تجهیزات نظامی از آمریکا را هم به حساب پیشرفتهای سپاه پاسداران بنویسد!
امروز، «حنا زرچوبه» در چارچوب همین «پروپاگاند»، جهت کسب وجهه برای تشکل استعماریای به نام سپاه پاسداران، اعلام میکند، «خلیج فارس» تحت کنترل «هدهدهای» ایران است. بله نیروهای بسیار متخصص سپاه، به تنهائی یک سیستم راهاندازی کردهاند که «پچ، پچ» ماهیها و زمزمة مرجانهای خلیج فارس را هم کنترل میکند، چه رسد به ناوگان اتمی آمریکا! و این سیستم گویا با استفاده از دوربینهای بسیار، بسیار پیشرفته، به صورت 24 ساعته، اطلاعات را «آنلاین» برای مراکز مربوطه ارسال میکند! به ادعای «حنا زرچوبه»، سپاه پاسداران هرگونه تردد شناور و هواپیما و مرغ و ماهی را هم زیر نظر دارد! و خلیج فارس و تنگة هرمز را با عدسی دوربینهای پیشرفتهاش حتی در شب تیره و تار هم «تماشا» میکند. ولی میدانیمکه دوربینهای کذا همه با ارز حاصل از فروش نفت «وارد» شدهاند، و اگر نقصی پیدا کنند، تکنیسینهای کشور فروشنده این دوربینهای «بسیار پیشرفته» میباید «قدم رنجه» کرده، آنها برای «برادران» قابل استفاده کنند. ولی از این گذشته، به فرض محال که پاسدار جماعت دوربین پیشرفته هم ساخته باشد ـ فرض محال که محال نیست، با تماشای تردد مرغ و ماهی در خلیج فارس چکار میخواهند بکنند؟ آنچه اهمیت دارد، «کنترل نظامی» بر خلیج فارس است، نه تماشای رفت و آمد کشتیها و هواپیماهای آمریکائی! و کنترل نظامی بر خلیج فارس را هم در حال حاضر همان آمریکا اعمال میکند. پس میباید نتیجه گرفت که، برادران جان بر کف سپاه، با خرید این دوربینها، آرزوی «تماشا» و «تحسین» تجهیزات آمریکائی از دلشان در خواهد آمد؟!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت