عرفان و دندان!
...
در وبلاگ «لات و دیالوگ» گفتیم که جنگ نیز در مقام خود نوعی «دیالوگ» است، چرا که عملکرد جنگ، همانند عملکرد کلام، کنش و واکنش در ارتباط با «واقعیت» است. در این راستا میتوان تبلیغاتی را که اخیراً سایت «بیبیسی» برای رسانة کیهان به راه انداخته، و تبلیغات «رادیو زمانه» را برای «عرفان» مورد بررسی قرار داد. میدانیم که صاحبان صنایع نظامی هلند، از اربابان «بیبیسی» به مراتب جنگ پرستتراند، چرا که منافع بیشتری از جنگ میبرند. اینان اخیراً نیز از گزافهگوئیهای «برنار کوشنر» پشتیبانی فراوان کردند. ولی از آنجا که شبکة جنگ پرستان اروپائی به بن بست رسیده، به ناچار دست به دامن ریزهخواران خود در جمکران شدهاند. و در این چارچوب است که «اسلام» و «عرفان»، که از نخستین روزهای جنگ ایران و عراق ابزار تبلیغات استعمار شده بودند، بار دیگر در این رسانهها به موضوع روز تبدیل میشوند. ولی «اسلام»، به عنوان «زبان حکومت»، و «عرفان»، به عنوان زبان احتمالی «حاکمیت جایگزین»، هر دو به زینت «ابهام» آراستهاند. دلیل حمایت تبلیغات استعماری از «عرفان» نیز فقط وجود عامل «ابهام» است. همچنانکه پیشتر گفتیم، «مثنوی معنوی»، علیرغم عظمت ادبی و عرفانی، در مقام پایة یک حکومت میتواند، به مراتب از قرآن سرکوبگرتر شود. چرا که ابهام در «عرفان»، به مراتب از ابهام قرآن فراتر میرود. از این جهت، «عرفان» میتواند جنگی به مراتب گستردهتر از جنگ ایران و عراق به راه اندازد.
و تنها گزینهای که استعمار غرب برای ملت ایران میپذیرد، همان جنگ است. جنگی که مانند جنگ ایران و عراق، بدون وجود حاکمیت سرکوب نمیتواند آغاز شود، و نمیتواند تداوم یابد. جنگی که ریشه در «ابهام» مذهب دارد. پیشتر گفتیم که «زبان دموکراسی»، زبان تعادل است. زبانی که خارج از دو قطب افراط، یعنی ابهام «الهی» و زبان ابهام «غریزی» قرار میگیرد. از این رو است که استعمار با تمام قوا سعی بر تحمیل «زبان افراط» بر ملت ایران دارد. و به همین جهت، پس از استقرار حاکمیت توحش اسلامی، و آغاز جنگ استعماری با عراق، صداوسیمای جمکران اقدام به پخش «تفسیر مثنوی» توسط سروش و «استاد» جعفری کرد. به این ترتیب «زبان سرکوب» که زبان حاکمیت بود، همزمان، زبان حاکمیت جایگزین، یا «زبان عرفان» را نیز تبلیغ میکرد. زبان حکومت اسلامی ریشه در «ابهام» حکومت، و «ابهام» حاکم بر روابطاش با اربابان غربی دارد، همچنانکه زبان «عرفان» نیز زبانی است سراسر «ابهام». تنها تفاوتی که عرفان با اسلام دارد این است که دین یک پدیدة «جمعی» است، حال آنکه عرفان، پدیدهای است «فردی»! و فعلة فاشیسم نیز به شیوة مرسوم، قصد مخدوش کردن مرزهای دین اسلام، به عنوان پدیدهای جمعی، و عرفان، در مقام پدیدهای فردی را دارند!
در این راستا، همزمان شاهد طبل زدن آنگلوساکسونها در «نیویورک تایمز» و «بیبیسی» برای جنگ در خلیج فارس و، تبلیغات ایالات متحد و فرانسه در راه «عرفان» هستیم. به یاد داریم که چندی پیش سخنان «برنار کوشنر» هیاهو و جنجال به پا کرد. و در پی اعتراض رسمی روسیه، کوشنر ناچار به پس گرفتن سخنان خود شد. گفتیم که جبهة غرب از هنگام شکست اسرائیل درلبنان، سیر قهقرائی میپیماید. امروز جنگ طلبان آنگلوساکسون، که نمیتوانند متحد خود، فرانسه را در خط مقدم جبهه قرار دهند، به ناچار دست به دامان نوکران خود در حکومت اسلامی شدهاند، و از زبان پاسدار شریعتمداری، سرپرست کیهان، اهداف واقعی خود را بیان میکنند. رسانة کیهان، همانطور که پیشتر گفتیم، بلندگوی تبلیغاتی کوکلوکسکلانها در ایران است. این رسانه در سال 1942، هنگامی که ایالات متحد ناچار شد به حمایت رسمی خود از فاشیستهای ویشی در فرانسه پایان دهد، در ایران تأسیس شد، تا همچنانکه «اطلاعات» سخنگوی «روتاری کلاب» در ایران است، کیهان هم سخنگوی منافع برتریطلبان آنسوی آتلانتیک شود.
و اکنون که دموکراتهای ایالات متحد خود را در یک گامی کاخ سفید میبینند، رویای یک جنگ «دلنشین» در خلیج فارس را به عنوان سیاست آیندة خود، از زبان پاسدار شریعتمداری در «نیویورک تایمز» اعلام میکنند. و پادوهای ایالات متحد در حکومت اسلامی نیز وظیفه دارند پیرامون این جنگ به تبلیغات مشغول شوند. در نتیجه، جای تعجب نیست که سایت رعایای الیزابت دوم، با انتشار مقالهای از «نیویورک تایمز»، عملاً تبلیغات برای جنگ خلیج فارس را آغاز کند. پیشتر گفتیم که تنها برندگان جنگ در کشورهای جهان سوم، ابرقدرتها هستند. و پیامدهای جنگ ایران و عراق، برای ملت ایران شاهدی است بر این مدعا. جنگ 8 ساله، که روحالله آنرا «نعمت الهی» میخواند و میگفت، اگر20 سال هم طول بکشد ما ایستادهایم، چنان پر برکت بود، که نهایت امر راهگشای تهاجم نظامی ناتو به افغانستان و عراق شد. و امروز ملتهای عراق و افغانستان، مانند ملت ایران متحمل پیامدهای جنگی میشوند که به برکت مزدوری دستاربندان جمکران میسر شد. ولی گویا صاحبان صنایع نظامی در غرب، و به ویژه در ایالات متحد، از «نعمتهای الهی» موجود در منطقه خشنود نیستند، و قصد «افزایش» نعمتهای الهیشان را دارند. طبل زدن «نیویورک تایمز» برای پاسدار شریعتمداری را تنها در این چارچوب میتوان ارزیابی کرد. گزارشگر روزینامه «نیویورک تایمز» کسی جز «مایکل اسلکمن» نیست. پیشتر، هم در مورد اسلکمن، و هم در مورد «نیویورک تایمز» توضیحاتی دادهایم. نیویورک تایمز، همان روزنامهای است که گزارشی از اکتشافات «لاله بختیار» در زمینة زبانشناسی «عرب» ارائه داده بود، تا همه بدانند «اضربوهن» در قرآن، برخلاف آنچه میگویند، به معنای «کتک زدن زنان» نیست، بلکه به معنای «ترک کردن» آنان است! بله، «نیویورک تایمز»، مانند دیگر رسانههای غرب، تلاش دارد دکان حکومتهای «عدل الهی» را گرم نگاهدارد، تا نان ارباباناش آجر نشود. و به همین دلیل گذشته از سایت رعایای الیزابت دوم، دیگر رسانههای فارسی زبان نیز تلاش و کوشش فراوان دارند، تا اگر روزی روزگاری دکان اسلام تعطیل شد، بلافاصله سوپر مارکت «عرفان» را جایگزین آن کنند.
ویژگی سوپر مارکت عرفان، مانند دکان اسلام، همان ابهامی است که راه سرکوب را برای حاکمیت هموار میکند. همانطور که مشاهده کردیم، 28 سال است که فعله فاشیسم به جنگ زرگری پیرامون «جمهوریت» و «اسلامیت» نظام استعماری جمکران مشغولاند، حال آنکه در واقع حکومت جمکران، اصولاً «جمهوریت» نمیتواند داشته باشد. چرا که «جمهور»، بنابرتعریف، فراتر از مذهب قرار میگیرد، و اگر «جمهور» را در اسارت «دین» قرار دهیم، جمهوریت را با «دین» نقض کردهایم. نیازی به توضیح بیشتر نیست، مقالة معروف «مصطفی رحیمی» به اندازه کافی گویای این واقعیت است. بازگردیم به «ابهام» که اینچنین برای استعمار جنبه حیاتی یافته. آنچنان حیاتی، که در ایالات متحد، گویا همگان عاشق دلخستة مولوی شدهاند، و در «یونسکو»، مراسم بزرگداشت برای او بر پا میکنند! ولی ما میدانیم که این فعالیتهای ظاهراً «فرهنگی» تنها در راستای منافع ناتو سازماندهی میشود.
سایت «رادیو زمانه» طی مصاحبهای با جناب «کریمی حکاک» از بزرگداشت مولوی در ایالات متحد و یونسکو برایمان گزارش میدهد. به مناسبت هشتصدمین سالگرد تولد مولوی، دانشگاه «مریلند» صدها میهمان دعوت کرده، تا از 28 تا 30 سپتامبر سالجاری در مورد مولوی سخن بگویند! و در یونسکو نیز به همت آقای «کریمی حکاک»، مدیر «مرکز مطالعات فارسی» یک کنفرانس بینالمللی بر پا خواهد شد. هدف از این کنفرانس به گفتة آقای حکاک این است که به ما بگویند، جوامع غربی راه انسان بر «معنویات» را بسته، و زندگی انسان را تیره و تار کردهاند. در نتیجه یونسکو و دانشگاه مریلند، با هدف روشنائی بخشیدن به زندگی تیره و تار «ما»، سمینار و کنفرانس بر پا میکنند. و چقدر این دانشگاه مریلند و یونسکو، دوست داشتنی و مهرباناند! حتی از خود «ما» هم بیشتر به فکر «ما» هستند! از «ما» که خود نمیفهمیم زندگیمان در غرب روشنائی ندارد! و «ما» که میبینیم زندگی هممیهنانمان در ایران، در ظلمت شب فرو رفته، و مانند زندگی مردم منطقه تیره و تار است، چرا که غرب با حمایت از مشتی جنایتکار، «معنویت» و «ابهام» را بجای قوانین بر مردم منطقه تحمیل کرده. و «ما» که به شهادت زندگی در غرب، شاهدیم که در این دیار، عملاً هیچ مانعی برای «غرق» شدن در دریای معنویت وجود ندارد. و نه تنها راه برای معنویت امثال مولوی، که راه برای پیوستن به مکاتب معنوی هند، چین و ... نیز هموار است. مکاتبی که به مراتب از مکاتب عرفانی ایران غنیتر هم هستند!
مانعی که بر سر راه «معنویت» وجود دارد، فقر و تنگدستی مردمانی است که به دلیل فقر مادی به فقر فرهنگی نیز دچار شدهاند، و راه گریزی جز «زندگی کارگری» در مغرب زمین ندارند. بجز خیل عظیم بیکاران که از حق و حقوقی برخوردار نیستند، و زیربار کمکهای دولتی و فشار روحی به زانو افتادهاند، بسیاری از «شهروندان» کشورهای اروپائی زندگی کارگری دارند. زندگی بخور و نمیری که به تدریج گریبانگیر کارمندان ـ یقه سفید ـ نیز میشود. اینان، مانند اکثریت «شهروندان» ایالات متحد، جهت ادامة زندگی راهی جز مقروض شدن به بانکها ندارند. و هر چه بیشتر کار کنند، بیشتر «مصرف» میکنند، و بیشتر «مقروض» خواهند شد. مسلم است که این گروهها امکان فعالیتهای فرهنگی نخواهند داشت. و در کنار مراسم صبح یکشنبه در کلیسا، برنامههای مبتذل تلویزیون، و فیلمهای صدمنیکقاز هولیوودی، تنها «فعالیت فرهنگی» اینان به شمار میرود. ولی خارج از این رده «دوزخیان»، امکان دستیابی به انواع «معنویت» برای دیگران وجود دارد. و نیازی هم به کنفرانسهای یونسکو و سمینارهای دانشگاه «مریلند» نیست. از این گذشته، برخلاف آنچه آقای حکاک میگویند، عرفان ایرانی، فرهنگ و زبان ایران نیست، کاملاً بر عکس، فرهنگ ایران، به عرفان موجودیت بخشیده. نمایاندن عرفان، به عنوان فرهنگ و زبان یک ملت، فرو کاستن فرهنگ ملی به پدیدة عرفان نام دارد. همانطور که پیشتر پادوهای سیاست غرب، فرهنگ ایران را به اسلام محدود کردند. اینهمه در شرایطی که میدانیم عرفان، «جمعی» نیست، ایدئولوژی نیست، و سیاسی نیز نمیتواند باشد. پیشتر در مورد عرفان به عنوان پدیدة فردی توضیح دادهایم. همچنین متذکر شدیم که پدیدههای «فردی» را نمیتوان بر جمع تحمیل کرد. بنابراین، عرفان را نمیتوان «نیاز» جمع تلقی کرد، عرفان عامل پویائی «زبان» و «فرهنگ» ایران نبوده و نخواهد بود. اینهمه، برخلاف ادعای آقای حکاک که میگویند:
«مولوی میتواند به نیاز امروزی ما پاسخ دهد [...] عرفان [...] نیروهای موجود در روان آدمی را به کار میگیرد تا [...] فضائی باز بکند برای شوق رسیدن به معنویتی فراسوی زندگی مادی. [...] اینها بخشی از محتوای عرفان ایرانی است و روزگاری چرخ حرکت آن زبان و فرهنگ بوده[...] »
باید به ایشان پاسخ داد که، این سازمان یونسکو و دانشگاه مریلند نیست که میتواند با تبلیغ پیرامون عرفان، به نیاز «ما» پاسخ دهد. انسان، به تنهائی قادر است نیازهای خود را بشناسد و در پی یافتن پاسخ به نیاز خود باشد. چرا که نیاز انسان در زمینة «معنوی»، یا فراسوی زندگی مادی، نیازی است «فردی»، نه «جمعی» و اجتماعی! این نکتهای است که برگزارکنندگان سمینارهای مولوی در غرب گویا فراموش کردهاند! به همچنین، گویا سوءتعبیری در مورد «زبان» و «فرهنگ» نیز برای برگزارکنندگان محترم کنفرانس بینالمللی عرفان پیش آمده باشد، چرا که سعی دارند پدیدههای «جمعی»، چون «زبان» و «فرهنگ» را به زنجیر اسارت عرفان، در مقام یک پدیدة فردی در آورند. و میدانیم که مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد، همان شیوة مرسوم «فاشیسم» سیاسی است. بنابراین تعجب نمیکنیم که سایت «رادیو زمانه»، برایمان طبل عرفان بزند! فقط به اهالی «رادیو زمانه» یادآور میشویم که، امروز عرفان بیش از آنچه «نیاز ما» باشد، نیاز تفنگ فروشهای غرب شده، که پیشتر «نیاز ما» را در «اسلام» دیده بودند! و عربدهجوئیهای پادوهایشان در ایران شاهدی است بر این مدعا. امروز حداد عادل در «حنا زرچوبه» ـ خبرگزاری ایرنا ـ ادعا کرده، «سکولاریسم، حقوق بشر و تأمین حقوق اقلیتها، خواستة غربیهاست!» ولی شاهدیم که اراذل و اوباشی چون حداد عادل، 28 سال است، با حمایت غربیها بر ملت ایران تحمیل شدهاند، تا «ابهام» دین، از سیاست جدا نشود. و به یاد داریم که همین غربیها، همزمان با تحمیل حکومت اسلامی، به تبلیغ عرفان در صداوسیمای جمکران مشغول شده بودند. عبدالکریم سروش، «فیلسوف» جمکران، با «استفاده» از مطالعات «آنماری شیمله»، برایمان مولوی «تفسیر» میکرد. و از قضای روزگار، همین فیلسوف بیمثال، در کنفرانس بینالمللی عرفان نیز سخنرانی خواهد داشت! و به موازات پخش آگهیهای تبلیغاتی برای «عرفان» است که، «نیویورک تایمز» از زبان پاسدار شریعتمداری خواهان جنگ با کشورهای حاشیة خلیج فارس شده. و سایت رعایای الیزابت دوم نیز با انتشار یاوهگوئیهای همین شریعتمداری، تلویحاً موافقت خود را با چنین جنگ پر برکتی اعلام داشته.
در گزارشی تحت عنوان «صدای تندروها در ایران»، اسلکمن به لاف و گزاف پیرامون «قدرت» پاسدار شریعتمداری پرداخته و ادعا میکند که همه از این پاسدار بیمقدار در هراساند! البته اسلکمن نمیگوید، حمایت کارخانة «رجاله پروری» از شریعتمداری، باعث قدرت «الهی» ایشان شده! بله، به ادعای گزارشگر «نیویورک تایمز»، پاسدار شریعتمداری، از 27 سالگی در زندان بوده، شدیداً شکنجه شده و ناخنهایش را هم کشیدهاند. ولی یک عکس از جمال بیمثال همین پاسدار دلسوخته وجود دارد که نشان میدهد، محمدرضا پهلوی گویا فراموش کرده ناخنهای یکی از دستهای «آزادیخواه» بزرگ را بکشد! البته اسلکمن میگوید دندانهای شریعتمداری را در زندان کشیدهاند، این نوع شکنجه را تا حال نشنیده بودیم، ولی نمیدانیم دندانهایاش را هم مانند ناخنهایاش کشیدهاند یا خیر! در هر حال از گزارش «نیویورک تایمز» متوجه میشویمکه ساواک پهلویها، جهت حکومت آینده، زندانیان را دستچین کرده و «نخبگانی» چون شریعتمداری را هم برای روز مبادا نگاه داشته بود. به همین دلیل است که شریعتمداری هر وقت منافع ارباباناش اقتضا کند، در صدا و سیمای جمکران بر طبل جنگ و خروج از «انپیتی» میکوبد، و خواهان بازپسگیری «بحرین» میشود! و اگر علی خامنهای و دیگر «فرزانگان» جمکران در برابر تاخت و تاز امثال شریعتمداری خفقان میگیرند، فقط به این دلیل است که با پاسدار شریعتمداری سر در آخوری مشترک دارند. البته میدانیم که حکومت جمکران مانند دولت اردوغان و عبدالله گل «مستقل» است، ولی گویا استقلال اینان هم باید «معنوی» باشد! چرا که، در جهان مادی، حکومت جمکران استقرار خود را فقط مدیون فداکاریهای ژنرال هویزر باید باشد. اما، از آنجا که اربابان «نیویورک تایمز» در ایران، فقط به «معنویت» میاندیشند، همة پادوهایشان چون شریعتمداری و خامنهای، مبارزانی مستقلاند. و اسلکمن هم به این دلیل از شریعتمداری فراوان تمجید میکند، چرا که، پاسدار شریعتمداری در عرصة حماقت و پریشانگوئی به مراتب از روحالله «استقلال» بیشتری دارد، و همانند امامش «افراطی» و «آشتی ناپذیر» هم هست، البته تا زمانی که توسری دریافت نکرده، و «جام زهر» هم زیر دماغش نگرفته باشند.
پاسدار شریعتمداری در ملاقات با گزارشگر «نیویورک تایمز»، از افرادی که «ارزشها»را به چالش میکشند، شدیداً انتقاد کرده. و همانطور که میدانیم، ارزشهای کذا، به روسری زنان و آداب استنجاء محدود میشود. در ضمن گزارشگر «نیویورک تایمز» از فرصت استفاده کرده، بدون کوچکترین اشارهای به تاریخچة واقعی رسانة کیهان، ادعا میکند که این روزینامه از سال 1942 در ایران منتشر میشد، و بعد هم به «صدای انقلاب ایران» تبدیل شد! بله، به همین سادگی، هم ارتباط کیهان با کوکلوکسکلانهای ینگهدنیا محو میشود، و هم کیهان، که در واقع شیپور تبلیغاتی فاشیستهای ایالات متحد است، صدای «انقلاب» میشود. البته از یک نظر این امر واقعیت دارد، چرا که در واقع آنچه در ایران پیش آمده، خواست همین محافل غرب بوده. و اگر اسلکمن، به نقل از شمسالواعظین، کیهان را یک رسانة «اطلاعاتی» میخواند، واقعیت را بیان کرده، چرا که سازمانهای اطلاعاتی ایران مأمور تأمین منافع استعمار غرباند. و اگر به سیر تحول پاسدار شریعتمداری نگاهی بیفکنیم، به صراحت میبینیم، هر جا منافع استعمار تأمین شده، شریعتمداری هم حضور داشته. وی مانند بسیاری از عوامل نفوذی ساواک به اوین اعزام شده، تا بتواند ادعا کند «شکنجه» شده! پس از براندازی سال 1357، از زندان اوین به سپاه پاسداران رفته، هم بازجو بوده و هم فرماندة جنگ! فعلاً هم در روزینامة کیهان التزام رکاب دارد. و به اسلکمن هم میگوید، نه تنها بحرین که همة کشورهای حاشیة خلیج فارس متعلق به ایران هستند! دلیل پاسدار شریعتمداری هم این است که:
«اینها کشورهائی هستند که حتی 200 سال هم سابقه ندارند.»
البته پاسدار شریعتمداری فراموش میکند که، کشورهای بسیاری، از جمله «پاکستان»، بسیار کمتر از 200 سال «سابقه» دارند! و اسلکمن میافزاید، منظور شریعتمداری، فقط بحرین نبود! بله، از آنجا که کشورهای خلیج فارس 200 سال هم سابقه ندارند، باید یک جنگ خوب مانند جنگ با عراق بر پا شود، تا اربابان شریعتمداری در غرب جیبشان پر شود، و کسی هم نتواند «ارزشهای» نظام ایشان را به چالش کشد! البته سرپرست کیهان از فرط ذوق ملاقات با اسلکمن گویا فراموش کرده که موجودیت کشورها نیازی به تائید اوباشی چون پاسداران اوین ندارد. همچنانکه میبینیم گزارشگر «نیویورک تایمز» هم فراموش کرده که، در صورت حضور دموکراتها در کاخ سفید، بازگشت به دوران طلائی جیمی کارتر نه تنها امکانپذیر نیست، که میباید آنروزها را فقط در خوابهای «معنوی» خود ببیند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت