سه‌شنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۸۶


فرمانده و صورتک!
...
چندی است «دیلی‌ها» و «تایمزهای» رنگارنگ، به افشاگری در مورد سپاه پاسداران مشغول شده‌اند، و ضمن اشاره به زندگی «محقر» اعضای عادی سپاه، ‌ از وجود گنجینه‌های افسانه‌ای الماس و جواهرات در خانة فرماندهان اینان سخن‌ها می‌گویند. یا اینکه، از درآمدهای سرشار «فرماندهان» قصه‌ها به هم می‌بافند. این قصه‌های شاه‌پریان، به این دلیل برایمان نقل می‌شود که، سپاه پاسداران ‌می‌رود تا از کنترل ارباب سنتی خود،‌ یعنی ایالات متحد خارج شود. و این امر بر پادوهای صنایع نظامی در بلاد عموسام بس گران آمده. در غیر اینصورت، در تمامی کشورهای جهان، سطح زندگی فرماندهان نظامی را با سطح زندگی نظامیان عادی نمی‌توان مقایسه کرد. همچنان که در ایالات متحد، سطح زندگی امثال «کالین پاول» را با سربازان ارتش مقایسه نمی‌کنند. از این گذشته، در نشست‌های «سیاسی» بین‌المللی، ابتدا نظامیان وارد مذاکره با یکدیگر می‌‌شوند، و به دنبال این مذاکرات است که، خبرنگاران برایمان از توافقات یا اختلافات سیاسی «اخبار» پخش می‌کنند. ولی به نظر می‌رسد که عرف جهانی در ایران نمی‌باید رعایت شود! از اینرو، امروز «فیلیپ شرول»، در «لس‌آنجلس تایمز»، بر زندگی فقیرانة سپاهیان اشک تمساح فراوان فشانده، و می‌گوید، سپاه در همة دادوستد‌ها دست دارد، و ثروت و قدرت فراوانی به هم زده. بله، این «بی‌بی‌گوزک‌نگاری»، که اخیراً در رسانه‌های غربی آغاز شده، خوراک تبلیغاتی ریزه‌خواران سفرة سرداراکبر نیز می‌شود! تا شاید از این طریق بتوانند، به آتش نارضایتی‌ها دامن زده، شورش، براندازی‌ یا کودتائی سازمان دهند. چرا که، منافع دارودستة سرداراکبر در جنگ و براندازی خلاصه می‌شود. و اگر آرامش نسبی بر عرصة سیاست ایران حاکم باشد، طبیعی است که این گروه می‌باید پاسخگوی چپاول و جنایات‌اش شود. به یاد داریم که اکبر هاشمی جهت تحقق همین امر «قدسی»، چندی پیش نامه‌ای را که قبلاً بر روی سایت‌ها وجود داشت، دوباره «منتشر» کرد، تا بگوید، سپاه در پی تأمین سلاح‌های کشتار جمعی بوده، و دیدیم که نتیجه‌ای هم نگرفت. ولی فعلة فاشیسم پشتکار فراوان دارد، و به این سادگی از میدان به در نخواهد رفت. خصوصاً که حمایت پدرانة روزی‌نامه‌های غرب نیز شامل حالش می‌شود. همان رسانه‌های جیره‌خوار صنایع نظامی، که در هماهنگی کامل با گروه‌های سیاسی، سعی دارند به شوتان و پرتان بباورانند که، در ایالات متحد حاکمیت سیاسی در دست «نظامیان» نیست! و در این راستا گله‌های گمشده را راهی خیابان‌های واشنگتن می‌کنند، تا خواستار محاکمة عروسکی به نام «جرج بوش» شوند. چرا که به این ترتیب تصمیم گیرندگان واقعی عرصة سیاست آمریکا، ‌یا صاحبان مجموعه‌های «نظامی ـ صنعتی» از چشم همگان پنهان خواهند ماند.

«جان‌کنت گالبرایت» یکی از اقتصاددانان معروف معاصر در کتابی تحت عنوان «فرهنگ رضایت طلبی»، صریحاً به ماهیت نظامی حاکمیت آمریکا اشاره می‌کند. وی «جنگ‌طلبی» را تعیین کننده سیاست‌های مالی و اقتصادی آمریکا دانسته، می‌گوید، «در هر جامعه رضایت طلبان بی‌منطقی وجود دارند که جامعه را به اسارت فکری، بردگی ایدئولوژیک و بهره‌کشی اقتصادی درآورده،‌ و در این راه حتی از جعل و تحریف نظریه‌های اقتصادی و آکادمیک هم ابائی ندارند.» در فصل‌های 10 و11 «فرهنگ رضایت طلبی»، گالبرایت می‌نویسد، حاکمیت سیاسی ایالات متحد،‌ تابع تشکیلات نظامی است. تشکیلاتی که با تکیه بر تهدید جنگ سرد، همه‌ ساله بودجه‌اش به مقدار قابل‌توجهی افزایش یافته،‌ و به مرور زمان به تشکیلاتی «خود مختار» تبدیل شده. گالبرایت می‌افزاید، تشکیلات نظامی در ایالات متحد، هم تعیین کنندة مسیر تولید صنعتی‌ است، و هم تأمین کنندة بازار مصرف این تولیدات! به زبان ساده‌تر، این تشکیلات نظامی است که به دولت «دموکراتیک» ایالات متحد «تفهیم‌» می‌کند، چه نوع سیاست اقتصادی در پیش گیرد،‌ و چه بودجه‌ای به نظامیان اختصاص دهد. چرا که «عرضه» و «تقاضا» به مقیاس بسیار وسیعی تحت نظارت همین تشکیلات نظامی قرار گرفته. تا به آن حد که نقش کنگرة آمریکا و کمیته‌های وابسته نیز صرفاً نقشی است «تشریفاتی»!

گالبرایت می‌گوید، نظامیان، تسلط اساسی بر شیوة قانونگذاری و حاکمیت مدنی اعمال می‌کنند و به این ترتیب، «تشکیلات نظامی» از یکسو مأموریت خود را تعیین کرده، و از سوی دیگر بودجة لازم برای همین مأموریت را نیز خود مشخص می‌کند! بنابراین «مردم‌سالاری»، تنها صورتکی است خندان بر چهرة حاکمیت مستقل و خودمختار نظامی. یا بهتر بگوئیم، «مردم‌سالاری» ابزاری است که به کمک آن یک مجموعة «نظامی ـ صنعتی»، از خود مختاری‌ای که برای خود تأمین می‌کند،‌ و فقط در خدمت خود اوست، بهره‌مند می‌شود. به گفتة گالبرایت، ‌ حاکمیت نظامی جهت برخورداری از حمایت کامل همواره نیازمند یک «دشمن» نیز هست.

و می‌دانیم که طی دوران جنگ سرد، دشمن مورد نیاز حاکمیت ایالات متحد، حی و حاضر بود. و پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی، دستگاه تبلیغاتی ایالات متحد سعی دارد تشکیلات دست نشاندة خود نظیر سازمان القاعده را جانشین «کمونیسم» کرده، تداوم سیاست جنگ طلبانة دوران جنگ سرد را تضمین کند. انتساب وقایع 11 سپتامبر به طالبان، اعلام ارتباط صدام حسین با سازمان القاعده، و «کشف» سلاح‌های کشتار جمعی در عراق نیز دروغ‌هائی بود که در همین راستا ساخته و پرداخته شد، تا توجیه کنندة تهاجم نظامی به افغانستان و عراق شود. و هر چند که امروز در داخل مرزهای ایالات متحد، رسماً استفهمام‌هائی در مورد وقایع 11 سپتامبر، به ویژه در مورد انفجار برج‌های نیویورک مطرح می‌شود، سیاست دروغ‌پردازی دستگاه حاکمیت ایالات متحد، مرز نمی‌شناسد! در صف نخست چنین سیاست دروغ‌پردازانه‌ای، دستاربندان ایران را‌ می‌بینیم. کسانی که، مستقیماً از جنگ تغذیه می‌کنند، و در تداوم جنگ ایران و عراق نقش عمده‌ای داشتند. و در رأس اینان، علی خامنه‌ای و اکبر رفسنجانی قرار گرفته‌اند. اولی سعی دارد با نفس‌کش طلبی در گوشه و کنار، و یا در نماز «علفزار»، بر طبل جنگ بکوبد، و با ستایش ابلهانه از تحریم ملت ایران، از پیشرفت‌های «خیالی» در زمینة فنا‌وری هسته‌ای سخن به میان آورد، و دومی تلاش دارد، بازار بحران هسته‌ای را همچنان گرم و داغ نگاهدارد. به همین دلیل، پس از توافق ایران و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، زمانی که احمدی‌نژاد اعلام داشت، پروندة ایران مختومه است، اکبر رفسنجانی رسماً اعلام کرد، پروندة ایران همچنان مفتوح است! و با در نظر گرفتن اینکه تصمیمات را در این زمینه دیگران می‌گیرند، و سردار اکبر عملاً هیچکاره است، مشخص نیست رفسنجانی، به چه دلیل از مفتوح بودن پروندة هسته‌ای ایران سخن به زبان می‌راند؟ تنها دلیل قابل قبول این است که،‌ تهاجم نظامی به ایران منافع همان گروهی را تأمین خواهد کرد،‌ که در این 28 سال با شعار «مرگ بر آمریکا»، و «مرگ بر اسرائیل»، در واقع پاسداری از منافع آمریکا را در منطقه بر عهده گرفته‌. روشن است که تهاجم نظامی فرصتی فراهم خواهد آورد تا جنایتکارانی چون خامنه‌ای و رفسنجانی و شرکای‌شان در سپاه و بسیج، جای خود را به یک گروه تازه نفس سپرده، و مانند اربابان‌شان از پاسخگوئی در پیشگاه ملت ایران بگریزند. همچنان که در براندازی سال 57، نه تنها چنین فرصتی برای همایون‌ها، نهاوندی‌ها و مجیدی‌ها فراهم شد، که سوءسیاست‌های دستاربندان، جنایات آمریکا را نیز تا حد زیادی از خاطره‌ها زدود.

بله، علت بلبل زبانی‌های علی‌خامنه‌ای در نماز «علفزار» جمعة گذشته، پافشاری بر حفظ بحران هسته‌ای، جهت فراهم آوردن زمینة مناسب برای تهاجم نظامی علیه ملت ایران بود. پیشتر گفتیم که خطبه‌های نماز جمعه در واقع بازتاب مطالبات اربابان حکومت اسلامی است. در غیر اینصورت هیچ ابلهی تحریم اقتصادی یک ملت را «فرصتی طلائی» تلقی نخواهد کرد. این تحریم، در دوران گذشته، با هدف تقویت حکومت دستاربندان جهت سرکوب و کشتار، و فراهم آوردن زمینة چپاول ثروت‌های ملی اعمال شد. و تنها جنایتکارانی چون خامنه‌ای و قبیلة رفسنجانی از تحریم ملت ایران بهره‌مند شدند. از این جهت، تحریم‌ها نیز مانند جنگ، برای بعضی‌ها «نعمت الهی» شد، چرا که، منافع آمریکا و پادوهای‌‌اش را در ایران تأمین کرد. و در قاموس فعلة فاشیسم بین‌الملل، همانطور که خامنه‌ای اعلام می‌کند، می‌باید تأمین منافع ایالات متحد را، «پیشرفت‌های» چشمگیر در «همة زمینه‌ها» به حساب آورد! بله، ‌ علی‌خامنه‌ای، ضمن روخوانی خطبه‌های ساواک، به این نتیجة درخشان رسیده،‌ که تحریم‌ها نتیجه معکوس به بار آورده! به عبارت دیگر، با اعمال تحریم‌ها، ایالات متحد، متحمل ضرر و زیان شده!

در بررسی سخنان فعلة فاشیسم، کافی است یک گام در بسط منطقی آن به پیش گذاریم، تا ژرفای حماقت و وقاحت ریزه‌خواران آمریکا را در ایران دریابیم. به طور مثال، چندی پیش لاریجانی، با دعوت از نیروهای ایالات متحد به ترک عراق گفته بود، هر چه بیشتر در عراق بمانید به نفع ماست! اگر یک گام در بسط منطقی این سخنان پوچ فراتر نهیم خواهیم دید که، در واقع لاریجانی به ایالات متحد می‌گوید، عراق را ترک کنید تا به نفع شما، و به ضرر ما باشد! و متن خطبه‌های «علفزار» نیز بر اساس همین منطق واژگونة استعماری نگاشته می‌شود.

علی خامنه‌ای، در ادامة خطبه‌های استحمار می‌گوید، هر قدر تحریم کنید، «نتیجة‌» تحریم از تحریم جنگ ایران و عراق بیشتر نخواهد بود! و تازه این تحریم‌ها باعث پیشرفت ما شد! باید به نویسندة این خطبه‌های ابلهانه گفت، اگر چنین است، پس چرا خواستار اعمال تحریم‌های شدید‌تر نمی‌شوید، تا «پیشرفت‌ها» نیز به همین صورت سیر تصاعدی بپیماید؟ نه، هیچکس خواستار تحریم‌های شدیدتر از زمان جنگ ایران و عراق نمی‌شود، چرا که، مطالبات اربابان، فراتر از این تحریم‌ها نیست. این مطالبات را آشکارا در مصاحبة مضحک «برنار کوشنر» مشاهده کردیم. مطالباتی که امروز با مخالفت صریح روسیه روبرو شد، و حضرت «کوشنر» که روزگاری برای همراهی فرانسه با ارتش آمریکا، در تهاجم نظامی به کشور عراق، سینه چاک می‌داد، ناچار شد در مصاحبة مطبوعاتی امروز در مسکو به مصداق بیت معروف عبید زاکانی، «مست بودم اگر گهی خوردم»‌، بگوید که، خبرنگاران سخنان‌اش را تحریف کرده‌اند! ولی خوشبختانه، «خبرنگاران» کذا خطبه‌های نماز جمعه را تحریف نکرده‌اند. چرا که، دو روز پیش از گزافه‌گوئی‌های «برنار کوشنر»،‌ در همین خطبه‌ها، آشکارا استقبال و ستایش از تحریم‌ را از زبان علی‌خامنه‌ای می‌شنویم:‌

«نتایج هر نوع تحریمی[...]، ازمحدودیت‌های زمان جنگ ایران و عراق شدیدتر نخواهد بود[...] تحریم‌های گذشته اثر معکوس داشته[...] جمهوری اسلامی توانسته است بالاترین توان نظامی را در منطقه کسب کند[...] دستاورد های دیگری از جمله در زمینه انرژی اتمی داشته است [...]»

شاهدیم که چگونه، حتی پیش از مصاحبة «کوشنر»، مطالبات بیشرمانة اربابان حکومت اسلامی را می‌باید از زبان علی‌خامنه‌ای و در نماز جمعه بشنویم. ولی همانطور که وزیر امور خارجة فرانسه ناچار به انکار سخنان‌اش شد، پادوهای ایالات متحد در ایران نیز ناچار به دنباله روی از اربابان‌شان خواهند بود.

2 نظردهید:

At ۱۱:۰۵ بعدازظهر, Blogger سرباز كوچك said...

"...و در این راستا گله‌های گمشده را راهی خیابان‌های واشنگتن می‌کنند، تا خواستار محاکمة عروسکی به نام «جرج بوش» شوند. چرا که به این ترتیب تصمیم گیرندگان واقعی عرصة سیاست آمریکا، ‌یا صاحبان مجموعه‌های «نظامی ـ صنعتی» از چشم همگان پنهان خواهند ماند."


يكی از هزاران سايت هوادار صلح يا "ضد جنگ" كه می دانم نويسنده ی وبلاگ هم با آن حتما آشنا هستند سايتی است به نام "antiwar". لينك به اين سايت در بسياری از وبلاگ ها و وبسايت های فارسی زبان، از طرفداران جمهوری اسلامی تا "چپ" نمايان تا دارودسته ی پارسی و امير‌احمدی در "iranian.com" و...، ديده می شود و می دانيد كه شديدا "ضد بوش" است. افسوس كه بسياری از آنان كه مقالات آن را می خوانند اين زحمت را به خود نمی دهند تا پيشينه ی نويسندگان تارنما (كه معمولا در ستون راست صفحه خلاصه شده است) را هم همزمان جويا شوند. كمتر تحليلگری را در اين سايت "ضد جنگ" خواهيد ديد كه برای سازمانهای ارتشی، ا‌طلاعاتی و امنيتی آمريكا و يا انگلستان كار نكرده باشد (البته همه "بازنشسته ی" اين سازمانها معرفی می شوند!). در ضمن، برای هم ميهنان شايد جالب باشد كه آقای "پَتريك بيوكانان" هم كه چند سالی است به عشق "چپ" گرايان آمريكا تبديل شده، در اين تارنما حضور دارند. همان "بيوكانانی" كه دو دهه پيش در برنامه های تلويزيونی سی-ان-ان از فتوا ی خمينی بر ضد سلمان رشدی پشتيبانی می كرد!

 
At ۲:۳۳ بعدازظهر, Blogger سرباز كوچك said...

http://www.payvand.com/news/07/sep/1223.html

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت