زنگار دستار!
...
خبر پرداخت 40 میلیون دلار رشوه به پسر اکبر رفسنجانی از سوی شرکت توتال، که در روزنامة لوموند مورخ اول سپتامبر 2007 منتشر شده، خبری است کاملاً موثق! و به همین دلیل، هم شرکت توتال، و هم پادوهای حکومت اسلامی در فرانسه در برابر آن سکوت کردهاند. چرا که اگر اینان رسماً به روزنامة لوموند اعتراض کنند، لوموند اسناد و مدارک پرداخت رشوه به مهدی هاشمی را نیز منتشر خواهد کرد، و افتضاح معنویت در «حکومت عدل علی» خیلی بالا خواهد گرفت. خوشبختانه، هنوز در کشور فرانسه لجنزاری به نام حکومت «عدل الهی» تأسیس نشده، و اگر رسانهای اتهامی به کسی وارد کند، ناچار است در دادگاه پاسخگو باشد، به همچنین اگر شخص یا گروهی، رسماً به رسانهای اتهام وارد کند. البته در حکومت اسلامی اوضاع کاملاً متفاوت است، چرا که قانون اساسی حکومت اسلامی به یک عامل بینظمی به نام «ولیفقیه»، اختیارات تام اعطا کرده که هر گاه منافع استعمار ایجاب کند وارد صحنه شده، به دفاع از حقوق اربابان خود بپردازد. و به همین دلیل، تا زمانی که قانون اساسی اصلاح نشده، جبهة لائیک در انتخابات حکومت اسلامی شرکت نخواهد کرد. و «حقوقدانانی» چون شیرین عبادی و شرکاء، بجای خود شیرینی و لیسیدن چکمة «لوئیز آربور»، و دیگر خدمة ایالات متحد در سازمان رسوای ملل، بهتر است به فراهم آوردن زمینه برای رفراندوم قانون اساسی بپردازند.
همانطور که پیشتر گفتیم، اصل اول قانون اساسی حکومت اسلامی، به تنهائی ناقض کلیة آزادیهای اجتماعی و فردی است، و در چارچوب چنین قانونی، هیچ گروه سیاسی سکولار از حق فعالیت قانونی نمیتواند برخوردار شود. آنها که در حکومت اسلامی دکان «سکولاریسم» و «سوسیالیسم» بازکردهاند، در واقع تلهای برای جوانان ایران تعبیه میکنند، تا آنها را پیوسته در معرض تهاجم نیروهای «نظامی ـ امنیتی» نظام حاکم قرار داده، نهایتا راه را برای شورش و براندازی دیگری هموار کنند. و از قضای روزگار قانون اساسی بسیار «مترقی» حکومت اسلامی هم در همین راستا «تدوین» شده، تا هر گاه زمینة بحث منطقی در ایران فراهم میشود، و خطر «اصلاحات» واقعی وجود دارد، «رهبر فرزانه» یا «اکبر فرهیخته» به تحریک افکار عمومی بپردازند.
نقش «ولیفقیه» در حکومت اسلامی، دقیقاً به نقش «سگ وفادار» میماند. به این مفهوم که سگ کذا تنها زمانی پارس میکند، که صاحباش تهدید شود. «ولیفقیه» نیز هنگامی که منافع ارباباناش در خطر باشد، شروع به «پارس» کردن میکند. این چنین است که علی خامنهای به شیوة روحالله بازهم به گاز گرفتن پای رسانهها مشغول شده، و به آنها «فرمان» داده بجای پرداختن به جنگ قدرت در مجلس «مضحک» خبرگان، که به زعم فعلة فاشیسم، به «معنویات» میپردازد، به «امور دیگر» مشغول شوند. دلیل عربدهجوئی و نفسکشطلبی «رهبر فرزانه» این است که، در پی استقرار یک اسلامگرای آمریکائی در کاخ ریاست جمهوری «لائیک» ترکیه، ایالات متحد نیازمند پادوهای سنتی خود در حکومت اسلامی شده، و حضور غلام وفادار، اکبر رفسنجانی را لازم تشخیص داده. بنابراین دیگر هیچ رسانهای حق ندارد در مورد مجلس مضحک «معنوی» مطلبی منتشر کند. چرا که در حکومت اسلامی، هر نوع بررسی و تفسیر واقعگرایانه، منجر به ناخشنودی اربابان این حکومت خواهد شد. به همین دلیل هر شخص یا نهاد که بیشتر به محافل استعمار وابسته باشد، از «تقدس» بیشتری هم برخوردار میشود، تا از نقد و بررسی در امان بماند! این یکی از مهمترین فواید «تقدیس» و «تقدس» است، و امروز در راستای سیاست نوین استعمار در منطقه، اکبر رفسنجانی هم در ایران باید در جایگاه «قدیسین» حکومت اسلامی قرار گیرد!
ویژگی این جایگاه استحماری در این است که از امروز دیگر هیچکس نمیتواند پریشانگوئیهای اکبر رفسنجانی را نقد و بررسی کرده، پیامدهای آن را تذکر دهد. ولی اکبر رفسنجانی مجاز است هرچه میخواهد زمینة آشوب و اغتشاش در مملکت فراهم آورد. به عبارت دیگر، امروز رفسنجانی، از جایگاه عامل ایجاد اغتشاش در امور کشور، به نوعی دیگر مهملاتی را تکرار میکند که چندی پیش نژادحسینیان، میرحسین موسوی و محتشمیپور منفور، در واکنش به «خط لولة صلح»، بر زبان رانده، و نگران «فقرا»، «کودکان بیخانمان» و «منافع ملی» شده بودند. رفسنجانی که 28 سال است در چپاول و کشتار حکومت اسلامی شرکت فعال دارد، و اخیراً یکی از منابع مهم چپاول، یا همان واردات پر سود بنزین از دستش خارج شده، از دیروز به یاد «طلاب خانه به دوش» افتاده، و میگوید چرا به اینان مسکن نمیدهید؟! در کشوری که 50 درصد مردم زیر خط فقر زندگی میکنند، در کشوری که بسیاری از کارمندان دولت خانه به دوشاند و اکبر رفسنجانی در این 28 سال هرگز متوجه خانه بدوشی آنها نشده، امروز «طلاب خانه به دوش» اهمیت فراوان یافتهاند! چرا که در پینفسکشطلبیهای خامنهای، نه تنها اکبر رفسنجانی، هرچه دل تنگش بخواهد، میتواند بگوید، که محمدرضا خاتمی نیز به بهانة پاسخ به خامنهای، میتواند در واقع به دخالت در پروندة هستهای پرداخته، توافق ایران با آژانس انرژی اتمی را به زیر سئوال برد! و هیچکس هم به این دخالتها اعتراضی نخواهد کرد؛ در حکومت اسلامی در واقع «قانون» وجود خارجی ندارد، آنچه در این نظام حاکم است، منافع استعماری است که در چارچوب روابط پادوهای استعمار خود را بروز میدهد. و امروز این روابط در حملة «گازانبری» گروه رفسنجانی به دولت مشاهده میشود، بدون اینکه کسی نیز پاسخگو باشد. چرا که «رهبر فرزانه» دیگر نمیتواند به ولینعمت خود، سردار اکبر بگوید، «در امور دولت دخالت نکن». و میدانیم که خامنهای، مانند بسیاری از فرهیختگان حکومت اسلامی، جایگاه خود را در واقع مدیون همین رفسنجانی است. و به همین دلیل، حمایت مستقیم استعمار از هاشمی، نوچههایاش را نیز شامل شده.
در پی «انتصاب» سردار اکبر به ریاست مجلس مسخرة خبرگان، میبینیم که «کیهان» و سایت مبتذل «رجانیوز»، که به زبان الکن «فقرفرهنگی» خود از رفسنجانی شدیداً «انتقاد» میکردند، ناگهان به لیسیدن نعلین همین سرداراکبر مشغول شدهاند. و دیگران نیز در برابر عربدههای فقیهانة خامنهای قدرت واکنشی ندارند. و همین امر باعث شد تا رفسنجانی با هدف بسیج طلاب حوزة علمیة قم بر ضد دولت، بیشتر به «بلبل زبانی» مشغول شود، و «حنا زرچوبه»، مورخ 17 شهریورماه سالجاری نیز ترهات حاجاکبر در قم را منتشر کند.
رفسنجانی در جمع «طلاب» قم، پس از لاف وگزاف فراوان در مورد دستاوردهای دستاربندان و هوش و ذکاوت کم نظیر روحالله، خواستار امتیازات ویژه برای طلاب و شهر قم شده. قرار است اللهکرمهای دستاربند به خارج اعزام شوند، «زبان خارجی» بیاموزند و «در دنیا نور افشانی» کنند! و البته با در نظرگرفتن میزان سواد «حججاسلام» در حوزة علمیه، میتوان حدس زد که اینان در چه حد قادراند زبان خارجی بیاموزند و «نور» بیفشانند! به عنوان نمونه اکبر رفسنجانی، یا محمد خاتمی و علی خامنهای، فرهیختگان نظام فقرفرهنگی، بیش از سواد فارسی اندک خود قادر به فراگرفتن زبان خارجی نخواهند بود، بنابراین تکلیف نوچههای اینان از نظر «نورافشانی» کاملاً «روشن» است. میدانیم که «طلاب» برای کسب علم به حوزه علمیه نمیروند، اینان یا وارث قلدری پدران خود در حوزههای علمیهاند، یا مانند اکبر رفسنجانی به دلیل فقر به حوزه ارسال میشوند، و بر حسب میزان توحش خود به خدمت آیتاللهها در میآیند. و در هر حال سر درآخور کارخانة رجالهپروری دارند. از این جهت، استعمار سرمایهگذاری در حوزه علمیه را در دستورکار خود دارد، تا این مراکز استحماری را به عامل فشار بر دولت و مردم تبدیل کند. به یاد داریم که «طلاب» همواره جهت مخالفت با آزادیها و ایجاد آشوب در صحنه حضور دارند، و هرچه منافع استعمار در ایران افزایش مییابد، حوزههای علمیه نیز تقویت میشوند. از اینرو، سرداراکبر مأموریت یافته جهت تقویت حوزههای علمیه، و به ویژه حوزة علمیه قم، به شعارهای عوامفریب و ابلهانه متوسل شود و بگوید:
«استکبار علیه روحانیت توطئه میکند[...] خمینی کشور را از چنگال استکبار و استعمار نجات داد [خمینی ] هوشیارترین روحانی در تاریخ بود [...] ملت و مسئولان قدر روحانیت و شهر قم را بدانند[...] چه اشکالی دارد [...] از آپارتمانهای سر بفلک کشیده بخشی را هم برای طلاب اختصاص دهیم[...]»
واقعاً چه اشکالی دارد که امور مملکت را به دست اللهکرمهای دستاربند بسپاریم؟ مگر در این 28 سال که گروهی از اوباش در سپاه، گروه دیگر به عنوان طلاب قم، و یک گروه هم «مردم همیشه در صحنه» بودهاند، اشکالی داشته؟ نه! فقط به دلیل «دستاوردهای مثبت روحانیت»، تعداد «اراذل» افزایش یافته، و لازم است ارز حاصل از فروش نفت را نه جهت اسکان روستائیان، و نه جهت اسکان کارتن خوابها و گودنشینان، که جهت اسکان اراذل حوزة علمیة قم اختصاص دهیم، تا «حکومت عدل علی» پایدار بماند، و نقش اوپوزیسیون این حکومت استعماری را هم محمدرضا خاتمی و بهزاد نبوی بر عهده گیرند. نیازی به توضیح نیست که در پایان «فرمان» هاشمی، جهت تأمین مسکن برای انگلهای اجتماع، فریاد «حمایتت میکنیم»، در شهر قم شنیده شد. بله اکبر هاشمی که تنها در زمان ریاست جمهوری احمدینژاد نگران «طلاب خانه بدوش» شده، در این 28 سال، گویا کر و کور بوده، و با توجه به دلسوزیهای اخیر وی برای مردمی که در عراق، به دلیل فقر، ناچار به فروش خون خود شدهاند، باید گفت رفسنجانی نه تنها همچنان به کوری و کری مبتلاست، که در زمینة بیشرمی نیز به پیشرفتهای قابل ملاحظهای نائل آمده. به اربابان رفسنجانی یادآورشویم که پایان حاکمیت سیدضیاء و اخلافش نزدیک است. علیرغم کودتا بر ضد مطالبات مشروطه طلبان، علیرغم تحمیل یک سده سکوت بر ملت ایران، جنبش مشروطه از ایران آغاز شد، هنوز زنده است و در ایران نیز به بار خواهد نشست. ما ایرانیان این «کهن بوم و بر» را از زنجیر اسارت دستاربندان «چرکین تاروپود» آزاد خواهیم کرد.
ای درختان عقیم ریشهتان در خاکهای هرزگی مستور
یک جوانهی ارجمند از هیچ جاتان رست نتواند
ای گروهی برگ چرکین تار چرکین پود
یادگار خشکسالیهای گردآلود هیچ بارانی شما را شست نتواند ...
(اخوانثالث)
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت