دوشنبه، شهریور ۱۲، ۱۳۸۶

«تعریف» و تحریف!
...

در وبلاگ «خط عموسام» به تبلیغات کیهان برای خط حماقت و توحش خمینی اشاره کردیم، و گفتیم وقتی کسی مرتکب جنایت می‌شود و می‌گوید «اصل» را جنایت می‌داند، و نتیجة آنرا «فرع»، به نزدیکترین آسایشگاه روانی می‌باید اعزام ‌شود. به این دلیل که، هر کس هر عملی انجام می‌دهد، ‌ حتی اگر مرتکب جرم ‌می‌شود، می‌باید «دلیلی» داشته باشد. البته اگر انسان بدون دلیل عملی انجام دهد و عمل وی در تقابل با اصول «انسانی» و قوانین قرار نمی‌گیرد، اشکالی پیش نخواهد آمد، اما کسی که بدون دلیل مرتکب «جرم» می‌شود، کسی که بدون دلیل «خشونت» بر دیگران اعمال می‌کند، از نظر روانی نامتعادل است. چرا که انسان «متعادل» عمیقاً می‌داند که در برابر اعمال خود،‌ جرم یا غیرجرم،‌ «مسئول» است. مسئولیتی که در درجة نخست او را در برابر «جامعه» قرار می‌دهد، از منظر قانون. «قانونی» که وظایف فرد در برابر افراد خانواده‌اش را هم تعریف می‌کند. برای روشن‌تر شدن مطلب یک نمونة ساده را بررسی می‌کنیم: وظایف قانونی فرد در برابر «همسر»: به عنوان فرد بالغ و مسئول در کشور فرانسه. و می‌دانیم که در فرانسه هنوز قوانین تحجر مسیحیت حاکم نشده، طلاق مجاز است، سقط جنین مجاز است، و دخالت دولت به ‌حریم خصوصی نیز به هیچ عنوان مجاز نیست! در نتیجه خیانت به همسر، تا زمانی که طرف مقابل به دادگاه شکایت نکند، عرصة دخالت دولت نخواهد بود. و احتیاج به توضیح نیست که چنین مواردی معمولاً زمانی مطرح می‌شود که مسائل مالی در میان افتد. به زبان ساده‌تر، این مسائل معمولاً مبتلا به طبقة مرفه است، جنبة ناموسی ندارد، و «توده‌ای» هم نیست.

این مختصر گفته شد، تا بتوانیم سرمقالة امروز «راه‌توده» را بهتر بررسی کنیم. و مشاهده کنیم «حزب شریف» توده، در عمل، تداوم همان «خط امام» است. چرا که به شیوة روح‌الله، جوانان را به مرگ و شکست دعوت می‌کند. «راه توده»، مورخ 3 سپتامبر سالجاری، در مطلبی تحت عنوان «سخنی با نهال نو رس چپ در ایران»، ضمن انتقاد صمیمانه از «روشنفکران»،‌ جوانان‌ را دعوت می‌کند، «تئوری» را کنار بگذارند، از دردهای مردم بنویسند، و درک خود را از حاکمیت «بیان» کنند. در انتهای مطلب، «راه توده» از جوانان می‌خواهد، پای در همان مسیری بگذارند که «حزب توده» در آن طی طریق کرده!

پیش از ادامة مطلب، یادآور شویم، که بررسی سرمقالة «راه توده»، از این نظر اهمیت دارد که با شیوة عمل «چپ‌نمایان» ایران بهتر آشنا شویم. اینکه چپ ایران روشنفکر را «فضل‌فروش» می‌شمارد، و مانند گلة «خط امام» روشنفکری را «محکوم» می‌کند، البته جای هیچ تعجبی ندارد. «پوپولیسم» و عوام‌فریبی با «روشنفکر»، به عنوان مدافع آزادی‌های فردی و «مخالف سلطه»، همواره در تضاد بوده، و به یاد داریم که در سخنرانی‌های خمینی نیز روشنفکران پیوسته هدف حملات «رهبرکبیر» بودند. و خوشبختانه پس از براندازی 22 بهمن، جهت رفع نگرانی خط «حماقت و توحش» و «حزب توده»، مبارزة همه جانبه با روشنفکران آغاز شد. لازم به یادآوری است، «روشنفکران» کسانی بودند که همراه با اعضای فرصت طلب کانون نویسندگان به دست‌بوس روح‌الله نرفتند، و می‌دانیم که تعداد چنین روشنفکرانی در ایران از تعداد انگشتان یک دست نیز بیشتر نیست! ‌پس خاطر حزب «محترم» توده آسوده باشد، چرا که، امروز پس از 28 سال سرکوب همه جانبه، روشنفکران عرصة «فقرفرهنگی»، به روشنفکر«الهی» و روشنفکر«چپ‌نما» محدود ‌شده‌اند، جماعتی که در هر حال فاقد هر گونه فضلی است و فقط به دکانداری «حقیقت» مشغول‌! پس بهتر است «روشنفکران» را رها کنیم، و بپردازیم به ادامة مطلب!

«راه توده» به جوانان می‌گوید، که از رنج‌های روزمرة مردم بگویند، از مشکلات و خواسته‌های مردم بنویسند، تا شناخت عمیقی از جامعه حاصل شود، تا در سایة آن بتوان حکومت را سرنگون کرد! و البته مشخص نیست «حزب توده» چگونه می‌تواند از جامعه شناخت عمیقی به دست دهد، زمانیکه واقعیات یا عملکرد «عامل» استعمار را اینچنین عمداً «نادیده» می‌گیرد، و فراموش می‌کند که حکومت اسلامی به این دلیل در ایران استقرار یافت که منافع استراتژیک غرب در تقابل با منافع اتحادجماهیر شوروی، از طریق طالبانی کردن منطقه و گسترش سلطه بر منابع تأمین انرژی و کنترل راه‌های ارتباطی تأمین شود؟ عامل دیگری که حزب «مترقی» و موشکاف توده چشم خود را بر آن می‌بندد، این است که از هنگام کودتای «میرپنج»، در ایران حاکمیت نظامی استقرار یافته. حاکمیتی که با کودتای 28 مرداد و براندازی 22 بهمن بیش از پیش نظامی و امنیتی شد. اگر به یاد داشته باشیم، ‌ شهربانی «میرپنج» پس از کودتای 28 مرداد با شاخه‌ای امنیتی به نام «ساواک» تقویت شد، و این دو پس از براندازی 22 بهمن، با تشکل‌های استعماری سپاه و بسیج باز هم گسترش یافتند. به زبان ساده‌تر هر براندازی با استقرار یک سازمان نوین «امنیتی ـ نظامی»، و جهت تقویت استعمار همزمان شده. و از آنجا که استعمار همچنان موجودیت خود را حفظ کرده، «براندازی» بعدی نیز مسلماً در جهت تقویت منافع استعمار صورت خواهد پذیرفت. و البته «راه توده» از آنجا که با واقعیات کاری ندارد و همواره «حقیقت» را بر «واقعیت» ترجیح ‌داده، چارچوب سیاست ایران را با تردستی محو و نابود می‌کند، تا عملکرد‌ دولت‌هائی که از 22 بهمن تاکنون در حکومت اسلامی وظیفه خدمت به استعمار را به عهده داشتند نادیده گیرد، و فقط به دولت فعلی «حمله‌ور» شود، گویا این دولت از آسمان به زمین نازل شده! سوالات انحرافی «راه توده» در ارتباط با دولت فعلی را در همین چارچوب می‌توان مورد بررسی قرار داد. «راه توده» که از 22 بهمن تا انتخاب مهرورزی، در سایة «رهبرکبیر» و «انقلاب شکوهمند»، به تجارت «حقیقت» اشتغال داشت، ناگهان به مهرورزی که رسیده، مهر واقعیات به دلش افتاده، نگران کسادی بازار دلالی و رانت‌خواری شده و می‌پرسد:

«این دولت به چه دلیل و با چه هدفی به مردم تحمیل شد، چرا نظامی‌ها به دولت آمدند، چرا بحث صنعتی شدن مطرح است، چرا موتلفه‌چی‌ها را کنار می‌گذارند، چرا حالت جنگی به خود گرفته‌اند، این تصمیمات اقتصادی[...] چه طبقه یا قشری را تقویت می‌کند[...]»

و البته این پرسش‌ها تنها جهت حفظ دکان پرسود «حقیقت» مطرح شده‌. «حقیقت» اقتصاد دلالی و فروش نفت ارزان، جهت وارد کردن بی‌حساب بنزین، «حقیقت» اقتصاد پرسود «رانت‌خواری» که سرمایه‌گذاری و تولید را در ایران برای سال‌های سال فلج کرد، و ... «حقیقت» تئوری مارکسیسم، ابزار شناخت جهان، که راه توده آنرا از محتوای «تاریخی» خود اینچنین تهی کرده، تا تحلیل و بررسی را به زمان «حال» و احتمالات در «آیندة» کوتاه ‌مدت محدود کند. «راه توده» ادعا می‌کند،‌ مارکسیسم ابزار شناخت رویدادهاست، و همزمان همین رویدادها را خود «گسسته از تاریخ» می‌خواهد! گفتیم که مارکسیسم اگر «تاریخیت» خود را از دست بدهد، علمیتی نخواهد داشت، و «سرابی» اسطوره‌ای خواهد شد، چرا که عامل زمان را نفی می‌کند. و هر کس مدعی بررسی رویدادهاست، نمی‌تواند آن‌ها را خارج از زمینة تاریخی‌شان بررسی کند. ولی «راه توده»، از آنچه «نهال نورس چپ» می‌خواند، صمیمانه می‌‌خواهد، «پچ پچ» مردم در مترو را به «کارگاه تئوری» وارد کند، تا شناخت‌اش نسبت به جامعه امکانپذیر شود! و می‌افزاید، تئوری جهت همین «شناخت» است، شناخت اینکه در «گوشه کنار» جامعه چه‌ها می‌گذرد. پس از تعیین محدودة چنین «شناخت» وسیع و عمیقی، راه توده می‌گوید، براندازان عزیز «متحد» شوید:

«آنکه می‌خواهد سوسیالیسم را در ایران بنا کند، آنکه حاکمیت کنونی و سیاست‌های آنرا مفید به حال مردم نمی‌داند، آنکه می‌خواهد این حاکمیت را از قدرت به زیر بکشد، چه چاره‌ای جز بسیج حداکثر نیرو حتی از درون حاکمیت[...] دارد؟»

بله، به عبارت بهتر، بازگردیم به دوران شیرین عربده‌جوئی‌های «امام» زمان! نمی‌دانستیم «حزب توده» اینچنین «واقع بین» شده، ‌که دوباره قصد دارد دست در دست شیوخ حوزة علمیه بگذارد، تا نعلین‌پوشان را بار دیگر از زیر ضربة «تاریخ» تحولات اجتماعی ایران، سالم و سرحال بیرون کشد. 28 سال پیش، همین حزب «واقع‌گرا»، در حالیکه زیر عبای روح‌الله «پناه» گرفته بود، و توده‌ای‌ها را دانه دانه به حکومت اسلامی معرفی می‌‌کرد، نمی‌پرسید «هویزر» در ایران چه می‌کند؟ نمی‌پرسید که، این دولت به چه دلیل بر مردم تحمیل شد؟ نمی‌پرسید، هدف از استقرار این حکومت، تقویت کدام قشر است؟ نمی‌پرسید چرا نیروهای زرهی از مرزهای عراق به تهران فراخوانده شدند؟ و چرا عوامل ایران به خرابکاری در عراق مشغول‌اند؟ و دلیل سخنرانی‌های خمینی «دجال» در ایجاد آشوب در منطقه را نیز نمی‌پرسید؟ از همه مهمتر، نمی‌پرسید در افغانستان چه می‌گذرد، و چرا در پاکستان و ترکیه کودتا شده؟ این‌پرسش‌ها و هزاران «پرسش» دیگر، که هر سوسیالیست «واقع‌گرا» می‌باید از خود می‌پرسید، آنروزها قرار نبود مطرح شود! نه، آنروزها «حزب توده» به تعارف و سلام علیک با اربابان «خط امام» مشغول بود، فرصت طرح سوال نداشت. ولی امروز به صراحت می‌گوید، وقت تعارف نیست! باید دید کار از کجا خراب است! و اصلاً:

«انقلاب تعریف» دارد، بند بند مسایل اجتماعی تعریف علمی دارد!»

واقعا؟! نمی‌دانستیم «حزب توده» هم می‌داند، انقلاب «تعریف» دارد! پس چرا «تعریف» انقلاب شامل براندازی 22 بهمن نشد؟ نکند «تعریف» انقلاب فقط آنزمان «واجب» می‌شود که ایالات متحد اراده کند؟ یا امروز که دارودستة جیمی کارتر خود را در یک قدمی کاخ سفید می‌بینند، و استقرار یک حکومت فاشیستی همچون خیمه‌شب‌بازی «هوگوچاوز» را برای ملت ایران «تجویز» کرده‌اند، «انقلاب» یکباره «تعریف» پیدا کرده! در سایة این «تعریف» حتماً «شیخ‌ها» هم در امان خواهند ماند، و یک «براندازی» مناسب حال سازماندهی می‌کنند، تا یک تشکل «نظامی ـ امنیتی» جدید جهت سرکوب ایرانیان از دکان «حزب‌توده» سر بر آورد! این است همان نگاه «واقع‌بینانه» به جامعه و مردم؟ در چنین برخوردی «واقعیات» در کجا نشسته‌اند؟ مگر نه این است که «واقع‌گرایان» فصلی بوی حضور دموکرات‌ها در کاخ سفید به مشام‌شان رسیده، و رویای تکرار تجربة براندازی در سر می‌پرورانند؟ مگر نه این است که به اصطلاح «مارکسیست‌های» ایران از تضعیف ایالات متحد در منطقه نگران و پریشان خاطر شده‌اند، و می‌پندارند «مواضع» سنتی و دکان «انقلابی‌‌شان» در خطر قرار گرفته؟ و مگر نه این است که پریشانی و آشفتگی راه بر نگرش «واقعی» می‌بندد، تا به‌ آن حد که «حزب توده» فراموش می‌کند، تنها دستاورد «مبارزات‌اش» از دوران «اسکندری» و همکاری با «میرپنج» تا به امروز، جز مرگ و نیستی نبوده، و با چنین کارنامة درخشانی، «نونهالان چپ» را به گام برداشتن در همین مسیر «شکست» و «رسوائی» فرا می‌خواند:

«راه‌کاری ارائه دهید که به دل مردم بنشیند. ما توده‌ای‌ها در گذشته پیش از انقلاب چنین رفتیم، امروز نیز توصیه می‌کنیم چنین بروید.»

بله، ولی بهتر بود اضافه می‌کردند که، روش «ایشان» به فاجعة براندازی 22 بهمن هم انجامید! ولی بجای این عمل، به همه توصیه می‌کنند، این همان مسیری است که «نونهالان چپ» می‌باید در آن قدم بگذارند، تا اگر دست تقدیر یاری کند، همگی باز هم به همین نتیجة «درخشان» برسیم! به این ترتیب که «چپ» هر آنچه «مردم» دوست دارند، بر زبان راند! یعنی همانطور که خاتمی شیاد می‌گفت، هر چه مردم بخواهند، باید پذیرفته شود! شما هم مطابق «میل» مردم راهکار ارائه دهید، اگر «اقلیتی» هم اعتراض کرد، مهم نیست، حتماً «روشنفکر» و «فضل‌فروش» است! پس از براندازی، 28 سال با یک حکومت فاشیستی همکاری می‌‌کنیم، بعد هم، زمانی که منافع امپریالیسم غرب ایجاب کرد، «اعتراض» ‌کرده، به براندازان می‌پیوندیم! چرا که، «ما» تاکنون همین راه را رفته‌ایم. نتیجة درخشان و ملموس چنین شیوه‌ای همان است که دیدیم: فقط «شعار» می‌دهیم، و نهایت امر «حقیقت» هم می‌فروشیم! همین چند سطر بالاتر گفتیم، انقلاب «تعریف» دارد؛ چند سطر پائین‌تر، باز هم‌ فراموش می‌کنیم که انقلاب «تعریف» دارد، در نتیجه براندازی 22 بهمن را هم «انقلاب» می‌خوانیم!

به این می‌گویند برخورد «علمی» حزب‌توده! علمیت این برخورد بیشتر به «تکلیف الهی» روح‌الله شباهت دارد ـ آنجا که «نتیجه» را به عنوان «اصل»، با وسیله، به عنوان «فرع» جایگزین می‌کند،‌ و با نگاه «علمی» و واقع‌گرا،‌ «براندازی» را هم «هدف» می‌بیند! به این ترتیب مهم نیست که شرایط واقعی چیست و براندازی حکومت چه نتیجه‌ای خواهد داشت، مهم این است که «راه توده»، درست مانند بهمن 57، «براندازی» را «تکلیف الهی» خود دانسته. ولی در همین کوتاه مطلب لازم است به اهالی مارکسیسم و طرفداران برخوردهای «علمی» یادآور شویم، «تاریخ» را از مارکسیسم نمی‌توان «حذف» کرد، حتی اگر هر هفته،‌ با همکاری ساواک، در دکان حسینیة ارشاد پیرامون «مارکسیسم» سخنرانی به راه بیاندازید! همین «تاریخ» هم به ما می‌گوید که، «جنگ سرد» و بازیگران «مضحک» و خودفروختة این «جنگ» دوران‌شان به سر آمده، و تکرار فاجعه‌هائی از قبیل 22 بهمن 57 دیگر در هیچ بعدی در ایران امکانپذیر نخواهد بود.




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت