جمعه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۶

«نگرانی» در علفزار!
...

در پی جمع‌آوری «اوباش»، جناح «رفسنجانی ـ خاتمی» تکیه‌گاه‌های اصلی خود را از دست داد. و اعدام‌ها، ‌سنگسارها، و بازداشت هاله اسفندیاری و دیگران توسط قوة قضائیه واکنشی بود به سیاست نوین دولت ایران. چرا که هاشمی شاهرودی، به عنوان شریک اکبر رفسنجانی، هنوز در رأس قوه قضائیه قرار دارد. و اگر چه دست این جناح از وزارت نفت، صنایع و بانک مرکزی کوتاه شده، ولی قوة قضائیه و بخشی از نیروهای «انتظامی ـ امنیتی» هنوز تحت کنترل مافیای وابسته به غرب در ایران‌اند، و به این سادگی‌ها دست از ایجاد بحران بر نخواهند داشت.

به یاد داریم که پس از انتشار کاریکاتورهای پیامبر مسلمانان در دانمارک، خیابان‌های ایران به اشغال اوباش و عربده‌جویان حرفه‌ای ساواک در آمد. همچنین به یادداریم که در راستای جنگ مذاهب هر روز بحرانی تازه آفریده می‌شد، تا «اوباش» فضای سیاسی را به اشغال خود در آورند، و به دنبال آن محمدخاتمی، اکبر رفسنجانی و گلة امامان جمعه سخن‌پراکنی کنند، و بر طبل اسلام راستین بکوبند. همانطور که پیشتر اشاره شد، حضور اوباش در خیابان‌ها ارتباط مستقیم با مطالبات استعمار در ایران دارد. تجمع اراذل در شهرهای ایران پدیدة نوینی نیست، کارخانة رجاله‌پروری از دورة قاجار، این گروه‌ها را وسیله اعمال فشار بر دولت ایران کرده، و این ابزار جادوئی دهه‌هاست کارآئی خود را به اثبات رسانده. همانطور که «کسروی» در تاریخ مشروطة ایران می‌گوید، پیوند اوباش و دستاربندان پیوندی است دیرینه، و شاهدیم که از نخستین روزهای براندازی بهمن 57، دستاربندان و اوباش در ایران مسیر سیاست دولت را در جهت تأمین منافع استعمار غرب قرار داده‌اند. اما امروز به دلیل تضعیف ایالات متحد در منطقه، ابزار «کاریکاتور محمد» دیگر کارآئی خود را از دست داده، و به همین دلیل جناح اکبر رفسنجانی، علیرغم جنجال کیهان، و دیگر شیپورهای استعمار غرب، نتوانست با استفاده از انتشار کاریکاتور کذا در سوئد دوستانش را به خیابان‌ها بریزد.

ولی این امر مانع از آن نشد که ساواک خطبه‌های علفزار را در مسیر جنگ مذاهب تنظیم کند. جنگ مذاهب که توسط محمدخاتمی و در پوشش «گفتگوی تمدن‌ها» اعمال می‌شود، بر اصل مقدس «برتری» یک مذهب بر دیگر مذاهب جهان استوار شده. می‌توان گفت که تبلیغات جنگ مذاهب منطبق است بر تبلیغات کوکلوکس‌کلان‌های آمریکائی. اینان ادعا می‌کنند که نژاد و مذهب برتری دارند و با توسل به همین «برتری» واهی و مضحک، ابتدا کاتولیک‌ها را در ایالات متحد هدف حملات خود قرار دادند و امروز هم، با تشویق قوم‌گرائی و آموزش زبان و فرهنگ مادری، تمامی اقوام وگروه‌های مهاجر ایالات متحد متحمل برتری طلبی اینان می‌شوند. هر چند که در این میان امثال «شکوه میرزادگی» این سیاست توحش را «فرهنگ» ‌ببینند، و با توسل به آن به تبلیغ «میهن پرستی» هم بپردازند، و پرچم مبارزه با «سد سیوند» را به اسماعیل نوری علا واگذار کنند. ولی اسماعیل نوری‌علا هم به ما می‌گوید، حکومت ایران سکولار نیست، چون سکولاریسم با آبگیری سد سیوند در تضاد قرار می‌گیرد! و بر اساس استدلال «علمی» نوری‌علا، تا زمانی که سدسیوند آبگیری نشده بود، حکومت ایران گویا سکولار بوده! در مورد سد سیوند، پیشتر اشاره شد که جنجال پس از ابراز نگرانی «گاردین» آغاز شد؛ منافع گاردین و اربابانش، ظاهراً با هرگونه پیشرفت زیر ساختی در ایران در تقابل قرار می‌گیرد. از مطلب دورافتادیم، بازگردیم به جنگ مذاهب، یاهمان گفتگوی توحش‌ها.

پس از بحران کاریکاتور در ایران،‌ نوبت به کلیسای کاتولیک رسید، تا بحران نوینی بیافریند. و به یاد داریم که سخنرانی پاپ به گونه‌ای تنظیم شد که محمد خاتمی و شرکاء بتوانند «اعتراض» کنند و اوباش نیز راهی خیابان‌ها شوند! محمد خاتمی پس از مسافرت به انگلستان و ایالات متحد و دیدار با آخوندهای کاتولیک و پروتستان، مأموریت یافت که در تنور جنگ مذاهب بدمد. و به همین دلیل مسافرت اخیر وی به ایتالیا و دست دادن‌‌اش با زن‌ها‌ی فاشیست، تبدیل به موضوع روز شد، و برای آن در شیپورهای استعمار، در ایران و در خارج، به ویژه در روزی‌نامة «لیبراسیون»، حسابی دمیدند! ولی گذشته از بحران‌هائی که توسط اربابان جناح رفسنجانی در ایران ایجاد می‌شود، ‌ محمد خاتمی، آشکارا به برتری طلبی دینی پرداخته تا اعلام کند تشیع از سایر ادیان ابراهیمی بهتر است! سخنان خاتمی در مسجد «ولیعصر» دقیقاً در راستای تشویق جنگ مذاهب تنظیم شده بود، و خطبه‌های نماز جمعة امروز نیز ادامة همین سیاست جنگ طلبانه است که به موازات سخنرانی‌های «هسته‌ای» اکبر رفسنجانی پیش می‌رود.

اکبر رفسنجانی، ضمن ابراز نارضایتی از دولت مهرورزی، اخیراً به نبش قبر روح‌الله خمینی پرداخته و خاطرات منتشر نشده‌ای از وی را به چاپ می‌رساند. وی امروز در حال کندوکاو در عمق خاطرات خمینی، خاطرة دیگری از امام‌اش پیدا کرده و اعلام می‌دارد، روح‌الله خمینی خواستار نیروی هسته‌ای بوده! برای کسانی که می‌دانند فعالیت‌های هسته‌ای ایران از دورة محمدرضا پهلوی و با پرداخت وام یک میلیارد دلاری به شرکت «ارودیف» فرانسه آغاز شد، این سخنان بدون شک مضحک است و نشانی است از حماقت گوینده. انرژی هسته‌ای درایران، دقیقاً در شرایط بزرگترین رصد‌خانة خاورمیانه‌است، که ریاست آنرا هم لاریجانی عهده‌دار شده. این رصدخانه، تلسکوپ‌های‌اش از خارج وارد می‌شود، و نگاهداری از آن‌ها نیز توسط تکنیسین‌های غرب صورت می‌گیرد. هرگاه تحریمی بر ایران اعمال شود، و یا نفت ایران خریداری نشود، این بزرگترین رصدخانة خاورمیانه نیز از کار خواهد افتاد! مردم ایران این شرایط اسفبار را مدیون «معجزة‌» ملی شدن نفت توسط محمد مصدق‌اند. کسی که در راستای منافع استعمار، به مخالفت با اتحادجماهیر شوروی برخاسته بود، و با شعار فریبندة سیاست «موازنة منفی»، اقتصاد ایران را در واقع در انحصار شرکت‌های نفتی غرب قرار داد. و امروز ایرانیان نیک می‌دانند که حکومت اسلامی، برخاسته از تداوم تقابل غرب با اتحاد جماهیر شوروی است، و جهت تأمین منافع غرب در برابر اتحادجماهیر شوروی در ایران استقرار یافته؛ این حکومت استقرار یافته تا امثال اکبر رفسنجانی و محمد خاتمی بتوانند به سرکوب و کشتار «ملحدان» بپردازند، و یک بمب اسلامی، مشابه «بمب اتمی» پاکستان نیز به دست آورند، تا منافع اربابان‌شان خدشه‌دار نشود. خمینی با انرژی هسته‌ای چه ارتباطی داشت؟ روح‌الله نمی‌دانست انرژی هسته‌ای خوراکی است، یا پوشاکی! نویسندة این وبلاگ به یاد دارد که روح‌الله خمینی در پاسخ به یک خبرنگار، نام «خلیج اسلام» را بجای «خلیج فارس» پیشنهاد کرده بود! اکبر رفسنجانی بهتر است این «داستان‌ها» را در نعلین‌اش نگاهدارد، و دکان «انتشار خاطره» از خمینی را تعطیل کند. حال بپردازیم به خطبه‌های علفزار که توسط امامی کاشانی روخوانی شد.

یادآور شویم که نماز جمعه، تریبون مطالبات استعمار غرب از ملت ایران است. و جای تعجبی نیست که خطبه‌های امروز نماز جمعه در راستای سخنان محمد خاتمی در مسجد «ولی‌عصر» و بر اساس جنگ مذاهب تنظیم شده باشد. امامی کاشانی در خطبة «عبادی» به مداحی امام دوازدهم شیعی مسلکان پرداخته و اعتقاد به «مهدویت» را می‌ستاید و درخطبة «سیاسی»، ضمن یاد کردن از ایران، به عنوان یک قدرت ‌جهانی، از اعتقادات یهودیان و مسیحیان به ظهور «ناجی» به شدت انتقاد می‌کند! به عبارت دیگر از نو همان مهملات خاتمی را با لحن تندتر و خطاب به جهانیان تکرار می‌کند. کاشانی می‌گوید، اعتقاد ما به مهدویت خوب و «برحق» است، ولی اعتقاد آن‌ها «سیاسی» و «جنگ طلبانه» است! کاشانی ضمن سخن‌پراکنی، ‌ بودائی‌ها را نیز به اسلام دعوت می‌کند، تا جوانان‌شان از «گمراهی» نجات یابند. کاشانی درادامه می‌گوید، مسیحی‌ها در پی تأمین منافع اسرائیل‌اند و از تعلیمات مسیح پیروی نمی‌کنند!

طبق خطبه‌های علفزار، مسیحیان به ظهور «ناجی» اعتقاد ندارند و محمد پیامبرمسلمانان، 14 قرن پیش به مسیحیان مسئله‌ «ظهور» را گوشزد کرده بود! و خلاصة مطلب، امروز همة مردم جهان باید بیصبرانه در انتظار ظهور آنحضرت باشند، تا بیاید و همه را از دم تیغ بگذراند، و «جهان پر عدل و داد شود»! البته بر اساس همان کتیبة «حنا زرچوبه!» که در وبلاگ «کتیبة مرگ» بررسی کردیم. بله، کاشانی به غربی‌ها گفته جوانان‌تان در آخر زمان زندگی نگران کننده‌ای دارند. گویا خطبه نویس ساواک سری به «آخرزمان» زده و با وضعیت اسفبار جوانان غربی از نزدیک آشنا شده! در غیر اینصورت چگونه کسی می‌تواند بداند جوانان غرب در آخر زمان چه وضعی دارند:

«جوانان شما در آخر زمان آنچنان زندگی نگران کننده‌ای دارند که نمی‌توانید آنرا نادیده بگیرید[...]»

و از همه مهم‌تر اینکه 14 قرن پیش، محمد هم همین وضعیت را مشاهده کرده، و به همین دلیل به مسیحیان و تمام دنیا گفته، باید منتظر باشید تا «امام زمان» بیاید! و البته می‌دانیم که انحصار اینگونه قصه‌های «بی‌بی‌گوزک» در ید شیعی‌مسلکان نیست، یهودیان و مسیحیان نیز خود از پیشقراولان قصه‌های بی‌بی‌گوزکانه‌اند! و اتفاقاً «بی‌بی‌گوزک» یهودیان در باب «ظهور» آنحضرت به مراتب از نوع شیعی آن «انسانی‌تر» است. چرا که هنگام ظهور مسیح، یک سوم از یهودیان زنده هستند و تنها دو سوم‌شان در «انقلاب» کشته خواهند شد، ولی با توجه به کتیبة مرگ، «ناجی» شیعیان، زمین را بکلی از وجود نوع بشر پاک خواهد کرد. کاشانی می‌افزاید، تجمع یهودیان در اسرائیل ریشة «سیاسی» و «شیطانی» دارد، ولی فراموش کرده که تجمع مسلمانان در پاکستان نیز ریشه سیاسی داشته، و پیامدهای بسیار شوم ایجاد کشور استعماری پاکستان، 60 سال است که منطقه را دچار بحران کرده. بله، تجمع مسلمانان «خوب» است، چرا که به این وسیله دستاربندان به آب و نان می‌رسند، و تجمع یهودیان را هم محکوم می‌کنند! و فلسفة وجودی حکومت اسلامی نیز در همین جنگ زرگری با اسرائیل و همصدائی با یهودستیزان در سراسر جهان است. اگر یهودستیزی غرب به تشکیل کشور اسرائیل منجر شد تا منافع غرب در منطقه تأمین شود، یهودستیزی جیره خواران غرب در ایران نیز در همین راستا صورت می‌پذیرد: تأمین منافع استعمار غرب.

به همین دلیل است که، خطبه‌های علفزار، بجای پرداختن به فقر روز افزون، بیکاری و آوارگی در ایران، که پیامد 28 سال چپاول دستاربندان است، برای مشکلات مسیحیان در آخر زمان راه حل ارائه می‌دهد، و از پیغمبر غدارش، حدیث نقل می‌کند و نکبت حکومت اسلامی را در آمریکا و اروپا می‌یابد:

«با ذکر حدیثی [...] مبنی بر سفارش به اهل مسیحیت و سفارش به آنان برای رهائی از مشکلاتی که در آخر زمان به آن گرفتار می‌شوند، گفت: آمریکا و اروپا در منجلاب زندگی می‌کنند [...]معنویت برای آن‌ها رنگی ندارد.»

بله آمریکا و اروپا در منجلاب زندگی می‌کنند، ولی در حکومت اسلامی که کار بدون رشوه پیش نمی‌رود، تجارت زن و کودک و مواد مخدر رونق فراوان دارد، ‌ فقر بیدا می‌کند، بهرة بانکی قانوناً 17 درصد است، دلالی را تشویق می‌کنند، و مردم به فروش کلیه خود مشغول‌اند، دستاربندان جیره خوار غرب در سایة ولایت فقیه «عدالت» دارند، و برای رفع مشکلات اربابانشان در آخر زمان راه حل هم می‌توانند ارائه ‌دهند!



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت