سه‌شنبه، مرداد ۳۰، ۱۳۸۶

نیویورک در تهران!
...

پیشتر گفتیم که با کودتای رضامیرپنج، بنیاد سنتی سلطنت در ایران تبدیل به یک بنیاد استعماری شد، و همگام با سیاست استعمار آشکارا به پشتیبانی از فاشیست‌های اروپا پرداخت. و تاکنون هر حکومتی در ایران به قدرت دست یافته، در راستای همین سیاست به سرکوب و کشتار مردم پرداخته و گروه‌های به ظاهر مخالف این حکومت‌ها نیز در همین چارچوب فعالیت داشته‌اند. دیروز به مورد «حزب توده»، به عنوان مهم‌ترین تشکل چپ اشاره شد و نشان دادیم که چگونه شعارهای حزب توده، بر خلاف ماتریالیسم در چارچوب فلسفة کلاسیک، و بر پایة «حقیقت» استوار شده. همچنین یادآور شدیم که به دلیل پایان جنگ سرد، فعالیت گروه‌های برانداز نمی‌تواند مانند گذشته کارآئی داشته باشد، و به همین دلیل در آغاز حکومت محمد خاتمی تلاش وی و شرکاء جهت سازمان دادن به براندازی از طریق آشوب در دانشگاه‌ها بی‌نتیجه ماند. ولی از آنجا که حکومت ایران و به طریق اولی «اوپوزیسیون» دروغین‌اش، از سیر تحولات سیاسی جهان بی‌خبر مانده‌اند، و هنوز در دوران جنگ سرد منجمد‌اند،‌ سعی دارند به هر ترتیب شده از طریق ایجاد آشوب در دانشگاه و تحریک افکار عمومی مردم را به خیابان‌ها آورده، زمینة یک براندازی «شکوهمند» را از نو فراهم آورند. امری که به ویژه پس از عقب نشینی مفتضحانة ارتش اسرائیل از لبنان بیش از پیش محال می‌نماید.

سال گذشته پس از اعلام آتش‌بس توسط ارتش اسرائیل گفتیم که این امر عقب نشینی جبهة ناتو از منطقه است. و امروز با توجه به تغییر سیاست فرانسه و مواضع نوین حکومت اسلامی می‌توان گفت که عقب نشینی ناتو از ایران نیز آغاز شده. پیشتر گفتیم که فرانسه از حامیان برنامة هسته‌ای ایران بود و ژاک شیراک، رئیس جمهور سابق فرانسه، در مصاحبه با خبرنگاران خارجی از تجهیز ایران به سلاح اتمی دفاع کرد. هر چند پس از مصاحبه اعلام شد وی «نظر شخصی» خود را بیان کرده. در هر حال، یک روز پیش از سفر برنارد کوشنر، وزیر امور خارجة فرانسه به بغداد، حاکمیت فرانسه ناچار شد از مواضع خود عقب نشینی کرده، و به گنجاندن نام سران حکومت اسلامی در قطعنامة شورای امنیت اشاره کند. و همین امر نشانگر این است که اربابان حکومت اسلامی در ایالات متحد، ناچار به ترک مواضع سنتی خود شده‌اند، و از این پس دستاربندان باید خط سیاسی استعمار در ایران، یا همان خط فاشیسم را ترک کرده، در جبهة دیگری پناه بگیرند. البته این امر به معنای آن نیست که محافل استعماری فاشیست دست از جنجال و هیاهو بر خواهند داشت.

یک روز پیش از آغاز مذاکرات آژانس بین‌المللی انرژی با حکومت اسلامی، متحدان رسمی حکومت امام زمان مواضع خود را اعلام کردند. از جمله رهبر فاشیست‌های فرانسه، ژان ماری لوپن، ‌که نام گروه‌اش، از قضای روزگار، «جبهة ملی» است! ژان ماری لوپن، که از آغاز براندازی 57، و به ویژه، در زمان سفارت سیدصادق خرازی، در همة مناسبت‌ها از «میهمانان» برگزیدة سفارت ملایان در پاریس بود، و مخارج «جبهة ملی» خود را از ارز حاصل از فروش نفت ایران مرتب دریافت می‌کرد، در مصاحبه با یک رسانة مراکشی اعلام می‌کند که، از تجهیز حکومت اسلامی به فناوری هسته‌ای پشتیبانی خواهد کرد. و خبر پراکنی «حنا زرچوبه»، یا همان «ایرنا»، طبق معمول، بدون اشاره به فاشیست بودن حضرت لوپن، سخنان وی را به عنوان «رهبر جبهة ملی فرانسه» منتشر کرده، البته با ذکر ابراز بندگی به درگاه رهبر فاشیست‌های فرانسه! و لازم به تذکر است که، پیش از ایرنا، رسانة لوموند مورخ 20 اوت 2007 همین خبر را به صورت «مفصل‌تر» انتشار داده، و به این ترتیب تلویحاً از برنامة در ظاهر صلح‌آمیز ملایان پشتیبانی کرده بود. پیشتر گفتیم که رسانة لوموند مانند فیگارو، لیبراسیون و ... متعلق به صنایع تولید و فروش تجهیزات نظامی است و در واقع منافع آنان را مد نظر دارد. ولی اظهار نظر رهبر فاشیست‌های فرانسه، در روزنامة فیگارو بازتاب نیافت، چرا که این رسانه خط تبلیغاتی ابتذال و تهدید را دنبال می‌کند، البته نه در «حد» کیهان. روزنامة فیگارو مطلبی از «دلفین مینوئی» منتشر کرد. دلفین مینوئی، مانند ژان پیر پرن در لیبراسیون، دست‌اندرکار ارائة «تصویر دلپذیر» از حکومت اسلامی ایران است. و تاکنون تصاویر بسیار دلپذیری نیز از ایران ارائه داده، ازجمله کتابی در مورد زندگی دلپذیر زنان ایران در اندرون! مقالة امروز دلفین مینوئی که در فیگارو مورخ 21 اوت منتشر شده از همین جهت حائز اهمیت بسیار است، چرا که «قانون شکنی» را تشویق می‌کند. دلفین مینوئی می‌گوید، در یک دفیلة مد در تهران شرکت کرده و احساس کرده در نیویورک به سر می‌برد! البته پیشتر هم خبرگزارانی بودند که کالیفرنیا را در تهران «پیدا» کرده بودند. ولی حق امتیاز کشف نیویورک در تهران، آنهم با موسیقی «تکنو» برای دلفین مینوئی محفوظ خواهد ماند. چرا که دلفین و همپالکی‌های‌اش، نیویورک بدون تکنو را در خواب هم نمی‌توانند دید. نیویورک برای اینان در سطح بزن به کوب‌های روحوضی دهکدة جهانی «پسامدرن» خلاصه می‌شود، ‌که هر کس بدون شناخت زبان انگلیسی هم می‌تواند مطابق «فرهنگ» و شناخت‌اش، احساس کند «نیویورکی» است. فرخ نگهدار هم در اظهارات‌اش در بی‌بی‌سی، «احساس» می‌کند لندنی است! و البته لندن برای «نگهدارها»، در مسجد، بده‌بستان با حکومتی‌ها و نامه نگاری برای شیوخ تهران خلاصه می‌شود، پس جای تعجب نیست. دلفین مینوئی هم در یکی از آن برج‌های بدقوارة تهران به مهمانی تازه به دوران رسیدگان حکومت امام زمان رفته، از همان‌ها که روسری هرمس به سر دارند و «آزادی» را مانند آذر نفیسی در روزنه‌های روزانه می‌یابند. شرکت کنندگان در این «میمهانی»، گویا پریشانگوئی‌های عباس عبدی را در باب نافرمانی مدنی را به گوش جان شنیده‌اند، چرا که به دلفین گفته‌اند:

«قانون شکنی چه لذتی دارد!»

و فیگارو هم به نقل از دلفین، به ما ایرانیان می‌گوید، قانون شکنی «لذت» دارد. می‌دانیم که به دنبال لذت رفتن، در واقع اطاعت از غرایز است. در یک جامعة به هنجار، کودکان در پی لذت‌اند، و طی زمان می‌آموزند که «وظائف» فردی و اجتماعی را می‌باید بر لذات مقدم داشت. در هیچ جامعه‌ای قانون شکنی یا جرم، لذت بخش نیست، مگر در جامعه‌ای که تبلیغات استعماری، «لذت» را در ترادف با «جرم» قرار داده، و مخالفان حکومت را به رویا‌روئی با قانون تشویق می‌کند. این شرایطی است که به دلیل دخالت حکومت استعماری ملایان در حریم خصوصی افراد زمینة مناسب پیدا کرده، و به زبان ساده‌تر، فراخوانی است برای ارتکاب جرم و در نتیجه، فراهم کردن زمینة سرکوب. به عبارت دیگر حکومتی که با وضع «قوانین»، دخالت در عرصة خصوصی را قانونی می‌شمارد، مردم را به سوی ارتکاب جرم فرا می‌‌خواند، تا بتواند از این طریق آنان را هر چه بهتر «سرکوب» کند. این سیاست مزورانه، و این مسئلة به ظاهر بی‌اهمیت دهه‌هاست که بر جامعه ایران حاکم است. حتی در زمان محمدرضا پهلوی که ورود به عرصة خصوصی افراد گویا غیرقانونی محسوب می‌شد، این مهم را خود افراد عهده‌دار شده بودند. تا جائی که بعضی«رفقا» ـ مقصود چپ‌نمایان حسینی است ـ مرتکب قتل‌های ناموسی شدند! و همان آقای عموئی معروف، که گویا در زندان اوین دفتر عضوگیری حزب توده را زیر نظر ساواک دائر کرده بود، هنگام سخنرانی در یک جمع،‌ به روابط خصوصی یکی از زندانیان معروف اشاراتی کرده است. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به اوضاع حکومت ایران پس از سفر برنارد کوشنر به بغداد.

گفتیم که فرانسه، به عنوان عضو ناتو، به صورت سنتی شاخة دوم سیاست ایالات متحد را اعمال می‌کرده، ولی پس از انتخاب نیکولا سرکوزی به ریاست جمهوری، سیاست فرانسه نیز به خط سیاست ایالات متحد پیوست. به همین دلیل، گروه «سبزها» در فرانسه، که بیش از دیگر گروه‌ها به ایالات متحد نزدیک است، در روزنامة لوموند، مورخ 21 اوت، به سفر کوشنر اعتراض کرده، با حفظ مقام «سگ» برای حاکمیت انگلیس،‌ فرانسه را «توله‌سگ» آمریکا نامید. و دستاربندان که تا هفتة گذشته در خطبه‌های نماز جمعه برای «مذاکره با آمریکا» بدون هیچ پیش‌شرطی اعلام آمادگی کرده بودند نیز، پس از این سفر، ناچار شدند دوباره ردای «نبرد با استکبار» به تن کنند. امروز اکبر رفسنجانی و علی‌خامنه‌ای هر دو از «استکبار جهانی» سخن گفته‌اند. ولی حکومت اسلامی دیگر نمی‌تواند به جنگ زرگری با جبهة ناتو خود را مشغول نشان دهد. اینبار، سیاست حاکم بر ایران از سوی جبهه‌ای اعمال خواهد شد که سال گذشته در لبنان به «حزب‌الله» یاری رساند تا ارتش اسرائیل و جبهة ناتو را وادار به عقب نشینی کند. می‌توان به جرأت تأکید کرد، که این ردای «مبارزه با استکبار»، زمین تا آسمان با ردای مبارزات سنتی و دروغین سیاست پیشه‌گان ایران تفاوت خواهد داشت. اینبار دستاربندان مجبور خواهند شد ردای مبارزه واقعی با اربابان سنتی خود را بر تن کنند. ردائی که بر خلاف نوع فعلی آن، و به عکس ردای مبارزات پیشین، که در 22 بهمن 57 زمینة صعود به قله‌های «قدرت» را برای ملایان و تمامی جناح‌های سنتی و جیره خوار ایالات متحد فراهم آورد، نهایت امر تمامی جناح‌های سیاسی دوران جنگ سرد در ایران را در کمال آرامش به زباله‌دان تاریخ خواهد سپرد.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت