...
پیشتر اشاره شد که زبان دموکراسی، زبان تعادل است. تعادلی که برخاسته از توازن قوا و قرار گرفتن هر فرد در محدودة واقعیتهای تعریف شده، در بطن قوانین خواهد بود. تنها در این چارچوب است که مقامات رسمی یک دولت دموکراتیک، مانند افراد عادی پاسخگو و مسئولاند. تعادل دموکراتیک هنگامی در هم میریزد که تمایلات فردی مرزهای مسئولیت قانونی را فروریزد، و حدود اختیارات قانونی رعایت نشود. و هر چه فرد، از نظر اجتماعی جایگاه مهمتری داشته باشد، عدم رعایت قوانین ضربة محکمتری بر تعادل دموکراتیک خواهد بود. میتوان گفت که در دموکراسیها، ورود تمایلات و خواستههای فردی به عرصة قوانین به معنای تضعیف همان دموکراسی است. و در اینجا شبهدموکراسیها، از قبیل لهستان، گرجستان و یا ترکیه مورد نظر نیستند. ولی اگر ویژگی تضعیف دموکراسیها، عدم التزام به قانون و مقرارتی است که مرزهای رفتار و گفتار را تعیین میکند، فروپاشی حکومتهای مقدس، نزدیک شدن زبان قدرت سیاسی، به زبان اسطورههای مقدس آن است، و زبان اسطورههای مقدس در اسلام، همان زبان جنگ و ارعاب خداوند ابراهیم! زبانی که هیچ ریشهای در واقعیتها ندارد، و صرفاً به دلیل ترس و اطاعت بیچون و چرای «بندهگان» به «قدرت» رسیده. در حکومت اسلامی به دلیل حمایت استعمار است که «زبان قدرت» در اختیار عوامل سرکوب قرار گرفته، و به محض تضعیف حمایت استعماری، «زبان قدرت»، تکیهگاه واقعی خود را از دست داده، به حدیث و روایت نزدیک میشود.
در حکومت اسلامی، سپاه پاسداران اساسیترین ابزار قدرت است. این تشکیلات «نظامی ـ امنیتی» که بهدلیل پشتیبانی جبهة ناتو از تداوم جنگ در ایران قدرت یافت، اکنون به آخر خط نزدیک میشود، و اگر غرب نتواند از این تشکیلات حمایت کافی صورت دهد، هیچ عاملی نخواهد توانست مانع فروپاشی آن شود. اظهارات معاون وزارت امور خارجه فرانسه در مورد گنجاندن نام مقامات حکومت اسلامی در قطعنامة شورای امنیت نشانگر آن است که شاخة دوم سیاست ایالات متحد نیز فروپاشی حکومت اسلامی را تائید میکند. میدانیم که دولت فرانسه، پس از پایان جنگ جهانی دوم، به عنوان چرخ پنجم سیاست آمریکا در جهان فعال شده. و تا پیش از انتخابات اخیر، همین دولت، سیاست مماشات و ارائة «چهرة دلپذیر» از حکومت اسلامی را کاملاً اعمال میکرد.
پیش از انتخاب نیکولا سرکوزی به مقام ریاست جمهوری فرانسه، ژاک شیراک در مصاحبهای اظهار داشت که تجهیز ایران به سلاح اتمی اشکالی ندارد! ولی پس از پخش همین مصاحبه اعلام شد که رئیس جمهور وقت فرانسه «نظر شخصی» خود را بیان کرده! میدانیم که رئیس جمهور در هیچ کشوری چنین اختیاری ندارد، و نمیتواند نظر شخصی خود را بازگو کند. البته از «اختیارات الهی» مقامات حکومت اسلامی و پریشانگوئیهای رهبراناش نمیگوئیم، در این وبلاگ سخن از هنجارهای جوامع قانونمدار و دموکراتیک است، و در چنین چارچوبی مقامات رسمی «مسئولیت» دارند و به خبرنگاران «نظر شخصی» خود را اعلام نخواهند کرد. همانطور که پیشتر گفتیم در جوامع دموکراتیک، رعایت قانون یک اصل به شمار میرود، و در این راستا، رئیس جمهور فرانسه و دیگر مقامات مسئول موظفاند نمونة رعایت قانون در کشور باشند، قانونی که «تقدس» و «حقیقت» را به رسمیت نمیشناسد، و فقط بر واقعیتها استوار است. ولی در حکومتهای فاشیستی که به زیور استعمار نیز آراستهاند، «قانون» رعایت نمیشود، و تا زمانی که استعمار از حکومت پشتیبانی کند، سرکوب حکمفرماست، و آنگاه که حمایت استعمار تضعیف شود، آنسوی سکة سرکوب، یا پریشانی و هرجومرج، بر جامعه حاکم خواهد شد. به زبان سادهتر، در حکومتهای «مقدس» و دست نشانده، میتوان نوسان پیوسته از «سرکوب» به «هرجومرج» را مشاهده کرد.
و اکنون آنچه در حکومت اسلامی مشاهده میکنیم، «هرجومرج» در رأس هرم قدرت است. اظهارات شاهرودی در مورد برکناری وزرای صنایع و نفت، انتشار کتاب اکبر رفسنجانی در مورد سخنان نگفته و نشنیدة خمینی، و به ویژه اظهارات اخیر پاسدار شریعتمداری، در تلویزیون جامجمکران در مورد خروج ایران از پیمان منع گسترش سلاح های اتمی، «انپیتی» را میتوان در این راستا بررسی کرد. اظهارات هاشمی شاهرودی در مورد بر کناری وزرای نفت و صنایع تا چند روز به سکوت برگزار شد. و رسانههای رسمی در برابر نقض آشکار قانون اساسی توسط ریاست قوة قضائیه خفقان مرگ گرفته بودند. عاقبت روز 27 مردادماه سالجاری، روزنامة «ایران» از خواب غفلت بیدار شد و دخالت قوه قضائیه در قوة مجریه را محکوم کرد! میدانیم که طبق قانون، حتی در حکومت اسلامی، سه قوة مجریه، مقننه و قضائیه مستقل از یکدیگراند. و هیچیک نمیتواند به عرصة دیگری دخالت کند. ولی آنچه اهمیت دارد این است که بدانیم، سخنان هاشمی شاهرودی را روزینامه «اعتماد ملی» در صفحه نخست و همراه با عکس بزرگی از شاهرودی منتشر کرده بود. «اعتماد ملی»، از روزینامههای دارودسته اکبر رفسنجانی و مدعی مردمسالاری دینی، یا همان نعلینسالاری است. این رسانه، حتی در این حد ابتدائی شناخت از قانون ندارد، و خود را ملزم به رعایت قوانین نمیداند. جالب است بدانیم که سایت پاسدار محسن رضائی، «بازتاب»، در کمال بلاهت از سخنان هاشمی شاهرودی حمایت هم کرده بود. و علامت تعجب نمیگذاریم، چون سایت محسن رضائی، باید ویژگی همة رسانههای سرکوب حاکمیت اسلامی را در خود داشته باشد: عدم شناخت قانون و عدم رعایت آنها. حال بپردازیم به انتشار خاطرات اکبر رفسنجانی.
انتشار این کتاب دقیقاً در همین چارچوب «هرجومرج» قرار میگیرد. امروز جیرهخواران سفرة استعمار سعی دارند واقعیتهای گذشته را انکار کرده، روح الله خمینی به هر آنچه نبوده تبدیل کنند. و به یاد داریم که اکبر رفسنجانی پیشتر، جهت تشویق سپاه به کودتا، یک نامه که به روحالله خمینی نسبت میدهند منتشر کرد، تا «شوتان» بپندارند که دستاربندان طرفدار صلح بودندو سپاه خواستار جنگ! حال آنکه تداوم جنگ جهت پائین نگاهداشتن بهای نفت و تشدید سرکوب ملت ایران، در دستور کار ایالات متحد قرار داشت، در غیر اینصورت ملایان نمیتوانستند از اسرائیل و فرانسه سلاح و تجهیزات برای ادامة جنگ دریافت کنند. به ویژه از کشور فرانسه، به عنوان عضو رسمی پیمان ناتو و چرخ پنجم سیاست ایالات متحد در جهان. و امروز میتوان مشاهده کرد، که سفر برنارد کوشنر، وزیر امور خارجة فرانسه به بغداد، تنها پس از اعلام مواضع وزارت امور خارجة فرانسه در مورد حکومت ملایان ممکن شده. دیروز گفتیم که معاون وزارت امور خارجة فرانسه، خواستار گنجاندن نام مقامات حکومت اسلامی در قطعنامة شورای امنیت است. پس از اظهارات در ظاهر شخصی ژاک شیراک، این موضعگیری نوین را میتوان عقب نشینی ایالات متحد در منطقه نامید. و دلیل حضور پاسدار شریعتمداری در تلویزیون حکومت اسلامی نیز در همین عقب نشینی مشاهده میشود. حکومت اسلامی دقیقاً در همان مرحلهای قرار گرفته که سلطنت پهلوی زمان اعلام حکومت نظامی در آبانماه 1357 قرار داشت: در مرز فروپاشی! و نشانههای این فروپاشی در رسانة کیهان مدتهاست که آشکار شده. پیشتر گفتیم که رسانة کیهان ارگان کوکلوکسکلانهای هریتج کلاب است، و خط تبلیغاتی کیهان، همواره بیانگر سیاست محفل فوق بوده و هست. تبلیغاتی که علیرغم تغییر ظاهری در حکومت ایران، همواره بر ابتذال و جنگ طلبی تکیه دارد. اگر پیش از براندازی 22 بهمن، کیهان ترویج ابتذال بدون حجاب میکرد، پس از استقرار حکومت اسلامی، کیهان ترویج ابتذال دینی را با پشتکار فراوان پیگیری میکند.
و در همین راستا است که پاسدار شریعتمداری در تلویزیون حکومت حضور یافته، خواستههای اربابان واقعی این حکومت را بر زبان میآورد. چندی پیش بحرین به مایملک پاسدار شریعتمداری تبدیل شد، و دیروز شریعتمداری اعلام کرد سران حکومت اسلامی با خروج از «انپیتی» کاملاً موافقاند. و البته هنوز سران مذکور در مورد اظهارات پاسدار شریعتمداری و پخش این اظهارات از «جام جمکران» سکوت اختیار کردهاند. و باز هم جای تعجب نیست. پریشانی و «هرجومرج» در رأس هرم قدرت، نشانگر فروپاشی حکومت اسلامی است.
در وبلاگ «طنز و قدرت» گفتیم که زبان حاکمیت فرسوده شده، ولی عامل «تقدس» حاکمیت همچنان پا برجاست و به این دلیل زبان «هنر»، به طور کلی و زبان «رمان» به صورت خاص، توسط دستگاههای «تبلیغاتی ـ امنیتی» این حاکمیت سرکوب میشود. و از آنجا که زبان به عنوان یک پدیدة اجتماعی، زنده و پویا است، تغییرات جامعه را بازتاب میدهد. زبان به عنوان مهمترین و اساسیترین بنیاد اجتماع، پدیدهای است در حال تغییر و دگرگونی و اگر حکومتهای سرکوبگر از پخش صور نوشتاری زبان به صورت ابراز نظر یا شیوة بیان هنری ممانعت میکنند، هیچ حکومتی نمیتواند «زبان» را سرکوب کند، چرا که موجودیت زبان به موجودیت جامعه پیوند دارد، و چون جامعه در تحرک و تغییر است. از اینروست که در حکومت اسلامی، «زبان قدرت» که همواره با تکیه بر اسطورههای مقدس به سرکوب مردم میپرداخت، امروز تحت تأثیر زبان اسطورهای قرار گرفته و نه تنها قادر نیست ایجاد ترس کند که مانند اسطورههای مقدساش، باعث خنده هم میشود.
پیشتر چند مورد از زبان اسطورههای ادیان ابراهیم را بررسی کردیم. و امروز به مقایسه قصة «ابوالفضل» و روایت محسن رضائی از تجهیزات سپاه پاسداران میپردازیم. این دو حکایت از آن جهت به یکدیگر شباهت دارند که زبان هر دو، تکیه بر «غیرممکن» دارد، راویان هر دو حکایت، عامل انسانی یا «واقعیت» را نادیده گرفته، و داستانهائی نقل کردهاند که در تقابل با عقل سلیم قرار میگیرد. در داستان ابوالفضل، یک موجود عجیب به مخاطب معرفی میشود که قدش آنچنان بلند بوده که هنگام اسب سواری، اگر پای مبارک در رکاب نمیگذاشته، پاهایش به زمین میکشیده. و با در نظر گرفتن جثة اسب، و نسبت قد انسان با اسب، میتوان گفت قد آنحضرت حداقل به 2 متر و نیم بالغ میشده! یا اینکه اسب آن حضرت از نژاد اسبهای «پونی»بوده! و یا به احتمال قریب به یقین کسی که چنین داستانی را به هم بافته، اصولاً در عمرش اسب ندیده. به همچنین است در مورد محسن رضائی و تانک!
نویسندة این وبلاگ نخستین بار پاسدار محسن رضائی را در کنار بنیصدر، نمایندگان گروههای چپ، و گروهی دیگر از هوچیهای سیاست پیشة ایران بر صفحة تلویزیون مشاهده کرد. زمانی که شایع شده بود، در زدوخوردهای گنبد کاووس از گلولة توپ استفاده شده. و یکی از سخنگویان «امامزمان» در این میان مرتباً تأکید میکرد که خلاف واقعیت است. پس از چند دقیقه، مسئله فعالیت گروههای چپ در گنبدکاووس مطرح شد، و اگر اشتباه نکنم چپیها این فعالیتها را انکار میکردند. در این هنگام بود که پاسدار رضائی به میان معرکه دوید و هرچه دوستاناش رشته بودند پنبه کرد! محسن رضائی که برای سرکوب به گنبد اعزام شده بود، جهت اثبات دروغگوئی چپیها، ناگهان به میان صحبت آنها دویده و گفت، اینها یک سنگرهائی ساخته بودند که، «توپ بهش کارگر نمیشد!» این مختصر را گفتم تا یک مورد ملموس از میزان درک و فهم پاسدار رضائی، که امروز سرلشکر، دکتر و چند عنوان دیگر را یدک میکشد و هنوز هم در خدمت رفسنجانی است، داشته باشیم. پاسدار رضائی، امروز در اصفهان سخنرانی کرده و گفته سپاه تجهیزات زرهی نداشت، سپاه صدام حسین را که شکست داد، به تانکهای ارتش عراق مجهز شد! البته صدام حسین فقط در رویای ملایان شکست خورده، ولی اینکه امثال محسن رضائی یک شبه توانسته باشند تانکهای فوقمدرن روسی را مورد استفاده قراد دهند، جای تعجب دارد. چرا که مستشاران نظامی که با حکومت اسلامی همکاری داشتند، روس نبودند، همه متعلق به جبهة ناتو بودند. حال باید دید پاسدار محسن رضائی و شرکاء چگونه به تانک روسی «مجهز» شدند، چه کسانی به این پاسداران جان برکف یک شبه آموزش داد، و قطعات یدکی این تانک ها از کجا تامین میشد؟ واقعیت این است که محسن رضائی در این زمینه نمیتواند پاسخی داشته باشد، چرا که پای تانک مورد اشارة پاسدار رضائی، مانند ابوالفضل روایات شیعیان سخت میلنگد. «حنا زرچوبه» مورخ 28 مردادماهسالجاری، سخنان محسن رضائی در شرکت ذوب آهن اصفهان را چنین نقل میکند:
«محسن رضائی[...] افزود، پاسداران انقلاب اسلامی صدام را [...] شکست دادند[...] در مکتب شهدا [...] عقلانیت در کنار توکل قرار گرفته[...] 27 سال داشتم و به دستور امام به فرماندهی سپاه نائل آمدم [منظورش «منصوب شدم» است] کل نیروی سپاه 30 هزار نفر بود[...] در پایان جنگ سپاه از 15 لشکر و 3 میلیون بسیجی برخوردار بود [...] صدها تانک و نفر بر که اکثر آنها را از ارتش عراق به غنیمت گرفته بود در اختیار داشت»
بله، میبینیم که در روند جادوئی رسیدن سپاه به 15 لشکرو 3 میلیون بسیجی، و تجهیز آن به صدها تانک و نفربر، هیچ عامل انسانی وجود ندارد. علاوه بر این، سپاه همانطور که اشاره شد، نمیتوانسته از تجهیزات روسی استفاده کند. ولی هنگامی که کسی، نه به دلیل لیاقت که به دلیل بلاهت و سفلگی و به دستور دیگران، به مقامی «نائل» میشود، هم صدام حسین راشکست میدهد، هم از تانک عراقی استفاده میکند. چرا که در «مکتب شهدا»، همواره قدرتپرستی و حماقت با یکدیگر در میآمیزند. به احتمال زیاد پاسدار رضائی هم زمانی که در آن تانکها مینشسته، پایش به زمین میکشیده.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت