شنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۶

آزادی در ابتذال!
...

پیشتر گفتیم که در راستای تبلیغات محافل افراطی غرب در ایران، ‌ «آزادی سیاسی» در ترادف با «هرج‌ومرج»، و آزادی‌های اجتماعی، در ترادف با «ابتذال» قرار می‌گیرد، تا به این وسیله، «آزادی»، در اذهان عمومی ارزش واقعی و اجتماعی خود را از دست بدهد. چرا که هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند «هرج‌ومرج» و «ابتذال» را مورد تأئید قرار دهد! و هیچ اجتماعی در «ابتذال» و «هرج‌ومرج» قادر به رشد و حرکت سازنده نخواهد بود. «ابتذال» و «هرج‌و‌مرج» عملاً روی دیگر سکة فاشیسم حاکم بر کشور است؛ و همین‌ها زمینه‌ساز بازگشت به فاشیسمی «نوین» خواهند شد. به همین دلیل است که رسانة «شرق»‌ مصاحبة کذائی خود را «منتشر» می‌کند، و به همین دلیل است که، «فارس نیوز» مورخ 20 مرداد ماه سالجاری، همین مصاحبه را «دوباره» منتشر ‌کرده!

پیشتر، در وبلاگ «شرق و شگرد» اشاره شد که مصاحبة «شرق»، تنها جهت فراهم کردن خوراک تبلیغاتی برای «کیهان» صورت گرفته بود. و امروز نیز با توجه به انتشار مجدد مصاحبة کذائی ـ اینبار به بهانة «یادآوری» دلایل توقیف روزی‌نامة «شرق» ـ توسط «فارس نیوز»، به بررسی شیوه‌های «ارعاب» در نظام‌های استعماری می‌پردازیم. ارعابی که از آغاز جنبش مشروطه، ‌ توسط حاکمیت، ‌ دستاربندان و استعمار سازماندهی شده، و هیچ ارتباطی با ارعاب سنتی و «پیش‌استعماری» ندارد. شیوه‌ها و ابزار ارعاب، در این راستا تماماً در راه خدمت به منافع استعمار قرار می‌گیرد، و به همین جهت، همزمان، هم شامل حال ایرانیان داخل کشور می‌شود، و هم ایرانیان تبعیدی! نباید فراموش کرد که،‌ «ارعاب» از دو مسیر فیزیکی و رسانه‌ای، در هر حال، در داخل و خارج از حمایت استعمار برخوردار خواهد شد. و هنگامی که حاکمیت در موضع ضعف قرار ‌می‌گیرد، این «ارعاب» تشدید می‌شود. به عنوان نمونه می‌توان به قتل مخالفان حاکمیت ملایان در اروپا، پس از پایان جنگ با عراق، به ویژه به قتل شاپور بختیار اشاره کرد. همچنان که به قتل‌های زنجیره‌ای در دورة محمدخاتمی، که از قضای روزگار، بیشتر شامل حال «غیرمذهبی‌ها» شد تا «ضدمذهبی‌ها»! دلیل هم آنکه، این به اصطلاح «ضدمذهبی‌ها»‌، برای ایجاد فضای دوقطبی مطلوب فاشیسم از الزامات حیاتی به شمار می‌روند،‌ حال آنکه موجودیت «غیرمذهبی‌ها»، باعث تضعیف فضای دو قطبی خواهد شد. به همین دلیل سرکوب فرهنگی نیز در داخل و خارج، بیشتر شامل حال «غیرمذهبی‌ها» می‌شود.

ولی نوع «پیشرفتة» سرکوب و ارعاب، گروه‌های آسیب‌پذیر اجتماعی را هدف می‌گیرد، و در این میان، زنان و همجنس‌گرایان نخستین اهداف سرکوب در حکومت اسلامی به شمار می‌روند؛ زنان به طور کلی و پیوسته، و همجنس‌گرایان به صورتی مقطعی. در عمل، هر گاه «مصلحت» ایجاب کند، این دو گروه «سرکوب» خواهند شد. و مصاحبة «شرق» فرصتی فراهم آورد که حکومت اسلامی، از طریق پاسدار شریعتمداری در کیهان، رسماً تهاجم به همجنس‌گرایان را آغاز کند. تهاجمی که اکنون از طریق جنجال رسانه‌ای در کار پیاده کردن زمینة «ارعاب» در جامعه شده.

«ارعاب»، ‌ در ابعاد وسیع، ‌ ابتدا از طریق شایعه‌پراکنی اعضای ساواک صورت می‌گیرد، ‌ سپس «شایعات» به رسانه‌ها راه می‌یابد، و در مرحلة نهائی، ‌ یا «مجرمی» پیدا نمی‌شود، و یا مجازات «مجرمین» توسط نیروهای دولتی به اطلاع عموم می‌رسد! ولی تا هنگامی که شایعه‌پراکنی به رسانه‌ها راه نیافته، عملاً از کارآئی بیشتری برخوردار است. چرا که «سکوت» رسانه‌ها و مراجع رسمی در برابر شایعات، به صراحت بر میزان وحشتی که این شایعات در اذهان عموم ایجاد می‌کند، هر دم ‌می‌افزاید. همین شایعات هنگامی به رسانه‌ها راه می‌یابد که از قدرت ارعاب آن‌ها در زمینه‌های فرهنگی و «روان‌اجتماعی» کاسته شده، ولی در عوض، کاربردشان جهت سرکوب فیزیکی مردم افزایش یافته. به عنوان نمونه می‌توان از جنجال «اوباش‌گیری» و اعدام به اصطلاح «اوباش» یاد کرد. این «اوباش»، که در واقع، تکیه گاه اصلی حاکمیت ایران به شمار می‌روند، و به دلیل گسترش فقر، روز به روز بر تعداد‌شان افزوده می‌شود، یا در گروه‌های سازمان یافته در ارعاب مردم شرکت می‌کنند، و یا زمانیکه حاکمیت به این نتیجه می‌رسد که چنین «ارعابی» کارساز نیست، با دستگیری و اعدام آنان زمینة سرکوب عمومی فراهم می‌آید. در نتیجة چنین اعمالی، دست حاکمیت پوشالی ایران، جهت «اعدام اوباش» بازتر می‌نماید، ولی «مشخص» نیست که نهایت امر، چه کسانی به عنوان «اوباش» اعدام می‌شوند. و همین «ابهام»، خود بهترین ابزار سرکوب است، چرا که به مرور زمان بر وحشت مردم می‌افزاید. حال بپردازیم به ارعاب فرهنگی.

ارعاب فرهنگی در داخل و خارج، در چارچوب برنامه‌های فرهنگی ناتو، ساخته و پرداخته می‌شود. و هدف از آن در واقع «الگوسازی» برای جامعة فاشیست‌زدة ایران در «آینده» ‌است! در این راستا است که ترویج «خشونت و ابتذال» را می‌توان بررسی کرد. فاشیسم در زمینة اجتماعی، پیوسته زمینه‌ساز ترویج همان ابتذالی است که مرتباً در بوق‌های خود «ادعای» مبارزه با آنرا دارد. به ویژه اگر فاشیسم به زیور استعمار نیز آراسته باشد، چرا که قدرت ترویج ابتذال آن چندین برابر خواهد شد. ظهور هنرمندان بی‌هنر، و نخبگان کم سواد در حکومت اسلامی تداوم روندی است که از دوران پهلوی آغاز شد، و برخلاف ادعای حاکمیت اسلامی، پس از براندازی 22 بهمن، به شدت مورد حمایت قرار گرفت. به همین دلیل ارائة الگوهای اجتماعی آینده در این نظام استعماری، همزمان با ارائة الگوی سیاسی آن‌ها توسط کیهان ـ جاسوس‌گیری ـ برای گروه‌های آسیب‌پذیر نیز همچون زنان و همجنس‌گرایان، یعنی همان دو گروهی که اکنون مورد تهاجم حاکمیت قرار گرفته‌اند، ارائه می‌شود. در مسیر این تبلیغات، هر دو گروه، می‌توانند الگوهای «غیراسلامی» خود را، مانند حاکمیت آینده، در «ابتذال» کامل بیابند، ابتذال در «گفتار»، و ابتذال در «رفتار»! گروه‌های سیاسی به اصطلاح «لائیک»، که الگوی‌شان را استعمار در رسانة کیهان به ملت ایران تحویل می‌دهد: جهانبگلو، عبادی، آغداشلو و ... زمینه‌های «فلسفی»، «حقوقی» و «هنری» را اشغال کرده‌اند! پیشتر به هیاهوی پاسدار شریعتمداری در مورد اینان اشاره شد، پس بازگردیم به زنان و همجنس‌گرایان! از آنجا که نظام اسلامی به طور کلی زن را «حقیر» می‌شمارد، جهت ارائة نمونة همجنس‌گرائی، کیهان، ‌ با کمک «شرق»، تهاجم خود را نیز به یک زن «همجنس‌گرا» آغاز می‌کند. و همزمان با سرکوب زنان در ایران، در غرب بیوگرافی یک زن ایرانی «منتشر» می‌شود! زنی به ظاهر «موفق» در غرب،‌‌ که شخصاً دست به روایت جزئیات زندگی خصوصی‌اش می‌زند، و به این ترتیب عملاً به هنجارهای جامعة‌ دموکراتیک می‌تازد! با ارائة این نمونه، استعمار، همزمان دست‌اندرکار «تأئید» «نمونة زن»، در قالب «گزافة» پیش از براندازی 22 بهمن است. همانطور که گفتیم، این «نمونه‌ها» بیش از آنچه بر هنجارهای اجتماعی جامعة سنتی ایران بتازد، در عمل، هنجارهای جوامع دموکراتیک غربی را می‌شکند، ولی به صراحت می‌بینیم که رسانه‌های اسلامی «استعماری»، به عمد و با صحنه‌سازی، از آنان به عنوان نمونه‌های «آزادیخواهی» و «لائیسیته» در ارتباط با شرایط سیاسی و اجتماعی در کشورهای غربی «یاد» می‌کنند!

حال که «فارس نیوز» به انتشار مجدد مصاحبة «شرق» اقدام کرده، فرصتی است تا به همکاران پاسدار شریعتمداری در ایران و در خارج از مرزها یادآور شویم که، محترم شمردن حریم خصوصی، اصل لازمة تأمین آزادی‌های اجتماعی و فردی است، و در این راستا، نقل و انتشار داستان‌های «اتاق خواب» توسط «آزاد زنان»، حتی به صورت بیوگرافیک، بیش از آنچه نشانگر «آزادیخواهی» فرضی این راویان باشد، عملی است در جهت نقض حریم خصوصی خود آنان! و نهایت‌امر کسانی که به حریم زندگی خصوصی خود احترام نمی‌گذارند، نمی‌توانند برای زندگی دیگران احترام قائل باشند. شاید برخی ایرانیان ساکن غرب هنوز مفهوم رعایت حریم خصوصی را درست درک نکرده‌ باشند. ولی بهتر است بدانند که،‌ حقوق مدنی در کشورهای دموکراتیک، دخالت دولت در زندگی خصوصی «شهروندان» را اکیداً ممنوع کرده. و دخالت هر فرد در زندگی خصوصی افراد بالغ و عاقل نیز به همین صورت ممنوع است. و این امر به نوعی، افراد را ملزم می‌سازد تا «حریم خصوصی خود» را نیز «محترم» بشمارند. هر چند که افراد در انتشار جزئیات زندگی خصوصی خود آزاد‌اند، اگر کسی مایل نیست داستان زندگی آنان را بداند، می‌تواند از خواندن کتاب‌‌‌های «مهیج‌شان» خودداری کند. ولی در یک جامعة دموکراتیک، «مسئولیت پذیری» از وظائف اصلی «شهروندان» به شمار می‌رود. و اگر قلم به مزدهای «شرق» با این‌ مسائل کاملاً بیگانه‌اند، ‌ «شهروندان»، ‌ به ویژه مهاجران ایرانی، بهتر است بدانند که، گرایشات ‌جنسی نه «انتخابی» است و نه «مادرزاد!» همچنان که «آزادی»، نه می‌تواند ترجمان «ابتذال» باشد، و نه فراهم آورندة زمینة «هرج‌ومرج!»


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت