یکشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۶


بوش بخشندة نامهربان!
...
پیش از پرداختن به وبلاگ امروز لازم است در مورد وبلاگ دیروز توضیحی داده شود. در این وبلاگ جدول حساب‌های بانکی علی خامنه‌ای و شرکاء مورخ سال 1992 بوده، ‌ و ارقام آن به میلیون است. و این جدول در تاریخ 24 ژانویه 2007 در سایت فرانسه زبان «ایران رزیست» منتشر شده. در مورد دارائی‌های 8 نفر از اعضای حاکمیت «عدالت اجتماعی»،‌ یادآور شویم که اطلاعی در مورد دارائی‌های افراد خانوادة‌ اینان در دست نیست. همانطور که بارها در این وبلاگ اشاره شد، حاکمیت جمکران یک مجموعة کاملاً هماهنگ از اوباش و تیغ‌کش‌های تحت‌الحمایة سفارتخانه‌های دموکراسی پرور است که در کسوت روحانی،‌ نظامی و ... جهت چپاول هر چه بیشتر ثروت‌های ملی به کار گمارده شده‌اند، و جنگ زرگری «تندرو» و «کندرو» بیشتر جهت سرگرم کردن «شوتان» است. چرا که منافع علی‌خامنه‌ای نمی‌تواند با منافع مصباح یزدی، بهزاد نبوی و اکبر رفسنجانی در تقابل قرار گیرد. اینان همه اعضای یک گروه منسجم و مورد تأئید استعماراند. هر کدام هم که دردسرساز و مزاحم باشند، از قبیل «لاجوردی» توسط «منافقین» ترور خواهند شد. بنابراین ریزه‌خواران فرنگ نشین سفرة حاکمیت جمکران بهتر است، جنگ زرگری خود را پایان داده، وقت خود و دیگران را هدر ندهند! برای آندسته از ایرانیان که شریک چپاول و جنایات حکومت «قسط و عدالت» نبوده‌اند، ‌ کوچکترین تفاوتی میان احمدی نژاد و محمدرضا خاتمی وجود ندارد. همچنانکه تفاوتی میان مصباح یزدی و دیگر دستاربندان جنایتکار حکومت اسلامی. به دولت‌ها و سازمان‌های به اصطلاح غیردولتی کشورهای دموکراسی‌پرور هم توصیه می‌کنیم، روی پاسداراکبر و سرداراکبر زیاد سرمایه‌گذاری نکنند، البته دولت کانادا را از این امر مستثنی می‌کنیم، چرا که، اخیراً از خواب زمستانی برخاسته و نمی‌داند، پاسداراکبر، کارمند سرداراکبر است! اما بر خلاف دولت کانادا که از همه جا بیخبر مانده، ملایان جمکران از همه جا و از همه چیز با خبراند! و از طریق خبرپراکنی «حنا زرچوبه»، یا همان «ایرنا»، دیگران را نیز از همه چیز آگاه می‌کنند! به عنوان نمونه، امام جمعه یزد، روز 12 مردادماه سالجاری، تعریف نوینی از«علم» و «اهداف علوم» ارائه داده! حجت الاسلام مناقب می‌گوید، هدف علوم باید ارتقاء اخلاق و رفتار انسان‌ها باشد! در غیر اینصورت علم به بیراهه می‌رود! البته بین خودمان بماند، در مورد حکومت جمکران ایشان کاملاً حق دارند! همین میکروفون که در اختیار ملایان قرار گرفته تا خطبه‌های نماز جمعه در آن بدمند و رادیو و تلویزیون هم آنرا ضبط و پخش کند، خود شاهدی است بر این مدعا! از فروش ابزار شکنجه و تجهیزات امنیتی، از آموزش شکنجه‌گران و بازجویان در غرب و در اسرائیل هیچ نمی‌گوئیم! مناقب می‌گوید، جامعه‌ای که علم در آن پیشرفت کرده، اما انسان با ایمان ندارد علم را بر علیة ملت‌های مستضعف به کار خواهد گرفت! و البته ایشان نفرموده‌اند که حکومت اسلامی امکان سرکوب ملت ایران را از کجا فراهم می‌آورد؟! چرا که حکومت اسلامی نه پیشرفت علمی دارد و نه هیچ انسانی کمر به خدمت آن می‌بندد. ولی «علم» را از خارج وارد می‌کند تا مردم را در زنجیر اسارت فقر و بندگی خداوند «بخشنده مهربان» گرفتار کند. با این وجود، گذشته از علوم وارداتی که جهت سرکوب و چپاول مورد استفاده قرار می‌گیرد، حکومت اسلامی یک نوع «علم» دارد که دیگران ندارند! علمی که در قرآن به آن اشاره شده! به زبان ساده‌تر، علم «دینی»، مانند مردم‌سالاری دینی، ‌ و دین مردم‌سالارانه، و «حکومت دینی دموکراتیک»، آخرین اختراع محسن آرمین، که همان «کشک» خودمان باید باشد! ولی «کشک دینی»، مانند دیگر پدیده‌های «دینی»، تمام ویژگی خود را از دست داده و حتی «کشکی‌ات» هم ندارد که به کار «آش» بیاید! تنها مورد استفادة آن، پر کردن وقت خطبة نماز جمعه است:

«
خطیب جمعه یزد خاطر نشان کرد: علم در قرآن به اموری اطلاق می‌شود که در راستای ساخت انسان‌ها باشد و تهذیب اخلاق و تزکیه نفس در علوم دینی همواره تأکید شده ‌است.»

اما، همانطور که امامی کاشانی در خطبه‌های علفزار، از فروش سلاح توسط ایالات متحد به عربستان، شدیدا حسودی‌اش شده بود، دلیل گریه زاری این یکی خطیب جمعه برای علم نیز، همین فروش سلاح به عربستان است! می‌بینیم که ساواک از فروش سلاح به عربستان در سراسر ایران به شیون و زاری پرداخته، و چون زورش به ارباب نمی‌رسد، عربستان را سرزنش می‌کند، ‌ و تلویحاً می‌گوید چرا به ما سلاح نفروختند؟! البته این را از زبان حجت الاسلام‌ها می‌گوید:

«حجت الاسلام مناقب گفت: متاسفانه برخی دولت‌های اسلامی قراردادهای چند میلیارد دلاری با دولت‌های مستکبر و قدرتمند برای خرید سلاح منعقد می‌کنند.»


ولی باید از نخبگان خطبه نویس ساواک پرسید چرا از فروش سلاح به عربستان این چنین به تلاطم افتاده‌اند؟ «ما» که نیازی به خرید سلاح از «آمریکای جهانخوار» نداریم! «ما» در قرآن همه چیز داریم: حقوق بشر، دموکراسی، حقوق شهروندی، که اخیراً موسوی بجنوردی، ‌ بهترین و مدرنترین‌اش را در قرآن کشف کرده، و «ایسنا» نیز خبر اکتشاف ایشان را منتشر کرده بود! «ما» همه چیز در قرآن داریم حتی بمب‌افکن‌های پیشرفته! منتهی گمراهان، به دلیل بیگانگی با «اسلام انسان‌ساز»، خداوند بمب‌افکن ساز را هم نمی‌شناسند! اگر خطبه نویس ساواک حکایت «ابرهه» را خوانده بود،‌ اینهمه شیون و زاری برای فروش اسقاطی‌های ارتش آمریکا به عربستان به راه نمی‌انداخت!

آورده‌اند که پادشاهی بود به نام «نجاشی» که 70 هزار نفر را به فرماندهی «ابرهه»، برای سرکوب ذونواس، پادشاه یمن فرستاده بود. به این دلیل که پادشاه یمن، هنگام عبور از مدینه، به دعوت یهودیان، تغییر دین داده و یهودی شده بود و به کشتار مسیحیان می‌پرداخت، تا دین یهود گسترش یابد! گویا مسیحیان مانع تولید مثل یهودیان می‌شده‌اند!‌ و «نجاشی» هم بسیاری از مسیحیان را در آتش سوزانده بود. و اگر موسوی بجنوردی این حکایت را می‌شناخت، ادعا می‌کرد مدرن‌ترین و کامل‌ترین حقوق شهروندی در قرآن وجود دارد! بله، هنگامی که خبر سوزاندن مسیحیان به قیصر روم رسید، قیصر «نجاشی» را مامور سرکوب «ذونواس» کرد! قصة «بی‌بی‌گوزک» به همین قصه‌ها گفته می‌شود! اگر کسی تاریخ رم باستان را بشناسد می‌داند که سزارهای رم هیچ علاقه‌ای به مسیح و مسیحیان و مسیحیت نداشتند، ولی فعلاً نمی‌شود پیشرفت‌های علمی «الهی» را به بهانه اینکه در تقابل با واقعیات تاریخی قرار دارند، به زیر سوال برد! پس بپردازیم به ادامة داستان. بله، می‌گویند، تیمسار، سردار «ابرهه»، پس از شکست «ذونواس» به پادشاهی یمن رسید و کلیسائی در صنعا بنا نهاد! و یک نامه هم به پادشاه حبشه نوشت که دارم کلیسائی می‌سازم که بیا و ببین! چه‌ نشسته‌ای، دکان کعبه را به زودی تعطیل خواهم کرد، و همة زائران کعبه را به سوی این کلیسا خواهم کشید. می‌بینیم که تیمسار، ژنرال «ابرهه» نیز مانند دکتر، تیمسار الله‌کرم و محسن رضائی اهل تجارت بوده و راه «ابراهیمیسم» یا «تجارت دینی» را نیز بخوبی می‌شناخته. ولی از آنجا که در آندوره هم ارتباطات مانند امروز گسترده بود، مضمون نامه ابرهه در میان «شهروندان» مکه منتشر شد و مردی از «شهروندان» قبیلة «بنی فقیم»، که از «شهروندان» آخرین‌مدل بودند، از مکه راهی یمن شد، و آنطور که می‌گویند، کلیسای تیمسار ابرهه را به مدفوع خود آلود! می‌بینیم که تنها خمینی نبود که از نجف به پاریس رفت تا جهت قضای حاجت به تهران بیاید، افراد قبیلة «بنی‌فقیم» هم با این شیوة «مبارزه» آشنا بوده‌اند. باری، همینکه «ابرهه» از اقدام آن‌« شهروند» قبیلة «بنی‌فقیم» آگاه شد ، گفت،‌ راه قدس از کعبه می‌گذرد، و با لشکری انبوه از جمله 14 فیل! در سال 570 میلادی به قصد تخریب کعبه راه افتاد. و اگر چه هنوز اسلام ظهور نکرده بود و مردم عربستان «گمراه» و بت پرست بودند، ولی خداوند که می‌دانست قرار است دکان اسلام در مکه گشایش یابد، از لشکر کشی «ابرهه» هیچ خوشش نیامد، و تصمیم گرفت تیمسار را تنبیه کند! و جهت این امر چندین فروند بمب افکن الهی را فرستاد تا دمار از روزگار «ابرهه» و سپاهیان‌اش درآورند. البته خداوند جهت حفظ اسرار تکنولوژی الهی، بمب افکن‌هایش را به شکل«ابابیل» ساخته بود ـ ابابیل نوعی پرنده است ـ و بمب‌هایشان نیز به شکل سنگریزه‌های داغ بودند. هر فروند ابابیل یک «بمب هوشمند» در «منقار الهی» خود حمل می‌کرد. و با وجود اینکه بمب‌ها بسیار داغ بودند،‌ منقار ابابیل‌ها نمی‌سوخت! ابابیل‌ها هنگامی که به لشکر ابرهه رسیدند بمب‌های هوشمند، یا همان سنگریزه‌های سوزان را رها کردند، و تیمسار «ابرهه» و سپاهیانش را نابود کردند. این حکایت در سورة «فیل» نقل شده. نام سوره از فیل‌های موجود در سپاه «ابرهه» اقتباس شده، و با عبارت معروف «به نام خداوند بخشنده مهربان» آغاز می‌شود:

«آیا ندیدی پروردگارت چه بر سر اصحاب فیل آورد؟ آیا نقشه‌های شوم‌شان را خنثی نکرد؟ آری پروردگارت مرغانی که دسته دسته بودند بر بالای سرشان فرستاد تا با سنگی بر سرشان بکوبند و ایشان را بصورت برگی جویده شده در آورند!»

آخوندها می‌گویند این سوره تاریخی است! که یک واقعه مهم تاریخی را بیان می‌کند! و این حکایت «تاریخی» ثابت می‌کند که خداوند خانة کعبه را با قدرت لایزال خویش محافظت خواهد کرد. ما هم به دستاربندان اطمینان می‌دهیم امروز هم که جرج بوش به عربستان سلاح مدرن داده برای حفظ همین خانة کعبه بوده! «حفظ دکان» یک «واقعیت تاریخی» است، و فروش سلاح جهت حفظ خانة کعبه نیز تکرار همین «واقعیت تاریخی» است! منتهی جرج بوش، خداوندی است که «بخشنده و مهربان» نیست، و ابابیل‌های‌اش را به دلار می‌‌فروشد!


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت