...
از نتایج پنهان مذاکرات گورکنها و اربابانشان در بغداد چنین بر میآید که ایالات متحد جهت حفظ ملایان در حاکمیت، تمام سعی و کوشش خود را به کار گرفته. نتایج حمایت یانکیها از پادوهایشان در ایران را در مقالات کیهان میتوان به چشم دید. کیهان، همزمان به تحریف تاریخ مشروطه پرداخته، و به احمد کسروی تهمت و افترا وارد میکند، و از سوی دیگر، همصدا با رسالت، به بازارگرمی برای دارودستة خاتمی پرداخته. پیشتر گفتیم که مطالب رسانة کیهان، به عنوان ارگان استعمار ایالات متحد، اهمیت فراوان دارد، و مانند خطبههای نماز جمعه بازتاب خواستههای استعمار در ایران است، ولی از طریقی دیگر. رسانة کیهان، جهت انعکاس سیاستهای حاکمیت ایالات متحد، معمولا به زدن نعل وارونه میپردازد. همانطور که در مورد دستگیری هاله اسفندیاری به چنین شیوهای متوسل شد، تا وانمود کند امثال وی، شریک حاکمیت نیستند، بلکه خواهان براندازی این حاکمیتاند. نتیجهای که اربابان حاکمیت ایران میخواستند از دستگیری هاله اسفندیاری و شرکاء بگیرند، این بود که هر کس سخن از دموکراسی، حقوق شهروندی و جامعة مدنی بر زبان آورد، مزدور بیگانه است، و در خدمت منافع بنیادهای «پژوهشی» ایالات متحد. همان بنیادهائی که میدانیم جهت حفظ منافع حاکمیت آمریکا، اکنون جانشین سازمان سیا شدهاند. منتهی، بنیادهای مذکور در کشورهائی چون «کوبا»، که حاکمیتشان دست پروردة سازمان سیا نیست، براندازی حاکمیت را پیگیری میکنند، و در ایران، تقویت حاکمیت را. به عبارت دیگر، ایالات متحد سعی دارد با حفظ ساختارهای استعماری «نظامی ـ امنیتی» از قبیل ساواک، بسیج و سپاه پاسداران، فقط رویة حاکمیت را تغییر دهد. دقیقاً همانکاری که در بهمن 57 انجام داد. آنزمان نیز کیهان، جهت تحریک افکار عمومی و ارعاب مردم، جنجال «کودتا» به راه انداخته بود. حال آنکه، کودتای واقعی، بیسروصدا و در مذاکرات میان هویزر، ساواک و شهربانی در جریان بود. و اکنون نیز کیهان به روال گذشته، جهت رد گم کردن، به هیاهو پیرامون برنامة حزب حکومتی مشارکت پرداخته. و رسانة «نوروز» نیز جهت تبلیغ برای «مشارکتیها»، مقالة کیهان را منعکس کرده! میبینیم که مقالة کیهان در زمینه تبلیغات سیاسی چه «فواید» فراوانی یافته!
کیهان در سرمقالة مورخ 8 مردادماه 1386، ابتدا تأکید میکند که برنامة حزب مشارکت همان بوده که هاله اسفندیاری و شرکاء قصد انجام آنرا داشتهاند! حال آنکه میدانیم حزب حکومتی مشارکت، هیچ برنامهای جز فریبی به نام «فلسفة حکومت امام علی» نداشته، ندارد و نخواهد داشت. مشارکتیها اگر جز ارعاب، جنجال، آدمربائی قتل و چپاول برنامهای داشتند، طی 8 سالی که قوة مقننه و مجریه در اختیارشان بود، این «برنامه» را به اجرا میگذاردند. واقعیت این است که رسانة کیهان سعی تمام دارد، چنین برنامهای را به حزب مشارکت «نسبت» دهد. و به زبان سادهتر، کیهان تهمت «دموکراسی» به مشارکت میزند، به این امید که «شوتان» باور کنند! و «نوروز» هم پس از ابراز مراتب سپاسگزاری پنهان به درگاه کیهان، به نقل از همین رسانه مینویسد:
«این روزنامه[کیهان] میافزاید، حزب مشارکت در بیانیه خود رسماً تأیید میکند که برنامههای اعلام شدهاش همانهاست که مأموران به راه انداختن انقلاب مخملین در ایران مأمور به انجام آنها بودهاند. و سپس از صدا و سیما و نهادهای امنیتی گله میکند چرا برنامهای را پخش کردهاند که وجود این هماهنگی تقریبا صددرصدی را از رسانهای چون تلویزیون به اطلاع مردم ایران رسانده است! مشارکتیها در واقع دست پیش را گرفتهاند که پس نیفتند.»
باید گفت آنکه دست پیش را گرفته که پس نیفتد، تنها حزب مشارکت نیست، کل حاکمیت ملایان است، که مشارکت فقط جزئی از آن به شمار میرود. و به نظر نمیرسد مشارکتیها و رسانه کیهان بتوانند با جنجال برای هیچ به مردمفریبی 28 ساله ادامه دهند. در مورد «برنامه سیاسی اصلاح طلبان» کافی است، سخنان محمد خاتمی را در کاشان بررسی کنیم. محمد خاتمی بر پایة «اقتصاد علی» قصد استقرار «عدالت» فرمودهاند! برای طالبان شیعی مسلک، علی هم نظریهپرداز سیاست است، هم اقتصاددان، و هم حقوقدان! و 28 سال است ملت ایران طعم شیرین عدالت، سیاست و اقتصاد علی را میچشد و از هر چه «شیرینی» است بیزارشده! شنبه 6 مردادماه، محمد خاتمی طی سخنانی در کاشان ادعا کرده آزادی با ولنگاری تفاوت دارد! و البته میدانیم که در سخنان «شیادان»، آزادی هرگز «تعریف» نخواهد شد! خاتمی در ادامه، حاکمان را نمایندة «امام علی» خوانده و تأکید کرده اگر عدالت اقتصادی از «راه علی» جدا شود، قابل قبول نیست! در ضمن جدیداً، محمد خاتمی در قرآن یک خداوند عادل و «ضداستبداد» هم کشف کرده! که با ظلم اقتصادی «مخالف» است! ولی همین خداوند، سنگسار، قصاص و خرید و فروش برده را گویا هنوز ممنوع نکرده! و از همینجا میتوان به میزان «عدالتاش» پی برد! ولی آنچه در سخنان محمد خاتمی اهمیت دارد، نفی خدمات اجتماعی است! محمد خاتمی وجود پدیدهای به نام بیکاری را نادیده گرفته، و بیشرمانه ارائه خدمات اجتماعی از سوی دولت را نفی کرده میگوید، بر اساس «عدل علی» هرکه توانائی کار کردن دارد باید کار کند!
«عدلی که علی دارد برای توانمندی جامعه است نه صدقه دادن [...] البته [...] باید به کسانی که از کار می افتند و مشکل دارند، بصورت صدقه و مستقل کمک کرد[...]»
نظریه اقتصادی «علی» که قرار است دارودستة خاتمی بر اساس آن جامعة ایران را اداره کنند، این است که بین مردم زمین تقسیم کنند، تا کار ایجاد شود! بله، همة کسانی که شریک حاکمیت در چپاول منابع نفتی کشور نیستند، بروند «کشاورزی» کنند! به ویژه همان دهها هزار پزشک، مهندس و نیروهای متخصصی که، به دلیل اعمال سیاست «عدل علی»، بیکار ماندهاند، تا محمد خاتمی و شرکاء بتوانند همچنان به «عدل شیعی» خود ادامه داده، به شیوة علی «کارآفرینی» کنند:
«[خاتمی] همچنین گفت: در زندگی امیرالمومنین میبینیم حضرت آنقدر مزارع و سرزمینهای آباد ایجاد و آنها را میان جامعه توزیع کرده تا هم کار کنند، هم درآمد ایجاد کنند و هم زندگی کنند و این یعنی کار آفرینی.»
بله و اینهمه نیست جز حماقت و وقاحت و بلاهت! خاتمی شخصاً دیده که علی چه مزارع سر سبزی در صحرای حجاز ایجاد کرد، و آنها را «میان جامعه» تقسیم نمود! تا جامعه به قول خاتمی «سوسیالیسم زده» نشود! «جامعة سوسیالیسم زده»، جامعهای است که در آن کارگران حق و حقوقی داشته باشند، و این حق و حقوق است که امروز با «راه علی» در تضاد قرار گرفته! ولی بیگاری، خرید و فروش و اجاره زنان و کودکان، فروش کلیه، فقر، بیخانمانی و ... هرگز با «راه علی» در تضاد قرار نمیگیرد، و نخواهد گرفت. مهم این است که جامعة ما از «سوسیالیسم» نجات پیدا کند! این «سوسیالیسم» را مسلماً خاتمی همانجائی مشاهده کرده، که علی مزارع سر سبز خود را در صحرای برهوت میان مردم تقسیم میکرد و «کارآفرینی» میفرمود:
«مسائل ما در یک قرن گذشته تحت تاثیر شعارهائی که جناح چپ[...] داده، قرار داشته[...] برای همین سوسیالیسم زده شدهایم[...]»
بله جامعه ایران که 28 سال است وحشسالاری را در تمام ابعاد آن تجربه میکند، به زعم محمد خاتمی «سوسیالیسم زده» شده! ولی ما در واقع به طاعونی به نام «فاشیسم اسلامی» مبتلا شدهایم، مرض هولناکی که از حمایت کامل استعمار غرب نیز برخوردار است. به همین دلیل پاسدار شریعتمداری در کیهان به «بازنگاری» تاریخ مشروطه پرداخته. این تاریخ نوین مشروطه، ویراست گورکنها، مانند حدیث و روایت، برحسب اقتضای زمان و مکان تغییر میکند! فعلاً ماموریت کیهان، مداحی و ستایش از ملایان و به ویژه شیخ فضلالله نوری است. «مورخ» کیهان، بدون ارائة سند و مدرک تاریخی، به نقل از یک «فرد» ادعا میکند، احمد کسروی مدارک تاریخی موجود نزد نوة فضلالله نوری را برداشته و آنها را تحریف کرده! سند و مدرک این فرد هم، اظهارات خودش است که میگوید:
«من خبر دارم»!
و همین ادعای بیپایه و اساس، جهت به زیر سئوال بردن اعتبار احمد کسروی و کتاب «تاریخ مشروطه ایران» برای روزینامة کیهان، «مستدل» و «مستند» است! به ویژه در مورد «اعتبار» و «شرافت» شیخ فضلالله نوری!
شیخ فضل الله نوری کسی است که مخارج پانصدتن از ملایان و اوباش را که در عبدالعظیم بست نشسته بودند تأمین میکرد. و کسروی در «تاریخ مشروطه ایران» مینویسد، روز سوم تیر، یکی ازبستنشینان به نام «ملامحمد آملی» تلگرافی به علمای نجف و کربلا ارسال کرد، که در آن به شورش زنادقه و ملحدان اشاره شده بود:
«به واسطه طغیان زنادقه و دعوت آنها به الحاد و زندقه در منابر و مجالس علنا و جهارا و عدم رادعی، تمام علما الا دو نفر سه شب است در زاویه حضرت عبدالعظیم مقیم[...]»
بله مشروطه طلبان، «زندیق» و «ملحد» بودند، و عربدهجوئیهای اخیر محمد خاتمی، جهت مبارزه با «الحاد» را در همین راستا میتوان بررسی کرد. 4 روز پس از ارسال تلگراف فوق، شیخ فضلالله نوری به همراه چند شیخ دیگر، تلگرافی به تمامی شهرهای ایران فرستادند و یادآور شدند که اسلام در «خطر» است:
«[...] دین متزلزل جهت پیشامد غیر معهود اغلب حکما به حکم تکلیف مهاجر به زاویه مقدس عازم عتبات موقع اقدامات لازم[...]»
کسروی مینویسد، به دستور شاه، تلگرافخانه، تمامی تلگرافها را به رایگان ارسال کرد! و ملایان به شاه نوشتند:
«ما به قم خواهیم رفت و در آنجا علما را گرد آورده با شما خواهیم کوشید[...] مجلس به اصول اربعه ما کار نداشته باشد توحید، نبوت، امامت، معاد.»
منبع: تاریخ مشروطه ایران: صفحه 391.
به گفتة کسروی، همین شیخ فضلالله نوری، پیش از چنین اقداماتی به آیتالله طباطبائی تعهد کتبی داده بود که با مشروطه مخالفت نکند:
«شادروان طباطبائی بالای منبر رفت و چنین گفت: حاجی شیخ فضلالله چند روز پیش با من پیمان بسته که دیگر دشمنی با مشروطه نکند[...] و همین را نوشته و به من سپرده. این را گفته، نوشته را بیرون آورد و به همه نشان داد[...]»
همان منبع، صفحه 390.
اگر پاسدار شریعتمداری و «مورخین» کیهان، مدارکی دارند که فضلالله نوری مزدور را از چنین اتهامی مبرا کند، ارائه دهند! از خیانت فضلالله نوری، مدارک فراوان، نزد افراد دیگری موجود است که مزدوران «تاریخساز» از آن «خبر» ندارند.
کیهان در سرمقالة مورخ 8 مردادماه 1386، ابتدا تأکید میکند که برنامة حزب مشارکت همان بوده که هاله اسفندیاری و شرکاء قصد انجام آنرا داشتهاند! حال آنکه میدانیم حزب حکومتی مشارکت، هیچ برنامهای جز فریبی به نام «فلسفة حکومت امام علی» نداشته، ندارد و نخواهد داشت. مشارکتیها اگر جز ارعاب، جنجال، آدمربائی قتل و چپاول برنامهای داشتند، طی 8 سالی که قوة مقننه و مجریه در اختیارشان بود، این «برنامه» را به اجرا میگذاردند. واقعیت این است که رسانة کیهان سعی تمام دارد، چنین برنامهای را به حزب مشارکت «نسبت» دهد. و به زبان سادهتر، کیهان تهمت «دموکراسی» به مشارکت میزند، به این امید که «شوتان» باور کنند! و «نوروز» هم پس از ابراز مراتب سپاسگزاری پنهان به درگاه کیهان، به نقل از همین رسانه مینویسد:
«این روزنامه[کیهان] میافزاید، حزب مشارکت در بیانیه خود رسماً تأیید میکند که برنامههای اعلام شدهاش همانهاست که مأموران به راه انداختن انقلاب مخملین در ایران مأمور به انجام آنها بودهاند. و سپس از صدا و سیما و نهادهای امنیتی گله میکند چرا برنامهای را پخش کردهاند که وجود این هماهنگی تقریبا صددرصدی را از رسانهای چون تلویزیون به اطلاع مردم ایران رسانده است! مشارکتیها در واقع دست پیش را گرفتهاند که پس نیفتند.»
باید گفت آنکه دست پیش را گرفته که پس نیفتد، تنها حزب مشارکت نیست، کل حاکمیت ملایان است، که مشارکت فقط جزئی از آن به شمار میرود. و به نظر نمیرسد مشارکتیها و رسانه کیهان بتوانند با جنجال برای هیچ به مردمفریبی 28 ساله ادامه دهند. در مورد «برنامه سیاسی اصلاح طلبان» کافی است، سخنان محمد خاتمی را در کاشان بررسی کنیم. محمد خاتمی بر پایة «اقتصاد علی» قصد استقرار «عدالت» فرمودهاند! برای طالبان شیعی مسلک، علی هم نظریهپرداز سیاست است، هم اقتصاددان، و هم حقوقدان! و 28 سال است ملت ایران طعم شیرین عدالت، سیاست و اقتصاد علی را میچشد و از هر چه «شیرینی» است بیزارشده! شنبه 6 مردادماه، محمد خاتمی طی سخنانی در کاشان ادعا کرده آزادی با ولنگاری تفاوت دارد! و البته میدانیم که در سخنان «شیادان»، آزادی هرگز «تعریف» نخواهد شد! خاتمی در ادامه، حاکمان را نمایندة «امام علی» خوانده و تأکید کرده اگر عدالت اقتصادی از «راه علی» جدا شود، قابل قبول نیست! در ضمن جدیداً، محمد خاتمی در قرآن یک خداوند عادل و «ضداستبداد» هم کشف کرده! که با ظلم اقتصادی «مخالف» است! ولی همین خداوند، سنگسار، قصاص و خرید و فروش برده را گویا هنوز ممنوع نکرده! و از همینجا میتوان به میزان «عدالتاش» پی برد! ولی آنچه در سخنان محمد خاتمی اهمیت دارد، نفی خدمات اجتماعی است! محمد خاتمی وجود پدیدهای به نام بیکاری را نادیده گرفته، و بیشرمانه ارائه خدمات اجتماعی از سوی دولت را نفی کرده میگوید، بر اساس «عدل علی» هرکه توانائی کار کردن دارد باید کار کند!
«عدلی که علی دارد برای توانمندی جامعه است نه صدقه دادن [...] البته [...] باید به کسانی که از کار می افتند و مشکل دارند، بصورت صدقه و مستقل کمک کرد[...]»
نظریه اقتصادی «علی» که قرار است دارودستة خاتمی بر اساس آن جامعة ایران را اداره کنند، این است که بین مردم زمین تقسیم کنند، تا کار ایجاد شود! بله، همة کسانی که شریک حاکمیت در چپاول منابع نفتی کشور نیستند، بروند «کشاورزی» کنند! به ویژه همان دهها هزار پزشک، مهندس و نیروهای متخصصی که، به دلیل اعمال سیاست «عدل علی»، بیکار ماندهاند، تا محمد خاتمی و شرکاء بتوانند همچنان به «عدل شیعی» خود ادامه داده، به شیوة علی «کارآفرینی» کنند:
«[خاتمی] همچنین گفت: در زندگی امیرالمومنین میبینیم حضرت آنقدر مزارع و سرزمینهای آباد ایجاد و آنها را میان جامعه توزیع کرده تا هم کار کنند، هم درآمد ایجاد کنند و هم زندگی کنند و این یعنی کار آفرینی.»
بله و اینهمه نیست جز حماقت و وقاحت و بلاهت! خاتمی شخصاً دیده که علی چه مزارع سر سبزی در صحرای حجاز ایجاد کرد، و آنها را «میان جامعه» تقسیم نمود! تا جامعه به قول خاتمی «سوسیالیسم زده» نشود! «جامعة سوسیالیسم زده»، جامعهای است که در آن کارگران حق و حقوقی داشته باشند، و این حق و حقوق است که امروز با «راه علی» در تضاد قرار گرفته! ولی بیگاری، خرید و فروش و اجاره زنان و کودکان، فروش کلیه، فقر، بیخانمانی و ... هرگز با «راه علی» در تضاد قرار نمیگیرد، و نخواهد گرفت. مهم این است که جامعة ما از «سوسیالیسم» نجات پیدا کند! این «سوسیالیسم» را مسلماً خاتمی همانجائی مشاهده کرده، که علی مزارع سر سبز خود را در صحرای برهوت میان مردم تقسیم میکرد و «کارآفرینی» میفرمود:
«مسائل ما در یک قرن گذشته تحت تاثیر شعارهائی که جناح چپ[...] داده، قرار داشته[...] برای همین سوسیالیسم زده شدهایم[...]»
بله جامعه ایران که 28 سال است وحشسالاری را در تمام ابعاد آن تجربه میکند، به زعم محمد خاتمی «سوسیالیسم زده» شده! ولی ما در واقع به طاعونی به نام «فاشیسم اسلامی» مبتلا شدهایم، مرض هولناکی که از حمایت کامل استعمار غرب نیز برخوردار است. به همین دلیل پاسدار شریعتمداری در کیهان به «بازنگاری» تاریخ مشروطه پرداخته. این تاریخ نوین مشروطه، ویراست گورکنها، مانند حدیث و روایت، برحسب اقتضای زمان و مکان تغییر میکند! فعلاً ماموریت کیهان، مداحی و ستایش از ملایان و به ویژه شیخ فضلالله نوری است. «مورخ» کیهان، بدون ارائة سند و مدرک تاریخی، به نقل از یک «فرد» ادعا میکند، احمد کسروی مدارک تاریخی موجود نزد نوة فضلالله نوری را برداشته و آنها را تحریف کرده! سند و مدرک این فرد هم، اظهارات خودش است که میگوید:
«من خبر دارم»!
و همین ادعای بیپایه و اساس، جهت به زیر سئوال بردن اعتبار احمد کسروی و کتاب «تاریخ مشروطه ایران» برای روزینامة کیهان، «مستدل» و «مستند» است! به ویژه در مورد «اعتبار» و «شرافت» شیخ فضلالله نوری!
شیخ فضل الله نوری کسی است که مخارج پانصدتن از ملایان و اوباش را که در عبدالعظیم بست نشسته بودند تأمین میکرد. و کسروی در «تاریخ مشروطه ایران» مینویسد، روز سوم تیر، یکی ازبستنشینان به نام «ملامحمد آملی» تلگرافی به علمای نجف و کربلا ارسال کرد، که در آن به شورش زنادقه و ملحدان اشاره شده بود:
«به واسطه طغیان زنادقه و دعوت آنها به الحاد و زندقه در منابر و مجالس علنا و جهارا و عدم رادعی، تمام علما الا دو نفر سه شب است در زاویه حضرت عبدالعظیم مقیم[...]»
بله مشروطه طلبان، «زندیق» و «ملحد» بودند، و عربدهجوئیهای اخیر محمد خاتمی، جهت مبارزه با «الحاد» را در همین راستا میتوان بررسی کرد. 4 روز پس از ارسال تلگراف فوق، شیخ فضلالله نوری به همراه چند شیخ دیگر، تلگرافی به تمامی شهرهای ایران فرستادند و یادآور شدند که اسلام در «خطر» است:
«[...] دین متزلزل جهت پیشامد غیر معهود اغلب حکما به حکم تکلیف مهاجر به زاویه مقدس عازم عتبات موقع اقدامات لازم[...]»
کسروی مینویسد، به دستور شاه، تلگرافخانه، تمامی تلگرافها را به رایگان ارسال کرد! و ملایان به شاه نوشتند:
«ما به قم خواهیم رفت و در آنجا علما را گرد آورده با شما خواهیم کوشید[...] مجلس به اصول اربعه ما کار نداشته باشد توحید، نبوت، امامت، معاد.»
منبع: تاریخ مشروطه ایران: صفحه 391.
به گفتة کسروی، همین شیخ فضلالله نوری، پیش از چنین اقداماتی به آیتالله طباطبائی تعهد کتبی داده بود که با مشروطه مخالفت نکند:
«شادروان طباطبائی بالای منبر رفت و چنین گفت: حاجی شیخ فضلالله چند روز پیش با من پیمان بسته که دیگر دشمنی با مشروطه نکند[...] و همین را نوشته و به من سپرده. این را گفته، نوشته را بیرون آورد و به همه نشان داد[...]»
همان منبع، صفحه 390.
اگر پاسدار شریعتمداری و «مورخین» کیهان، مدارکی دارند که فضلالله نوری مزدور را از چنین اتهامی مبرا کند، ارائه دهند! از خیانت فضلالله نوری، مدارک فراوان، نزد افراد دیگری موجود است که مزدوران «تاریخساز» از آن «خبر» ندارند.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت