شنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۶


سنگسار در کالیفرنیا!
...

همزمان با هیاهوی حکومت اسلامی پیرامون «اعترافات» مضحک سه جاسوس فرضی، سایت‌های حکومتی خارج نشین تبلیغات «هیاهو برای هیچ» را ادامه می‌دهند. پیشتر گفتیم که این سایت‌های مدعی «استقلال»، مانند حاکمیت ایران، وظیفة ارعاب و سرکوب فرهنگی ملت ایران را بر عهده دارند. و در این راستا پیوسته به بحث‌های انحرافی در زمینة سیاسی و فرهنگی دامن می‌زنند. موضوع مورد علاقة اینان پیشتر «تهاجم» نظامی آمریکا علیه ایران بود، که اخیراً بازارش کساد شده. در نتیجه، به مسئله زنان و زندانیان علاقمند شده‌اند. و در زمینة فرهنگی «اولویت» با تحریف مدرنیته، تخریب صادق هدایت، در مقام درخشان‌ترین چهرة مدرنیته در ایران، مبارزه با هرگونه برخورد علمی با تاریخ و مسائل کشور، و از آن‌جمله، نقد و بررسی وقایع تاریخ معاصر است! می‌دانیم که نقد و بررسی علمی «تقدس» پذیر نیست، و با شخصیت پرستی در تضاد کامل قرار می‌گیرد. در نتیجه، در سایت‌های «فرهیختگان» و مبلغین حکومت اسلامی، این نوع برخورد و بررسی‌ها، به نوبة خود به آتش خشم شخصیت‌پرستان و مبلغین فاشیسم دامن می‌زند، و زمینه را جهت هتاکی و نفس‌کش‌طلبی‌های «نخبگان» فراهم می‌آورد. نفس‌کش طلبی‌هائی که در سایت «اخبار روز» از جایگاه ویژه‌ای برخوردارند! عکس‌العمل اینان، در برابر عقاید متفاوت با «اعتقادات‌شان»، همان است که برخوردهای حکومت اسلامی: فحاشی، هتاکی و تلقین یک «اصل» کلی، که جز «نظر» اینان، هیچ واقعیت تاریخی نمی‌تواند محلی از اعراب داشته باشد.

سایت حکومتی «اخبار روز»، که پیشتر مقالة «مستدل» و بسیار «علمی» سارا بوکر را در باب فواید و معجزات «حجاب» و «نقاب» منتشر کرده بود، و از سایت‌های «پیشرو» تبلیغات حکومتی است، روز 27 تیرماه سالجاری یک مقالة «مستدل» و بسیار «علمی‌تر»، سراپا هتاکی و ابتذال در مورد «علی میرفطروس» و «جلال متینی» منتشر کرده. البته «سایت اخبار روز»، همانطور که در بالا گفتیم تبلیغ ابتذال را در دستورکار خود دارد. همین سایت چندی پیش مطلبی از یک «نخبة مونث» و فرنگ نشین منتشر کرده بود، که در آن از «مصطفی رحیمی» ایراد گرفته بودند که در مقاله «چرا با جمهوری اسلامی مخالفم؟» از حقوق زنان دفاع نکرده!!! این مطلب را یادآور شدم، تا بدانیم مسیر تبلیغاتی سایت «اخبار روز» در چه سمت و سوئی است: گسترش فاشیسم و ابتذال! حال بازگردیم به انتشار هتاکی‌ در این سایت، به جلال متینی و علی میرفطروس.

این دو فرد که به خود «اجازه» داده‌اند، به بررسی عمل‌کردهای محمد مصدق بپردازند، مورد تهاجم بسیاری از خارج‌نشینان قرار گرفته‌اند، ‌ چرا که، در تصور بسیاری از اینان، مصدق هم مانند دیگر امامان شیعی‌مسلکان «تقدس» پیدا کرده، و هیچکس حق ندارد «عملکرد» او را مورد «بحث و بررسی» قرار دهد! و هر چه خلاف «باورهای» و «پیشداوری‌های» بعضی‌ها در مورد مصدق گفته ‌شود، حتی اگر مبرهن و مستدل باشد، نه نیازی به بررسی دارد، و نه می‌تواند اصولاً مطرح شود، چرا که «دروغ» محض است! و هر کس چنین «دروغ‌هائی» می‌گوید، از «اشرف پهلوی» پول گرفته، سلطنت‌طلب هم هست!

این تأکیدات «الهی» در نظر مصدق پرستان همان «حقیقت محض» است! بله، بازگردیم به مطلب سایت «اخبار روز»، که در آن«سرقدم رفتن» و «مقاله نویسی» گویا در ترادف قرار دارد. جای تعجبی هم نیست، «از کوزه همان برون تراود که در اوست.» وقتی 8 دهه پرستش آخوند و خدایگان و صدر‌اعظم در مملکتی باب شود، «گروهی این، و گروهی آن» پرستند! و نویسندة مقالة کذا در این سایت هم از مصدق‌پرستان ساکن کالیفرنیاست. ایشان می‌نویسند زمانی که «تین ایجر» بوده‌اند، کتابی به نام «باشرف‌ها»‌ مطالعه کرده‌اند، که محتوای آن در باره «فساد» و «شب زنده‌داری» و «خوشگذرانی‌های» اشراف و ثروتمندان تهران بوده، آنهم هنگامی که اکثریت مردم ایران در فقر کشنده می‌سوختند! نمی‌دانستیم خوشگذرانی و شب زنده‌داری «فساد» است! و مسلماً در توضیح‌المسائل ایشان حرام شرعی هم خواهد شد! چه شانسی آوردیم، نویسندة این مطلب دستشان به ما نمی‌رسد، اگر نه تا به حال چندین و چند ضربه شلاق و تازیانه نوش جان کرده بودیم! و ما را هم حتماً به طعنه «باشرافت» می‌خواندند! خوشبختانه پس از جانفشانی‌های مصدق و کاشانی، غلام سفارت، امروز اکثریت مردم ایران در ناز و نعمت غوطه‌ور شده‌اند، و فقر و مسکنتی هم وجود ندارد! نویسندة مقاله، در ضمن بر این نکتة مهم تأکید دارند، که مصدق و فرزندانش دیگر نیستند، تا بخواهند قدرت را به دست بگیرند، پس چرا دست از سر مصدق بر نمی‌دارید؟!

نویسندة این وبلاگ مدت‌هاست به این نتیجة «تلخ» رسیده، که زندگی در اروپا و خصوصاً ایالات متحد، حتی رفتن به دانشگاه و کسب «کمالات» علمی، همانند مشروبات الکلی، فقط «آنچنان، را آنچنان‌تر می‌کند!» و متأسفانه این امر، بیش از دیگر مهاجران، ‌ شامل حال ایرانیان عزیز شده است! به عنوان نمونه، اکثریت قریب به اتفاق پادوهای استعمار در حاکمیت فعلی، چند سالی در فرنگ گذرانده‌اند و سپس جهت برقراری «بهشت اسلامی» به ایران آمدند: چمران، یزدی، ولایتی، لاریجانی، سروش، بنی‌صدر، قطب زاده، سعید امامی و ... و عجیب است که مهاجران هندی، اروپائی و دیگران، چنین خمیر مایة مناسبی برای «آنچنان‌تر» شدن از خود نشان نمی‌دهند! شاید در سال‌های آینده، دانشمندان آمریکائی «ژن» آنچنان‌تر شدن نزد ایرانیان را کشف کنند! بله، از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به مقالة «باشرف‌ها»! اثر دکتر محمدعلی مهرآسا از کالیفرنیا! ایشان پس از نثار «تعارفات» سرگذر، ویژة کلاه مخملی‌های فرهیخته، به علی میرفطروس، می‌نویسند:

«سن و سال شما اجازه نمی‌دهد در زمان مصدق شاهد ماجراها بوده باشید. پس آنچه می‌گوئید و می‌نویسید، همه حاصل مطالعات[...] شماست[...] که با اندیشه جدید شاه‌پرستی‌تان مخلوط شده[...]»


عجب! بنا بر «تئوری» آقای «دکتر»، فقط کسی که همدورة مصدق بوده، از قبیل کاشانی یا شعبان جعفری، می‌تواند برایمان تاریخ دوران مصدق را بنویسد، ‌ آنهم مطابق میل جناب دکتر مهرآسا! و اگر کسی بخواهد وقایع زمان محمدعلی‌شاه قاجار و مزدوری «تقی‌زاده» و شیخ فضل‌الله نوری را بررسی و تحلیل کند، باید در همان دوره زندگی کرده و شاهد ماجراها باشد! این مهم را مورخ صاحب نام آمریکا، «هاوارد زین» هم نمی‌داند! اگر جناب «دکتر مهرآسا» نبودند، بر سر علم «تاریخ» چه می‌آمد؟ و اگر نثر شیوای ایشان نبود، بر زبان و ادبیات فارسی چه می‌گذشت؟! حضرت مهرآسا، پس از نگارش مطلب سراپا ابتذال آخوندی،‌ به علی میرفطروس می‌گوید:

«شاه‌اللهی‌ها فحاشند و تندخو، اما شما در آرامش [...]!!!»

بله میر فطروس با متانت می‌نویسد، و همین امر بعضی‌ها را گویا خوش نیامده! به ویژه عباس میلانی‌های ریز و درشت را که هنوز در کابوس «کمونیسم»، شب‌ها یک کلت زیر بالش‌شان می‌گذارند! و از وحشت کمونیسم، محکم چسبیده‌اند به جسد مصدق، و با زدن نعل وارونه به سلطنت طلبان هم بدو بیراه می‌گویند! نویسندة مقاله، گویا «ناخن خشکی» فرح دیبا، و «حضرت والا» را هم تجربه کرده‌اند! و دلیل ناسزاگوئی به سلطنت، شاید ناامیدی از درگاه اینان باشد! چرا که نویسندة این وبلاگ، سلطنت پهلوی را همان «معرکه‌ای» می‌بیندد که با حمایت استعمار و کودتای «میرپنج» به راه افتاد، و محمد مصدق هم از جوانی در خدمت همین‌ها بود. «دکتر» مهرآسا می‌نویسند که، ‌مصدق می‌خواست مملکت به دست آخوند نیفتد و شاه، «سلطنت» کند! عجیب است که مصدق در دوران «میرپنج» چنین نیاتی از خود نشان نداد! گویا «میرپنج»، مطابق قانون اساسی مشروطه کودتا کرد، و به «سلطنت» رسید، که ایشان از مریدان‌اش بودند:

«هدف مصدق احیای قانون اساسی مشروطه بود تا[...] پادشاهی مانند سلسله‌های پیشین سقوط نکند[...]به یقین ما [...] آگاهیم که نه آقای متینی[...] در راه خدا [...] می‌نویسد [...] و نه نیت تحقیق و روشنگری [میر فطروس] را [...]»

بله، سلسله‌های پیشین پادشاهی،‌ خودشان به تنهائی «سقوط» کرده بودند، و محمد مصدق چون سلسلة پهلوی را به «رسمیت» شناخته بود، می‌خواست مانع «سقوط» این سلسله شود! هدف مصدق همین بود! جناب مهرآسا نه تنها هدف مصدق را به خوبی «درک» کرده‌اند، که همچون خداوند ابراهیم، به قول خودشان، «به یقین،‌ آگاه» هم هستند! آگاه هستند که متینی «در راه خدا» نمی‌نویسد! چون قرار است طبق قوانین حوزوی، همه در خدا بنویسند، و انعام‌شان را هم از کارخانة رجاله پروری دریافت کنند. علاوه بر این قابلیت‌ها، آقای مهرآسا، از «نیت» میرفطروس هم حتی آگاه است! و بنابر آگاهی‌های «خدای‌گونة» خود تأکید می‌کند که میرفطروس و متینی از اشرف پهلوی و اردشیر زاهدی پول گرفته‌اند! می‌بینیم که دعوا مانند همیشه بر سر پول است! اگر متینی و میر فطروس «در راه خدا»، فجایع مصدق را بررسی می‌کردند، ‌شاید اینچنین هدف حمله آخوند‌های فرنگ نشین قرار نمی‌گرفتند! آنهم آخوند‌هائی که ملی شدن نفت را خدمت بزرگی به ملت ایران می‌دانند، چون تبلیغات استعمار هم 50 سال همین را به گوش مردم می‌خواند. بله، خدمت مصدق پرستان باید عرض کنیم که بعضی‌ها که در جریان اعمال محمد مصدق بودند، و قصد افشاگری هم نداشتند، می‌دانند که وزیر کابینة مصدق، کارمند همان سفارتخانة ‌کذا بوده! و بخوبی می‌دانند که در آن‌سفارتخانه کذا چه می‌کرده! بعضی‌ها که در دوران مصدق در جریان امور بودند می‌دانند که محمد مصدق، حتی از کودتا هم آگاه بوده. پس آنها که چماق مصدق به هوا برده‌اند، اگر نیازی به پول دارند، و از خست فرح پهلوی و «حضرت والا» دلخور شده‌اند، بجای «مقاله نویسی»، و اختراعات مضحکی چون «ابرمرد سیاست»، بهتر است مستقیما با دفتر اشرف پهلوی تماس بگیرند. تا ما هم مجبور نشویم جهت «ارشادشان» یک وبلاگ تلف کنیم!




0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت