...
هنگامیکه ارتش اسرائیل، پس از 33 روز بمباران وحشیانة غیر نظامیان در لبنان، ناچار به عقب نشینی شد، نوشتیم که عقب نشینی جبهة ناتو از منطقه آغاز شده است. و امروز شاهد پیامدهای تضعیف ناتو در منطقهایم. سال گذشته ارتش اسرائیل که مستقیماً فرمانبر پنتاگون است، به لبنان حمله کرد و علیرغم کشتار و تخریب گسترده، بر خلاف روال معمول چندین و چند ساله، با قبول شکستی سنگین، ناچار به ترک این کشور شد. در گذشتههای نه چندان دور، شاهد بودیم که تهاجم نظامی اسرائیل به لبنان، به جنگ داخلی 20 سالهای منجر شد که فرصتی بود برای گسترش بحران به تمامی منطقه. و به دنبال آن، براندازی در ایران و جنگ ایران و عراق، تمامی کشورهای مسلمان منطقه را در وضعیت فوقالعاده بحرانی قرار داد. بحرانی که پس از حاکمیت طالبان در پاکستان و افغانستان فقط بر وسعت آن افزوده شد. نیازی به توضیح نیست که در این میان صاحبان صنایع نظامی غرب و چند ملیتیها در عمل برندگان تمامی جنگها و بحرانهای منطقه بودند. و گویا در ماجراجوئی اخیر لبنان نیز، چنین پنداشته بودند، که باز هم میتوان تجربة شیرین سه دهة اخیر را با تهاجم ارتش اسرائیل به لبنان تکرار کرد!
همانطور که بارها در این وبلاگ اشاره شد، دموکراسیهای غرب تداوم نظام خود را مدیون جنگ و بحران در دیگر نقاطاند، به ویژه در خاورنزدیک و خاورمیانه. و ایجاد بحران نیز به عهدة اسرائیل و گروههای دست پروردة غرب در مناطق مسلمان نشین است. از شیخکهای کازینونشین تا «نوکران ضدامپریالیست» آمریکا، همه با هم در مسیر ایجاد بحران حرکت میکنند. بخصوص که آمریکائیها موفق شدند نطفة اصلی بحران آفرینی را، 27 سال پیش در کشور ایران پایهگذاری کنند. حکومت اسلامی در ایران، در مسیر استقرار «حکومت جهان اسلام» با عربستان و پاکستان همراه است، و همگی در راه ایجاد بحران همصدا با اسرائیلاند. ولی پایة نسخههای استعماری دولت اسلامی ایران، اینک بر مهملات جمالالدین اسدآبادی استوار شده؛ مهملاتی در توجیه نوعی اتحاد جماهیراسلامی در تقابل با دیگران! یعنی در تقابل با همة آنهائی که از آمریکا و متحدانش دستور نمیگیرند. با اینهمه، نقطة شروع برنهادة «اتحادجماهیر» کذا، تا تاریخ ژوئیه 2006، کشور لبنان بود. کشوری که علیرغم حضور شیخ نصراللهها و سازمان منفور امل، هنوز به شیوههای توحش عصر حجر بازنگشته، و شباهتی به ایران، پاکستان و عربستان ندارد.
نقطة شروع لبنان بود که در این تز استعماری، میبایست به کشوری اسلامی تبدیل شود، و راه را برای حکومت «خاخامهای» منفور در اسرائیل بازتر کند. این بهترین شرایط ممکن برای ادامة جنگ و تشنج بود. خاخامها در اسرائیل، شیخکها در کشورهای مسلمان، و تروریستهای دستپروردة غرب که «طالبان»، «القاعده»، «جمعیتاسلامی»، «اخوانالمسلمین» و «فدائیان اسلام» نام دارند، همگی به عنوان «اوپوزیسیون» سیاسیشان! اینهمه سازمان و تشکیلات ریز و درشت، جهت امتداد چپاول و سرکوب ملتهای منطقه؛ این است بهائی که ملتهای منطقه میباید جهت تداوم دموکراسیهای غرب بپردازند. مناطق خاورمیانه و خاورنزدیک باید در «مرز جنگ» قرار گیرند، تا هر لحظه بتوان آتش درگیریهای نظامی را شعلهور کرد. و سال گذشته، شرایط از همیشه مناسبتر مینمود! ذخایر ارزی کشورهای تولیدکننده نفت، صرف خرید اسلحه و مهمات از غرب میشد، تا احمدینژادها، پول نفت را به صورت بمب و گلوله، بر سر سفرة مردم بیاورند. ولی از آنجا که تکرار تاریخ همیشه به صورتی «مضحک» امکانپذیر میشود، اینبار، تهاجم اسرائیل به لبنان نتیجة کاملاً معکوس داد! نه تنها جبهه ناتو نتوانست بحرانی در منطقه ایجاد کند، که قصه «صعود» ملایان به قلههای هستهای در نظنز نیز به پایان رسید! و جمهوری خلق چین، ناچار شد دکان هستهای خود را در ایران تعطیل کند!
یکی دیگر از معجزات تکرار «مضحک» تاریخ، سوسیالیست شدن ساواک در ایران است! میدانیم که خطبههای نماز جمعه را ساواک تنظیم میکند، تا دستاربندان آنرا «روخوانی» کنند. روز جمعه 22 تیرماه سالجاری، اکبر رفسنجانی که جز قتل و غارت و حمایت از کشتار و سرکوب در کارنامة سیاسیاش هیچ ندارد، خواستار تأمین اجتماعی برای همگان شده! از این پس هر کس در ایران متولد میشود باید تحت پوشش بیمه قرار گیرد، و اگر کسی بیکار باشد، باید از حداقل معیشت برخوردار شود! و خلاصة مطلب در خطبههای نماز جمعة این هفته، اکبر رفسنجانی به رهبر سوسیالیستهای جهان اسلام تبدیل شده! و همة گمراهان، از جمله نویسنده این وبلاگ، دریافتند که «اسلام» با «تأمین اجتماعی» و «منطق روز» سازگار است! البته این اسلام جدیداً، ضمن بازدید فرستادگان آژانس انرژی اتمی از نیروگاه نطنز میباید کشف و استخراج شده باشد! چرا که تا پیش از تعطیلی دکه هستهای چین در جمکران، در چارچوب سیاستهای اشتغالزائی حکومت اسلامی، گروهی به فروش همسر و فرزند و کبد و کلیه خود «اشتغال »داشتند! و هر کس عرضه انجام چنین کارها را نداشت، میتوانست آمادگی خود را جهت قرار گرفتن در «لای جرز» اعلام دارد! یا خود را متهم به داشتن روابط جنسی با زن یا مرد متاهلی کند، تا سنگسار شده و مخارج کفن و دفن اش نیز بر عهدة دولت مردمسالاری دینی باشد! بله، تا هفتة گذشته «شهروندان» حکومت اسلامی قوانین دیگری شامل حالشان میشد! ولی ناگهان، ورق برگشت و اکبر رفسنجانی طرفدار تأمین اجتماعی شد! چرا که انتخابات آمریکا نزدیک است و دموکراتها، حامیان اصلی اسلامگرایان افراطی در منطقه، در یک قدمی کاخ سفید قرار گرفتهاند! پس ملایان تهران نیز باید زمینة مناسب را جهت حضور اربابان فراهم آورند. از اینرو، ساواک «سوسیالیست» میشود! و رفسنجانی با اشاره به یک سند 20 سالة موهوم، وعدة «تأمین اجتماعی» میدهد، چرا که تا 20 سال دیگر نه رفسنجانی وجود خواهد داشت و نه سند 20 سالهاش! رفسنجانی،جهت سوسیالیسم خود، «رهنمودهائی» ارائه کرده، ولی نمیگوید چگونه و از چه راهی میتوان در ایران چنین شرایطی فراهم آورد. وی سند چشم انداز 20 ساله را مطرح کرد، تا همگان بدانند که در واقع این سخنان وعدههای سر خرمن است:
«وي [...] تامين اجتماعي و بهزيستي را از مهمترين اركان عدالت و از وظايف مهم حكومتها به ويژه حكومتهاي اسلامي دانست و گفت: در سند چشم انداز 20 ساله و سياستهاي كلي نظام به اين مساله توجه ويژهاي شده است.»
چگونه میتوان پذیرفت که ذخائر ارزی ایران به مصرف رفاه ایرانیان برسد؟ پس جبهة ناتو چکار کند؟ ساندویچ ذغال سنگ سق بزند؟ اینهمه جنگ و کشتار به راه انداخته که ایرانی تأمین اجتماعی داشته باشد؟! نه، این داستانها جهت دعوت «شهروندان» مخاطب عیسیسحرخیزها و ملیحه محمدیهاست، تا در «انتخابات» آزاد این حکومت شرکت کنند! و یک حماسة 24 اسفند بیافرینند! و 24 اسفند همان روزی است که در ذهن ایرانیان رضا میرپنج و سلطنت پهلوی را تداعی میکند. و اتفاقاً در دورة سلطنت پهلوی اول نیز اسلام ناگهان با «مسائل روز» سازگار شد! و ملایان در پناه مقام سلطنت از انتقام ملت ایران در امان ماندند. اینبار هم شاید برخی دستاربندان، از جمله رفسنجانی، با رهنمودهای استعمار پنداشتهاند تاریخ را میتوان تکرار کرد:
«امام جمعه موقت تهران با اشاره به اينكه در صورت تحقق اين امور جامعه ما ميتواند با وضعيت بهتري زندگي كند، گفت: كشورهاي دنيا مسايل خود را با تامين اجتماعي حل كردهاند كه با منطق روز و اسلامي نيز سازگار است.»
در اینکه اسلام استعماری، با منطق استعمار «سازگار» است تردیدی نبوده و نیست. کسروی در «تاریخ مشروطه ایران» مینویسد، حاجی میرزا حسن و امام جمعه به تبریز آمدند تا ملایان تبریز را بر ضد مشروطه متحد کنند:
«روز 29 خرداد یک نشست بزرگی در خانه مجتهد برپا گردید. همگی مجتهدان و ملایان بنام در آنجا بودند[...] چون هنگامش رسید مجتهد پرده از کار برداشته به سخنانی پرداخت در این زمینه که مشروطه با اسلام سازش ندارد و اکنون که شاه [محمدعلیمیرزا] به کندن بنیاد آن برخاسته ما نیز به یاری شاه برخیزیم و تلگرافی برایش فرستیم. ملایان که خود دشمنان مشروطه میبودند این پیشنهاد را با خوشروئی پذیرفتند.[...]»
گفتار یازدهم، صفحه 596
و از آنجا که فعلا به خواست استعمار، منطق روز، «سوسیالیسم دینی»، یا همان «کشک» خودمان است، پس ساواک هم خطبههای نماز جمعة سوسیالیستی مینویسد، تا رفسنجانی آنها را تکرار کند. فراموش نکنیم که این خطبهها در امتداد همان «اکبریسم» قرار میگیرد. ساواک ابتدا یک مقاله برای پاسداراکبر در باب «لنینیسم شریعتی» مینویسد، سپس یک خطبه برای سرداراکبر در باب سوسیالیسم اسلامی! تا توازن در جنبش«اکبریسم» برقرار باشد! جملات سوسیالیسم اسلامی همه با فعل امری «باید» آغاز شده، و همگی «مشروط» به توانائی «ما»، یا همان اکبر رفسنجانی شدهاند:
«ما باید بتوانیم همه مردم را[...] تحت [پوشش] بیمه اجتماعی درآوریم. هر انساني كه متولد ميشود بايد بيمه شود و از لحاظ زندگي و حداقل معيشت نگراني نداشته باشد. از لحاظ شغل اگر افراد روزي به سني برسند كه بايد شغل داشته باشند، اما شغلي پيدا نكردند، نظام بايد حق بيمه بيكاري آنها را بدهد و از لحاظ تحصيل نيز هيچ محدوديتي وجود نداشته باشند[...] با همين شيوه و روش بايد مساله بهداشت و درمان نيز حل شود.»
بله، «با همین شیوه و روش»، یا شعار! همة مسائل باید حل شود! همانطور که تاکنون با همین شیوه و روش همة مسائل مملکت در شعار اینان «حل» شده! آری، «ما» باید بتوانیم! ولی «توانائی ما» در گرو «خواستن» اربابانمان در غرب است! و آنچه اربابان در غرب میخواهند، چپاول هر چه بیشتر ملت ایران است. پس در این راستا باید صندوقهای چپاول بیمه را به راه اندازیم. به عبارت دیگر، مقداری از بودجه خدمات را صرف سرمایه گذاری در شرکتهای بیمة خصوصی کنیم! شرکتهائی که سود آن نصیب اهالی خیمة حاکمیت شده، خساراتش برای ملت ایران خواهد بود. هاشمی ضمن تاکید بر اینکه این امر به معنای تساوی همة مردم نیست، گفته:
«فعلا بايد سرمايهگذاري كنيم كه صندوقهاي بيمه راه اندازي[...] و تقويت شود[...] البته اين به معناي تساوي همه مردم نيست. هر كه فعاليت بيشتر ميكند مرفهتر زندگي ميكند[...]»
و اگر در ایران امثال رفسنجانی مرفهتر زندگی میکنند، فقط به این دلیل است که بیشتر «فعالیت» کردهاند. کسانی هم که در حلبیآبادها زندگی میکنند، کوتاهی از خودشان است که «فعالیت» کافی نمیکنند! در هر حال اکبر رفسنجانی و گروه حکومتی برای چپاول وسیع اعلام آمادگی کردهاند: سهام عدالت، سهمیه بندی بنزین، خصوصی سازی و ... هر آنچه خواست استعمار و اربابان است:
«آنچه خواست اسلام و دنياي عاقل امروز[...] است، گسترش اين حمايتها است و در اين صورت خانوادهها راحتتر زندگي ميكنند و تصميمات بزرگتر را بهتر ميتوان اتخاذ كرد.»
تنها در پایان خطبه های نماز سوسیالیسم اسلامی است که رفسنجانی به یاد میآورد، سال گذشته اربابانش ناچار به عقب نشینی از لبنان شدند، و چون نمیتواند دلیل واقعی عقب نشینی جبهه ناتو را اعلام کند، آنرا به «امدادهای الهی» نسبت میدهد! و همینطور که در تاریخ به عقب میرود به یاد روزهای خوشی میافتد که همین «امدادهای الهی»، توسط اسرائیل شامل حال حکومت اسلامی ملایان شد، تا نیروی هوائی ایران را ابتر کرده، زمینة جنگ با عراق فراهم آید. نام امدادهای الهی هم «کودتای نوژه» بود! که به تصفیة وسیع در نیروی هوائی ایران منجر شد. و عامل اصلی آن نیز با پاسپورت قانونی از فرودگاه مهرآباد، روز قبل از «کشف» توطئه، ایران را ترک کرد. و اکبر رفسنجانی مسلماً تا ابد مدیون ایشان خواهد بود:
«عدهاي مسلح با برنامه عوامل آمريكا كودتايي را طراحي كرده بودند[...] اما خداوند از راههاي متعدد موضوع را آشكار كرد و راههاي آنها بسته شد و قبل از اقدام همگي دستگير شدند.»
بله، «خداوند»، حالشان فعلا بسیار خوب است، روابطشان هم با حکومتیهای مقیم فرنگ، عالی است. و شاید اسلام نوین را همین «خداوند» برای دعانویسان تهران ارسال کرده باشد. چرا که روز جمعه ناگهان دریافتیم برنامههای اسلام، «انسان محور» است! و ما ملت بدون آنکه بدانیم وارد دورة تفکر اومانیستی شدهایم! البته هنگام سنگسار نیز، اسلام «انسان محور» است و سنگها باید به سوی انسان پرتاب شوند! اما میدانیم که «اومانیسم» اصل را بر انسان و تفکر انسان قرار میدهد، و دلیل سوزاندن «اومانیستها» توسط آخوندهای مسیحی این بود که محوریت خداوند و احکام الهی را نفی میکردند. ولی ساواک عزیز ما، خود پیشاهنگ جنبش «اومانیسم» شده:
«هاشمي رفسنجاني در خطبه اول نماز نيز با تأكيد بر اينكه شيوة اسلام و قرآن براي ساختن يك نظام خوب از انسان آغاز ميشود، گفت: برنامههاي اسلام انسان محور است.[...] اگرانسانهاي صالح در جامعه به وجود آيند اطراف خود را اصلاح كرده و جامعه را به پيش ميبرند.»
بله، دلیل اینکه جامعه ایران تاکنون اینهمه «به پیش» رفته، وجود همین انسانهای صالح بوده. امروز معلوم شد جهت به پیش بردن جامعه اسلامی، منوچهر متکی دوان دوان به بحرین رفته تا در مورد یادداشت روز پاسدار شریعتمداری بگوید، «مست بوده، اگر گهی خورده»، و سخنگوی وزارت امور خارجه ملایان هم به ناچار واقعیت را آشکار کرده، بدون اینکه از پاسدار شریعتمداری نام ببرد، «تفرقه افکنان» را عامل آمریکا و صهیونیسم نامیده! و خلاصة مطلب به دلیل اینکه دورة جهاد و جنگ گذشته، نوة 27 ساله بنلادن ناچار به فداکاری شده، و با یک زن 54 ساله انگلیسی ازدواج کرده، تا ایشان به عنوان «سفیر صلح» راهی منطقه شوند!
سایت فرانسه زبان «نووستی» که از روی «بدجنسی» این خبر بهجت اثر را منتشر کرده مینویسد، تازه عروس 54 ساله، چندین بار صورتش را جراحی کرده! به گزارش نووستی «جین» در کودکی از خانة پدری فرار میکند، و به شهر میآید. از قرار معلوم در خانه با «جین» بدرفتاری میشده است. و همین «جین» در 16 سالگی با یک عرب ازدواج کرده و سپس از وی جدا میشود. ولی «جین» دیگر از جمع اعراب خارج نشده، تا عاقبت با نوة بنلادن ازدواج کند! بله، به قول مش قاسم، «این انگلیسای چش چپ» و نمک نشناس، اینهمه بنلادن برایشان فداکاری کرد، کافی نبود! نوههای بنلادن هم باید به خدمت برای استعمار ادامه دهند، پدر بزرگشان در راه استعمار دیگران را به «جهاد» میفرستاد، اینها باید جهت تأمین منافع استعمار، خودشان با پیرزنان «جهاد» کنند!
همانطور که بارها در این وبلاگ اشاره شد، دموکراسیهای غرب تداوم نظام خود را مدیون جنگ و بحران در دیگر نقاطاند، به ویژه در خاورنزدیک و خاورمیانه. و ایجاد بحران نیز به عهدة اسرائیل و گروههای دست پروردة غرب در مناطق مسلمان نشین است. از شیخکهای کازینونشین تا «نوکران ضدامپریالیست» آمریکا، همه با هم در مسیر ایجاد بحران حرکت میکنند. بخصوص که آمریکائیها موفق شدند نطفة اصلی بحران آفرینی را، 27 سال پیش در کشور ایران پایهگذاری کنند. حکومت اسلامی در ایران، در مسیر استقرار «حکومت جهان اسلام» با عربستان و پاکستان همراه است، و همگی در راه ایجاد بحران همصدا با اسرائیلاند. ولی پایة نسخههای استعماری دولت اسلامی ایران، اینک بر مهملات جمالالدین اسدآبادی استوار شده؛ مهملاتی در توجیه نوعی اتحاد جماهیراسلامی در تقابل با دیگران! یعنی در تقابل با همة آنهائی که از آمریکا و متحدانش دستور نمیگیرند. با اینهمه، نقطة شروع برنهادة «اتحادجماهیر» کذا، تا تاریخ ژوئیه 2006، کشور لبنان بود. کشوری که علیرغم حضور شیخ نصراللهها و سازمان منفور امل، هنوز به شیوههای توحش عصر حجر بازنگشته، و شباهتی به ایران، پاکستان و عربستان ندارد.
نقطة شروع لبنان بود که در این تز استعماری، میبایست به کشوری اسلامی تبدیل شود، و راه را برای حکومت «خاخامهای» منفور در اسرائیل بازتر کند. این بهترین شرایط ممکن برای ادامة جنگ و تشنج بود. خاخامها در اسرائیل، شیخکها در کشورهای مسلمان، و تروریستهای دستپروردة غرب که «طالبان»، «القاعده»، «جمعیتاسلامی»، «اخوانالمسلمین» و «فدائیان اسلام» نام دارند، همگی به عنوان «اوپوزیسیون» سیاسیشان! اینهمه سازمان و تشکیلات ریز و درشت، جهت امتداد چپاول و سرکوب ملتهای منطقه؛ این است بهائی که ملتهای منطقه میباید جهت تداوم دموکراسیهای غرب بپردازند. مناطق خاورمیانه و خاورنزدیک باید در «مرز جنگ» قرار گیرند، تا هر لحظه بتوان آتش درگیریهای نظامی را شعلهور کرد. و سال گذشته، شرایط از همیشه مناسبتر مینمود! ذخایر ارزی کشورهای تولیدکننده نفت، صرف خرید اسلحه و مهمات از غرب میشد، تا احمدینژادها، پول نفت را به صورت بمب و گلوله، بر سر سفرة مردم بیاورند. ولی از آنجا که تکرار تاریخ همیشه به صورتی «مضحک» امکانپذیر میشود، اینبار، تهاجم اسرائیل به لبنان نتیجة کاملاً معکوس داد! نه تنها جبهه ناتو نتوانست بحرانی در منطقه ایجاد کند، که قصه «صعود» ملایان به قلههای هستهای در نظنز نیز به پایان رسید! و جمهوری خلق چین، ناچار شد دکان هستهای خود را در ایران تعطیل کند!
یکی دیگر از معجزات تکرار «مضحک» تاریخ، سوسیالیست شدن ساواک در ایران است! میدانیم که خطبههای نماز جمعه را ساواک تنظیم میکند، تا دستاربندان آنرا «روخوانی» کنند. روز جمعه 22 تیرماه سالجاری، اکبر رفسنجانی که جز قتل و غارت و حمایت از کشتار و سرکوب در کارنامة سیاسیاش هیچ ندارد، خواستار تأمین اجتماعی برای همگان شده! از این پس هر کس در ایران متولد میشود باید تحت پوشش بیمه قرار گیرد، و اگر کسی بیکار باشد، باید از حداقل معیشت برخوردار شود! و خلاصة مطلب در خطبههای نماز جمعة این هفته، اکبر رفسنجانی به رهبر سوسیالیستهای جهان اسلام تبدیل شده! و همة گمراهان، از جمله نویسنده این وبلاگ، دریافتند که «اسلام» با «تأمین اجتماعی» و «منطق روز» سازگار است! البته این اسلام جدیداً، ضمن بازدید فرستادگان آژانس انرژی اتمی از نیروگاه نطنز میباید کشف و استخراج شده باشد! چرا که تا پیش از تعطیلی دکه هستهای چین در جمکران، در چارچوب سیاستهای اشتغالزائی حکومت اسلامی، گروهی به فروش همسر و فرزند و کبد و کلیه خود «اشتغال »داشتند! و هر کس عرضه انجام چنین کارها را نداشت، میتوانست آمادگی خود را جهت قرار گرفتن در «لای جرز» اعلام دارد! یا خود را متهم به داشتن روابط جنسی با زن یا مرد متاهلی کند، تا سنگسار شده و مخارج کفن و دفن اش نیز بر عهدة دولت مردمسالاری دینی باشد! بله، تا هفتة گذشته «شهروندان» حکومت اسلامی قوانین دیگری شامل حالشان میشد! ولی ناگهان، ورق برگشت و اکبر رفسنجانی طرفدار تأمین اجتماعی شد! چرا که انتخابات آمریکا نزدیک است و دموکراتها، حامیان اصلی اسلامگرایان افراطی در منطقه، در یک قدمی کاخ سفید قرار گرفتهاند! پس ملایان تهران نیز باید زمینة مناسب را جهت حضور اربابان فراهم آورند. از اینرو، ساواک «سوسیالیست» میشود! و رفسنجانی با اشاره به یک سند 20 سالة موهوم، وعدة «تأمین اجتماعی» میدهد، چرا که تا 20 سال دیگر نه رفسنجانی وجود خواهد داشت و نه سند 20 سالهاش! رفسنجانی،جهت سوسیالیسم خود، «رهنمودهائی» ارائه کرده، ولی نمیگوید چگونه و از چه راهی میتوان در ایران چنین شرایطی فراهم آورد. وی سند چشم انداز 20 ساله را مطرح کرد، تا همگان بدانند که در واقع این سخنان وعدههای سر خرمن است:
«وي [...] تامين اجتماعي و بهزيستي را از مهمترين اركان عدالت و از وظايف مهم حكومتها به ويژه حكومتهاي اسلامي دانست و گفت: در سند چشم انداز 20 ساله و سياستهاي كلي نظام به اين مساله توجه ويژهاي شده است.»
چگونه میتوان پذیرفت که ذخائر ارزی ایران به مصرف رفاه ایرانیان برسد؟ پس جبهة ناتو چکار کند؟ ساندویچ ذغال سنگ سق بزند؟ اینهمه جنگ و کشتار به راه انداخته که ایرانی تأمین اجتماعی داشته باشد؟! نه، این داستانها جهت دعوت «شهروندان» مخاطب عیسیسحرخیزها و ملیحه محمدیهاست، تا در «انتخابات» آزاد این حکومت شرکت کنند! و یک حماسة 24 اسفند بیافرینند! و 24 اسفند همان روزی است که در ذهن ایرانیان رضا میرپنج و سلطنت پهلوی را تداعی میکند. و اتفاقاً در دورة سلطنت پهلوی اول نیز اسلام ناگهان با «مسائل روز» سازگار شد! و ملایان در پناه مقام سلطنت از انتقام ملت ایران در امان ماندند. اینبار هم شاید برخی دستاربندان، از جمله رفسنجانی، با رهنمودهای استعمار پنداشتهاند تاریخ را میتوان تکرار کرد:
«امام جمعه موقت تهران با اشاره به اينكه در صورت تحقق اين امور جامعه ما ميتواند با وضعيت بهتري زندگي كند، گفت: كشورهاي دنيا مسايل خود را با تامين اجتماعي حل كردهاند كه با منطق روز و اسلامي نيز سازگار است.»
در اینکه اسلام استعماری، با منطق استعمار «سازگار» است تردیدی نبوده و نیست. کسروی در «تاریخ مشروطه ایران» مینویسد، حاجی میرزا حسن و امام جمعه به تبریز آمدند تا ملایان تبریز را بر ضد مشروطه متحد کنند:
«روز 29 خرداد یک نشست بزرگی در خانه مجتهد برپا گردید. همگی مجتهدان و ملایان بنام در آنجا بودند[...] چون هنگامش رسید مجتهد پرده از کار برداشته به سخنانی پرداخت در این زمینه که مشروطه با اسلام سازش ندارد و اکنون که شاه [محمدعلیمیرزا] به کندن بنیاد آن برخاسته ما نیز به یاری شاه برخیزیم و تلگرافی برایش فرستیم. ملایان که خود دشمنان مشروطه میبودند این پیشنهاد را با خوشروئی پذیرفتند.[...]»
گفتار یازدهم، صفحه 596
و از آنجا که فعلا به خواست استعمار، منطق روز، «سوسیالیسم دینی»، یا همان «کشک» خودمان است، پس ساواک هم خطبههای نماز جمعة سوسیالیستی مینویسد، تا رفسنجانی آنها را تکرار کند. فراموش نکنیم که این خطبهها در امتداد همان «اکبریسم» قرار میگیرد. ساواک ابتدا یک مقاله برای پاسداراکبر در باب «لنینیسم شریعتی» مینویسد، سپس یک خطبه برای سرداراکبر در باب سوسیالیسم اسلامی! تا توازن در جنبش«اکبریسم» برقرار باشد! جملات سوسیالیسم اسلامی همه با فعل امری «باید» آغاز شده، و همگی «مشروط» به توانائی «ما»، یا همان اکبر رفسنجانی شدهاند:
«ما باید بتوانیم همه مردم را[...] تحت [پوشش] بیمه اجتماعی درآوریم. هر انساني كه متولد ميشود بايد بيمه شود و از لحاظ زندگي و حداقل معيشت نگراني نداشته باشد. از لحاظ شغل اگر افراد روزي به سني برسند كه بايد شغل داشته باشند، اما شغلي پيدا نكردند، نظام بايد حق بيمه بيكاري آنها را بدهد و از لحاظ تحصيل نيز هيچ محدوديتي وجود نداشته باشند[...] با همين شيوه و روش بايد مساله بهداشت و درمان نيز حل شود.»
بله، «با همین شیوه و روش»، یا شعار! همة مسائل باید حل شود! همانطور که تاکنون با همین شیوه و روش همة مسائل مملکت در شعار اینان «حل» شده! آری، «ما» باید بتوانیم! ولی «توانائی ما» در گرو «خواستن» اربابانمان در غرب است! و آنچه اربابان در غرب میخواهند، چپاول هر چه بیشتر ملت ایران است. پس در این راستا باید صندوقهای چپاول بیمه را به راه اندازیم. به عبارت دیگر، مقداری از بودجه خدمات را صرف سرمایه گذاری در شرکتهای بیمة خصوصی کنیم! شرکتهائی که سود آن نصیب اهالی خیمة حاکمیت شده، خساراتش برای ملت ایران خواهد بود. هاشمی ضمن تاکید بر اینکه این امر به معنای تساوی همة مردم نیست، گفته:
«فعلا بايد سرمايهگذاري كنيم كه صندوقهاي بيمه راه اندازي[...] و تقويت شود[...] البته اين به معناي تساوي همه مردم نيست. هر كه فعاليت بيشتر ميكند مرفهتر زندگي ميكند[...]»
و اگر در ایران امثال رفسنجانی مرفهتر زندگی میکنند، فقط به این دلیل است که بیشتر «فعالیت» کردهاند. کسانی هم که در حلبیآبادها زندگی میکنند، کوتاهی از خودشان است که «فعالیت» کافی نمیکنند! در هر حال اکبر رفسنجانی و گروه حکومتی برای چپاول وسیع اعلام آمادگی کردهاند: سهام عدالت، سهمیه بندی بنزین، خصوصی سازی و ... هر آنچه خواست استعمار و اربابان است:
«آنچه خواست اسلام و دنياي عاقل امروز[...] است، گسترش اين حمايتها است و در اين صورت خانوادهها راحتتر زندگي ميكنند و تصميمات بزرگتر را بهتر ميتوان اتخاذ كرد.»
تنها در پایان خطبه های نماز سوسیالیسم اسلامی است که رفسنجانی به یاد میآورد، سال گذشته اربابانش ناچار به عقب نشینی از لبنان شدند، و چون نمیتواند دلیل واقعی عقب نشینی جبهه ناتو را اعلام کند، آنرا به «امدادهای الهی» نسبت میدهد! و همینطور که در تاریخ به عقب میرود به یاد روزهای خوشی میافتد که همین «امدادهای الهی»، توسط اسرائیل شامل حال حکومت اسلامی ملایان شد، تا نیروی هوائی ایران را ابتر کرده، زمینة جنگ با عراق فراهم آید. نام امدادهای الهی هم «کودتای نوژه» بود! که به تصفیة وسیع در نیروی هوائی ایران منجر شد. و عامل اصلی آن نیز با پاسپورت قانونی از فرودگاه مهرآباد، روز قبل از «کشف» توطئه، ایران را ترک کرد. و اکبر رفسنجانی مسلماً تا ابد مدیون ایشان خواهد بود:
«عدهاي مسلح با برنامه عوامل آمريكا كودتايي را طراحي كرده بودند[...] اما خداوند از راههاي متعدد موضوع را آشكار كرد و راههاي آنها بسته شد و قبل از اقدام همگي دستگير شدند.»
بله، «خداوند»، حالشان فعلا بسیار خوب است، روابطشان هم با حکومتیهای مقیم فرنگ، عالی است. و شاید اسلام نوین را همین «خداوند» برای دعانویسان تهران ارسال کرده باشد. چرا که روز جمعه ناگهان دریافتیم برنامههای اسلام، «انسان محور» است! و ما ملت بدون آنکه بدانیم وارد دورة تفکر اومانیستی شدهایم! البته هنگام سنگسار نیز، اسلام «انسان محور» است و سنگها باید به سوی انسان پرتاب شوند! اما میدانیم که «اومانیسم» اصل را بر انسان و تفکر انسان قرار میدهد، و دلیل سوزاندن «اومانیستها» توسط آخوندهای مسیحی این بود که محوریت خداوند و احکام الهی را نفی میکردند. ولی ساواک عزیز ما، خود پیشاهنگ جنبش «اومانیسم» شده:
«هاشمي رفسنجاني در خطبه اول نماز نيز با تأكيد بر اينكه شيوة اسلام و قرآن براي ساختن يك نظام خوب از انسان آغاز ميشود، گفت: برنامههاي اسلام انسان محور است.[...] اگرانسانهاي صالح در جامعه به وجود آيند اطراف خود را اصلاح كرده و جامعه را به پيش ميبرند.»
بله، دلیل اینکه جامعه ایران تاکنون اینهمه «به پیش» رفته، وجود همین انسانهای صالح بوده. امروز معلوم شد جهت به پیش بردن جامعه اسلامی، منوچهر متکی دوان دوان به بحرین رفته تا در مورد یادداشت روز پاسدار شریعتمداری بگوید، «مست بوده، اگر گهی خورده»، و سخنگوی وزارت امور خارجه ملایان هم به ناچار واقعیت را آشکار کرده، بدون اینکه از پاسدار شریعتمداری نام ببرد، «تفرقه افکنان» را عامل آمریکا و صهیونیسم نامیده! و خلاصة مطلب به دلیل اینکه دورة جهاد و جنگ گذشته، نوة 27 ساله بنلادن ناچار به فداکاری شده، و با یک زن 54 ساله انگلیسی ازدواج کرده، تا ایشان به عنوان «سفیر صلح» راهی منطقه شوند!
سایت فرانسه زبان «نووستی» که از روی «بدجنسی» این خبر بهجت اثر را منتشر کرده مینویسد، تازه عروس 54 ساله، چندین بار صورتش را جراحی کرده! به گزارش نووستی «جین» در کودکی از خانة پدری فرار میکند، و به شهر میآید. از قرار معلوم در خانه با «جین» بدرفتاری میشده است. و همین «جین» در 16 سالگی با یک عرب ازدواج کرده و سپس از وی جدا میشود. ولی «جین» دیگر از جمع اعراب خارج نشده، تا عاقبت با نوة بنلادن ازدواج کند! بله، به قول مش قاسم، «این انگلیسای چش چپ» و نمک نشناس، اینهمه بنلادن برایشان فداکاری کرد، کافی نبود! نوههای بنلادن هم باید به خدمت برای استعمار ادامه دهند، پدر بزرگشان در راه استعمار دیگران را به «جهاد» میفرستاد، اینها باید جهت تأمین منافع استعمار، خودشان با پیرزنان «جهاد» کنند!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت