...
جهت پایمال کردن حقوق زنان دو راه وجود دارد، و هر دو نیز اسلامیاند: راه متداول و معمول، و «راهبهتر!» «راهبهتر»، همان است که تساوی را اصولاً انکار کرده، مدعی «برتری» فرضی شویم! به این ترتیب تساوی حقوق به خودی خود منتفی خواهد شد. میتوانیم ادعا کنیم، زنان از مردان برتراند، و هر کس سخن از تساوی زنان با مردان بگوید، بر زنان «ظلم» کرده! این همان راهی است که محمد خاتمی شیاد برگزیده، و در مهرنیوز مورخ 14 تیرماه 1386 منعکس شده. به این ترتیب شیاد اردکان موضع واقعی خود را در مورد تساوی حقوق زن و مرد اعلام داشته، ولی از «راهبهتر!»، نه از «راهمعمول».
راه معمول و متداول، راه تکیه بر احکام قرآنی است، که برخی میگویند 14 سده پیش، از سوی جبرئیل به محمد، مدیرعامل شرکت سهامی «اسلام» تحویل داده شد، و دو سده پس از مرگ محمد، چون هنوز کسی به قرآن دسترسی نداشت، قادر متعال چندین و چند جلد قرآن متفاوت را در جلد زرکوب از آسمان به زمین فرستاد، تا مؤمنان تا ابد به بحث و جدل در باب آیات آن مشغول شوند، و حوصلهشان سر نرود، و به قول اکبر رفسنجانی، «احساس بطالت» نکنند! چون اکبر رفسنجانی خودش هرگز احساس بطالت نکرده! از سنین کودکی در حوزة علمیه اشتغال به کارهای «علمی» داشته، تا سال 1342 که سر از خیمة روحالله در آورده، و تا به امروز، در زمرة شخصیتهای «علمیـ انقلابی» قرار دارد. در حوزة علمیه، اوضاع چنان بود، که هیچیک از فرزندان اکبر رفسنجانی به حوزه فرستاده نشدهاند! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. ولی یکی از فواید حوزة علمیه حداقل برای هاشمی، آشنائی با پدیدة «جرقه» بوده! بنابراین پیش از ادامة مطلب لازم است اشارهای داشته باشیم به «جرقه»!
جرقه، در جهان سوم به آتش پیوند دارد! میگویم در جهان سوم، چرا که در جهان صنعتی، میدانستند که جرقه از نزدیک شدن دو جسم با بار مختلف الکتریکی به یکدیگر نیز ایجاد میشود. ولی از آنجا که حکومت اسلامی هنوز به دورة چنین شناختی نرسیده، نخبگانش وقتی سخن از جرقه به میان میآورند، به آتش طبیعی نزدیکترند! به عنوان مثال وقتی موسی به کوه تور، احضار شده بود تا «ده فرمان» کذا را دریافت کند، «جرقة الهی» را مشاهد کرد! و یا در بخش 21 کتاب «حزقیالنبی»، وقتی شمشیرهای آخته به یکدیگر برخورد میکنند و جرقه میزنند، «جرقة» شمشیرها بسیار مورد پسند «یهوه» قرار میگیرد. چرا که «یهوه» عاشق جنگ و کشتار است، البته کشتار «مخالفان» که همان کفار باشند! بله، اگر به یاد داشته باشیم، چندی پیش اکبر رفسنجانی طبق معمول به دروغپردازی در مورد ولایت فقیه پرداخته و ادعا کرده بود که، قرار نبود ولایت فقیه داشته باشیم، و اینکه این ایده ناگهان در مجلس خبرگان «جرقه» زد. و این روزها واژة «جرقه» درسخنان رفسنجانی پیوسته تکرار میشود! گویا از هنگامی که با بهزاد نبوی «دست داده»، مهر «جرقه» به دلش افتاده! هرچه باشد بهزاد نبوی و دارودستهاش با بمب و فشفشه و ترقه اتحادی ازلی دارند. و شاید دوباره ناچار شوند به «جرقه زدن» بپردازند. چرا که امروز «فرانس پرس» گزارش داد، «القاعده» ایران را تهدید کرده، و فرموده اگر تا دو ماه دیگر دست از دخالت در عراق و حمایت از شیعیان بر ندارد، «البغدادی»، مدیر عامل شرکت سهامی القاعده، شعبة عراق، به حساب ایران رسیدگی خواهد کرد! تهدید «البغدادی»، از طریق نوار صوتی بر امواج اینترنت قرار گرفته. میدانیم که القاعده سازمانی است تروریستی که توسط گاوچرانها ایجاد شد و وظیفه داشت با کمونیستهای «خدانشناس» در افغانستان مبارزه کند! ولی به دلیل فعالیتهای بسیار موفقیتآمیزش، این سازمان پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی نیز به کار خود ادامه داد. و گروههای دیگر میتوانند با پرداخت «فرانچایز» به سازمان «سیا»، از نام این سازمان استفاده کرده، به ارعاب و تهدید و باجگیری مشغول شوند. بله، تا دو ماه دیگر، یعنی در ماه سپتامبر اصحاب نگروپونته، یا همان مجاهدین انقلاب اسلامی، فعالیت خود را در ایران از سر خواهند گرفت، تا حکومت پوشالی اسلام بتواند با اعلام وضعیت فوق العاده، شرایط جنگی را باز هم بیشتر بر ملت ایران تحمیل کند.
پیشتر گفتیم که «سهمیه بندی بنزین» نخستین گام در این مسیر بود. و علت استقبال فعلة ساواک در داخل و خارج از چنین طرحی، نه به دلیل صرفه جوئی در ذخائر ارزی و یا مبارزه با آلودگی هوا، که به دلیل باز شدن دست حاکمیت برای سرکوب ملت ایران بود. همانطور که پیشتر اشاره شد نخستین پیامد چنین طرحی افزایش ناگهانی بهای کالاهای مورد نیاز عموم است. اگر نه حاکمیت اسلامی هرگز برنامهای برای انجام کاری در ایران نداشته و ندارد. برنامة حکومت اسلامی سرکوب و ارعاب ملت ایران جهت فراهم آوردن زمینة چپاول برای ارباباناش بوده و هست. به همچنین است در مورد سهمیه بندی بنزین، که از این پس به بخش خصوصی اجازه میدهد بنزین وارد کرده و به بهای بازار آزاد جهت فروش «عرضه» کند. و میدانیم که بخش خصوصی جهت خرید بنزین باید «ارز» بپردازد! به زبان سادهتر، سهمیه بندی بنزین، «جیببری حکومتی» است، جهت تأمین منافع بخش خصوصی. پس آنها که در داخل و خارج، زبان به تحسین پرزیدنت مهرورزی گشودهاند، بهتر است سکوت اختیار کنند. حال باز گردیم به اکبر رفسنجانی و «جرقه»!
روز18 تیرماه، اکبر رفسنجانی در دانشگاه آزاد رشت، یکی از شعبات «شرکت تولید و پخش بیکار» در ایران، ناگهان کشف کرده که بیکاری «افراد تحصیلکرده» از مشکلات جامعه است! البته از نظر رفسنجانی بیکاری افراد «تحصیل نکرده» از مشکلات جامعه نیست! چرا که کسانی که نمیتوانند شهریة کلان دانشگاه آزاد را بپردازند و «تحصیل» کنند، اصلاً به درد لای جرز میخورند! همین پسران رفسنجانی، چون در ایران دانشگاه آزاد نبود، در فرنگ «تحصیل» کردند و مدرک تحصیلی «ابتیاع» نموده، جهت خدمت به میهن اسلامی راهی ایران شدند، بیکار هم نماندند، چون «تحصیل» کرده بودند! و همین «تحصیل پرستی» بود که باعث شد ایدة گشایش شرکت سهامی «دانشگاه آزاد» جرقه زده، و مورد تصویب هم قرار گیرد! ولی این «جرقه»، با جرقة ولایت فقیه، تفاوت داشت! ولایت فقیه از جرقههای «غلام سفارت» بود، ولی «آفتاب نیوز» به نقل از هاشمی تأکید دارد که این یک، جرقة آسمانی بوده:
«[رفسنجانی] ایجاد دانشگاه آزاد را یک ضرورت دانست و اظهار داشت: دانشگاه آزاد یک جرقه خدایی بود که در آنزمان به فکر مسئولان افتاد و استقبال امام از این برنامه کار را آسان کرد.»
و آنکاری که آسان شد، همانطور که میدانیم، فروش مدرک دانشگاهی به شیفتگان علم و دانش بود که جیب اهالی خیمه رفسنجانی را پر کنند، و پس از پایان تحصیل، به افتخار بیکاری نایل آیند. وقتی شما مهندس بیکار هستید، احترام و ارزشتان در جامعه از مهندسین شاغل به مراتب بیشتر است! چرا که جامعة اسلام و مسلمین، «شهیدپرور» و «احمقپرست» است. و همانطور که برای حسین سینه چاک میدهد، و مراسم عزاداری «سالارشهیدان» به پا میکند، و به یزید بد و بیراه میگوید، ، برای مهندس بیکار نیز اشک میریزد و به جاسبی و رفسنجانی که جیب مهندس را زده و در کویر طاعون زدة اسلام، تشنه و گرسنه و بیکار رهایش کردهاند، «لعنت» میفرستد. بله، هریک از بیکاران تحصیل کرده، مترادف با یک حسین شهید است. و اگر حکایت حسین، یک قصة بیبیگوزکانة شیعی مسلکان بیش نیست، شهدای دانشگاه آزاد اسلامی، یک واقعیت تاریخیاند:
«[هاشمی] در ادامه گفت: اکنون دانشگاه آزاد یک میلیون و 350 هزار دانشجو[...] دارد که همانند ستارگان درخشان در جامعه پخش هستند و در تاریخ به صورت جاودان ماندگارند و کسانی که بعد از این خواهند آمد جزو خانواده بزرگ دانشگاه هستند.»
و اکبر هاشمی که به «تاریخ» علاقة فراوان دارد، تصمیم گرفته با افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو، این واقعیت تاریخی را گسترش دهد. حاج اکبر، جهت رفع بیکاری تحصیلکردهها هم رهنمودهائی ارائه دادهاند. قرار شده دانشگاه آزاد با بانکها تماس بگیرد، و یک بار دیگر جیب شهدای صحرای بیکاری را بزند:
«دانشگاه آزاد میتواند با ارتباط برقرار کردن با بانکها زمینة ایجاد اشتغال برای فارغ التحصیلان را فراهم کند.»
جریان ارتباط با بانکها از این قرار است که به فارغالتحصیلان بیکار پیشنهاد میکنند، وام بگیرند و شرکت باز کنند. و به این ترتیب در دورة بیکاری نیز، بیکار ننشینند و منافع بخش خصوصی را با پرداخت بهرة پول تأمین فرمایند! بله، اگر حسین به ارث و میراث پدرش قناعت نکرد و به طمع خلافت راهی کربلا شد، تا به «شهید مفروض» شیعی مسلکان تبدیل شود، حسینهای هزارة سوم به دلیل بیکاری، در دام بانکها افتاده، «شهید مقروض» از دنیا میروند! یادآور شویم جهت قدردانی از «رهنمودهای» اکبر هاشمی، کانون دانشجویان دانشگاه آزاد رشت، یک لوح تقدیر هم به ایشان اهدا کرد!
کد مطلب: 62994
راه معمول و متداول، راه تکیه بر احکام قرآنی است، که برخی میگویند 14 سده پیش، از سوی جبرئیل به محمد، مدیرعامل شرکت سهامی «اسلام» تحویل داده شد، و دو سده پس از مرگ محمد، چون هنوز کسی به قرآن دسترسی نداشت، قادر متعال چندین و چند جلد قرآن متفاوت را در جلد زرکوب از آسمان به زمین فرستاد، تا مؤمنان تا ابد به بحث و جدل در باب آیات آن مشغول شوند، و حوصلهشان سر نرود، و به قول اکبر رفسنجانی، «احساس بطالت» نکنند! چون اکبر رفسنجانی خودش هرگز احساس بطالت نکرده! از سنین کودکی در حوزة علمیه اشتغال به کارهای «علمی» داشته، تا سال 1342 که سر از خیمة روحالله در آورده، و تا به امروز، در زمرة شخصیتهای «علمیـ انقلابی» قرار دارد. در حوزة علمیه، اوضاع چنان بود، که هیچیک از فرزندان اکبر رفسنجانی به حوزه فرستاده نشدهاند! تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. ولی یکی از فواید حوزة علمیه حداقل برای هاشمی، آشنائی با پدیدة «جرقه» بوده! بنابراین پیش از ادامة مطلب لازم است اشارهای داشته باشیم به «جرقه»!
جرقه، در جهان سوم به آتش پیوند دارد! میگویم در جهان سوم، چرا که در جهان صنعتی، میدانستند که جرقه از نزدیک شدن دو جسم با بار مختلف الکتریکی به یکدیگر نیز ایجاد میشود. ولی از آنجا که حکومت اسلامی هنوز به دورة چنین شناختی نرسیده، نخبگانش وقتی سخن از جرقه به میان میآورند، به آتش طبیعی نزدیکترند! به عنوان مثال وقتی موسی به کوه تور، احضار شده بود تا «ده فرمان» کذا را دریافت کند، «جرقة الهی» را مشاهد کرد! و یا در بخش 21 کتاب «حزقیالنبی»، وقتی شمشیرهای آخته به یکدیگر برخورد میکنند و جرقه میزنند، «جرقة» شمشیرها بسیار مورد پسند «یهوه» قرار میگیرد. چرا که «یهوه» عاشق جنگ و کشتار است، البته کشتار «مخالفان» که همان کفار باشند! بله، اگر به یاد داشته باشیم، چندی پیش اکبر رفسنجانی طبق معمول به دروغپردازی در مورد ولایت فقیه پرداخته و ادعا کرده بود که، قرار نبود ولایت فقیه داشته باشیم، و اینکه این ایده ناگهان در مجلس خبرگان «جرقه» زد. و این روزها واژة «جرقه» درسخنان رفسنجانی پیوسته تکرار میشود! گویا از هنگامی که با بهزاد نبوی «دست داده»، مهر «جرقه» به دلش افتاده! هرچه باشد بهزاد نبوی و دارودستهاش با بمب و فشفشه و ترقه اتحادی ازلی دارند. و شاید دوباره ناچار شوند به «جرقه زدن» بپردازند. چرا که امروز «فرانس پرس» گزارش داد، «القاعده» ایران را تهدید کرده، و فرموده اگر تا دو ماه دیگر دست از دخالت در عراق و حمایت از شیعیان بر ندارد، «البغدادی»، مدیر عامل شرکت سهامی القاعده، شعبة عراق، به حساب ایران رسیدگی خواهد کرد! تهدید «البغدادی»، از طریق نوار صوتی بر امواج اینترنت قرار گرفته. میدانیم که القاعده سازمانی است تروریستی که توسط گاوچرانها ایجاد شد و وظیفه داشت با کمونیستهای «خدانشناس» در افغانستان مبارزه کند! ولی به دلیل فعالیتهای بسیار موفقیتآمیزش، این سازمان پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی نیز به کار خود ادامه داد. و گروههای دیگر میتوانند با پرداخت «فرانچایز» به سازمان «سیا»، از نام این سازمان استفاده کرده، به ارعاب و تهدید و باجگیری مشغول شوند. بله، تا دو ماه دیگر، یعنی در ماه سپتامبر اصحاب نگروپونته، یا همان مجاهدین انقلاب اسلامی، فعالیت خود را در ایران از سر خواهند گرفت، تا حکومت پوشالی اسلام بتواند با اعلام وضعیت فوق العاده، شرایط جنگی را باز هم بیشتر بر ملت ایران تحمیل کند.
پیشتر گفتیم که «سهمیه بندی بنزین» نخستین گام در این مسیر بود. و علت استقبال فعلة ساواک در داخل و خارج از چنین طرحی، نه به دلیل صرفه جوئی در ذخائر ارزی و یا مبارزه با آلودگی هوا، که به دلیل باز شدن دست حاکمیت برای سرکوب ملت ایران بود. همانطور که پیشتر اشاره شد نخستین پیامد چنین طرحی افزایش ناگهانی بهای کالاهای مورد نیاز عموم است. اگر نه حاکمیت اسلامی هرگز برنامهای برای انجام کاری در ایران نداشته و ندارد. برنامة حکومت اسلامی سرکوب و ارعاب ملت ایران جهت فراهم آوردن زمینة چپاول برای ارباباناش بوده و هست. به همچنین است در مورد سهمیه بندی بنزین، که از این پس به بخش خصوصی اجازه میدهد بنزین وارد کرده و به بهای بازار آزاد جهت فروش «عرضه» کند. و میدانیم که بخش خصوصی جهت خرید بنزین باید «ارز» بپردازد! به زبان سادهتر، سهمیه بندی بنزین، «جیببری حکومتی» است، جهت تأمین منافع بخش خصوصی. پس آنها که در داخل و خارج، زبان به تحسین پرزیدنت مهرورزی گشودهاند، بهتر است سکوت اختیار کنند. حال باز گردیم به اکبر رفسنجانی و «جرقه»!
روز18 تیرماه، اکبر رفسنجانی در دانشگاه آزاد رشت، یکی از شعبات «شرکت تولید و پخش بیکار» در ایران، ناگهان کشف کرده که بیکاری «افراد تحصیلکرده» از مشکلات جامعه است! البته از نظر رفسنجانی بیکاری افراد «تحصیل نکرده» از مشکلات جامعه نیست! چرا که کسانی که نمیتوانند شهریة کلان دانشگاه آزاد را بپردازند و «تحصیل» کنند، اصلاً به درد لای جرز میخورند! همین پسران رفسنجانی، چون در ایران دانشگاه آزاد نبود، در فرنگ «تحصیل» کردند و مدرک تحصیلی «ابتیاع» نموده، جهت خدمت به میهن اسلامی راهی ایران شدند، بیکار هم نماندند، چون «تحصیل» کرده بودند! و همین «تحصیل پرستی» بود که باعث شد ایدة گشایش شرکت سهامی «دانشگاه آزاد» جرقه زده، و مورد تصویب هم قرار گیرد! ولی این «جرقه»، با جرقة ولایت فقیه، تفاوت داشت! ولایت فقیه از جرقههای «غلام سفارت» بود، ولی «آفتاب نیوز» به نقل از هاشمی تأکید دارد که این یک، جرقة آسمانی بوده:
«[رفسنجانی] ایجاد دانشگاه آزاد را یک ضرورت دانست و اظهار داشت: دانشگاه آزاد یک جرقه خدایی بود که در آنزمان به فکر مسئولان افتاد و استقبال امام از این برنامه کار را آسان کرد.»
و آنکاری که آسان شد، همانطور که میدانیم، فروش مدرک دانشگاهی به شیفتگان علم و دانش بود که جیب اهالی خیمه رفسنجانی را پر کنند، و پس از پایان تحصیل، به افتخار بیکاری نایل آیند. وقتی شما مهندس بیکار هستید، احترام و ارزشتان در جامعه از مهندسین شاغل به مراتب بیشتر است! چرا که جامعة اسلام و مسلمین، «شهیدپرور» و «احمقپرست» است. و همانطور که برای حسین سینه چاک میدهد، و مراسم عزاداری «سالارشهیدان» به پا میکند، و به یزید بد و بیراه میگوید، ، برای مهندس بیکار نیز اشک میریزد و به جاسبی و رفسنجانی که جیب مهندس را زده و در کویر طاعون زدة اسلام، تشنه و گرسنه و بیکار رهایش کردهاند، «لعنت» میفرستد. بله، هریک از بیکاران تحصیل کرده، مترادف با یک حسین شهید است. و اگر حکایت حسین، یک قصة بیبیگوزکانة شیعی مسلکان بیش نیست، شهدای دانشگاه آزاد اسلامی، یک واقعیت تاریخیاند:
«[هاشمی] در ادامه گفت: اکنون دانشگاه آزاد یک میلیون و 350 هزار دانشجو[...] دارد که همانند ستارگان درخشان در جامعه پخش هستند و در تاریخ به صورت جاودان ماندگارند و کسانی که بعد از این خواهند آمد جزو خانواده بزرگ دانشگاه هستند.»
و اکبر هاشمی که به «تاریخ» علاقة فراوان دارد، تصمیم گرفته با افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو، این واقعیت تاریخی را گسترش دهد. حاج اکبر، جهت رفع بیکاری تحصیلکردهها هم رهنمودهائی ارائه دادهاند. قرار شده دانشگاه آزاد با بانکها تماس بگیرد، و یک بار دیگر جیب شهدای صحرای بیکاری را بزند:
«دانشگاه آزاد میتواند با ارتباط برقرار کردن با بانکها زمینة ایجاد اشتغال برای فارغ التحصیلان را فراهم کند.»
جریان ارتباط با بانکها از این قرار است که به فارغالتحصیلان بیکار پیشنهاد میکنند، وام بگیرند و شرکت باز کنند. و به این ترتیب در دورة بیکاری نیز، بیکار ننشینند و منافع بخش خصوصی را با پرداخت بهرة پول تأمین فرمایند! بله، اگر حسین به ارث و میراث پدرش قناعت نکرد و به طمع خلافت راهی کربلا شد، تا به «شهید مفروض» شیعی مسلکان تبدیل شود، حسینهای هزارة سوم به دلیل بیکاری، در دام بانکها افتاده، «شهید مقروض» از دنیا میروند! یادآور شویم جهت قدردانی از «رهنمودهای» اکبر هاشمی، کانون دانشجویان دانشگاه آزاد رشت، یک لوح تقدیر هم به ایشان اهدا کرد!
کد مطلب: 62994
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت