دوشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۶

«جنبش» و ودکا!
...

در پی پشتیبانی دولت‌ها و رسانه‌های غرب از «انقلاب دموکراتیک» در ایران، یادآور شویم که یک اصل کلی را نمی‌توان از نظر دور داشت: منافع غرب در ایران، طی 80 سال گذشته، فقط از طریق براندازی‌های پیاپی تأمین شده، و هیچیک از دولت‌های غرب، تکرار می‌کنیم هیچیک، خواهان دموکراسی در ایران نبوده و نیست. این امر طی کودتای میرپنج، شهریور 20، بحران ملی شدن نفت، و براندازی 22بهمن در سال 1357، عملاً به اثبات رسید. و تحرکات اخیر دولت‌ها و رسانه‌های غرب نشانگر آن است که اینان صرفاً به بهانة مبارزه با دیکتاتوری، در پی سازماندهی یک براندازی دیگر، و استقرار یک دیکتاتوری تازه نفس برآمده‌اند. و در این مسیر، عوامل مختلف براندازی، همزمان در داخل و خارج فعال می‌شوند، و هریک فعالیت دیگری را تشدید می‌کند. اما همچنانکه در وبلاگ دیروز اشاره شد، تظاهرات مخالفان خارج نشین، هنگامی می‌تواند کارساز اهداف استعمار شود که فعلة ساواک موفق شوند، مردم را در داخل نیز به خیابان‌ها کشانده، به اصطلاح تظاهرات «میلیونی» سازمان دهند. تنها در اینصورت است که براندازی می‌تواند از ظاهری مشروع و مردمی برخوردار شده، و سرکوب‌های پیامد آن نیز در داخل و خارج مرزها، به عنوان پیامدهای طبیعی هر «انقلابی»، «توجیه» شود. به یاد داشته باشیم که تنها راه مبارزه با طرح براندازی، خودداری از پیوستن به صفوف فعلة استعمار در داخل است.

به صراحت می‌بینیم که، غرب بجز حاکمیت اسلامی، و یا دیکتاتوری شبه‌کارگری‌، ویراست حوزه و بازار، هیچ گزینة دیگری برای ملت ایران نمی‌پذیرد. امثال ابراهیم یزدی که، در «روزی آنلاین»، «شرق» و دیگر رسانه‌های ریزه خوار آمریکا، هوادار مرد‌م‌سالاری و منافع ملی می‌شوند، همان کسانی هستند که در 28 سال کشتار، چپاول و سرکوب ملت ایران «فعالانه» شرکت داشته‌اند. دیروز، هم اینان از تروریست‌های چچنی حمایت می‌کردند، و امروز نیز به بهانة دفاع از «منافع ملی» با احداث خط لولة صلح از ایران به هند به مخالفت برخاسته‌اند.

روزی‌نامه شرق مورخ 9 تیرماه 1386، در مطلبی تحت عنوان «به رغم انتقادها در مورد قیمت فروش گاز صورت گرفت»، آشکارا به دروغ متوسل می‌شود و می‌نویسد، در بازار گاز هند، تنها رقبای ایران، ترکمنستان و قطراند، و بنابراین فروش گاز به هند بر خلاف فروش گاز به ترکیه، منافع چندانی ندارد! حال آنکه می‌دانیم برخلاف ادعای «کارشناسان» آمریکاپرست «شرق»، یکی از شرکت‌هائی که در خط لولة صلح سرمایه‌گذاری کرده، «گاز پروم» روسیه است! و شاید به همین دلیل باشد که، فروش گاز به ترکیه «منافع ملی» بیشتری دارد، البته از آنجا که مشخص نشده منافع کدام «ملت»، شاید بهتر است بگوئیم، ‌ خط لولة صلح، منافع ملی «شرکت‌های آمریکایی» را خدشه‌دار می‌کند! حال آنکه فروش گاز به ترکیه، تأمین کننده منافع ملی همین شرکت‌ها می‌تواند باشد! چرا که ترکیه از اعضای ناتو است! بله، شترسواری دولا دولا نمی‌شود، منافع ملی ایران، با منافع ناتو نمی‌تواند در ترادف قرار ‌‌گیرد، مگر برای جیره خواران استعمار، از قبیل اهالی شرق، که منافع خود را در خدمت به منافع استعمار یافته‌اند، و جهت ابراز ارادت و بندگی به ارباب، از ارائة آمار و ارقام ساختگی نیز ابائی ندارند! اما اهالی «شرق» در مبارزات خود جهت «آزادی» دست تنها نیستند، لاریجانی، پا به پای دارودستة فدائیان اسلام، در امور حقوق بشر به مبارزه مشغول شده، البته جهت نقض آن.

روز شنبه 9 تیرماه سالجاری، «ایلنا»، به نقل از محمدجواد لاریجانی نوشت، لغو مجازات اعدام و سنگسار جزو تعهدات بین‌المللی ایران محسوب نمی‌شود. لاریجانی که مانند برادرش عضو ساواک است، به سمت دبیرکلی ستاد حقوق بشر ایران نیز منصوب شده، و در راستای فعالیت‌های حقوق بشرستیزانه‌اش با یک هیئت آلمانی، از اعضای حزب سبزها هم دیدار کرده. حزب سبزهای آلمان که همیشه سعی بر «چپ نمائی» دارد، خود از جیره خواران محافل فاشیست ایالات متحد است و دلیل ملاقات فرستادگانش با لاریجانی نزدیکی مواضع هم اینان با یکدیگر است. لاریجانی حقوق بشر ویژه‌ای تعریف کرده که بر خلاف اصل مسلم جهان‌شمولی آن، باید با «درک» نسل دوم زباله‌های بازیافتی استعمار انگلیس در نجف و کربلا، منطبق شود! محمد لاریجانی حقوق بشر را در توضیح‌المسائل روح الله می‌جوید و «فرهنگ ایران» را نیز در همانجا «یافته»! بنابراین پس از دریافت دستورات «یورگن تریتین»، رئیس هیئت آلمانی، چنین می‌گوید:

«متون حقوق بشری باید به طور کامل در چارچوب فرهنگ کشورها و با توجه به آن صورت گیرد.»

اما لاریجانی نمی‌گوید «متون حقوق بشری» چگونه «صورت» می‌گیرند! این بچه آخوند نوسواد، دست در دست «شاهرودی»، که عراقی است، و زبان فارسی هم نمی‌داند، به مقام مشاور بین‌الملل قوة قضائیه «منصوب» شده، چرا که قوة قضائیه ایران به دست ملایان نجف و کربلا و اهالی خیمه خرگاه‌شان اداره می‌شود! لاریجانی به دلیل شناخت «وسیع» از امور بین‌الملل، اشتباهات غرب را نیز به «یورگن تریتین» متذکر شده:

«اشتباه بزرگ غرب این است که به جای صحبت و آشنائی با سیستم قوانین اسلامی، روش فشار، اعتراض و محکوم کردن را انتخاب کرده[...] که مسیر درستی نیست.»


البته لاریجانی فراموش کرده شیوة صحبت کردن با یک سیستم را به غربی‌ها، و همچنین به شرقی‌ها بیاموزد! اما تا آنجا که مسئله شناخت غرب از اسلام مطرح است، غربی‌ها به دلیل شناخت کافی از اسلام، جنبش اخوان‌المسلمین را چندین دهه پیش به راه انداخته‌اند. و کسی که از اسلام شناخت درستی ندارد از قضای روزگار همین لاریجانی است، که به نظام توحش قضائی در ایران افتخار هم می‌کند، چرا که می‌پندارد، توحش و تحجر این «نظام قضائی»، هیچوقت شامل حال خود وی نخواهد شد. لاریجانی در برابر رهنمودهای مفیدی که به گروه اعزامی سبزها ارائه داد،‌ خواستار کمک و همکاری غرب با نظام «پرافتخار» قضائی اسلام، در زمینة مجازات و مدیریت زندان‌ها شد! می‌دانیم که بدون کمک و حمایت غرب، توحش اسلام را نمی‌توان به زیور فناوری مدرن آراست! بنابراین مقداری از ذخائر ارزی را صرف آموزش مدیران با تجربة زندان‌ در آلمان، سوئیس و اسرائیل خواهیم‌کرد، تا لاریجانی‌ها بیشتر بتوانند به نظام قضائی‌اشان «افتخار» کنند! در پایان این دیدار «پربار»، یورگن تریتین، خواستار گسترش روابط ایران و آلمان شد! مسلماً در زمینة غذائی! چون این زمینه مهم‌ترین عامل ایجاد دموکراسی در ایران به شمار می‌رود! این مهم را از سخنان «رامین پرهام» در جنبش همبستگی آموختم! آنجا که همة فدائیان آزادی و دموکراسی در پاریس اردو زده بودند، و شدیداً فعالیت‌ می‌کردند.

این جماعت، نه برنامه‌ای برای حکومت دارند، و نه کوچکترین نگرانی برای ملت ایران. کاملاً بر عکس، همگی خواهان اعمال تحریم‌های شدیدتر بر علیة ملت ایران‌اند! البته می‌گویند غرب باید دولت ایران را بیشتر تحریم کند، ولی کیست که نداند، تحریم شامل ملت ایران می‌شود، نه دولت دست نشاندة استعمار! اما اگر همه از این امر آگاه باشند، «دموکراسی‌چی‌ها» و هوچی‌های حرفه‌ای ایرانی‌نما، حتی در این حد نیز قادر به درک مسائل نیستند! و به همین دلیل است که از سوی دموکراسی‌های غرب، به مقام شامخ «اوپوزیسیون» منصوب شده‌اند. اینان از روز 27 خرداد تا اول تیرماه سالجاری در پاریس جمع شدند که بگویند دموکراسی می‌خواهند، و حاکمیت دینی باید برود! همانگونه که خمینی دجال می‌گفت «آزادی» خوب است، و شاه باید برود! و همانقدر که روح‌الله «آزادی» را می‌شناخت، این حضرات هم با دموکراسی آشنائی دارند! هدف اینان که خود را گویا جنبش «همبستگی ایران» می‌خوانند، ایجاد ارتباط میان ایرانیان تبعیدی و هواداران دموکراسی در ایران عنوان شده! البته به این دلیل که ایرانیان در داخل باید با تظاهرات میلیونی خود زمینة حاکمیت اینان را به دست خود فراهم آورند. چرا که این جماعت، از هواداران راستین «دموکراسی» به شمار می‌روند! و جهت آشنائی با میزان شناخت جنبش کذا از «دموکراسی» فقط کافی است که به سخنان یکی از شرکت‌کنندگان معروف آن، «رامین پرهام»،‌ مراجعه کنیم! رامین پرهام، که خود را سلطنت‌طلب معرفی کرده، در راستای تأکید بر حمایت «جنبش» از دموکراسی، می‌گوید با چپگرایان قدیم یا همان چپ‌الله خودمان، ودکا خورده، و بسیار از این امر خوشنود است! اتفاقاً این همان دموکراسی مطلوب است: وحدت کلمة رفقا و سلطنت طلبان! از طریق صرف کباب و نوشیدن ودکا! آروغش را هم حتماً توی صورت ملت ایران خواهند زد! بله، اگر جنبش کذا را غربی‌ها به راه نمی‌انداختند، آقای پرهام چگونه می‌توانستند با چه‌گواراهای وطنی کباب بخورند! رامین جان ناچار می‌شد، مانند بعضی‌ها، در رستوران اسلامی، کباب «حلال» با دوغ کوفت کنند! و ملت ایران در چنین شرایطی برای همیشه از دموکراسی محروم می‌شد! نویسندة این وبلاگ هم از این «پروسة» سیاسی که به خوردن و نوشیدن محدود می‌شود بسیار خشنود است، چرا که با تکیه بر چنین پروسه‌ای می‌توان گفت این جنبش، ‌ جنبشی است شکمی، و آقای پرهام کاملاً حق دارند از این جنبش «خوشنود» باشند:

«از تاریخی که جنبش حدود دو سال پیش در برلین آغاز شد، من به مثابه یک سلطنت طلب با کسانی که مسلحانه علیه شاه قیام کرده بودند کباب و ودکا خوردم و این را مدیون این پروسه هستم. روزهای تقابل با یکدیگر به پایان رسیده است»

بله مبارزات بی‌امان «چپ‌الله» و «شاه‌الله» به پایان رسید! به این ترتیب است که ارواح شکم‌ بعضی‌ها، حاکمیت دموکراسی در ایران مستقر خواهد شد، «دموکراسی از نوع شکمی»! امروز که فرخ نگهدار در مسجد لندن بست نشسته، و «دیالکتیک صحیفة سجادیه» می‌خواند، امروز که فیگارو به نقل از «شهدخت جوان»، «دخالت» بیگانه را در ایران «وظیفه» معرفی می‌کند، امروز است که می‌توان دریافت، «تقابل‌ها» در واقع به پایان رسیده، آیا نمی‌باید نتیجه گرفت که در واقع از روز نخست هیچ تقابلی در کار نبوده؟ همچنانکه لاریجانی جنایتکار با سبزها بر سر تحمیل قوانین وحشیانه اسلام بر ملت ایران، به «توافق» می‌رسد، مخالف‌نمایان، که مانند حاکمیت ایران، همگی سر در آخور استعمار دارند، با یکدیگر بالاخره کنار خواهند آمد؛ تقابل واقعی اینان، با ملت ایران و منافع ملت ایران است. در «جنبش همبستگی»، همانطور که 28 سال پیش هم شاهد بودیم، فاشیست‌ها و چپ‌الله، دست در دست یکدیگر گذاشته‌اند. همگی با هدفی واحد: آزادی ستیزی،‌ و فراهم آوردن زمینة سرکوب آزادیخواهان در ایران.


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت