پنجشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۶

سهمیة شورش!
...

پیش از پرداختن به وبلاگ امروز، به سایت «گوزآنلاین» سابق سری زدم! ‌ باید بگویم نام نوین این سایت بیش از «گوزآنلاین»، سایت «روزآنلاین» را تداعی می‌کند. از یک‌سو نام اخیر تبلور جسمانی سایت اکبر رفسنجانی است، و به مراجعان امکان می‌دهد سیمای «مادی» و رایحة «معنوی» سایت رفسنجانی را نیک دریابند! و از سوی دیگر، نام جدید، با الفبای لاتین، عظمت «روز آنلاین» را 40 برابر جلوه می‌دهد! چون خوانده می‌شود «چل‌گوزآنلاین!» حال بپردازیم به «طرح انقلابی» سهمیه بندی بنزین!

هدف از این طرح، در یک جمله تحمیل شرایط جنگی کاذب بر ملت ایران است. چرا که طرح تهاجم نظامی شکست خورده و طرح براندازی گروه رفسنجانی نیز ناکام ماند. پیشتر در همین وبلاگ اشاره شد که «خودبراندازی»، یکی از ویژگی‌های حاکمیت دست نشانده است. طی 28 سال حاکمیت گورکن‌ها، کودتاها و تصفیه‌های خونینی را شاهد بوده‌ایم، از جمله اشغال سفارت آمریکا، برکناری بنی‌صدر، انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، انفجار در نخست وزیری، سقوط هواپیمای فرماندهان ارتش در بحبوحه جنگ ایران و عراق و ... و می‌بینیم که، اینگونه اتفاقات در حاکمیت گورکن‌ها فراوان است. می‌دانیم که هدف از «انتصاب» پرزیدنت مهرورزی به ریاست جمهوری، زمینه سازی برای تهاجم نظامی به ایران بود. و به دلیل شکست این طرح است که، گورکن‌ها با پیروی از «منویات الهی» ایالات متحد و شرکاء، همزمان با ارائة «تصویر دلپذیر» از ایران، از طریق اعزام زندانیان دروغین سیاسی چون پاسداراکبر و پاسدار سازگارا به غرب، مخالفان واقعی را در خارج سرکوب می‌کنند، و با استفاده از تشکیلات سرکوبگر دفتر «تحکیم وحدت»،‌ «مجاهدین انقلاب اسلامی»، و ... سرکوب همه جانبة مخالفان در داخل را سازمان می‌دهند.

بله، مخالفانی وجود دارند که در زندان اوین در سکوت کامل شکنجه می‌شوند و شیرین عبادی و شرکای ایشان جهت وکالت آنان صف نمی‌بندند، و هیاهو هم به راه نمی‌اندازند. هیچ خبرنگاری هم با آنان مصاحبه نخواهد کرد، و هیچیک از سایت‌های «خارج‌نشین» و ریزه‌خوار گورکن‌ها، از «پدر دلسوخته» و «مادر نگران» و «همسر گمشدة» آن‌ها برایمان قصه نخواهد گفت! در نتیجه جهانیان، از «آزادی بیان» کسانی که زندانیان سیاسی اوین «معرفی» می‌شوند، واقعاً در بهت و حیرت فرو رفته، شیفتة نظام گورکن‌ها شده‌ بودند! اشکال هنگامی آغاز شد که نظام قدر قدرت و «مستقل» گورکن‌ها ناچار شد، حلقه‌های ارتباطی خود با اربابان را بگسلد، و هاله اسفندیاری‌ها، تاجبخش‌ها و همکاران را در رسانه‌ها «دستگیر» کند، و نهایت امر «رسوا»! و آندسته از هم‌میهنان که از ارتباط «اینان» با گورکن‌ها اطلاع نداشتند، انگشت به دهان مانده‌اند!

پیشتر گفتیم که امثال «هاله‌اسفندیاری»، مانند دیگر کارکنان بنیادهای «خیرخواه» ایالات متحد، وظیفه «توجیه» حاکمیت «توحش و تحجر» را بر عهده گرفته‌اند، و به قول «مهرانگیز بی‌کار» در راه ارائة «تصویر مثبت» از این نظام، «جانفشانی‌ها» می‌کنند. دستگیری خادمین نظام توحش را باید در چارچوب فشارهای سیاست‌ بین‌المللی بررسی کنیم، به این دلیل که حاکمیت ایران دست نشاندة استعمار غرب، و حافظ منافع غرب در منطقه است. و تنها در این چارچوب است که تصویب ناگهانی طرح سهمیه بندی بنزین می‌تواند مورد بررسی قرار گیرد. سهمیه بندی و تعیین بهای بنزین و نفت سفید، و هر آنچه جنبة استراتژیک دارد، به تصمیمات دولت پوشالی ملایان در تهران ارتباطی ندارد. به عبارت دیگر تصمیم در اینگونه موارد، با اربابان دستاربندان است. سهمیه بندی بنزین را می‌توان از جنبه‌های مختلفی بررسی کرد که مهم‌ترین آن‌ها، تحمیل شرایط کاذب «جنگی» بر ملت ایران است. به زبان ساده‌تر، اکنون که اربابان حاکمیت ایران دیگر امکان جنگ‌افروزی را از دست داده‌اند، دست گورکن‌ها، با اینگونه «خیمه‌شب‌بازی‌ها» جهت تحمیل شرایط جنگی بر ملت ایران باز شده.

با سهمیه بندی بنزین، بلافاصله می‌توان حمل و نقل را به حالت نیمه‌ فلج در آورد؛ بهای کلیة کالاها و خدمات را هم «افزایش» داد. اصولاً دولت می‌تواند با اقدام به خرید سهمیة‌ بنزین بعضی شرکت‌های حمل و نقل، گروهی از این شرکت‌ها را از ارائة خدمات «معاف» کند! این شیوه‌ای است که می‌تواند به سهولت کشور را به آشوب کشانده، زمینه هرج ‌و مرج و دخالت نیروهای «نظامی ـ انتظامی» را، تحت عنوان حفظ نظم، و در واقع، جهت سرکوب فراهم آورده، یک کودتای پنهان را در پس پردة هیاهو و شورش سازماندهی کند. همان کودتائی که از 2 خرداد، حاکمیت سعی دارد صورت دهد؛ کودتائی مشابه آنچه در سال 57 صورت گرفت.

پایکوبی و دست افشانی رسانه‌های غرب، که همه از جنگ و چپاول تغذیه می‌کنند نیز شاهدی است بر این مدعا. «یواس پالیتیکس تودی»، مورخ 26 ژوئن 2007، چنان ذوق زده شده که اشغال سفارت آمریکا در دورة کارتر را هم فراموش کرده، و می‌نویسد، گروگانگیری در دورة ریگان رخ داد! و به عقیدة این روزنامه، به همین دلیل ریگان در مورد برنامه هسته‌ای ایران تغییر عقیده داد! و گویا سایت اکبررفسنجانی، ‌ مورخ 28 ژوئن 2007 نیز به همین اندازه ذوق کرده باشد، چرا که بدون کوچکترین توضیحی، همین مهملات را منتشر هم کرده:

«زمانی که آخوندها به آمریکائی‌ها پشت کردند و کارکنان سفارت آمریکا در تهران را به گروگان گرفتند[...] رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا[...]»


از این پس باید بدانیم که هنگام اشغال سفارت آمریکا در تهران، جیمی کارتر رئیس جمهور نبوده، رونالد ریگان ریاست جمهوری را بر عهده داشته! بله این «سهمیه بندی» بنزین چنان اهمیتی دارد که تاریخ را هم به لرزه در آورده! و برای اینکه به میزان اهمیت سهمیه بندی کذا پی ببریم، باید بدانیم که سال گذشته، 65 میلیون لیتر بنزین در روز توزیع می‌شد، و امسال با استفاده از سهمیه بندی ناگهانی گورکن‌ها، توزیع به 58 میلیون لیتر در روز محدود خواهد شد! به عبارت دیگر، گورکن‌ها، علاوه بر تحمیل شرایط ویژة جنگی بر ملت ایران، روزانه 7 میلیون لیتر بنزین را در بازار سیاه به فروش خواهند رساند، و به این ترتیب چپاول بیشتری را سازمان داده منافع بیشتری برای اربابان خود فراهم خواهند آورد. و از سوی دیگر،‌ هرج و مرج و آشوب،‌ «شرایط مطلوب» آمریکا را در مرزهای روسیه‌ فراهم می‌آورد. این خوش‌رقصی‌ها برای آمریکا، از قضای روزگار، درست در آستانة ملاقات ولادیمیر پوتین با جرج بوش، صورت می‌گیرد! و در واقع قسمتی است از تهاجم همه جانبة جبهة ناتو، جهت اعمال فشار بر روسیه، هند و چین!

در وبلاگ «سینمای سیاسی»، به حمایت «شورای اروپا» از تروریست‌های چچن اشاره شد. می‌دانیم که روسیه در برابر چنین موضع‌گیری‌هائی سکوت نخواهد کرد. و به همین دلیل برای به انزوا کشاندن روسیه، امروز شرکت «ایرباس»، قرارداد مونتاژ هواپیما با چین را امضاء کرد. همان قرار دادی که سال گذشته ایالات متحد با آن رسماً «مخالفت» کرده بود! سال گذشته کاندی رایس جهت توجیه مخالفت ایالات متحد اعلام داشت، تکنولوژی اروپا، ‌ تکنولوژی آمریکاست! ظاهراً امسال تکنولوژی اروپا دیگر «مستقل» شده! البته این استقلال «جدید» جهت افزایش فشارها بر روسیه و هند به دست آمده! لازم است بدانیم، چهارشنبه 26 ژوئن 2007، «آژانس انرژی ایالات متحد»، اعلام کرد ذخائر بنزین‌ نسبت به سال گذشته، معادل 700هزار بشکه کاهش نشان می‌دهد! چون به دلیل آغاز فصل تابستان مصرف بنزین افزایش یافته و واردات کافی نیست! و به این دلیل بود که ناگهان طرح سهمیه بندی بنزین «تصویب» شد! سپس حداد عادل و دیگر ریزه‌خواران استعمار در مورد «فواید» این طرح، مهملاتی هم تحویل مردم دادند، و محمدرضا باهنر، به «حنا زرچوبه»، مورخ 28 ژوئن 2007، اعلام داشت:

«با این میزان صرفه جوئی می‌توان هزاران کار عمرانی و اقتصادی در کشور انجام داد.»

البته این «هزاران کار عمرانی» فقط در ذهن علیل امثال «باهنر» می‌تواند انجام ‌شود. چرا که با توجه به شرایط اسفبار مردم ایران، و دست نشانده بودن گورکن‌ها، چنین طرحی فقط به افزایش قیمت‌ها منجر شده، مردم را به رویاروئی با حاکمیت تشویق می‌کند. طبق معمول، ماموران ساواک،‌ جهت نشان دادن راه چنین مقابله‌ای، پیشقدم شده پمپ بنزین آتش زدند و چند فروشگاه را هم غارت کردند. بنابراین بهتر است پاسدار شریعتمداری و شرکاء با نقل قصه‌های «بی‌بی‌گوزک» اقتصادی، سعی در پنهان داشتن واقعیات نکنند. هیچکس آشوب‌های سال 1357 را فراموش نکرده. و «گزارش روز» کیهان، مورخ 28 ژوئن، با هدف «تحریک افکار عمومی»، سعی دارد این طرح را «پیروزی» مهرورزی بر رفسنجانی جلوه دهد! گویا پرزیدنت مهرورزی رابین هود جهان اسلام شده‌اند! ولی به پاسدار شریعتمداری باید گفت، تنها در یک صورت این طرح دست قبیلة رفسنجانی را از چپاول منافع فروش بنزین «کوتاه» خواهد کرد. در صورتی که ابرقدرتی بجز آمریکا از این طرح «حمایت» کند. و برنامه‌ریزی‌های لازم را جهت سازمان دادن سیستم نوینی از حمل و نقل در اختیار نظام «همه فن حریف و «متخصص» گورکن‌ها قرار دهد. در غیر اینصورت حتی یک کودک نیز قادر به فلج کردن حمل نقل شهری و بین شهری در کشور ایران خواهد بود. کافی است کودک مزبور سهمیه‌های بنزین را به بهائی ابتیاع کند که فروشنده از ارایة خدمات حمل و نقل بی‌نیاز شود. ولی با توجه به تقارن اظهارات آژانس انرژی ایالات متحد و تصویب «طرح انقلابی»، بیشتر به نظر می‌رسد، حامی چنین طرحی ایالات متحد باشد. چرا که یک روز پس از اعلام کمبود بنزین در ایالات متحد، بهای نفت در بازار جهانی به هر بشکه 70 دلار افزایش یافت! و با توجه به اینکه حزب جمهوریخواه ایالات متحد از وابستگان ردة نخست شرکت‌های نفتی به شمار می‌رود، به این نتیجه می‌رسیم که جهت تأمین منافع ایالات متحد، گورکن‌ها از طریق سهمیه بندی بنزین، زمینة آشوب و براندازی را فراهم می‌آورند. از آنجا که همه مفاهیم و پدیده‌ها در حاکمیت پوشالی گورکن‌ها واژگونه شده، «رابین هود» نارمک نیز به جای دزدیدن اموال ثروتمندان و توزیع آن میان فرودستان، ملت ایران را چپاول می‌کند تا منافع ایالات متحد را تأمین کند. ولی از آنجا که جهان سیاست، جهان قصه‌ها نیست، «رابین‌هود» نارمک و دشمنان «دروغین‌اش» همه بر خاک سیاه خواهند نشست!


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت