فراخوان شورش!
...
هم میهنان گرامی، بین 4 تا 6 ماه فرصت دارید، تا با اقتداء به فعلة ساواک که به فروشگاهها حمله میکنند و جایگاههای بنزین را به آتش میکشند، جهت حفظ منافع جنایتکاران ناتو، یک «انقلاب پرشکوه» دیگر در ایران، از نوع «انقلاب» سال 1357، بیافرینید. وقت کافی در اختیارتان قراردادهاند، آن یکی «انقلاب» هم طی 4 ماه، از 17 شهریور 57 تا 26 دیماه همان سال تکلیفاش روشن شد. روزی که شاپور بختیار از مجلس رأی اعتماد گرفت، محمدرضا پهلوی، با شناخت کامل از توطئة «نشست گوادالوپ»، ملت ایران را بیدفاع در برابر کفتاران گرسنه رها کرد، تا 28 سال بعد، در چنین روزهائی رضا پهلوی به عنوان «فعالیت» سیاسی، از طریق فخرآور، که بهتر است «شرمآورش» بخوانیم، با دختر شایستة کانادا ملاقات کند!
بله 28 سال پیش، 4 ماه کفایت کرد، تا «ژنرال هویزر» و ساواک، چنان «انقلابی» برایمان سازمان دهند، که «بیبیسی» هم رهبرش را تعیین کند! امروز چون اوضاع کمی متفاوت است، و سارقان مسلح ناتو، به ما لطف و محبت بیشتری دارند، 2 ماه بیشتر فرصت میدهند، تا ببینند، ساواک و شرکاء میتوانند شورش به راه بیاندازند یا خیر؟! چرا که طرح سهمیه بندی بنزین «موقتی» است، و قرار است بین 4 تا 6 ماه آزمایش شود. اگر در این مدت «انقلاب» کردید، چه بهتر، در غیر اینصورت، اتاق فکر «عقب افتادههای ذهنی» ناتو، که هنوز میپندارد سیاستهای جنگ سرد را میتوان اعمال کرد، چون نه تنها عقب افتاده «ذهنی» است، که عقب افتاده «زمانی» هم هست، «طرح انقلابی» دیگری را به حاکمیت «مردمی» و «انقلابی» و بسیار «ضدامپریالیست» گورکنها ارائه خواهد داد.
طرح انقلابی «سهمیه بندی بنزین»، شدیداً مورد تائید نیورکتایمز، تایم، گاردین و اکونومیست قرار گرفته، و با مطالعة مقالات وزین و عمیق اینان، همچنان که اندکی تأمل در باب سخنان حداد عادل، «دم مقام معظم رهبری» و خطبة نماز جمعه ساواک خواهیم دید که همگی یکصدا حامی طرح سهمه بندی بنزین شدهاند! اینرا میگویند، «وحدت کلمه»! و «رهبر کبیر انقلاب» سابق که تماماً «مید این یوکی» بود، بر آن تأکید فراوان داشتند! این انقلاب با آتش زدن سینما رکس آبادان توسط ملایان اوج گرفت. جنایتی که بنا بر تحقیقات «ایران رزیست»، به ابتکار «علی خامنهای» سازماندهی شده بود. و بیش از 400 تن در این جنایت جان باختند. ساواک چنین شایع کرد که آتش سوزی «عمدی» و کار رژیم بوده. البته به احتمال زیاد «رشیدی مطلق» خودمان، که وزیر اطلاعات کابینة بحران آفرینی جمشید آموزگار بود، در جریان امر قرار داشته! 8 روز پس از آتشسوزی سینما رکس آبادان، جمشید آموزگار جای خود را به شریف امامی میسپارد. ایشان بلافاصله اسلام را حاکم کرده، کازینوها را تعطیل میفرمایند و احکام قرآن را در دستور کار دولت قرار میدهند، تا روز 13 آبان فعلة ساواک به آتش زدن اماکن عمومی و حمله به ادارات دولتی بپردازند، و مرگ بر شاه گویان، مرکز شهر تهران را «اشغال» کنند. نباید فراموش کرد که از سوی دیگر، دانشجویان«متفکر و روشنفکر» و استادان «نخبه» و «آزادیخواهشان»، چون هما ناطق و امثالهم، از همان روزها، با تمام قوا به مبارزات خود بر علیه رژیم ادامه میدادند. امروز، هم فردی به نام مومنی، عضو یکی از تشکلهای سرکوب، دانشجویان را «متفکر» و «اندیشمند» و اینحرفها خوانده بود! البته، مسلماً خودش را هم مد نظر داشته! بنابراین، جهت ممانعت از اتلاف وقت، مهملات مومنی را بگذاریم برای همپالکیهایش و بازگردیم به همان 4 ماه «انقلابساز»! در گیرودار چنین هرج و مرجی است که «میدان ژاله» به «صحرای کربلا» تبدیل میشود و «پچ پچ» اعضای ساواک ارقام نجومی قربانیان را به تمام شهرها میرساند!
ایران رزیست مورخ 7 فوریه 2006 به نقل از اسنادی که توسط عمادالدین باقی، در ایران منتشر شده، مینویسد روز 17 شهریور در میدان ژاله، بعضی از تظاهرکنندگان به سوی مامورین انتظامی آتش گشوده و باعث یک درگیری مسلحانه میشوند. حال آنکه مردم حاضر در میدان ژاله همگی مسلح نبودند! بلافاصله رسانههای بینالمللی 3000 تا 4000 هزار تن کشته را اعلام کرده، فیلم کشتار را هم مونتاژ میکنند. در سال 1997، بنا بر گزارش عمادالدین باقی، 64 نفر در این درگیری کشته شدهاند! و بنا بر آمار نیروهای انتظامی، علاوه بر این 64 نفر، 22 مأمور انتظامی نیز به قتل رسیدهاند. طبق آمار مراکز درمانی، 205 نفر نیز در این جریان مجروح شدهاند. این ارقامی است که حدود 20 سال پس از تظاهرات میدان ژاله منتشر شده. یادآور شویم که در آن زمان هفته نامه «نوول اوبسرواتور»، وابسته به محافل جنگطلب حامی اسرائیل، که خبرنگارانش در محل حضور داشتند، اعلام داشت، هزاران نفر در این روز کشته شدهاند، و میشل فوکوی معروف، که معلوم نیست به فلسفه میپرداخت یا به مغلطه، گفت، 9000 نفر توسط مأموران انتظامی به قتل رسیدند! ولی از آنجا که قرار بود همه باور کنند هزاران تن در میدان ژاله به قتل رسیدهاند، آمار نیروهای انتظامی به دست مردم نرسید. و باعث شد گروهی از نخبگان در دانشگاه تهران بست نشسته و بگویند «شاه باید برود!» و «خیرخواهان» نیز همه روزه اغذیه و اشربه کافی در اختیار بستنشینان قرار دهند. یادآور شویم که نیروهای ضد شورش که در برابر دانشگاه حرکت مورچهها را هم تحت کنترل داشتند، «بست نشینان» را با پس گردنی از محوطة دانشگاه بیرون نمیریزند! در واقع مراقباند که بدخواهان آسیبی به «مبارزان راه آزادی» نرسانند. بله، عاقبت روز 13 آبان، خود اعلیحضرت صدای انقلاب را میشنوند، و یک نظامی مفلوک به نام «ازهاری» را مأمور میکنند آبروی ارتش شاهنشاهی را ببرد. ژنرال ازهاری، میشوند نخست وزیر، و کار را به همانجائی میرسانند که باید برسانند، و روز 31 دسامبر استعفا میدهند. و بجای آنکه اعلیحضرت یک نظامی دیگر را به نخست وزیری منصوب کنند، ناگهان یک سوسیال دموکرات به نام شاپور بختیار را مأمور تشکیل کابینه میفرمایند! چرا که در واقع کار تمام شده بود و طرح برژینسکی جهت کشاندن ارتش سرخ به افغانستان با موفقیت صورت گرفته بود. پس ملت ایران هم میتوانست چند روزی، یک نخست وزیر سوسیال دموکرات داشته باشد، که در واقع هیچ کنترلی بر نیروهای نظامی و رسانههای دولتی نداشت. و محمدرضا پهلوی هم با خیال راحت میتوانست کشور را ترک کند! بقیه امور را ژنرال هویزر و ساواک منظم کردند. تقریباً 2 هفته پس از خروج محمدرضا پهلوی، ارفرانس، یک گله فاشیست، فرصت طلب و بیسروپا را در فرودگاه مهرآباد تخلیه کرد. و طی این 4 ماه، روزی نبود که بنگاه خبر پراکنی «بیبیسی»، حمایت کاخ سفید از شاه ایران را اعلام نکند! بقیة داستان را هم که همه میدانیم، «طاغوت» رفت و «تابوت» بجایش نشست!
امروز که 28 سال از حاکمیت «تابوت» میگذرد، جبهة ناتو لطف کرده و 4 تا 6 ماه به ما فرصت داده، تا همگام با ناراضیانی که فروشگاه غارت میکنند، و جایگاه بنزین به آتش میکشند، به سارقان مسلح ناتو فرصت دهیم جانشین بر حق «تابوت» را بر تخت حاکمیت بنشاند، و روز از نو روزی از نو آغاز شود. در توپ مرواری مقدس در این باب چنین آمده:
«یک مرتبه دری به تخته خورد. یک شب مردم از همه جا بیخبر خوابیدند[...] صبح که پا شدند، خدا یک پادشاه قدر قدرت بر ما مگوزید[...] بهشان عطا کرد.[...] فوراً جمعی تازه بدوران رسیده و نوکیسه و رند واوباش دورش را گرفتند[...]»
و 8 دهه است که این «در»، پیوسته به «همان تخته» میخورد و صبح که از خواب بیدار میشویم، یک فقره « برمامگوزید» به ما عطا میشود. و هر بار، «اوباش»، «نخبگان» و «فرهیختگان» میشوند. و هنوز در بر پاشنه سابق میگردد، البته به زعم استعمارگران! اینان میپندارند بازهم میتوانند «فراخوان شورش» بدهند، و با اوباش ساواک و شعبان جعفریهای هزارة سوم، برای ما ملت براندازی سازماندهی کنند. به نظر نمیرسد در شرایطی که جنگ سرد به پایان رسیده، بتوان سیاستهای جنگ سرد را اعمال کرد. هر چقدر که اربابان «بیبیسی»، گاردین، تایم، نیویورک تایمز و دیگران در شیپور تبلیغات خود بدمند، ملت ایران فریب نخواهد خورد.
بله 28 سال پیش، 4 ماه کفایت کرد، تا «ژنرال هویزر» و ساواک، چنان «انقلابی» برایمان سازمان دهند، که «بیبیسی» هم رهبرش را تعیین کند! امروز چون اوضاع کمی متفاوت است، و سارقان مسلح ناتو، به ما لطف و محبت بیشتری دارند، 2 ماه بیشتر فرصت میدهند، تا ببینند، ساواک و شرکاء میتوانند شورش به راه بیاندازند یا خیر؟! چرا که طرح سهمیه بندی بنزین «موقتی» است، و قرار است بین 4 تا 6 ماه آزمایش شود. اگر در این مدت «انقلاب» کردید، چه بهتر، در غیر اینصورت، اتاق فکر «عقب افتادههای ذهنی» ناتو، که هنوز میپندارد سیاستهای جنگ سرد را میتوان اعمال کرد، چون نه تنها عقب افتاده «ذهنی» است، که عقب افتاده «زمانی» هم هست، «طرح انقلابی» دیگری را به حاکمیت «مردمی» و «انقلابی» و بسیار «ضدامپریالیست» گورکنها ارائه خواهد داد.
طرح انقلابی «سهمیه بندی بنزین»، شدیداً مورد تائید نیورکتایمز، تایم، گاردین و اکونومیست قرار گرفته، و با مطالعة مقالات وزین و عمیق اینان، همچنان که اندکی تأمل در باب سخنان حداد عادل، «دم مقام معظم رهبری» و خطبة نماز جمعه ساواک خواهیم دید که همگی یکصدا حامی طرح سهمه بندی بنزین شدهاند! اینرا میگویند، «وحدت کلمه»! و «رهبر کبیر انقلاب» سابق که تماماً «مید این یوکی» بود، بر آن تأکید فراوان داشتند! این انقلاب با آتش زدن سینما رکس آبادان توسط ملایان اوج گرفت. جنایتی که بنا بر تحقیقات «ایران رزیست»، به ابتکار «علی خامنهای» سازماندهی شده بود. و بیش از 400 تن در این جنایت جان باختند. ساواک چنین شایع کرد که آتش سوزی «عمدی» و کار رژیم بوده. البته به احتمال زیاد «رشیدی مطلق» خودمان، که وزیر اطلاعات کابینة بحران آفرینی جمشید آموزگار بود، در جریان امر قرار داشته! 8 روز پس از آتشسوزی سینما رکس آبادان، جمشید آموزگار جای خود را به شریف امامی میسپارد. ایشان بلافاصله اسلام را حاکم کرده، کازینوها را تعطیل میفرمایند و احکام قرآن را در دستور کار دولت قرار میدهند، تا روز 13 آبان فعلة ساواک به آتش زدن اماکن عمومی و حمله به ادارات دولتی بپردازند، و مرگ بر شاه گویان، مرکز شهر تهران را «اشغال» کنند. نباید فراموش کرد که از سوی دیگر، دانشجویان«متفکر و روشنفکر» و استادان «نخبه» و «آزادیخواهشان»، چون هما ناطق و امثالهم، از همان روزها، با تمام قوا به مبارزات خود بر علیه رژیم ادامه میدادند. امروز، هم فردی به نام مومنی، عضو یکی از تشکلهای سرکوب، دانشجویان را «متفکر» و «اندیشمند» و اینحرفها خوانده بود! البته، مسلماً خودش را هم مد نظر داشته! بنابراین، جهت ممانعت از اتلاف وقت، مهملات مومنی را بگذاریم برای همپالکیهایش و بازگردیم به همان 4 ماه «انقلابساز»! در گیرودار چنین هرج و مرجی است که «میدان ژاله» به «صحرای کربلا» تبدیل میشود و «پچ پچ» اعضای ساواک ارقام نجومی قربانیان را به تمام شهرها میرساند!
ایران رزیست مورخ 7 فوریه 2006 به نقل از اسنادی که توسط عمادالدین باقی، در ایران منتشر شده، مینویسد روز 17 شهریور در میدان ژاله، بعضی از تظاهرکنندگان به سوی مامورین انتظامی آتش گشوده و باعث یک درگیری مسلحانه میشوند. حال آنکه مردم حاضر در میدان ژاله همگی مسلح نبودند! بلافاصله رسانههای بینالمللی 3000 تا 4000 هزار تن کشته را اعلام کرده، فیلم کشتار را هم مونتاژ میکنند. در سال 1997، بنا بر گزارش عمادالدین باقی، 64 نفر در این درگیری کشته شدهاند! و بنا بر آمار نیروهای انتظامی، علاوه بر این 64 نفر، 22 مأمور انتظامی نیز به قتل رسیدهاند. طبق آمار مراکز درمانی، 205 نفر نیز در این جریان مجروح شدهاند. این ارقامی است که حدود 20 سال پس از تظاهرات میدان ژاله منتشر شده. یادآور شویم که در آن زمان هفته نامه «نوول اوبسرواتور»، وابسته به محافل جنگطلب حامی اسرائیل، که خبرنگارانش در محل حضور داشتند، اعلام داشت، هزاران نفر در این روز کشته شدهاند، و میشل فوکوی معروف، که معلوم نیست به فلسفه میپرداخت یا به مغلطه، گفت، 9000 نفر توسط مأموران انتظامی به قتل رسیدند! ولی از آنجا که قرار بود همه باور کنند هزاران تن در میدان ژاله به قتل رسیدهاند، آمار نیروهای انتظامی به دست مردم نرسید. و باعث شد گروهی از نخبگان در دانشگاه تهران بست نشسته و بگویند «شاه باید برود!» و «خیرخواهان» نیز همه روزه اغذیه و اشربه کافی در اختیار بستنشینان قرار دهند. یادآور شویم که نیروهای ضد شورش که در برابر دانشگاه حرکت مورچهها را هم تحت کنترل داشتند، «بست نشینان» را با پس گردنی از محوطة دانشگاه بیرون نمیریزند! در واقع مراقباند که بدخواهان آسیبی به «مبارزان راه آزادی» نرسانند. بله، عاقبت روز 13 آبان، خود اعلیحضرت صدای انقلاب را میشنوند، و یک نظامی مفلوک به نام «ازهاری» را مأمور میکنند آبروی ارتش شاهنشاهی را ببرد. ژنرال ازهاری، میشوند نخست وزیر، و کار را به همانجائی میرسانند که باید برسانند، و روز 31 دسامبر استعفا میدهند. و بجای آنکه اعلیحضرت یک نظامی دیگر را به نخست وزیری منصوب کنند، ناگهان یک سوسیال دموکرات به نام شاپور بختیار را مأمور تشکیل کابینه میفرمایند! چرا که در واقع کار تمام شده بود و طرح برژینسکی جهت کشاندن ارتش سرخ به افغانستان با موفقیت صورت گرفته بود. پس ملت ایران هم میتوانست چند روزی، یک نخست وزیر سوسیال دموکرات داشته باشد، که در واقع هیچ کنترلی بر نیروهای نظامی و رسانههای دولتی نداشت. و محمدرضا پهلوی هم با خیال راحت میتوانست کشور را ترک کند! بقیه امور را ژنرال هویزر و ساواک منظم کردند. تقریباً 2 هفته پس از خروج محمدرضا پهلوی، ارفرانس، یک گله فاشیست، فرصت طلب و بیسروپا را در فرودگاه مهرآباد تخلیه کرد. و طی این 4 ماه، روزی نبود که بنگاه خبر پراکنی «بیبیسی»، حمایت کاخ سفید از شاه ایران را اعلام نکند! بقیة داستان را هم که همه میدانیم، «طاغوت» رفت و «تابوت» بجایش نشست!
امروز که 28 سال از حاکمیت «تابوت» میگذرد، جبهة ناتو لطف کرده و 4 تا 6 ماه به ما فرصت داده، تا همگام با ناراضیانی که فروشگاه غارت میکنند، و جایگاه بنزین به آتش میکشند، به سارقان مسلح ناتو فرصت دهیم جانشین بر حق «تابوت» را بر تخت حاکمیت بنشاند، و روز از نو روزی از نو آغاز شود. در توپ مرواری مقدس در این باب چنین آمده:
«یک مرتبه دری به تخته خورد. یک شب مردم از همه جا بیخبر خوابیدند[...] صبح که پا شدند، خدا یک پادشاه قدر قدرت بر ما مگوزید[...] بهشان عطا کرد.[...] فوراً جمعی تازه بدوران رسیده و نوکیسه و رند واوباش دورش را گرفتند[...]»
و 8 دهه است که این «در»، پیوسته به «همان تخته» میخورد و صبح که از خواب بیدار میشویم، یک فقره « برمامگوزید» به ما عطا میشود. و هر بار، «اوباش»، «نخبگان» و «فرهیختگان» میشوند. و هنوز در بر پاشنه سابق میگردد، البته به زعم استعمارگران! اینان میپندارند بازهم میتوانند «فراخوان شورش» بدهند، و با اوباش ساواک و شعبان جعفریهای هزارة سوم، برای ما ملت براندازی سازماندهی کنند. به نظر نمیرسد در شرایطی که جنگ سرد به پایان رسیده، بتوان سیاستهای جنگ سرد را اعمال کرد. هر چقدر که اربابان «بیبیسی»، گاردین، تایم، نیویورک تایمز و دیگران در شیپور تبلیغات خود بدمند، ملت ایران فریب نخواهد خورد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت