...
امروز، در خیابان «ریوولی»، حوالی سفارت آمریکا در پاریس قدم میزدم، چون امروز، سفارت کذا تعطیل است، و صدها پلیس مخفی، پلیس ضد شورش و پلیس ضد تنفس در کمین تروریستها ننشستهاند. روزهای تعطیل برای قدم زدن در یک کیلومتری سفارت وحشسالاری مناسبتر است. همینطور که پرسه میزدم و از عابران محترم تنه میخوردم، و ببخشید میشنیدم، چرا که همه هول بودند به حراج بوتیک ها برسند، یک مرد جوان خودش را به من رساند و به زبان انگلیسی گفت، «خانم! این فرانسویهای نژادپرست به من پول نمیدهند، که ناهار بخورم!» فکر کردم توریست است و کارت اعتباری یا دسته چکاش را زدهاند، گفتم ادارة پلیس نزدیک است! گفت با پلیس کاری ندارم، پول میخوام ناهار بخورم. تازه متوجه شدم گداست! پرسیدم، اهل کجا هستید؟ گفت، هلندیام! گفتم از هلند آمدهاید پاریس چکار کنید؟ گفت، آمدم تعطیلات! فصل تعطیلاته! بله، تعطیلات یک گدای هلندی در پاریس، مقدمهای شد بر وبلاگ امروز!
ساواک بازهم در پی تکرار نمایشات کسالتآور دو قطبی کردن کاذب فضای سیاسی برآمده. ابتدا خاتمی، بلندگوی استعمار، در مورد «تخریب» هشدار میدهد، و در واقع مردم را تهدید میکند، سپس قوه «غذائیه»، جهت بازارگرمی برای دارودستة هاشمی، به «تهدید» خاتمی جامه عمل پوشانده یک روزینامه حکومتی را تعطیل میکند. آنگاه هاشمی «سخنرانی» میکند و تلویحاً به گروه احمدی نژاد ولی آشکارا به «همه» میگوید، کسی حق ندارد گذشته را به زیر سئوال ببرد! شاید به زعم هاشمی، باید آینده را زیر سئوال برد! آیندهای که نمیشناسیم! و در این روند، آخرین مرحلة ارعاب، «اعلام خطر» مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان شبه نظامیان فاشیست و حافظ منافع آمریکا، یا اصحاب جان نگروپونته در ایران است.
در پی سخنان اکبر هاشمی، تروریستهای مزدور آمریکا نیز وارد معرکة تبلیغات سیاسی شدهاند، و در رأس آنها سازمان بمبگذاران بهزاد نبوی! همانطور که میدانیم، بهزاد نبوی چندی پیش در گیرودار بحران «دستسالاری» خاتمی، خود با اکبر هاشمی «دست داد»، و «تجدید میثاق» کرد، تا شاید بازگشت به «ارزشهای» عصرطلائی انقلاب: سرکوب همهجانبه، کشتار و تصفیه خونین و جنگ امکانپذیر شود. میدانیم که گروه بهزاد نبوی، که «مجاهدین انقلاب اسلامی» نام دارد، گروه مسلحی است که به شیوة همپالکیهای مسیحی خود، فالانژهای لبنان عمل میکند. فعالیت این گروه فاشیست، بر بمبگذاری و تصفیه و ارعاب متمرکز است. و هر گاه منافع استعمار ایجاب کند اینان فعالیت نظامی خود را آغاز میکنند. امروز دبیرکل این سازمان فاشیست، به تکرار سخنان رفسنجانی پرداخت و هشدار داد که گذشته را نمیباید زیر سئوال برد. چرا که تر و خشک خواهد سوخت! به زبان سادهتر، ایشان تهدید کردهاند که، فعالیتهای خرابکارانه فالانژهای شیعه آغاز خواهد شد! میدانیم که دورة میرحسین موسوی، رفسنجانی و خاتمی گذشتة «پرافتخاری» بوده! و اگر کسی این «افتخارات» را به زیر سئوال برد، ممکن است کل حاکمیت منفور اسلامی خدشهدار شود. پس تا برگزاری انتخابات، بهتر است بجای گذشته، «آینده» را زیر سئوال ببریم! سرگرم خواهیم شد! چرا که واقعیتهای گذشته را میشناسیم، و به راحتی میتوانیم آنها را نقد و بررسی کنیم، ولی آینده هنوز وجود ندارد و در افکار و اوهام خود میتوانیم هزاران آینده بسازیم و به بحث و بررسی آنها مشغول باشیم! به این ترتیب، میتوانیم با قسمتی از «فلسفة حکومتی امام علی» نیز آشنا شویم!
همانطور که به یاد داریم، چندی پیش محمدرضا خاتمی در مورد برنامههای انتخاباتی خود گفته بود قصد دارد مردمسالاری مورد نظر خود و همپالکیهایاش را بر پایة «فلسفة حکومت امام علی» بر پا کند! گویا گروهی پنداشتهاند پس از «افتضاحات سوم تیر»، در «افتضاحات» آینده، پیروزی شبهاصلاح طلبان حتمی خواهد بود! به همین دلیل از هول هلیم در دیگ افتاده، و جهت بازارگرمی، اقدام به تعطیل روزینامه «هممیهن» کردند. تا برای هیچکس جای تردید نماند که پرزیدنت مهرورزی، کسی که در واقع هیچکاره است، دشمن سر سخت گروه محمدرضا خاتمی و به ویژه «دکتر» کرباسچی است!
بله، کرباسچی که مانند دیگر نخبگان حکومت مستقیماً از چاهک حوزه استخراج شده، پس از حیف و میل سنتی و معنوی راهی فرنگ شد، تا یک دیپلم دکترا از انگلستان «ابتیاع» کند. اصولاً تیغکش جماعت علاقه شدیدی به مدرک و عنوان دارد، اگر در لباس دین فروشان باشد به کمتر از «حضرت آیت الله» رضایت نمیدهد، اگر نظامی باشد از نردبام «تیمسار سرتیپ» یک پله پایینتر نمیآید، و در هیبت کلاهی، حتما به ترتیبی باید وجه تمایزی برای خود دست و پا کند. این وجه تمایز با عنوان دهانپرکن، هنرمند، فیلسوف و به ویژه «دکتر»، به بهترین وجه تأمین میشود. حال باید پرسید چرا این جماعت اینچنین در پی القاب و عناوین دواناند؟ مسلماً پاسخهای متعددی میتوان برای این پرسش یافت، ولی به نظر نویسندة این وبلاگ، القاب و عناوین و دیپلمهای کیلوئی دانشگاه، همزمان سپر دفاعی و پناهگاهی است جهت پنهان کردن واقعیتها. به عبارت دیگر پنهان کردن آنچه هرگز و با هیچ ثروت و مقامی نمیتوان پنهان داشت: جایگاه واقعی تیغکشها در اجتماع.
کرباسچی، با هزاران دیپلم دانشگاهی و میلیاردها دلار پول، هرگز نمیتواند آنچه هست پنهان دارد. همچنانکه هاشمی، یا خامنهای را هر چقدر «آیتالله» فرزانه و فرهیخته بخوانند، با یک نگاه ابتذال و حقارت واقعیشان را میتوان دریافت. کافی است اینان زبان به سخن بگشایند، تا هر آنچه بادمجان دورقابچینانشان طی سه دهه رشتهاند، پنبه کنند! بله، بازگردیم به بستن روزینامه «هممیهن» که «دکتر» کرباسچی، پس از ابتیاع مدرک دکترا، از آکادمی «علوم» لندن، ویژة تیغکشهای جهان سوم، به عنوان دکان جدید تبلیغات برای اکبرهاشمی گشوده بودند! در این راستا است که روزینامة «شرق» به بسته شدن «هممیهن» هیچ واکنشی نشان نمیدهد! جهت القا این امر که «هممیهن» دکان جدیدی است که شعبة هیچ دکان دیگری هم نیست! و ما «شوتوپرتها» نیز به این «حقیقت ناب و الهی» ایمان آوردیم! به ویژه وقتی متوجه شدیم سردبیر روزینامة «هممیهن» همان قوچانی خودمان است. همان کسی که پیش از افتضاحات سوم تیر، در «شرق» برای اکبر هاشمی، سینه چاک میداد. در آنگیرودار، قوچانی یک سرمقاله در مدح و ثنای هاشمی جنایتکار نوشته بود و شدیداً پاچة احمدی نژاد را که هنوز پرزیدنت مهرورزی نشده بود، به دندان گرفته بود و میکشید. به طوری که ناچار شدیم پیامی برایشان بفرستیم که بدانند، ما میدانیم اکبر هاشمی را از کدام سطل زباله بیرون کشیدهاند.
بله همانطور که دیروز گفتیم فعالیتهای استعمار در «کشور ـ شرکت» ایران، از شیوة فعالیت شرکتهای موازی پیروی میکند. و به دلیل آنکه روزینامه «شرق» پس از حمایت از حاج اکبر رسوا شده بود، لازم آمد تا شعبة دیگری از «شرق» به نام «هممیهن» همان مسیر را ادامه دهد. البته تحت عنوان حمایت از مشارکتچیها. ولی دارودستة حاج اکبر کور خواندهاند، مردم ایران نیک میدانند که محمود احمدی نژاد، همانقدر قدرت تصمیمگیری دارد که دیگر بلندپایگان عرصة سیاست ایران: به عبارت دیگر، هیچ! حاکمیت پوشالی ایران متشکل از یک گروه واحد است که بر حسب منافع استعمار تغییر نام میدهد و با صورتکهای متفاوت اوامر استعمار را اجرا میکند. بنابراین دلیلی وجود ندارد که ساواک بگیر و ببند رسانهای سازمان دهد و وانمود کند که احمدی نژاد و علی خامنهای در جناح متفاوتی از هاشمی و خاتمی قرار دارند. حال آنکه همانطور که گفتیم اینان همه در یک گروهاند. در وبلاگ «رمال و جرقه»، قسمتی از سخنان مضحک و سراپا دروغ هاشمی بررسی شد. اکبر هاشمی در قسمت دیگری از این سخنان گفته بود:
«عملکرد ما عملکرد موفقی بوده و اگر نواقصی هم در آن وجود داشته است کسی حق ندارد آن گذشته را زیر سوال ببرد چرا که اگر آن گذشته تخریب شود دیگر نمیتوان آن را ساخت[...]»
البته موفقیتهای «آن گذشته»، موفقیتهای «معنوی» بوده که در واقعیت بجز فقر و مصیبت برای ملت ایران هیچ نداشت، و اگر در واقعیت برای کسی «افتخار» آفریده، افتخار چپاول و مزدوری بوده که از افتخارات جاودان اهالی خیمة هاشمی در داخل و خارج ایران است. پیش از ادامة مطلب «پرانتزی» باز کنیم و به اکبر رفسنجانی بگوئیم، «زیادتر از حد حوزه دهانت را باز نکن! اگر کارخانه رجاله پروری به تو و امثال تو امر و نهی میکند، تو و امثال تو در موضعی نیستید که برای ملت ایران تعیین تکلیف کنید. اگر روی سخن تو با دارودستة احمدی نژاد است، مستقیماً آنها را مورد عتاب و خطاب قرار میدهی، و اگر شهامت نام بردن از دستپروردگان خود را نداری، دهانت را میبندی»، و ما هم «پرانتز» را همینجا بستیم! بله، اتفاقاً امروز، دبیرکل سازمان تروریست مجاهدین انقلاب اسلامی، همین جمله را به نوع دیگری تکرار کرده. ولی طبق معمول محمد خاتمی، در ممنوعیت انتقاد از گذشته پیشگام بوده! بارها در همین وبلاگ اشاره شد که محمد خاتمی نوک حملة تبلیغات استعمار است. و نخستین بیانیة ساواک را همواره از دهان شیاد اردکان خواهیم شنید. هاشمی و خامنهای و غیره در مرتبة پایینتری قرار دارند.
بله، محمد خاتمی در سخنرانی روز چهارشنبه خود «پروژة تخریب» را مطرح کرده و صدای آمریکا نیز قسمتی از سخنانشان را منعکس کرده! مهمترین قسمت سخنان محمد خاتمی از قضا مضحکترین قسمت آن است! در این سخنرانی که متن کامل آنرا ایسنا انتشار داده، محمد خاتمی جلاد نقش «آزادیخواه» ایفا میکند. به عبارت دیگر استعمار، خاتمی را دوباره وارد صحنه تبلیغات سیاسی کرده، تا صحنه از دستش به در نرود. در این صحنه، محمد خاتمی باید همزمان چند نقش متفاوت و متناقض ایفا کند. شیاد اردکان باید هم مخالف لیبرالیسم باشد، و هم مخالف فاشیسم. ولی از «آزادی» و «اسلام» هم میباید دفاع کند! طبق معمول محمد خاتمی در سخنانش از آزادی مطلوب خود هیچ تعریفی ارائه نمیدهد. «آزادی» در سخنان خاتمی یک واژة پوچ بیش نیست چرا که در غیر اینصورت مستقیماً در تضاد با اسلام قرار خواهد گرفت! ولی خاتمی از نوع ویژهای از «آزادی» دفاع میکند! آزادی دینی یا اسلامی! همچنانکه هشت سال از «مردمسالاری دینی» دفاع کرد! و امروز ملت ایران نیک میداند، محمد خاتمی که عمری را در خدمت ساواک گذرانده، مانند این سازمان منفور، آزادی ستیز است و جز «آزادی سیاست استعمار» در ایران، از هیچ نوع آزادی دیگری دفاع نخواهد کرد. به زبان سادهتر خاتمی مدافع «آزادی استعمار» است! و اسلام به بهترین وجه چنین آزادیای را تأمین کرده و خواهد کرد. خاتمی که در سخنان خود نسبت تخریب گذشته هشدار داده، در واقع خود به تخریب گذشته پرداخته و اسلام نوینی ارایه میکند! این اسلام جدید، هم با لیبرالیسم «آشنا» است و هم با فاشیسم! حال آنکه میدانیم هم لیبرالیسم و هم فاشیسم، سدهها پس از اسلام در غرب ظهور کردهاند! ولی اسلام خاتمی 14 سده پیش در صحرای حجاز هم لیبرالیسم را «نقد» کرده هم فاشیسم را مردود شمرده! البته در کلام محمد خاتمی:
«نمیتوان از پایگاه فاشیسم از اسلام دفاع کرد، اما اسلام هم لیبرالیسم را نقد میکند و هم فاشیسم را مردود میشمارد.»
عجب! اگر اسلام لیبرالیسم و فاشیسم را میشناخته، پس این غربیها چرا به ما دروغ میگویند که لیبرالیسم و فاشیسم در غرب افتخار تولد یافتند؟! آن هم سدهها پس از مرگ پیامبر و آن 12 بزرگراه هدایت! پس آن بیانیه نویس ساواک چرا از قول پاسداراکبر میگفت، حافظ فاشیسم را نمیشناخت اگر نه فاشیسم را نقد میکرد؟ اگر اسلام فاشیسم را میشناخته و آنرا مردود شمرده، و حافظ فاشیسم را نمیشناخته چون آنرا نقد نکرده، پس چرا بهاءالدینخرمشاهی، در «ذهن و زبان حافظ» ادعا میکند حافظ اسلامی بوده؟! چرا در این زمانه همه به پریشانگوئی افتاده و دروغ میگویند؟! در رادیو «زمانه» هم به همین دلیل همه دروغ میگویند! زمانه، زمانة دروغ است! و محمد خاتمی برای دروغ گفتن از همه مناسبتر تشخیص داده شده چرا که اصولاً نمیفهمد چه میگوید! خاتمی برای حفظ منافع اربابان باید از یک سو مدافع اسلام شود، و از سوی دیگر مدافع آزادی! و رادیو آمریکا هم باید همین مهملات را تحویل شنوندگان بدهد! چرا که کارکنان رادیو گاوچرانها میپندارند مردم ایران تفاوت آزادی و اسارت و بندگی اسلام را نمیشناسند! در غیر اینصورت مهملات خاتمی را بازگو نمیکردند:
«آقای خاتمی [...] گفت در اصلاحات تأکید بر آزادیهای اساسی در جامعه و حمایت از آن و دفاع از حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، یک اصل اساسی است.»
نمی دانستیم معرکة «اصلاحات» که با حمایت «روتاری کلاب» لندن و به سرکردگی شیادی به نام محمد خاتمی بر پا شد، و طی 8 سال، جز جنایت و ارعاب و سرکوب هیچ ارمغانی برای ملت ایران نداشت، بر دفاع ازآزادیهای اساسی در جامعه تأکید داشته! ولی سخنان پوچ و سراسر فریب خاتمی در مورد آزادی و آزادیخواهی، مانند سیاست اربابانش دیگر تکراری و کسالتآور شده. پیشتر گفتیم که استعمار سفله پرور است و خادمان خود را از میان فرومایهترین مردمان برمیگزیند. و محمد خاتمی، مانند اکبر هاشمی و شرکاء، نه تنها تبلور فرومایگی که بازتاب حماقت اربابانشاناند. آنها که میپندارند، هنوز میتوان با اعمال سیاستهای دوران جنگ سرد به سرکوب ملت ایران ادامه داد. شاید بهتر است گدایان درگاه استعمار هم بدانند فصل تعطیلات فرا رسیده، و جهت گدائی، همگی باید به دیار دیگری روانه شوند!
ساواک بازهم در پی تکرار نمایشات کسالتآور دو قطبی کردن کاذب فضای سیاسی برآمده. ابتدا خاتمی، بلندگوی استعمار، در مورد «تخریب» هشدار میدهد، و در واقع مردم را تهدید میکند، سپس قوه «غذائیه»، جهت بازارگرمی برای دارودستة هاشمی، به «تهدید» خاتمی جامه عمل پوشانده یک روزینامه حکومتی را تعطیل میکند. آنگاه هاشمی «سخنرانی» میکند و تلویحاً به گروه احمدی نژاد ولی آشکارا به «همه» میگوید، کسی حق ندارد گذشته را به زیر سئوال ببرد! شاید به زعم هاشمی، باید آینده را زیر سئوال برد! آیندهای که نمیشناسیم! و در این روند، آخرین مرحلة ارعاب، «اعلام خطر» مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان شبه نظامیان فاشیست و حافظ منافع آمریکا، یا اصحاب جان نگروپونته در ایران است.
در پی سخنان اکبر هاشمی، تروریستهای مزدور آمریکا نیز وارد معرکة تبلیغات سیاسی شدهاند، و در رأس آنها سازمان بمبگذاران بهزاد نبوی! همانطور که میدانیم، بهزاد نبوی چندی پیش در گیرودار بحران «دستسالاری» خاتمی، خود با اکبر هاشمی «دست داد»، و «تجدید میثاق» کرد، تا شاید بازگشت به «ارزشهای» عصرطلائی انقلاب: سرکوب همهجانبه، کشتار و تصفیه خونین و جنگ امکانپذیر شود. میدانیم که گروه بهزاد نبوی، که «مجاهدین انقلاب اسلامی» نام دارد، گروه مسلحی است که به شیوة همپالکیهای مسیحی خود، فالانژهای لبنان عمل میکند. فعالیت این گروه فاشیست، بر بمبگذاری و تصفیه و ارعاب متمرکز است. و هر گاه منافع استعمار ایجاب کند اینان فعالیت نظامی خود را آغاز میکنند. امروز دبیرکل این سازمان فاشیست، به تکرار سخنان رفسنجانی پرداخت و هشدار داد که گذشته را نمیباید زیر سئوال برد. چرا که تر و خشک خواهد سوخت! به زبان سادهتر، ایشان تهدید کردهاند که، فعالیتهای خرابکارانه فالانژهای شیعه آغاز خواهد شد! میدانیم که دورة میرحسین موسوی، رفسنجانی و خاتمی گذشتة «پرافتخاری» بوده! و اگر کسی این «افتخارات» را به زیر سئوال برد، ممکن است کل حاکمیت منفور اسلامی خدشهدار شود. پس تا برگزاری انتخابات، بهتر است بجای گذشته، «آینده» را زیر سئوال ببریم! سرگرم خواهیم شد! چرا که واقعیتهای گذشته را میشناسیم، و به راحتی میتوانیم آنها را نقد و بررسی کنیم، ولی آینده هنوز وجود ندارد و در افکار و اوهام خود میتوانیم هزاران آینده بسازیم و به بحث و بررسی آنها مشغول باشیم! به این ترتیب، میتوانیم با قسمتی از «فلسفة حکومتی امام علی» نیز آشنا شویم!
همانطور که به یاد داریم، چندی پیش محمدرضا خاتمی در مورد برنامههای انتخاباتی خود گفته بود قصد دارد مردمسالاری مورد نظر خود و همپالکیهایاش را بر پایة «فلسفة حکومت امام علی» بر پا کند! گویا گروهی پنداشتهاند پس از «افتضاحات سوم تیر»، در «افتضاحات» آینده، پیروزی شبهاصلاح طلبان حتمی خواهد بود! به همین دلیل از هول هلیم در دیگ افتاده، و جهت بازارگرمی، اقدام به تعطیل روزینامه «هممیهن» کردند. تا برای هیچکس جای تردید نماند که پرزیدنت مهرورزی، کسی که در واقع هیچکاره است، دشمن سر سخت گروه محمدرضا خاتمی و به ویژه «دکتر» کرباسچی است!
بله، کرباسچی که مانند دیگر نخبگان حکومت مستقیماً از چاهک حوزه استخراج شده، پس از حیف و میل سنتی و معنوی راهی فرنگ شد، تا یک دیپلم دکترا از انگلستان «ابتیاع» کند. اصولاً تیغکش جماعت علاقه شدیدی به مدرک و عنوان دارد، اگر در لباس دین فروشان باشد به کمتر از «حضرت آیت الله» رضایت نمیدهد، اگر نظامی باشد از نردبام «تیمسار سرتیپ» یک پله پایینتر نمیآید، و در هیبت کلاهی، حتما به ترتیبی باید وجه تمایزی برای خود دست و پا کند. این وجه تمایز با عنوان دهانپرکن، هنرمند، فیلسوف و به ویژه «دکتر»، به بهترین وجه تأمین میشود. حال باید پرسید چرا این جماعت اینچنین در پی القاب و عناوین دواناند؟ مسلماً پاسخهای متعددی میتوان برای این پرسش یافت، ولی به نظر نویسندة این وبلاگ، القاب و عناوین و دیپلمهای کیلوئی دانشگاه، همزمان سپر دفاعی و پناهگاهی است جهت پنهان کردن واقعیتها. به عبارت دیگر پنهان کردن آنچه هرگز و با هیچ ثروت و مقامی نمیتوان پنهان داشت: جایگاه واقعی تیغکشها در اجتماع.
کرباسچی، با هزاران دیپلم دانشگاهی و میلیاردها دلار پول، هرگز نمیتواند آنچه هست پنهان دارد. همچنانکه هاشمی، یا خامنهای را هر چقدر «آیتالله» فرزانه و فرهیخته بخوانند، با یک نگاه ابتذال و حقارت واقعیشان را میتوان دریافت. کافی است اینان زبان به سخن بگشایند، تا هر آنچه بادمجان دورقابچینانشان طی سه دهه رشتهاند، پنبه کنند! بله، بازگردیم به بستن روزینامه «هممیهن» که «دکتر» کرباسچی، پس از ابتیاع مدرک دکترا، از آکادمی «علوم» لندن، ویژة تیغکشهای جهان سوم، به عنوان دکان جدید تبلیغات برای اکبرهاشمی گشوده بودند! در این راستا است که روزینامة «شرق» به بسته شدن «هممیهن» هیچ واکنشی نشان نمیدهد! جهت القا این امر که «هممیهن» دکان جدیدی است که شعبة هیچ دکان دیگری هم نیست! و ما «شوتوپرتها» نیز به این «حقیقت ناب و الهی» ایمان آوردیم! به ویژه وقتی متوجه شدیم سردبیر روزینامة «هممیهن» همان قوچانی خودمان است. همان کسی که پیش از افتضاحات سوم تیر، در «شرق» برای اکبر هاشمی، سینه چاک میداد. در آنگیرودار، قوچانی یک سرمقاله در مدح و ثنای هاشمی جنایتکار نوشته بود و شدیداً پاچة احمدی نژاد را که هنوز پرزیدنت مهرورزی نشده بود، به دندان گرفته بود و میکشید. به طوری که ناچار شدیم پیامی برایشان بفرستیم که بدانند، ما میدانیم اکبر هاشمی را از کدام سطل زباله بیرون کشیدهاند.
بله همانطور که دیروز گفتیم فعالیتهای استعمار در «کشور ـ شرکت» ایران، از شیوة فعالیت شرکتهای موازی پیروی میکند. و به دلیل آنکه روزینامه «شرق» پس از حمایت از حاج اکبر رسوا شده بود، لازم آمد تا شعبة دیگری از «شرق» به نام «هممیهن» همان مسیر را ادامه دهد. البته تحت عنوان حمایت از مشارکتچیها. ولی دارودستة حاج اکبر کور خواندهاند، مردم ایران نیک میدانند که محمود احمدی نژاد، همانقدر قدرت تصمیمگیری دارد که دیگر بلندپایگان عرصة سیاست ایران: به عبارت دیگر، هیچ! حاکمیت پوشالی ایران متشکل از یک گروه واحد است که بر حسب منافع استعمار تغییر نام میدهد و با صورتکهای متفاوت اوامر استعمار را اجرا میکند. بنابراین دلیلی وجود ندارد که ساواک بگیر و ببند رسانهای سازمان دهد و وانمود کند که احمدی نژاد و علی خامنهای در جناح متفاوتی از هاشمی و خاتمی قرار دارند. حال آنکه همانطور که گفتیم اینان همه در یک گروهاند. در وبلاگ «رمال و جرقه»، قسمتی از سخنان مضحک و سراپا دروغ هاشمی بررسی شد. اکبر هاشمی در قسمت دیگری از این سخنان گفته بود:
«عملکرد ما عملکرد موفقی بوده و اگر نواقصی هم در آن وجود داشته است کسی حق ندارد آن گذشته را زیر سوال ببرد چرا که اگر آن گذشته تخریب شود دیگر نمیتوان آن را ساخت[...]»
البته موفقیتهای «آن گذشته»، موفقیتهای «معنوی» بوده که در واقعیت بجز فقر و مصیبت برای ملت ایران هیچ نداشت، و اگر در واقعیت برای کسی «افتخار» آفریده، افتخار چپاول و مزدوری بوده که از افتخارات جاودان اهالی خیمة هاشمی در داخل و خارج ایران است. پیش از ادامة مطلب «پرانتزی» باز کنیم و به اکبر رفسنجانی بگوئیم، «زیادتر از حد حوزه دهانت را باز نکن! اگر کارخانه رجاله پروری به تو و امثال تو امر و نهی میکند، تو و امثال تو در موضعی نیستید که برای ملت ایران تعیین تکلیف کنید. اگر روی سخن تو با دارودستة احمدی نژاد است، مستقیماً آنها را مورد عتاب و خطاب قرار میدهی، و اگر شهامت نام بردن از دستپروردگان خود را نداری، دهانت را میبندی»، و ما هم «پرانتز» را همینجا بستیم! بله، اتفاقاً امروز، دبیرکل سازمان تروریست مجاهدین انقلاب اسلامی، همین جمله را به نوع دیگری تکرار کرده. ولی طبق معمول محمد خاتمی، در ممنوعیت انتقاد از گذشته پیشگام بوده! بارها در همین وبلاگ اشاره شد که محمد خاتمی نوک حملة تبلیغات استعمار است. و نخستین بیانیة ساواک را همواره از دهان شیاد اردکان خواهیم شنید. هاشمی و خامنهای و غیره در مرتبة پایینتری قرار دارند.
بله، محمد خاتمی در سخنرانی روز چهارشنبه خود «پروژة تخریب» را مطرح کرده و صدای آمریکا نیز قسمتی از سخنانشان را منعکس کرده! مهمترین قسمت سخنان محمد خاتمی از قضا مضحکترین قسمت آن است! در این سخنرانی که متن کامل آنرا ایسنا انتشار داده، محمد خاتمی جلاد نقش «آزادیخواه» ایفا میکند. به عبارت دیگر استعمار، خاتمی را دوباره وارد صحنه تبلیغات سیاسی کرده، تا صحنه از دستش به در نرود. در این صحنه، محمد خاتمی باید همزمان چند نقش متفاوت و متناقض ایفا کند. شیاد اردکان باید هم مخالف لیبرالیسم باشد، و هم مخالف فاشیسم. ولی از «آزادی» و «اسلام» هم میباید دفاع کند! طبق معمول محمد خاتمی در سخنانش از آزادی مطلوب خود هیچ تعریفی ارائه نمیدهد. «آزادی» در سخنان خاتمی یک واژة پوچ بیش نیست چرا که در غیر اینصورت مستقیماً در تضاد با اسلام قرار خواهد گرفت! ولی خاتمی از نوع ویژهای از «آزادی» دفاع میکند! آزادی دینی یا اسلامی! همچنانکه هشت سال از «مردمسالاری دینی» دفاع کرد! و امروز ملت ایران نیک میداند، محمد خاتمی که عمری را در خدمت ساواک گذرانده، مانند این سازمان منفور، آزادی ستیز است و جز «آزادی سیاست استعمار» در ایران، از هیچ نوع آزادی دیگری دفاع نخواهد کرد. به زبان سادهتر خاتمی مدافع «آزادی استعمار» است! و اسلام به بهترین وجه چنین آزادیای را تأمین کرده و خواهد کرد. خاتمی که در سخنان خود نسبت تخریب گذشته هشدار داده، در واقع خود به تخریب گذشته پرداخته و اسلام نوینی ارایه میکند! این اسلام جدید، هم با لیبرالیسم «آشنا» است و هم با فاشیسم! حال آنکه میدانیم هم لیبرالیسم و هم فاشیسم، سدهها پس از اسلام در غرب ظهور کردهاند! ولی اسلام خاتمی 14 سده پیش در صحرای حجاز هم لیبرالیسم را «نقد» کرده هم فاشیسم را مردود شمرده! البته در کلام محمد خاتمی:
«نمیتوان از پایگاه فاشیسم از اسلام دفاع کرد، اما اسلام هم لیبرالیسم را نقد میکند و هم فاشیسم را مردود میشمارد.»
عجب! اگر اسلام لیبرالیسم و فاشیسم را میشناخته، پس این غربیها چرا به ما دروغ میگویند که لیبرالیسم و فاشیسم در غرب افتخار تولد یافتند؟! آن هم سدهها پس از مرگ پیامبر و آن 12 بزرگراه هدایت! پس آن بیانیه نویس ساواک چرا از قول پاسداراکبر میگفت، حافظ فاشیسم را نمیشناخت اگر نه فاشیسم را نقد میکرد؟ اگر اسلام فاشیسم را میشناخته و آنرا مردود شمرده، و حافظ فاشیسم را نمیشناخته چون آنرا نقد نکرده، پس چرا بهاءالدینخرمشاهی، در «ذهن و زبان حافظ» ادعا میکند حافظ اسلامی بوده؟! چرا در این زمانه همه به پریشانگوئی افتاده و دروغ میگویند؟! در رادیو «زمانه» هم به همین دلیل همه دروغ میگویند! زمانه، زمانة دروغ است! و محمد خاتمی برای دروغ گفتن از همه مناسبتر تشخیص داده شده چرا که اصولاً نمیفهمد چه میگوید! خاتمی برای حفظ منافع اربابان باید از یک سو مدافع اسلام شود، و از سوی دیگر مدافع آزادی! و رادیو آمریکا هم باید همین مهملات را تحویل شنوندگان بدهد! چرا که کارکنان رادیو گاوچرانها میپندارند مردم ایران تفاوت آزادی و اسارت و بندگی اسلام را نمیشناسند! در غیر اینصورت مهملات خاتمی را بازگو نمیکردند:
«آقای خاتمی [...] گفت در اصلاحات تأکید بر آزادیهای اساسی در جامعه و حمایت از آن و دفاع از حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، یک اصل اساسی است.»
نمی دانستیم معرکة «اصلاحات» که با حمایت «روتاری کلاب» لندن و به سرکردگی شیادی به نام محمد خاتمی بر پا شد، و طی 8 سال، جز جنایت و ارعاب و سرکوب هیچ ارمغانی برای ملت ایران نداشت، بر دفاع ازآزادیهای اساسی در جامعه تأکید داشته! ولی سخنان پوچ و سراسر فریب خاتمی در مورد آزادی و آزادیخواهی، مانند سیاست اربابانش دیگر تکراری و کسالتآور شده. پیشتر گفتیم که استعمار سفله پرور است و خادمان خود را از میان فرومایهترین مردمان برمیگزیند. و محمد خاتمی، مانند اکبر هاشمی و شرکاء، نه تنها تبلور فرومایگی که بازتاب حماقت اربابانشاناند. آنها که میپندارند، هنوز میتوان با اعمال سیاستهای دوران جنگ سرد به سرکوب ملت ایران ادامه داد. شاید بهتر است گدایان درگاه استعمار هم بدانند فصل تعطیلات فرا رسیده، و جهت گدائی، همگی باید به دیار دیگری روانه شوند!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت