سه‌شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۶

کباب و جهاد!
...
هرچه به پایان دورة ریاست جمهوری جرج بوش نزدیک‌تر می‌شویم، نشانه‌های بازگشت سیاست غرب به دوران شیرین طالبان آشکارتر می‌شود. از ترکیه آغاز کنیم که بر لبة پرتگاه حاکمیت توحش اسلامی قرارگرفته، و هنوز مشخص نیست اسلام فکل کراواتی حکومت را به دست می‌گیرد یا ژنرال‌های ارتش «خشمگین» شده، همچون سال 1980، یک کودتای شیرین و دموکراتیک تقدیم ملت ترکیه خواهند کرد. یادآور شویم که ترکیه از نظر اجتماعی، از هم‌میهنان‌مان بسیار پیشرفته‌تر است، هر چند نفت و گاز ندارد، و مولوی هم به زبان ترکی شعری نسروده! و هر چند کردها اخیراً اجازه یافتند نوروز را جشن بگیرند. حال بپردازیم به پاکستان، یا کشور «پاک‌ها» که باید جهت بازگشت «بی‌نظیر بوتو» از لندن، و یا آن‌ یک نخست وزیراسبق‌اش، از صحرای حجاز، جنجال و هیاهوئی دموکراتیک را متحمل شود! بله، در کشور پاکستان، مشتی اوباش مسلح اعلام جهاد داده و در مسجد «لالی» بست نشسته‌اند! ارتش هم در ظاهر مسجد کذا را محاصره کرده ولی معلوم نیست اغذیه و اشربة جهادیون را چه کسانی تأمین می‌کنند! مسلماً امدادهای غیبی که خط لولة صلح را کفرآمیز می‌دانند، شام و ناهار هم می‌دهند! جهادیون، معتقدند در کارهای «قادرمتعال» نمی‌باید هیچگونه دخالتی کرد. اگر خداوند اراده می‌کرد مسلما می‌توانست به هند نیز ذخائر نفت‌و گاز بدهد. و اگر مصلحت الهی چنین نبوده، احداث خط لوله صلح به هند بر خلاف خواست خداوند است، و کسانی که بر خلاف ارادة خداوند اقدام به صدور گاز به کشور هند کنند، مفسدفی‌الارض و محارب با خدا به شمار می‌روند، قتل‌شان واجب شرعی است! و به فرمان الهی، باید هرچه زودتر، «اقتلوهم» شوند! البته پیش از آنکه «لاله بختیار» در میشیگان، معنای نوینی برای «اقتلوهم» بیابد! و «نیویورک تایمز» بنویسد، طبق پژوهش‌های شاگرد نخبة سیدحسین نصر، «اقتلو هم»، نوازش‌شان کنید، «معنا» می‌دهد! پیش از ادامة مطلب یک پرانتز در مورد سیدحسین نصر، ملکی و سروش باز کنیم! مدتی است ملکی و سروش به جنگ زرگری مشغول‌اند. اما در واقع بیشتر جهت تطهیر نزدیکان محترم فرح پهلوی است، که به «چاپلوسی» مشغول شده‌اند! همان کسانی که خودشان قبلاً آن‌ها را از دانشگاه پاک‌سازی کردند، تا روانة آکادمی‌های فرنگستان شده، و تا هنگام بازگشت فرح پهلوی «کارآموزی» کنند. و همین روزها است که یکی از این دو فرهیختة عرصة علمی طاعون فاشیسم ناگهان بگوید، بله ما از دو سال پیش با آقای نصر و جهانبگلو کباب و ودکا می‌خوریم، و از این پروسه هم بسیار خرسندیم! پرانتز بسته! بله، با ارادة الهی، هرکه در افتاد ور افتاد! حتی حافظ نیز گفته،

رضا به داده بده و از جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشوده ‌است!


آری این چنین است که در پاکستان، اراذل در مسجد بست نشسته و خواهان جهاد شده‌اند. حدود سی‌سال پیش، صدور انرژی به هند از طریق افغانستان، باعث جهاد برژینسکی و روح‌الله با «محاربین» شد،‌ و امروز نیز مبارزة جهادیون «عنتر» ناسیونال در پاکستان آغاز شده! در ایران، به دلیل فرسایش «عنتر» ناسیونالیست‌ها، اربابان‌شان مسیر نوینی در پیش گرفته‌اند! از یک‌سو، سعی دارند آیات توحش قرآن را با مثنوی معنوی و دیوان شمس جایگزین کنند. البته، مثنوی و دیوان شمس هم چون قرآن سراسر تناقض است، ولی گروه کثیری از هموطنان عزیز که اکثریت قریب به اتفاق‌شان از شدت فرهیختگی و فرهنگ قادر نیستند، یک غزل حافظ را هم بدون غلط بخوانند ـ فهمیدن پیشکش‌شان ـ سخت شیفته و فریفتة مولوی شده‌اند! و هنوز نمی‌دانند اگر مثنوی معنوی به ایدئولوژی حکومت تبدیل شود و اشعار مولانا بجای احکام توحش قرآن بنشیند، چه پوستی از سر مبارک ملت ایران کنده خواهد شد، و چگونه، رحمت به کفن دزد اولی گویان، حسرت حکومت اسلامی حاج روح‌الله را خواهند خورد! بله، با اشعار عرفانی و بسیار زیبای مولوی، می‌توان یک حاکمیت به مراتب سرکوبگرتر از حاکمیت فعلی بر ملت ایران تحمیل کرد. و این فقط یک قسمت از برنامة «دموکراسی» برای ایران است. قسمت دوم این برنامه را طبق معمول، بنگاه خبرپراکنی بی‌بی‌سی، با بیرون کشیدن برگ برندة فاشیسم از آستین‌اش، به اجرا درمی‌آورد!

سایت رعایای الیزابت دوم، آهسته، آهسته، حسینعلی منتظری را جهت «رهبری» یک حاکمیت دموکراتیک آماده می‌کند! روز شنبه 30 ژوئن 2007، رعایای الیزابت دوم استفتائات خود از مقام آیندة معظم رهبری را مطرح کرده، پاسخ های لازم، جهت تبلیغات بیشرمانه را دریافت نمودند. سایت کذا ابتدا به معرفی منتظری پرداخته، فوت فراوان هم در آستین ایشان کرده، و هندوانه‌های فراوانی زیر بغل‌شان گذاشته. از این پس، باید منتظری را به عنوان «بلند‌پایه‌ترین منتقد حکومت ایران» بشناسیم! البته به خواست «بی‌بی‌سی»! چرا که دعوای آخوند جماعت همیشه بر سر پول بوده و انتقادات «منتقد بلندپایه» نیز ریشه در همین امور پست و بی‌اهمیت مادی دارد! همچنان که تبلیغات بنگاه بی‌بی‌سی!

مستر «فرانسیس هریسون»، خبرنگار بی‌بی‌سی در تهران، استفتائات خود را کتباً به مقام معظم منتقد «بلندپایه» حاکمیت تقدیم کرده، و پاسخ های مطلوب آیت‌الله «بلندپایه‌ترین» را نیز در اختیار مشتاقان قرار داده. به عبارت دیگر حکم همچنان با «بزرگ مقام» خواهد بود، و یک دستاربند بی‌خبر از همه جا که مانند روح الله خمینی، عمری را به نوشتن و خواندن آداب استنجاء گذرانده، در تمام امور مملکتی صاحب‌نظر شده، نقش واقعی خود، بلندگوی سیاست استعمار انگلیس در ایران را هم بخوبی ایفا می‌کند! حسینعلی منتظری که یکی از غلامان کارخانة رجاله‌پروری در ایران است، انرژی هسته‌ای را حق مسلم ما خوانده، بیشرمانه از حجاب اجباری دفاع کرده، زنان بدون حجاب را بی‌بندوبار نامیده، و در مورد مطالبات صنفی کارگران و معلمان خواستار «عدالت و انصاف» شده! و طبق معمول شعارهای دهان‌پرکن: مسائل با «زور» حل نمی‌شود، «رعایت قوانین» و غیره را برای اربابانش سر داده! آن‌هم چه قوانینی! قوانین «عدالت امام علی»، در مردم‌سالاری صحرای حجاز! جائی که مسائل با «زور» و یا با «زر» حل می‌شد و امروز، «زر و زر» آخوند منتظری هم حلال مشکلات «بی‌بی‌سی» شده! و دمی از یادآوری «مرجعیت» ایشان غافل نمی‌شود! بله، «مرجع» بلندپایة بی‌بی‌سی، خواستار رعایت «انصاف» هم شده‌اند! و فرموده‌اند که:

«دولت موظف است علل و ریشه‌های نارضایتی اصناف مختلف را کشف و برطرف نماید[...]»


مرجع بلندپایه،‌ البته کاری به امکانات ندارد! ایشان مانند سلف‌شان، ارواح شکم‌شان مسائل سیاسی و اقتصادی را در جهان معنوی حل و فصل می‌کنند! و از آنجا که در جهان معنوی همه چیز ممکن است، پس اگر دولت ریشه اشکالات را یافته مسلما می‌تواند آن‌ها را بر طرف کند! هر چند که ریشه اصلی اشکالات، حاکمیت دست نشانده، و آخوند منتظری و دیگر غلامان سفارت در ایران‌اند!

«بلندپایه‌ترین منتقد حاکمیت» اسلامی، سپس به استفتاء «هریسون» در مورد بازداشت هاله اسفندیاری و دیگران پرداخته، تلویحاً از این بازداشت‌ها ابراز نارضایتی کرده‌اند، به طوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب! چون سیخ اگر بسوزد، نمی‌توان از آن جهت «قصاص» استفاده کرد و اجرای احکام الهی به تعویق می افتد، و کباب اگر بسوزد، مصیبت بسی جانگدازتر است! آنوقت «رامین‌جان» باید با آن‌ها که بر ضد محمدرضا پهلوی قیام مسلحانه کرده بودند، ودکای بدون کباب بنوشند، و تقابل‌ها به پایان نخواهد رسید!

همچنان‌که تقابل آخوند منتظری با «آزادی» هرگز به پایان نخواهد رسید! «مرجع» سایت رعایای الیزابت دوم، که از حجاب اجباری دفاع کرده، ناگاه مدافع آزادی «فکری و سیاسی» شده، ‌ولی فقط در مراکز علمی و فرهنگی! یا بهتر بگوئیم مراکز فقر فرهنگی! گویا آزادی فکری از آزادی سیاسی و از مجموعة آزادی‌های اجتماعی که آزادی پوشش را نیز شامل می‌شود، می‌تواند جدا باشد! و گویا به زعم بلندپایه‌ترین منتقد حاکمیت، تنها در یک مکان بسته می‌توان آزادی فکری و سیاسی را «مجاز» شمرد! منتظری با این پاسخ‌ها واقعاً «منتسکیو» را هم خجالت زده کرده! به ویژه هنگامی که «عقل سلیم» را در ترادف با «شرع» قرار داده می‌گوید:

«اصولاً آزادی فکری و سیاسی در مراکز علمی و فرهنگی نباید محدود گردد، مگر اینکه مخل به آزادی و حقوق دیگران باشد، همچنین محروم ساختن دانشگاه از اساتید[...] خلاف شرع و عقل سلیم است.»


باید از مستر هریسون بخواهیم که از منتظری استفتاء کند،‌ کدام «عقل سلیم» است که با شرع در ترادف قرار گرفته؟! شاید منظور فقیه عالیقدر از«عقل سلیم» همان اطاعت کورکورانه از احکام توحش الهی باشد! و فرانسیس هریسون نخواسته که کسی از این موضوع بی‌اهمیت آگاه شود! و باید از منتظری پرسید نظر «عقل سلیم» کذا و «شرع» در مورد تصفیه‌های خونین دانشگاه چیست؟ چرا که هریسون هرگز مرتکب چنین خطائی نخواهد شد! تلاش خبرنگار بی‌بی‌سی، تبلیغ برای فقیه عالیقدر است، نه مضحکه کردن ایشان! ولی هنگامی که خود حضرت آیت‌الله مانند دیگر دستاربندان مضحکه‌اند، دیگر از دست فرانسیس هریسون‌ها هم کاری ساخته نیست! هریسون به سراغ هر مرجع عالیقدر و بلندپایه‌ای برود کما بیش همین مهملات را تحویل خواهد گرفت. به عنوان نمونه در مورد «فقر»، حسینعلی منتظری و همپالکی‌هایش هرگز اعتراضی نخواهند کرد، فقر هم مشیت الهی است، و مسلماً مصلحتی دارد که بعضی‌ها فقیر باشند، و بعضی‌ها ثروتمند! به خواست خداوند که بندگانش نمی‌توانند «اعتراض» بکنند! پس رابطة خداوندی و بندگی چه می‌شود؟ خدائی گفته‌اند، بنده‌ای گفته‌اند! در این دنیا هر کس «قسمتی» دارد! به ویژه مراجع، که قسمت‌شان از دیگران بیشتر است! و در مورد فقر هیچ دخالت و قضاوتی نمی‌کنند! فقر باید در عرصة «دموکراسی» مورد بحث قرار گیرد! به عبارت دیگر فقر و مصیبت مردم زمینة کار مراجع بلندپایه و بلندمرتبه نیست! همچنانکه منتظری در پاسخ هریسون که می‌پرسد، فقرا در چه وضعیتی قرار دارند، گفته، از خودشان بپرسید! به ما مربوط نیست:

«شما می‌توانید با یک نظر سنجی مردمی و بدون سانسور از وضعیت اقتصادی مردم و فقرا اطلاع دقیق پیدا کنید.»

می‌بینیم که فقرا در ذهن بلندپایه‌ترین منتقد حکومت و فرومایه‌ترین جیره‌خوار ارباب حکومت جزو مردم نیز به حساب نمی‌آیند! وضعیت مردم یکطرف، وضعیت فقرا طرف دیگر! این تنها زمینه‌ای است که فقیه عالیقدر در آن صاحبنظر نیستند، و اظهار فضل نمی‌فرمایند! اگر نه، ایشان در مورد محدودیت «آزادی بیان»، و عدم انطباق «حقوق بشر» با انرژی هسته‌ای حق مسلم ماست، آیت‌اللهی بسیار صاحبنظراند. چرا که «حقوق» جمع «حق» است، و از آنجا که اسلام دین «حق» است، پس دین «حقوق» هم خواهد بود! و آخوند جماعت، هم دوستدار «حق» است، و هم خواهان «حقوق»! «حق» همیشه با دستاربندان است، و «حقوق» نیز متعلق به آنان! چرا که اینان همگی غلامان سفارت‌اند! در باب شأن مقام و منزلت «غلامبچة سفارت» می‌توان به «توپ مرواری» شریفه مراجعه کرد. در آیات مقدس توپ‌مرواری، به کرات به نقش مهم «غلام» سفارت در تمامی مسائل کشوری و لشکری اشاره شده:

«سپس[...] ارتش را سان دید و دستور داد هر کس که غلام سفارت خواهر و مادرش را زحمت نداده بود به جرم عنصر پلید و خائن به میهن گرفتند و زندانی کردند و دارائی او را به نام مصالح عالیة کشور چاپیدند[...]»


همچنین، در «معجزات» غلام سفارت، جهت رفع کسادی بازار «خوشقدم باجی» مزور، یا همان «آلبوقرق دخت» جدیدالاسلام نیز چنین آمده:


«[...] هرچند خوشقدم باجی تمام دارائی خود را از کف داد و به روز سیاه نشست، حتی در شهرنو آن‌بلاد مدتی به نام عجمی، اطفاء شهوت بی‌مروت نمود، ولیکن از پخش امراض زهروی و سفلیس درجه 3 در میان اعراب خوش مصالح ذره‌ای غفلت نورزید و دست رد به سینه کسی نگذاشت [...] تا آنکه بازارش سخت کساد شد و قصد بازگشت به میهن عزیز کرد[...] چند تن روضه خوان و دعا نویس و جن‌گیر [...] به همراه خود آورد[...] هر چند [...] خواست نطق غرائی در مدح تغییر مسلک و روش خود بکند، اما به علت باد سفلیس صدایش [...] گرفته بود [...] همینکه به راهنمائی غلام سفارت کارش گرفت، جمعی دم بریده و پاچه ورمالیده دورش را گرفتند و مشغول رجزخوانی شدند و دمش را در بشقاب گذاشتند[...]»






1 نظردهید:

At ۶:۲۲ بعدازظهر, Blogger chalghooz said...

Nahid jan,

Gooz ro bastand, jash Chalghooz daroomadeh: http://chalghooz.com

 

ارسال یک نظر

<< بازگشت