...
همانطور که در وبلاگ دیروز در مورد دسیسههای انگلیس جهت تخریب جنبش مشروطه گفته شد، امروز نیز سیاست استعمار و شیپورهای تبلیغاتیاش در داخل و خارج در دو مسیر متخالف حرکت میکنند. به این ترتیب که استعمار با حمایت از حاکمیت پوشالی دستاربندان، سرکوب و توحش را بر ملت ایران تحمیل میکند، و همزمان، رسانههای استعمار به سرزنش و نکوهش اعمالی مشغول میشوند که حکومت فروریختة ملایان بدون حمایت استعمار اصولاً قادر به تحقق آنها نیست! در علوم سیاسی، این شیوه را «مهار دوجانبه» مینامند. مهار حاکمیت دست نشانده، و همزمان ابتر کردن مخالفان واقعی همین حاکمیت! در واقع هنگامی که اعتراض به اعمال وحشیانة حکومت اسلامی از سوی سازمان رسوای ملل، عصای دست استعمار غرب، آغاز میشود، پامنبریهای مخالفنمای جمکران، چون «روزآنلاین»، «گویا نیوز»، و یا «اخبار روز» نیز به آن میپیوندند، و به این ترتیب، صدای هر مخالفی در هیاهوی جیرهخواران سفرة فاشیسم گم خواهد شد.
امروز عبدالکریم لاهیجی، همان فردی که جهت تبلیغ «تصویر دلپذیر» از حاکمیت توحش و تحجر، «مرجان ابراهیمی»، ملقب به ساتراپی، را به سفر دور دنیا فرستاده بود، به سنگسار اعتراض کرد! حاجیهخانم، شیرین عبادی نیز اعتراض فرمودهاند! و به یاد داریم که شیرین عبادی یک نوبل دریافت کرد تا طوطیوار تکرار کند، اسلام هیچ تضادی با دموکراسی ندارد! و به یاد داریم که «قافلة» همراهان شیرین عبادی، آقای لاهیجی و سفیر سیارشان، خانم ابراهیمی را نیز شامل میشد. دیروز در مورد تقیزاده، شخصیت برگزیدة کارخانه رجاله پروری نوشتیم، و امروز لازم است به تقیزادههای مؤنث و مذکر پرداخته، به آنان یادآور شویم که در دورة «ریاست جمهوری» محمد خاتمی، 27 حکم سنگسار در ایران اجرا شد، و همگی، در داخل و خارج خفقان گرفته بودید! چگونه است که امروز از محسن آرمین جنایتکار، تا ابراهیم یزدی، عضو سازمان جاسوسی سیا، همه و همه آزادیخواه شدهاند؟ میباید پرسید، تقیزادههای هزارة سوم چه میخواهند؟ بازگشت به قدرت؟ مگر ملت ایران سوابق اینان را فراموش کرده؟ مگر کسی فراموش کرده که «معصومه ابتکار» و «زهرا شجاعی»، کنیزکان محمد خاتمی، چه بیشرمانه از سنگسار دفاع میکردند؟ مگر کسی فراموش کرده که مجلس شبه اصلاح طلبان، «عصر طلائی» محمد خاتمی را به جنجال برای «هیچ و پوچ» برگزار کرد، تا مسائلی از قبیل سنگسار و قصاص مطرح نشود؟ نه، هیچکس فراموش نکرده! فراموشکاران، کنیزکان و غلامبچگان خاتمیاند، که طی 8 سال، اسارت ملت ایران در زنجیر توحش اسلام را در پس پردة فریب پنهان داشتند، و امروز همه را مانند خود فراموشکار میپندارند.
دیروز فدراسیون بینالمللی حقوق بشر و «لیگ» ایرانی دفاع از حقوق بشر، همزمان از خواب بیدار شدهاند، و اجرای حکم سنگسار را شدیداً محکوم کرده میگویند، قوة قضائیة ایران در سال 2003 اعلام کرده از اجرای حکم سنگسار خودداری میکند. و هر دو سازمان مدافع حقوق بشر فراموش میکنند بگویند که از سال 2003 حکم وحشیانة سنگسار همچنان اجرا میشده! ولی چون محمد خاتمی در رأس قوه مجریة جمکران قرار داشت، مدافعان حقوق بشر خفقان گرفته بودند! و یا بهتر بگوئیم به دروغ متوسل شده، ادعا میکنند، از سال 2003 تا به امروز فقط دو حکم سنگسار در ایران اجرا شده:
«اجرای سنگسار در تاریخ 5 ژوئیه 2007، دومین مورد از این مجازات از آنتاریخ [2003] است[...]»
در ادامه، آقای لاهیجی خواستار ممنوع شدن حکم سنگسار شدهاند:
«ما از مقامات ایرانی میخواهیم[...] قانونی را بگذرانند که حکم سنگسار را ممنوع نماید.»
شاید بهتر است دلیل تقاضاهای جناب لاهیجی را نه در دفاع از حقوق انسانها که در جای دیگری جستجو کنیم! به یاد ندارم عبدالکریم لاهیجی در دورة خاتمی چنین تقاضاهائی مطرح کرده باشد! به نظر میرسد آقای لاهیجی و شرکاء نیز دست در دست عیسی سحرخیز، مهرانگیز کار، ملیحه محمدی و دیگر شرکای حاکمیت، پای به صحنة مبارزات انتخاباتی جمکران گذارده باشند! تمام این صحنهسازیها برای این است که «مضحکة» صندوقهای رأی جمکران را «انتخابات» قلمداد کنند! جهت اطلاع بیشتر، مراجعه شود به «گفتگوی» ملیحه محمدی، و عیسی سحرخیز در باب فواید و مزایای «انتخابات!» که جهت ارائة «تصویر دلپذیر» و «رویائی» از معرکهگیری استعمار در ایران به راه افتاده. بله، این چنین است که همگان واژة «انتخابات» را مانند پتک بر سر ملت ایران میکوبند، تا ملت بپذیرد آنچه در «جمکران» میگذرد، نامش «انتخابات» است! و از آنجا که، به زعم ریزه خواران سفرة فاشیسم، «انتخابات» تنها در «دموکراسیها» برگزار میشود، و دموکراسیها هستند که «شهروند» دارند، پس به عنوان «شهروند» در «انتخابات» استعمار شرکت کنید، و بجای اصولگرایان، اینبار اصلاح طلبان را به مجلس بیاورید، تا اجرای حکم سنگسار، چنین واکنشی در سطح جهانی ایجاد نکند! تا معصومه ابتکارها و زهرا شجاعیها با وقاحت بیشتری از احکام اسلام «انسانساز» دفاع کنند! تا فرخ نگهدار و رفقا، همچنان در مقام خادمان مسجد لندن، به مبارزات دروغینشان ادامه دهند. و ملت ایران، نه تنها چپاول شود، نه تنها سرکوب شود، که در ابتذال اسلام و استعمار گرفتار باقی بماند.
پاسدار شریعتمداری، بازجوی ساواک، و جانشین برحق محمدخاتمی در روزینامه کیهان، امروز در مطلبی تحت عنوان «خانه از پای بست ویران است»، به بهانة افشاگری در مورد «خانة هنرمندان»، و انتقاد از بهروز غریب پور، رامین جهانبگلو و هاله اسفندیاری، که همه از نزدیکان خاتمی به شمار میروند، در واقع به تبلیغات برای «جهانبگلو» مشغول شده، و وی را مدافع «سکولاریسم» و عضو بنیاد اشرف پهلوی میخواند! میدانیم در شرایطی که گروه خاتمی در ارتباط مستقیم با رضا پهلوی قرار گرفته، عضویت در بنیاد اشرف پهلوی برای «جهانبگلو» مسلماً یک امتیاز بزرگ به شمار میرود! و پاسدار شریعتمداری طبق معمول به زدن نعل وارونه مشغول شده! شریعتمداری، همزمان با گرم کردن تنور «جهانبگلو» به عنوان یک «سکولاریست»، از لاف و گزاف در مورد شناخت وسیع ایشان در فلسفه نیز غافل نمیماند. نمیدانستیم جهانبگلو، هم «هگل» و هم «مدرنیته» را میشناسد! و نمیدانستیم که آقای «جهانبگلو»، که در واقع مبلغ فریبی به نام «حقیقت الهی» است، به زعم پاسدار شریعتمداری، و در تبلیغات کوکلوکسکلانهای «هریتیج کلاب»، منطق «ضدالهی» دارند! در واقع نویسندة این وبلاگ چنین «منطق» و «شناختی» در نوشتههای ایشان ندید. آقای جهانبگلو که اصولاً از «متدولوژی» نگارش فلسفی کمترین اطلاعی هم ندارند، آنچنان پاسدار شریعتمداری را در مقابل گسترة دانش خود «مبهوت» کردهاند، که چون موری در گرداب امواج اقیانوس دانش ایشان دست و پایش را گم کرده! و مسلماً از چنین جایگاه حقیری است که یک بازجوی جنایتکار ساواک، به خود اجازه میدهد، گستاخانه به «صادق هدایت» حمله کند. صادق هدایت، آفتاب تابان ادبیات معاصر ایران، که طلوع جاودانش با جنبش مشروطه همزمان شد. بله، در کمال تأسف باید گفت، هنگامی که علیخامنهای «رهبر فرزانه» است، احسان نراقی «متفکر» میشود و شهرنوش پارسیپور هم «نویسندة برگزیده!» در نتیجه، یک بازجوی بیمقدار ساواک جمکران میتواند به «نقد» جهانبینی صادق هدایت بپردازد! پاسدار شریعتمداری اینچنین میگوید، تا همگان بدانند:
«که با بودجههای دولتی چه بر سر فرهنگ و هنر این ملک و ملت آمده است.»
بله! تا همگان بدانند که مشتی دعانویس و مزدور، با حمایت استعمار چه بر سر فرهنگ و هنر این ملت آوردند! ما هم با پاسدار شریعتمداری کاملاً موافقیم، «خانه از پای بست ویران است»، در غیر اینصورت، هر بیسروپائی، از جایگاه سرپرستی یک روزنامه رسمی، به خود اجازه نمیداد به مفاخر فرهنگی ملت ایران اینچنین خصمانه بتازد!
امروز عبدالکریم لاهیجی، همان فردی که جهت تبلیغ «تصویر دلپذیر» از حاکمیت توحش و تحجر، «مرجان ابراهیمی»، ملقب به ساتراپی، را به سفر دور دنیا فرستاده بود، به سنگسار اعتراض کرد! حاجیهخانم، شیرین عبادی نیز اعتراض فرمودهاند! و به یاد داریم که شیرین عبادی یک نوبل دریافت کرد تا طوطیوار تکرار کند، اسلام هیچ تضادی با دموکراسی ندارد! و به یاد داریم که «قافلة» همراهان شیرین عبادی، آقای لاهیجی و سفیر سیارشان، خانم ابراهیمی را نیز شامل میشد. دیروز در مورد تقیزاده، شخصیت برگزیدة کارخانه رجاله پروری نوشتیم، و امروز لازم است به تقیزادههای مؤنث و مذکر پرداخته، به آنان یادآور شویم که در دورة «ریاست جمهوری» محمد خاتمی، 27 حکم سنگسار در ایران اجرا شد، و همگی، در داخل و خارج خفقان گرفته بودید! چگونه است که امروز از محسن آرمین جنایتکار، تا ابراهیم یزدی، عضو سازمان جاسوسی سیا، همه و همه آزادیخواه شدهاند؟ میباید پرسید، تقیزادههای هزارة سوم چه میخواهند؟ بازگشت به قدرت؟ مگر ملت ایران سوابق اینان را فراموش کرده؟ مگر کسی فراموش کرده که «معصومه ابتکار» و «زهرا شجاعی»، کنیزکان محمد خاتمی، چه بیشرمانه از سنگسار دفاع میکردند؟ مگر کسی فراموش کرده که مجلس شبه اصلاح طلبان، «عصر طلائی» محمد خاتمی را به جنجال برای «هیچ و پوچ» برگزار کرد، تا مسائلی از قبیل سنگسار و قصاص مطرح نشود؟ نه، هیچکس فراموش نکرده! فراموشکاران، کنیزکان و غلامبچگان خاتمیاند، که طی 8 سال، اسارت ملت ایران در زنجیر توحش اسلام را در پس پردة فریب پنهان داشتند، و امروز همه را مانند خود فراموشکار میپندارند.
دیروز فدراسیون بینالمللی حقوق بشر و «لیگ» ایرانی دفاع از حقوق بشر، همزمان از خواب بیدار شدهاند، و اجرای حکم سنگسار را شدیداً محکوم کرده میگویند، قوة قضائیة ایران در سال 2003 اعلام کرده از اجرای حکم سنگسار خودداری میکند. و هر دو سازمان مدافع حقوق بشر فراموش میکنند بگویند که از سال 2003 حکم وحشیانة سنگسار همچنان اجرا میشده! ولی چون محمد خاتمی در رأس قوه مجریة جمکران قرار داشت، مدافعان حقوق بشر خفقان گرفته بودند! و یا بهتر بگوئیم به دروغ متوسل شده، ادعا میکنند، از سال 2003 تا به امروز فقط دو حکم سنگسار در ایران اجرا شده:
«اجرای سنگسار در تاریخ 5 ژوئیه 2007، دومین مورد از این مجازات از آنتاریخ [2003] است[...]»
در ادامه، آقای لاهیجی خواستار ممنوع شدن حکم سنگسار شدهاند:
«ما از مقامات ایرانی میخواهیم[...] قانونی را بگذرانند که حکم سنگسار را ممنوع نماید.»
شاید بهتر است دلیل تقاضاهای جناب لاهیجی را نه در دفاع از حقوق انسانها که در جای دیگری جستجو کنیم! به یاد ندارم عبدالکریم لاهیجی در دورة خاتمی چنین تقاضاهائی مطرح کرده باشد! به نظر میرسد آقای لاهیجی و شرکاء نیز دست در دست عیسی سحرخیز، مهرانگیز کار، ملیحه محمدی و دیگر شرکای حاکمیت، پای به صحنة مبارزات انتخاباتی جمکران گذارده باشند! تمام این صحنهسازیها برای این است که «مضحکة» صندوقهای رأی جمکران را «انتخابات» قلمداد کنند! جهت اطلاع بیشتر، مراجعه شود به «گفتگوی» ملیحه محمدی، و عیسی سحرخیز در باب فواید و مزایای «انتخابات!» که جهت ارائة «تصویر دلپذیر» و «رویائی» از معرکهگیری استعمار در ایران به راه افتاده. بله، این چنین است که همگان واژة «انتخابات» را مانند پتک بر سر ملت ایران میکوبند، تا ملت بپذیرد آنچه در «جمکران» میگذرد، نامش «انتخابات» است! و از آنجا که، به زعم ریزه خواران سفرة فاشیسم، «انتخابات» تنها در «دموکراسیها» برگزار میشود، و دموکراسیها هستند که «شهروند» دارند، پس به عنوان «شهروند» در «انتخابات» استعمار شرکت کنید، و بجای اصولگرایان، اینبار اصلاح طلبان را به مجلس بیاورید، تا اجرای حکم سنگسار، چنین واکنشی در سطح جهانی ایجاد نکند! تا معصومه ابتکارها و زهرا شجاعیها با وقاحت بیشتری از احکام اسلام «انسانساز» دفاع کنند! تا فرخ نگهدار و رفقا، همچنان در مقام خادمان مسجد لندن، به مبارزات دروغینشان ادامه دهند. و ملت ایران، نه تنها چپاول شود، نه تنها سرکوب شود، که در ابتذال اسلام و استعمار گرفتار باقی بماند.
پاسدار شریعتمداری، بازجوی ساواک، و جانشین برحق محمدخاتمی در روزینامه کیهان، امروز در مطلبی تحت عنوان «خانه از پای بست ویران است»، به بهانة افشاگری در مورد «خانة هنرمندان»، و انتقاد از بهروز غریب پور، رامین جهانبگلو و هاله اسفندیاری، که همه از نزدیکان خاتمی به شمار میروند، در واقع به تبلیغات برای «جهانبگلو» مشغول شده، و وی را مدافع «سکولاریسم» و عضو بنیاد اشرف پهلوی میخواند! میدانیم در شرایطی که گروه خاتمی در ارتباط مستقیم با رضا پهلوی قرار گرفته، عضویت در بنیاد اشرف پهلوی برای «جهانبگلو» مسلماً یک امتیاز بزرگ به شمار میرود! و پاسدار شریعتمداری طبق معمول به زدن نعل وارونه مشغول شده! شریعتمداری، همزمان با گرم کردن تنور «جهانبگلو» به عنوان یک «سکولاریست»، از لاف و گزاف در مورد شناخت وسیع ایشان در فلسفه نیز غافل نمیماند. نمیدانستیم جهانبگلو، هم «هگل» و هم «مدرنیته» را میشناسد! و نمیدانستیم که آقای «جهانبگلو»، که در واقع مبلغ فریبی به نام «حقیقت الهی» است، به زعم پاسدار شریعتمداری، و در تبلیغات کوکلوکسکلانهای «هریتیج کلاب»، منطق «ضدالهی» دارند! در واقع نویسندة این وبلاگ چنین «منطق» و «شناختی» در نوشتههای ایشان ندید. آقای جهانبگلو که اصولاً از «متدولوژی» نگارش فلسفی کمترین اطلاعی هم ندارند، آنچنان پاسدار شریعتمداری را در مقابل گسترة دانش خود «مبهوت» کردهاند، که چون موری در گرداب امواج اقیانوس دانش ایشان دست و پایش را گم کرده! و مسلماً از چنین جایگاه حقیری است که یک بازجوی جنایتکار ساواک، به خود اجازه میدهد، گستاخانه به «صادق هدایت» حمله کند. صادق هدایت، آفتاب تابان ادبیات معاصر ایران، که طلوع جاودانش با جنبش مشروطه همزمان شد. بله، در کمال تأسف باید گفت، هنگامی که علیخامنهای «رهبر فرزانه» است، احسان نراقی «متفکر» میشود و شهرنوش پارسیپور هم «نویسندة برگزیده!» در نتیجه، یک بازجوی بیمقدار ساواک جمکران میتواند به «نقد» جهانبینی صادق هدایت بپردازد! پاسدار شریعتمداری اینچنین میگوید، تا همگان بدانند:
«که با بودجههای دولتی چه بر سر فرهنگ و هنر این ملک و ملت آمده است.»
بله! تا همگان بدانند که مشتی دعانویس و مزدور، با حمایت استعمار چه بر سر فرهنگ و هنر این ملت آوردند! ما هم با پاسدار شریعتمداری کاملاً موافقیم، «خانه از پای بست ویران است»، در غیر اینصورت، هر بیسروپائی، از جایگاه سرپرستی یک روزنامه رسمی، به خود اجازه نمیداد به مفاخر فرهنگی ملت ایران اینچنین خصمانه بتازد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت