«نظر» و خزر!
...
در پی تضعیف اربابان حاکمیت ملایان، «غلامان سفارت» یک حملة گازانبری جهت ایجاد بحران در داخل کشور آغاز کردهاند. غلامان سفارت در داخل و خارج به دو دسته تقسیم شدهاند: غلامان «ایرانپرست» و غلامان «ایرانستیز!» ایرانپرستها، همچنان بر طبل تخریب آثار تاریخی پیش از اسلام میکوبند: پاسارگاد، نقش رستم، بیستون همه و همه در رسانههای «ایرانپرستان» مورد تهدید قرار دارند، یکی با آبگیری سدسیوند به خطر افتاده، دیگری با عبور احتمالی خط مترو به خطر خواهد افتاد، و آخری هم با احداث جادة مالرو! «ایرانپرستان»، پس از پرداختن به آثار تاریخی، احیای «ایرانبزرگ» را آغاز کردهاند. و در این راستا، پاسدار شریعتمداری، بازجوی ساواک، ادعای مالکیت بر جزیرة بحرین را مطرح فرمودهاند! و یک هفته پس از شریعتمداری، نوبت به سایت «انتخاب» رسید تا ادعاهای ارضی را از خلیج فارس به دریای خزر منتقل کند! همزمان با غلامان «ایرانپرست»، غلامان «ایرانستیز» نیز وارد صحنه شدهاند، تا تنور براندازی و آشوب اربابان «گرم» بماند. دیروز آخوند خزعلی، که یک پا هم در تابوت دارد، خواستار جایگزینی نوروز با عید غدیر شد! و امروز ملت ایران با بیصبری در انتظار ورود دیگر غلامان سفارت استعمار به صحنه لحظهشماری میکند! میزان جنجال غلامان سفارت با وضعیت کارخانة رجاله پروری در منطقه نسبت مستقیم دارد، هرچه ارباب بیشتر تو سری دریافت کند، فریاد غلامانش در ایران «جانگدازتر» خواهد بود.
پس از مقالة کیهان، ارگان آنگلوساکسونهای جنگ پرست و برتری طلب، در مورد جزیرة بحرین، امروز مشخص شد که رسانة «انتخاب» نیز در چارچوب همین سیاست استعماری، «فعالیت فرهنگی» خود را آغاز کرده. سایت «انتخاب»، امروز مطلبی تحت عنوان تا «اطلاع ثانوی»، از رضا سلیمانی منتشر کرده، که در آن نویسنده نه تنها بحرین، که اروندرود و از همه مهمتر حقوق ایران در دریای خزر را نیز مطرح میکند! و البته فراموش کرده بگوید، هرات و مزارشریف هم تا اواسط دورة حکومت ناصرالدین شاه قاجار، متعلق به ایران بوده! دلیل فراموشکاری نویسندة «انتخاب» روشن است! امروز هرات در افغانستان واقع شده، و ارتش ناتو از آن «پاسداری» میکند! پس لزومی ندارد «برادران» را بیازاریم! ولی دریای خزر، حکایت دیگری است! دریای خزر، مرز فدراسیون روسیه است، که در ذهن ریزه خواران سفرة استعمار، هنوز اتحادجماهیر شوروی بوده و جهاد با آن هم «واجب شرعی» است! و به همین دلیل، امروز کشور رعایای الیزابت دوم، 4 دیپلمات روس را اخراج کرد! چرا که روسیه دیگر از شاخة دوم سیاست انگلیس در منطقه حمایت نخواهد کرد!
طی «جنگ سرد»، اتحادجماهیر شوروی حامی سیاست ضدآمریکائی انگلیس در منطقه بود. امروز جنگ سرد به پایان رسیده و روسیه بجای آنکه در کنار شاخة فرعی سیاست انگلیس در منطقه قرار گیرد، میرود تا در کنار ایالات متحد، جای انگلیس را در منطقه «اشغال» کند! و منطقه هم همانطور که میدانیم محل مناسبی است جهت چپاول انرژی و مواد خام! حال بهتر میتوان دلیل ادعای ناگهانی مالکیت ایران بر «بحرین» را، آنهم از زبان پاسدار شریعتمداری دریافت! پاسدار شریعتمداری، پیش از این «مبارزات» وظیفة کشف توطئة مخالفان «انقلاب ضدآمریکائی» را بر عهده داشت، پس از 28 سال، ناگهان در سالگرد کودتای ناکام 18 تیر، به یاد آورد که «بحرین» هم مال ما بوده! به نظر عجیب میآید که در این 28 سال، رسانة کیهان بحرین «عزیز» را به دست فراموشی سپرده باشد، خصوصاً هنگامی که خاتمی به استقبال پادشاه بحرین رفته بود، و پاسدار شریعتمداری هم همچنان «توطئة» آمریکائی کشف میکرد! ولی امسال در سالگرد 18 تیر، روزی که دارودستة خوئینیها در سازمان دادن به یک کودتای دیگر ناکام ماندند، پاسدار شریعتمداری، به شیوة آغامحمدخان قاجار، پرچم کشورگشائی بر افراشته و با همان زبان ابتذال مرسوم و به شیوة داشمشتیهای فرهیخته، «بحرین! بحرین!» گویان، یک صفحه روزنامه سیاه کرده.
پیش از ادامة مطلب لازم است به چند نکته اشاره شود: سردبیر هر روزنامه مسئول مستقیم مطالبی است که منتشر میکند. بنابراین پاسدار شریعتمداری در مورد مطالبی که در کیهان منتشر میشود مسئولیت مستقیم حقوقی دارد، هر چند که در عمل خط سیاسی کیهان را آنگلوساکسونها تعیین میکنند؛ در هر حال کیهان، مانند اطلاعات، رسانهای است استعماری. از این گذشته مطالب رسانهها پیش از انتشار باید به تأئید ساواک برسد. و ساواک همانطور که میدانیم، سرکوب ملت ایران جهت تأمین امنیت منافع غرب را بر عهده دارد. پس اگر از تاریخ 18 تیرماه، ناگهان پاسدار شریعتمداری، که خود بازجوی همین ساواک بوده، ادعای مالکیت ایران بر بحرین را مطرح میکند، تنها به دلیل حفظ منافع اربابانش بوده و بس. امروز دیگر خط تبلیغاتی کیهان و اطلاعات در ایران شناخته شده، و ایرانیان نیک میدانند چرا نامة «رشیدی مطلق» در اطلاعات منتشر شد، و چرا پس از فتح خرمشهر، و اعلام آتش بس از سوی عراق، اطلاعات و کیهان، مانند رسانة «جمهوری اسلامی»، از حامیان ادامة جنگ بودند، و هم صدا با خمینی، «راه قدس از کربلا میگذرد» را طوطیوار تکرار میکردند و به خورد مردم میدادند.
متأسفانه در ایران، «تاریخ» در معنای علمی وجود خارجی ندارد. مسائل تاریخی هرگز مورد بررسی و بحث علمی قرار نمیگیرد، تا ایرانیان خادمین استعمار را از خادمین به ملت تشخیص ندهند. اینچنین است که میتوان «قهرمانسازی» کرد. دیروز محمدجواد لاریجانی، طی مصاحبهای با ایسنا ادعا کرده:
«امام به هیچ وجه نظر به خاک عراق را مجاز نمیدانستند[...]»
در حالیکه نیروهای ایران خاک عراق را اشغال کرده بودند، و قصد تهاجم به شهر بصره را داشتند. در آنروزها بود که «پریماکف» به شهر بصره رفت، تا به فرمانده سپاهیان امام زمان در واشنگتن حالی کند که به شهر بصره نمیتواند وارد شود. بله، این واقعیات اگر از مردم ایران پنهان داشته شود، «غلامان سفارت» برایمان تاریخ را از «نو» خواهند نوشت! و پاسدار شریعتمداری ادعای مالکیت بر خاک بحرین میکند! همان بحرینی، که از سوی جامعة بینالملل به عنوان کشور مستقل به رسمیت شناخته شده! و هنگامی که منوچهر متکی ناچار میشود دوان دوان خود را به بحرین رسانده مراتب غلط کردن مشاور رهبر فرزانه را به اطلاع مقامات بحرین برساند، پاسدار شریعتمداری میگوید نظر شخصی خود را مطرح کرده! کسی که حتی به ارادة خود نفس هم نمیتواند بکشد، امروز نه تنها «نظر» شخصی بیان میکند، که این «نظر» را در رسانة کیهان در صدها هزار نسخه میان مردم پخش میکند! و به هوش باشیم اگر مقامات ایران، به ویژه علی خامنهای خفقان گرفتهاند، و اگر روزنامه کیهان توقیف نمیشود، تنها به این دلیل است که «سکوت علامت رضاست!» بله، حاکمیت قدرقدرت ضدامپریالیست و مزدور غرب، جهت ایجاد بحران در ایران همواره آماده جانفشانی بوده و هست. از هنگامی که دکة نظنز و لاف و گزاف فناوری هستهای تعطیل شد، پادوهای ضدامپریالیست غرب به دنبال راهی بودند که پای ارباب را به سواحل دریای خزر باز کنند. و بسیار منطقی است که پیشاهنگ قافلة استعمار، غلام سفارت در کیهان باشد. و باز هم بسیار منطقی است که رسانه «انتخاب» جهت گرم نگاهداشتن تنور استعمار به کیهان بپیوندد.
به مرور زمان، خطوط سیاست استعمار در ایران پررنگتر میشود و همزمان جریانهای استعماری نیز! پیشتر اشاره شد که عقب نشینی اسرائیل از لبنان عقب نشینی جبهة ناتو از منطقه است. و هرچه زمان بگذرد پیامدهای تضعیف ناتو در ایران و دیگر حاکمیتهای وابسته به استعمار غرب، نمود بیشتری خواهند یافت. در دورة جنگ سرد، در ایران، در چنین شرایطی، براندازی و کودتا سازماندهی میشد، همچنانکه در سال 57 شاهد بودیم. ولی امروز که جنگ سرد به پایان رسیده، استعمار و غلامانش در ایران همچنان به شیوههای جنگ سرد «امید» بستهاند. نوک حملة غلامان استعمار در ایران، جنبش به ظاهر دانشجوئی «تحکیم وحدت» است که جهت فراهم آوردن زمینة سرکوب قابلیت و کارآئی خود را بارها به ثبوت رسانده. ولی همین جنبش سرکوبگر که از حمایت ساواک، و جناحهای فاشیست چون مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران و مشارکت برخوردار است به دلیل تغییر شرایط، نتوانست با ایجاد بحران در دانشگاه تهران، کودتای اصلاحطلبان را تحقق بخشد. از آنزمان دارودستة شیرین عبادی نیز به «تحکیم وحدت» پیوسته و به بهانة احقاق حقوق زنان به جنجال و هیاهو مشغول شدهاند، تا هیچکس نتواند سخن از تغییر قانون اساسی توحش و تحجر به میان آورد. جنجال آزادیخواهی فاشیستها چنان بالا گرفته که ساواک نیز در خطبههای نماز جمعه «سوسیالیست» میشود، و اسلام نوینی ارائه میدهد که «انسان محور» عنوان شده!
پیشتر گفتیم که خطبههای نماز جمعه توسط ساواک تنظیم میشود، و بیانگر مطالبات استعمار در ایراناست. و از آنجا که ملت ایران باید در اسارت قوانین توحش اسلام باقی بماند، ساواک، «سوسیالیسم» و «اومانیسم» را هم در قالب تحجر اسلام قرار داده. میدانیم همانطور که «آیتاللهها» میگویند، در اسلام همه چیز هست! پس چرا «سوسیالیسم» و «اومانیسم» نباشد؟ و از همه مهمتر، چرا «ناسیونالیسم» و بازگشت به گذشتة پرافتخار پیش از اسلام، در اسلام پیدا نکنیم؟ مگر مشتی دعانویس در این 28 سال قصد بازگشت به صدر اسلام و صحرای کربلا را نداشتند؟ حال همان دعانویسها خواهان بازگشت بحرین به خاک میهن اسلامی شدهاند! در اینجا لازم است توضیح دهیم، که «ناسیونالیسم» به معنای میهندوستی نیست، بلکه «ناسیونالیسم» در مفهوم مدرن آن در غرب، مورد نظر است. بله، در واقع همان گروهی که در دهة پنجاه، صحنة سیاست کشور را «اشغال» کرد، و به اصطلاح از چپ تا راست افراطی را در انحصار «سفارت» نگاه داشته بود، دوباره «بسیج» شده. سخنگویان اینان در داخل، کنیزکان خاتمی و اعضای گروه سرکوب: حجاریان، محسن آرمین و دفتر «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاهاند». در خارج نیز کنیزکان محمد خاتمی فعالاند ولی پاسداراکبر و آقای ملکی بیشتر فعالیت میکنند! و رسانة «روز آنلاین»، ارگان اکبر رفسنجانی با پاسدار اکبر مصاحبهای ترتیب داده که در آن ایشان همچون حجاریان، خواستار حمایت از«جنبشهای دانشجوئی» شدهاند. در ضمن همه را هم در ایران «لنینیست» خواندهاند! میدانیم که مککارتیستهای بنیادهای «پژوهشی» ایالات متحد، سعی دارند در ایران، «فاشیسم مذهبی» مطهری را «لیبرلیسم»، و «فاشیسم حسینی» شریعتی را «لنینسیم» بنامند! ساواک نیز در این راستا چندین و چند صفحه به نام استاد اکبر گنجی در سایتهای «مخالفخوان» خارجنشین منتشر کرده بود. و بحثهای «علمی ـ کشکی» پاسدار اکبر در سایت احترام به ادیان «زمانه» همچنان ادامه دارد! ولی اینها همه پردهای است بر تغییراتی که در منطقه در حال شکل گرفتن است و هیچیک از «فرهیختگان»و «فرزانگان» عرصة فقر فرهنگی به آن نمیپردازد. در پی توافقهای ایالات متحد و فدراسیون روسیه در بازدید غیررسمی ولادیمیر پوتین از اقامتگاه خانواده بوش، تغییراتی در سیاست روسیه در برابر اروپا را شاهد بودیم.
خروج روسیه از پیمان همکاریهای نظامی با ناتو در اتحادیه اروپا، سرکوب «طالبان پاکستان» در مسجد سرخ که اعتراض شدید «گاردین» را نیز به همراه داشت! و بزرگترین مانور دریائیهند با همکاری آمریکا، استرالیا، ژاپن و سنگاپور در 22 تیرماه سالجاری، هشداری است به کشور چین، تا بازنگری مختصری در سیاستهایش داشته باشد. به عبارت دیگر تعطیل دکان هستهای کره شمالی و ایران! دکانهائی که پیش از این از حمایت آمریکا هم بهرهمند بودند! توافق امروز ایران و پاکستان با هند در مورد خط لولة صلح نیز از پیامدهای ملاقات غیررسمی پوتین و بوش به شمار میرود! این همان خط لولهای است که میتواند ضامن ثبات در منطقه باشد و در ضمن کمک بزرگی به اقتصاد شبه قاره به شمار آید. میدانیم که ایالات متحد آشکارا، و چین در نهان، با احداث چنین خط لولهای «مخالف» بودند. همچنین میدانیم یکی از سرمایهگذاران اصلی این خط لوله کشور روسیه است. در این چارچوب میتوان گفت بازندة توافقهای روسیه و آمریکا، در واقع کشور بریتانیا خواهد بود، که بدون حمایت روسیه نمیتواند از عراق و افغانستان خارج شود. و ناچار است با ارتش ایالات متحد متحمل شکست شده، با منطقه خداحافظی کند. پیشتر گفتیم که در جهان سیاست فضای خالی وجود نخواهد داشت، بنابراین به محض خروج انگلیس جای خالی توسط قدرت دیگری اشغال میشود، و انگلیس در راستای حفظ منافع خود ترجیح میدهد، جای خود را به مزدوران محلی خود در ایران بسپارد، چرا که تنها در اینصورت میتواند سیطرة خود را به طور غیرمستقیم بر منطقه تداوم بخشد. نگاهی گذرا به سخنان رحیم صفوی فرماندة سپاه پاسداران کافی است که برداشت مختصری از سیاست استعمار در منطقه داشته باشیم.
رحیم صفوی در مراسم افتتاح دوازدهمین دورة آموزش «مبانی اندیشههای ولایت»، به خروج قریب الوقوع آمریکا از عراق اشاره کرده میگوید، هر کس بر خاورمیانه تسلط یابد، بر جهان مسلط خواهد شد چرا که هفتاد درصد انرژی جهان را این منطقه تأمین میکند، و این انرژی به ناچار از راههای آبی هرمز، بابالمندب و سوئز میگذرد. وی در ادامة سخنانش یک تحلیل جامع سیاسی از تهاجم نظامی آمریکا به عراق ارائه داده، میگوید، آمریکا به دنبال مهار اروپا، چین و ژاپن از طریق کنترل منابع انرژی است:
«[...] هر کس بر خاورمیانه مسلط شود میتواند اروپا ژاپن چین و دنیا را کنترل کند[...] 65 در صد از 70 در صد نفت خاورمیانه در خلیج فارس است [...]»
فرماندة سپاه پاسداران، در ادامة این سخنان یک خاورمیانة نوین نیز طراحی کرده، که هند را نیز شامل میشود و در باب اهمیت خاورمیانه این مهم را نیز مطرح میکند که حکومت اسلامی ایران میتواند الگوئی برای مسلمانان جهان باشد:
«کشورهای شرق دریای سرخ از هند تا ترکیه، ایران اردن[...] را خاورمیانه میگویند.[...] افغانستان و پاکستان جزو خاورمیانه به حساب نمیآیند. جمهوری اسلامی [...] تبدیل به یک نهضت و مدلی برای مسلمانان جهان شده است[...]»
چه نیکو است که پاسدار شریعتمداری در کیهان تاریخ برایمان بنویسند، و پاسدار رحیم صفوی، جغرافی تدریس کنند! و رمالی به نام خزعلی هم نوروزمان را جایگزین کند، آنهم با هدف مزدوری استعمار! ولی هم آن رمال، و هم آن دو پاسدار، یک نکته را فراموش کردهاند: تضعیف ارباب، منجر به تقویت نوکرانش نمیشود، مرگ آنان را نوید میدهد!
پس از مقالة کیهان، ارگان آنگلوساکسونهای جنگ پرست و برتری طلب، در مورد جزیرة بحرین، امروز مشخص شد که رسانة «انتخاب» نیز در چارچوب همین سیاست استعماری، «فعالیت فرهنگی» خود را آغاز کرده. سایت «انتخاب»، امروز مطلبی تحت عنوان تا «اطلاع ثانوی»، از رضا سلیمانی منتشر کرده، که در آن نویسنده نه تنها بحرین، که اروندرود و از همه مهمتر حقوق ایران در دریای خزر را نیز مطرح میکند! و البته فراموش کرده بگوید، هرات و مزارشریف هم تا اواسط دورة حکومت ناصرالدین شاه قاجار، متعلق به ایران بوده! دلیل فراموشکاری نویسندة «انتخاب» روشن است! امروز هرات در افغانستان واقع شده، و ارتش ناتو از آن «پاسداری» میکند! پس لزومی ندارد «برادران» را بیازاریم! ولی دریای خزر، حکایت دیگری است! دریای خزر، مرز فدراسیون روسیه است، که در ذهن ریزه خواران سفرة استعمار، هنوز اتحادجماهیر شوروی بوده و جهاد با آن هم «واجب شرعی» است! و به همین دلیل، امروز کشور رعایای الیزابت دوم، 4 دیپلمات روس را اخراج کرد! چرا که روسیه دیگر از شاخة دوم سیاست انگلیس در منطقه حمایت نخواهد کرد!
طی «جنگ سرد»، اتحادجماهیر شوروی حامی سیاست ضدآمریکائی انگلیس در منطقه بود. امروز جنگ سرد به پایان رسیده و روسیه بجای آنکه در کنار شاخة فرعی سیاست انگلیس در منطقه قرار گیرد، میرود تا در کنار ایالات متحد، جای انگلیس را در منطقه «اشغال» کند! و منطقه هم همانطور که میدانیم محل مناسبی است جهت چپاول انرژی و مواد خام! حال بهتر میتوان دلیل ادعای ناگهانی مالکیت ایران بر «بحرین» را، آنهم از زبان پاسدار شریعتمداری دریافت! پاسدار شریعتمداری، پیش از این «مبارزات» وظیفة کشف توطئة مخالفان «انقلاب ضدآمریکائی» را بر عهده داشت، پس از 28 سال، ناگهان در سالگرد کودتای ناکام 18 تیر، به یاد آورد که «بحرین» هم مال ما بوده! به نظر عجیب میآید که در این 28 سال، رسانة کیهان بحرین «عزیز» را به دست فراموشی سپرده باشد، خصوصاً هنگامی که خاتمی به استقبال پادشاه بحرین رفته بود، و پاسدار شریعتمداری هم همچنان «توطئة» آمریکائی کشف میکرد! ولی امسال در سالگرد 18 تیر، روزی که دارودستة خوئینیها در سازمان دادن به یک کودتای دیگر ناکام ماندند، پاسدار شریعتمداری، به شیوة آغامحمدخان قاجار، پرچم کشورگشائی بر افراشته و با همان زبان ابتذال مرسوم و به شیوة داشمشتیهای فرهیخته، «بحرین! بحرین!» گویان، یک صفحه روزنامه سیاه کرده.
پیش از ادامة مطلب لازم است به چند نکته اشاره شود: سردبیر هر روزنامه مسئول مستقیم مطالبی است که منتشر میکند. بنابراین پاسدار شریعتمداری در مورد مطالبی که در کیهان منتشر میشود مسئولیت مستقیم حقوقی دارد، هر چند که در عمل خط سیاسی کیهان را آنگلوساکسونها تعیین میکنند؛ در هر حال کیهان، مانند اطلاعات، رسانهای است استعماری. از این گذشته مطالب رسانهها پیش از انتشار باید به تأئید ساواک برسد. و ساواک همانطور که میدانیم، سرکوب ملت ایران جهت تأمین امنیت منافع غرب را بر عهده دارد. پس اگر از تاریخ 18 تیرماه، ناگهان پاسدار شریعتمداری، که خود بازجوی همین ساواک بوده، ادعای مالکیت ایران بر بحرین را مطرح میکند، تنها به دلیل حفظ منافع اربابانش بوده و بس. امروز دیگر خط تبلیغاتی کیهان و اطلاعات در ایران شناخته شده، و ایرانیان نیک میدانند چرا نامة «رشیدی مطلق» در اطلاعات منتشر شد، و چرا پس از فتح خرمشهر، و اعلام آتش بس از سوی عراق، اطلاعات و کیهان، مانند رسانة «جمهوری اسلامی»، از حامیان ادامة جنگ بودند، و هم صدا با خمینی، «راه قدس از کربلا میگذرد» را طوطیوار تکرار میکردند و به خورد مردم میدادند.
متأسفانه در ایران، «تاریخ» در معنای علمی وجود خارجی ندارد. مسائل تاریخی هرگز مورد بررسی و بحث علمی قرار نمیگیرد، تا ایرانیان خادمین استعمار را از خادمین به ملت تشخیص ندهند. اینچنین است که میتوان «قهرمانسازی» کرد. دیروز محمدجواد لاریجانی، طی مصاحبهای با ایسنا ادعا کرده:
«امام به هیچ وجه نظر به خاک عراق را مجاز نمیدانستند[...]»
در حالیکه نیروهای ایران خاک عراق را اشغال کرده بودند، و قصد تهاجم به شهر بصره را داشتند. در آنروزها بود که «پریماکف» به شهر بصره رفت، تا به فرمانده سپاهیان امام زمان در واشنگتن حالی کند که به شهر بصره نمیتواند وارد شود. بله، این واقعیات اگر از مردم ایران پنهان داشته شود، «غلامان سفارت» برایمان تاریخ را از «نو» خواهند نوشت! و پاسدار شریعتمداری ادعای مالکیت بر خاک بحرین میکند! همان بحرینی، که از سوی جامعة بینالملل به عنوان کشور مستقل به رسمیت شناخته شده! و هنگامی که منوچهر متکی ناچار میشود دوان دوان خود را به بحرین رسانده مراتب غلط کردن مشاور رهبر فرزانه را به اطلاع مقامات بحرین برساند، پاسدار شریعتمداری میگوید نظر شخصی خود را مطرح کرده! کسی که حتی به ارادة خود نفس هم نمیتواند بکشد، امروز نه تنها «نظر» شخصی بیان میکند، که این «نظر» را در رسانة کیهان در صدها هزار نسخه میان مردم پخش میکند! و به هوش باشیم اگر مقامات ایران، به ویژه علی خامنهای خفقان گرفتهاند، و اگر روزنامه کیهان توقیف نمیشود، تنها به این دلیل است که «سکوت علامت رضاست!» بله، حاکمیت قدرقدرت ضدامپریالیست و مزدور غرب، جهت ایجاد بحران در ایران همواره آماده جانفشانی بوده و هست. از هنگامی که دکة نظنز و لاف و گزاف فناوری هستهای تعطیل شد، پادوهای ضدامپریالیست غرب به دنبال راهی بودند که پای ارباب را به سواحل دریای خزر باز کنند. و بسیار منطقی است که پیشاهنگ قافلة استعمار، غلام سفارت در کیهان باشد. و باز هم بسیار منطقی است که رسانه «انتخاب» جهت گرم نگاهداشتن تنور استعمار به کیهان بپیوندد.
به مرور زمان، خطوط سیاست استعمار در ایران پررنگتر میشود و همزمان جریانهای استعماری نیز! پیشتر اشاره شد که عقب نشینی اسرائیل از لبنان عقب نشینی جبهة ناتو از منطقه است. و هرچه زمان بگذرد پیامدهای تضعیف ناتو در ایران و دیگر حاکمیتهای وابسته به استعمار غرب، نمود بیشتری خواهند یافت. در دورة جنگ سرد، در ایران، در چنین شرایطی، براندازی و کودتا سازماندهی میشد، همچنانکه در سال 57 شاهد بودیم. ولی امروز که جنگ سرد به پایان رسیده، استعمار و غلامانش در ایران همچنان به شیوههای جنگ سرد «امید» بستهاند. نوک حملة غلامان استعمار در ایران، جنبش به ظاهر دانشجوئی «تحکیم وحدت» است که جهت فراهم آوردن زمینة سرکوب قابلیت و کارآئی خود را بارها به ثبوت رسانده. ولی همین جنبش سرکوبگر که از حمایت ساواک، و جناحهای فاشیست چون مجاهدین انقلاب اسلامی، کارگزاران و مشارکت برخوردار است به دلیل تغییر شرایط، نتوانست با ایجاد بحران در دانشگاه تهران، کودتای اصلاحطلبان را تحقق بخشد. از آنزمان دارودستة شیرین عبادی نیز به «تحکیم وحدت» پیوسته و به بهانة احقاق حقوق زنان به جنجال و هیاهو مشغول شدهاند، تا هیچکس نتواند سخن از تغییر قانون اساسی توحش و تحجر به میان آورد. جنجال آزادیخواهی فاشیستها چنان بالا گرفته که ساواک نیز در خطبههای نماز جمعه «سوسیالیست» میشود، و اسلام نوینی ارائه میدهد که «انسان محور» عنوان شده!
پیشتر گفتیم که خطبههای نماز جمعه توسط ساواک تنظیم میشود، و بیانگر مطالبات استعمار در ایراناست. و از آنجا که ملت ایران باید در اسارت قوانین توحش اسلام باقی بماند، ساواک، «سوسیالیسم» و «اومانیسم» را هم در قالب تحجر اسلام قرار داده. میدانیم همانطور که «آیتاللهها» میگویند، در اسلام همه چیز هست! پس چرا «سوسیالیسم» و «اومانیسم» نباشد؟ و از همه مهمتر، چرا «ناسیونالیسم» و بازگشت به گذشتة پرافتخار پیش از اسلام، در اسلام پیدا نکنیم؟ مگر مشتی دعانویس در این 28 سال قصد بازگشت به صدر اسلام و صحرای کربلا را نداشتند؟ حال همان دعانویسها خواهان بازگشت بحرین به خاک میهن اسلامی شدهاند! در اینجا لازم است توضیح دهیم، که «ناسیونالیسم» به معنای میهندوستی نیست، بلکه «ناسیونالیسم» در مفهوم مدرن آن در غرب، مورد نظر است. بله، در واقع همان گروهی که در دهة پنجاه، صحنة سیاست کشور را «اشغال» کرد، و به اصطلاح از چپ تا راست افراطی را در انحصار «سفارت» نگاه داشته بود، دوباره «بسیج» شده. سخنگویان اینان در داخل، کنیزکان خاتمی و اعضای گروه سرکوب: حجاریان، محسن آرمین و دفتر «تحکیم وحدت حوزه و دانشگاهاند». در خارج نیز کنیزکان محمد خاتمی فعالاند ولی پاسداراکبر و آقای ملکی بیشتر فعالیت میکنند! و رسانة «روز آنلاین»، ارگان اکبر رفسنجانی با پاسدار اکبر مصاحبهای ترتیب داده که در آن ایشان همچون حجاریان، خواستار حمایت از«جنبشهای دانشجوئی» شدهاند. در ضمن همه را هم در ایران «لنینیست» خواندهاند! میدانیم که مککارتیستهای بنیادهای «پژوهشی» ایالات متحد، سعی دارند در ایران، «فاشیسم مذهبی» مطهری را «لیبرلیسم»، و «فاشیسم حسینی» شریعتی را «لنینسیم» بنامند! ساواک نیز در این راستا چندین و چند صفحه به نام استاد اکبر گنجی در سایتهای «مخالفخوان» خارجنشین منتشر کرده بود. و بحثهای «علمی ـ کشکی» پاسدار اکبر در سایت احترام به ادیان «زمانه» همچنان ادامه دارد! ولی اینها همه پردهای است بر تغییراتی که در منطقه در حال شکل گرفتن است و هیچیک از «فرهیختگان»و «فرزانگان» عرصة فقر فرهنگی به آن نمیپردازد. در پی توافقهای ایالات متحد و فدراسیون روسیه در بازدید غیررسمی ولادیمیر پوتین از اقامتگاه خانواده بوش، تغییراتی در سیاست روسیه در برابر اروپا را شاهد بودیم.
خروج روسیه از پیمان همکاریهای نظامی با ناتو در اتحادیه اروپا، سرکوب «طالبان پاکستان» در مسجد سرخ که اعتراض شدید «گاردین» را نیز به همراه داشت! و بزرگترین مانور دریائیهند با همکاری آمریکا، استرالیا، ژاپن و سنگاپور در 22 تیرماه سالجاری، هشداری است به کشور چین، تا بازنگری مختصری در سیاستهایش داشته باشد. به عبارت دیگر تعطیل دکان هستهای کره شمالی و ایران! دکانهائی که پیش از این از حمایت آمریکا هم بهرهمند بودند! توافق امروز ایران و پاکستان با هند در مورد خط لولة صلح نیز از پیامدهای ملاقات غیررسمی پوتین و بوش به شمار میرود! این همان خط لولهای است که میتواند ضامن ثبات در منطقه باشد و در ضمن کمک بزرگی به اقتصاد شبه قاره به شمار آید. میدانیم که ایالات متحد آشکارا، و چین در نهان، با احداث چنین خط لولهای «مخالف» بودند. همچنین میدانیم یکی از سرمایهگذاران اصلی این خط لوله کشور روسیه است. در این چارچوب میتوان گفت بازندة توافقهای روسیه و آمریکا، در واقع کشور بریتانیا خواهد بود، که بدون حمایت روسیه نمیتواند از عراق و افغانستان خارج شود. و ناچار است با ارتش ایالات متحد متحمل شکست شده، با منطقه خداحافظی کند. پیشتر گفتیم که در جهان سیاست فضای خالی وجود نخواهد داشت، بنابراین به محض خروج انگلیس جای خالی توسط قدرت دیگری اشغال میشود، و انگلیس در راستای حفظ منافع خود ترجیح میدهد، جای خود را به مزدوران محلی خود در ایران بسپارد، چرا که تنها در اینصورت میتواند سیطرة خود را به طور غیرمستقیم بر منطقه تداوم بخشد. نگاهی گذرا به سخنان رحیم صفوی فرماندة سپاه پاسداران کافی است که برداشت مختصری از سیاست استعمار در منطقه داشته باشیم.
رحیم صفوی در مراسم افتتاح دوازدهمین دورة آموزش «مبانی اندیشههای ولایت»، به خروج قریب الوقوع آمریکا از عراق اشاره کرده میگوید، هر کس بر خاورمیانه تسلط یابد، بر جهان مسلط خواهد شد چرا که هفتاد درصد انرژی جهان را این منطقه تأمین میکند، و این انرژی به ناچار از راههای آبی هرمز، بابالمندب و سوئز میگذرد. وی در ادامة سخنانش یک تحلیل جامع سیاسی از تهاجم نظامی آمریکا به عراق ارائه داده، میگوید، آمریکا به دنبال مهار اروپا، چین و ژاپن از طریق کنترل منابع انرژی است:
«[...] هر کس بر خاورمیانه مسلط شود میتواند اروپا ژاپن چین و دنیا را کنترل کند[...] 65 در صد از 70 در صد نفت خاورمیانه در خلیج فارس است [...]»
فرماندة سپاه پاسداران، در ادامة این سخنان یک خاورمیانة نوین نیز طراحی کرده، که هند را نیز شامل میشود و در باب اهمیت خاورمیانه این مهم را نیز مطرح میکند که حکومت اسلامی ایران میتواند الگوئی برای مسلمانان جهان باشد:
«کشورهای شرق دریای سرخ از هند تا ترکیه، ایران اردن[...] را خاورمیانه میگویند.[...] افغانستان و پاکستان جزو خاورمیانه به حساب نمیآیند. جمهوری اسلامی [...] تبدیل به یک نهضت و مدلی برای مسلمانان جهان شده است[...]»
چه نیکو است که پاسدار شریعتمداری در کیهان تاریخ برایمان بنویسند، و پاسدار رحیم صفوی، جغرافی تدریس کنند! و رمالی به نام خزعلی هم نوروزمان را جایگزین کند، آنهم با هدف مزدوری استعمار! ولی هم آن رمال، و هم آن دو پاسدار، یک نکته را فراموش کردهاند: تضعیف ارباب، منجر به تقویت نوکرانش نمیشود، مرگ آنان را نوید میدهد!
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت