...
دیروز گفتیم که حکومت اسلامی روزهای آخر را میگذراند، و «آغاز» پایان کارش را در خطبههای نماز جمعه بررسی کردیم. امروز میپردازیم به بررسی فروپاشی سپاه پاسداران در «زبان قدرت»، یا بهتر بگوئیم «زبان سرکوب». این «زبان»، خارج از خطبههای نماز جمعه، و بیانیههای رهبری و ... همواره «زبان» سپاه پاسداران بوده. سپاه، به عنوان نخستین تشکیلات «نظامی ـ امنیتی» که پس از براندازی 22 بهمن جهت حفظ منافع استعمار غرب ایجاد شد، همانند حاکمیت ایران فرسوده شده، و ازاینرو گذشته از لاف و گزاف مرسوم، بیانیة اخیر سپاه فروپاشی این تشکیلات استعماری را نوید میدهد.
به زبان سادهتر، «زبان» قدرت استعماری در ایران دیگر ابهت حماسی خود را از دست داده، و به «طنز» نزدیک میشود. چرا که زبان حکومتهای «مقدس»، زبان یک سویة حماسی است، و طنز در حماسه محلی از اعراب ندارد. میکائیل باکتین، طنز را عامل فروپاشی «تقدس» حماسی میخواند. و از آنجا که در ایران «تقدس حاکمیت» همچنان راه بر طنز میبندد، عامل طنز مستقیماً به «زبان قدرت» نفوذ کرده، و تزلزل ساختار آن را آشکار میکند.
پیشتر گفتیم که دموکراسی، نظامی است برخاسته از توازن قوای موجود در یک کشور. منظور از قوای موجود در یک کشور، قوای واقعی است، که تکیه بر امکانات اقتصادی واقعی و پایهای همان کشور دارد. به همین دلیل «زبان دموکراسی» همواره «زبان تعادل» خواهد بود. زبان تعادل، زبانی است که زبان تبادل است و از زبان مبهم ضمیر ناخودآگاه و ضمیر برتر فاصله میگیرد. به عبارت دیگر، نه بر طبل «حقیقت» مبهم میکوبد، نه بر بیان خام تمایلات بیولوژیک متمرکز میشود. این تعادلی است که جوامع دموکراتیک، به نوبة خود بر افراد نیز حاکم میکنند و همین تعادل شکل دهندة هنجارهای اجتماعی میشود. ولی در حکومتهای استعماری، اوضاع متفاوت است. در این حکومتها، «تقدس» زبان را به اسارت خود در میآورد. اهمیتی ندارد که چه نوع تقدسی بر یک جامعه حاکم شده، آنچه مهم است، وجود حاکمیتی است که بر «تقدس» پای میفشارد. از آنجا که حکومت استعماری خود نشانگر «عدم تعادل» است، نخستین و مهمترین هدف چنین حکومتی برهم زدن تعادل افراد خواهد بود. و به همین دلیل است که «فرد» و «فردگرائی» در این جوامع به شدت سرکوب میشود. در وبلاگ «دلار و گسست» گفتیم که فعالیت عمدة ساواک سرکوب افرادی بود که در گروههای سیاست پیشة داخل و خارج وارد نمیشدند. و این سرکوب از راههای مختلف و با در نظر گرفتن خطرات احتمالی هر «فرد» ویژه، سازمان مییافت. چرا که صرف عضویت در گروههای «برانداز» ایران به تنهائی برای پذیرش زبان عدم تعادل کافی بود، و دیگر نیازی به سرکوب ساواک وجود نداشت. این گروهها امروز ماهیت واقعیشان آشکار شده، و در حال حاضر با خیل «شهدای» فرضی خود آمادة «انتقام» و «نافرمانی» مدنی شدهاند، و به قول خودشان بر طبل «چه کسی برخیزد»، میکوبند.
بله، ما ملت که از دورة صفویه در حال پرداخت بدهیهای خود به شهدای موهوم کربلا بودیم، اکنون باید آماده باشیم بدهیهای خود را با احتساب بهره و «دیرکرد» به میراث خواران «شهدای جنگل» و دیگر شهدائی بپردازیم که به دلیل خیانت کادرهای رهبری سازمان خود به اوین و یا به پاسداران تحویل داده شدند. بارها در این وبلاگ تکرار کردیم که ما نه در دورة پهلوی، و نه پس از آن، خواهان «براندازی» نبوده، و نیستیم. نویسندة این وبلاگ معتقد است، عامل زمان، حاکمیتهای استعماری، یا غیراستعماری را در هر حال فرسوده میکند، و براندازیهای استعماری فقط هنگامی رخ میدهد که حاکمیت دست نشانده، دیگر قدرت سرکوب ملت را از دست داده. این واقعیت را نسل ما در هنگام براندازی 22 بهمن شاهد بود. و امروز نیز شاهدیم که صدای براندازان بیش از پیش به گوش میرسد. متأسفانه مسیر حرکتهای «سیاسی» را استعمار تعیین میکند و در ایران، این منافع صرفاً از طریق «براندازی» تأمین میشود. و در چارچوب همین استدلال است که میتوان تهدیدهای ایالات متحد در مورد تحریم سپاه پاسداران را بررسی کرد.
تهدیدهائی دروغین، تماماً جهت تقویت سپاه، یا همان تشکیلات سرکوب نظامی که به فرمان آمریکا در ایران ایجاد شده. و طبیعی است که تشکیل چنین نهاد استعماری از سوی افرادی از قبیل ابراهیم یزدی «پیشنهاد» شود! و امثال چمران، افروز، صباغیان و دیگر پادوهای سازمان سیا در رأس آن قرار گیرند. سپاه پاسداران، نهادی است «نظامی ـ امنیتی» که زیر بنای اصلی زبان «عدم تعادل» و سرکوب به شمار میرود. هر جا لازم بوده، سپاه پاسداران جهت حمایت از منافع اربابان آمریکائی حضور یافته. در افغانستان، سپاه همکاری فعال با مجاهدین افغان، هنگهای عربستان سعودی، و طالبان داشت، که آنزمان گویا بر علیه «الحاد» میجنگیدند. در دهة 90، سپاه به یوگسلاوی نیرو اعزام کرد تا در رکاب ارتش آمریکا، زمینهساز ظهور امام زمان شود! و امروز نیز، سپاه در کشورهای «مخملین» اروپای شرقی حضور فعال دارد. حال باید دید چرا ایالات متحد، جهت تقویت سپاه، آن را «تروریست» میخواند؟
پاسخ این است که جهت تقویت زبان سرکوب حکومت پوسیدة اسلامی همه اربابان بسیج شدهاند. دیروز معاون وزارت امور خارجة فرانسه، خواستار گنجاندن نام علیخامنهای و چند تن دیگر از جیره خواران استعمار در قطعنامه شورای امنیت شد! ظاهرا فرانسه نیز مانند دیگر اعضای جبهة ناتو، در این 28 سال هیچ ارتباطی با ملایان نداشته، و ملایان خود کفا بودهاند! و ما ملت هم از خودکفائی ریش و نعلین بیخبر ماندیم! و امروز ناگهان ایالات متحد متوجه شده که سپاه تروریست است! مطلبی که پیشتر نمیدانست! آن زمان که اوضاع سپاه بر وفق مراد بود و سرکوب جاری و ساری، این «سپاه» تروریست نبود! امروز که «سپاه» از نفس افتاده، و دیگر به درد نمیخورد، و بهتر است یک ابراهیم یزدی «ملی ـ میهنی» پیشنهاد تشکیل سپاه دیگری را بدهد، رفقای کاخسفید «تروریست» شدهاند. و احتمالاً محسن آرمین و چند بازجوی دیگر ساواک تشکل سرکوبگر جدیدی رو به راه خواهند کرد، تا هر گاه حاکمیت ایران، از روی ناچاری ذرهای به سوی تعادل متمایل شد، براندازی نوین به سامان برسد. چرا که مسیر سیاست ایالات متحد همان است که بود: افزایش و تشدید عدم تعادل در جوامع اسلامی. در راستای تداوم این مسیر، امروز سپاه پاسداران بیانیة پرطمطراقی صادر کرد، و یک شیخ هم از مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، به مقام استانداری دیوانیه رسید. «حنا زرچوبه» ـ ایرنای خودمان ـ هم با شادی فراوان استاندار شدن شیخ را اعلام کرد. بیانیة سپاه پاسداران طبق معمول توسط رحیم صفوی، که سرلشکر هم هست، روخوانی شد.
به یاد داریم که دیروز به محض تروریست خوانده شدن سپاه، خطبههای نماز جمعه، رنگ و بوی دوران شیرین «جنگ» گرفت. جنگی که جهت تقویت پایههای حکومت اسلامی به راه افتاده بود. و امروز، رحیم صفوی، که از میدان بارفروشان تهران به فرماندهی سپاه رسیده اعلام داشت، سپاه به «نبرد بیامان» با آمریکا ادامه خواهد داد! و مشخص نیست سپاه پاسداران که جهت حفظ منافع آمریکا تأسیس شده، و موجودیت خود را مرهون استعمار است، طی دوران موجودیتاش کدام ضربة سنگین را بر آمریکا وارد آورده که باز هم میخواهد ضربات سنگینتری به «شیطان بزرگ» وارد کند؟ تا آنجا که نویسندة این وبلاگ به یاد دارد، سپاه، بسیج و کمیته، نیروهای سرکوب حکومت اسلامیاند که ضربات واقعیشان ملت ایران را هدف گرفته و ضربات «معنوی» و فرضیشان، منافع ارباب را. به عبارت دیگر سپاه پاسداران همواره در خدمت منافع استعمار بوده و چنین تشکیلاتی مسلماً نمیتواند یک شبه به مخالف آمریکا تبدیل شود. تغییر جهت سپاه پاسداران همانقدر مضحک است که تغییر مسیر سازگارا و گنجی. ولی سپاه از آنجا که به دلیل حفظ یک موجودیت موهوم و معنوی به نام «انقلاب اسلامی» تشکیل شده، اهدافش نیز در همان مسیر توهم و معنویت متمرکز است، و دروغ گفتن را هم «تشویق» میکند. رحیم صفوی در سخنان خود در جمع تجار بازار اصفهان میگوید:
«آمریکا در آینده ضربات سنگینتری از سپاه خواهد خورد.»
و مسلم است که بازاری جماعت در ایران، از یکسو مردم را چپاول میکند و به ملایان خمس و زکات میدهد، تا از حمایت اوباش و قمه کشان بهرهمند شود، و از سوی دیگر، بازاری هر چه بیشتر به ملایان باج میدهد، در عالم معنوی خودش را بیشتر در نبرد با آمریکا میبیند، چرا که در واقع این ایالات متحد است که ملایان را حمایت میکند. دلیل شیرین زبانی رحیم صفوی برای بازاریان را در همین رابطة سنتی باید جستجو کرد، رابطة تنگاتنگ اوباش با ملایان، که کسروی نیز در آثارش به آن اشاره داشته. بله، اگر ایالات متحد سپاه را تروریست نخوانده بود زمینة بلبل زبانی برای امثال رحیم صفوی فراهم نمیآمد. در بیانیة سپاه پاسداران، به شیوة سنتی گورکنها تغییر واقعیات گذشته همچنان ادامه دارد. براندازی 22 بهمن، «نهضت عاشوارئی» نام گرفته و ملت ایران، به «ملت بزرگ ایران اسلامی» تبدیل شده. ولی از همه مهمتر سپاه پاسداران است، که پس 28 سال بوسیدن خاک آستان مقدس ایالات متحد، الگوی بیبدیل مقاومت و سلحشوری ملل آزادة جهان نام گرفته! افسوس که «فعل» جملة اصلی این گزافهگوئیها در جای خود قرار ندارد، و جملة پایانی این لاف و گزافها، بیمعنا، غلط و در نتیجه مضحک شده، همچون موجودیت همین «سپاه» و فرماندهانش:
«فرزندان معنوی[...] امام [...] در سپاه[...] به الگوی تمام عیار مقاومت[...] ملل آزادة جهان و تبدیل به قدرت بزرگ دفاعی[تبدیل] گردیده [...] قابلیتهای سرشار خود را پشتوانه نهضت عاشورائی ملت بزرگ ایران اسلامی قرار دادهاند و در این اردوگاه الهی ... »
بله، از آنجا که «اردوگاه الهی»، مانند اردوگاه استعماری با واقعیتها بیگانه است، سپاه پاسداران هم به دلیل اقامت در این «اردوگاه الهی» چنین بیانیههای مضحکی منتشر میکند. پیشتر در زمینة رمان و حماسه گفتیم که زبان رمان، بنا بر تعریف هیچ تقدسی نمیشناسد، حتی اگر «نوبل ادبیات» چنین ادعائی داشته باشد! در رمان، زبان یکسویة حماسی، زبان ارزشهای والا فرو ریخته جای خود را به زبان پرسوناژهای زمینی میدهد، و به این ترتیب است که «قهرمان حماسه» در رمان جائی ندارد و «ضدقهرمان رمان» جای او را پر میکند. میکائیل باکتین میگوید، یکی از عواملی که رمان را از حماسه متمایز میکند، وجود زبان طنز و تمسخر در رمان است. رمان عرصهای است خاکی، که تقدسها در آن جائی ندارد. و از آنجا که در «اردوگاه الهی» آمریکائی سپاه، «تقدس» همچنان حکمفرما است، آفرینش رمان، به معنای واقعی کلمه، در ایران ممنوع شده. ولی خروج از این «اردوگاه الهی» و جهان معنویت و تقدس از «زبان» سپاه پاسداران آغاز گشته. چرا که «زبان» به عنوان بازتاب واقعیتهای اجتماعی و تمایلات ناخودآگاه، هرگز در بند باقی نمیماند، و از قضای روزگار میبینیم که چگونه جهان «طنز» و «تمسخر» در «زبان» سپاه پاسداران خودنمائی میکند! امروز، به دلیل فرسایش حکومت ایران، هر موضوع جدی که در رأس هرم قدرت حکومت «مقدس» اسلامی مطرح شود، ساختار فروپاشیده و مضحکی خواهد داشت، و از هم اینرو خندهدار مینماید. میتوان گفت که امروز «زبان قدرت» در ایران، به همان عدم تعادلی دچار شده که خود سالها بر جامعة ایران تحمیل کرده بود.
به زبان سادهتر، «زبان» قدرت استعماری در ایران دیگر ابهت حماسی خود را از دست داده، و به «طنز» نزدیک میشود. چرا که زبان حکومتهای «مقدس»، زبان یک سویة حماسی است، و طنز در حماسه محلی از اعراب ندارد. میکائیل باکتین، طنز را عامل فروپاشی «تقدس» حماسی میخواند. و از آنجا که در ایران «تقدس حاکمیت» همچنان راه بر طنز میبندد، عامل طنز مستقیماً به «زبان قدرت» نفوذ کرده، و تزلزل ساختار آن را آشکار میکند.
پیشتر گفتیم که دموکراسی، نظامی است برخاسته از توازن قوای موجود در یک کشور. منظور از قوای موجود در یک کشور، قوای واقعی است، که تکیه بر امکانات اقتصادی واقعی و پایهای همان کشور دارد. به همین دلیل «زبان دموکراسی» همواره «زبان تعادل» خواهد بود. زبان تعادل، زبانی است که زبان تبادل است و از زبان مبهم ضمیر ناخودآگاه و ضمیر برتر فاصله میگیرد. به عبارت دیگر، نه بر طبل «حقیقت» مبهم میکوبد، نه بر بیان خام تمایلات بیولوژیک متمرکز میشود. این تعادلی است که جوامع دموکراتیک، به نوبة خود بر افراد نیز حاکم میکنند و همین تعادل شکل دهندة هنجارهای اجتماعی میشود. ولی در حکومتهای استعماری، اوضاع متفاوت است. در این حکومتها، «تقدس» زبان را به اسارت خود در میآورد. اهمیتی ندارد که چه نوع تقدسی بر یک جامعه حاکم شده، آنچه مهم است، وجود حاکمیتی است که بر «تقدس» پای میفشارد. از آنجا که حکومت استعماری خود نشانگر «عدم تعادل» است، نخستین و مهمترین هدف چنین حکومتی برهم زدن تعادل افراد خواهد بود. و به همین دلیل است که «فرد» و «فردگرائی» در این جوامع به شدت سرکوب میشود. در وبلاگ «دلار و گسست» گفتیم که فعالیت عمدة ساواک سرکوب افرادی بود که در گروههای سیاست پیشة داخل و خارج وارد نمیشدند. و این سرکوب از راههای مختلف و با در نظر گرفتن خطرات احتمالی هر «فرد» ویژه، سازمان مییافت. چرا که صرف عضویت در گروههای «برانداز» ایران به تنهائی برای پذیرش زبان عدم تعادل کافی بود، و دیگر نیازی به سرکوب ساواک وجود نداشت. این گروهها امروز ماهیت واقعیشان آشکار شده، و در حال حاضر با خیل «شهدای» فرضی خود آمادة «انتقام» و «نافرمانی» مدنی شدهاند، و به قول خودشان بر طبل «چه کسی برخیزد»، میکوبند.
بله، ما ملت که از دورة صفویه در حال پرداخت بدهیهای خود به شهدای موهوم کربلا بودیم، اکنون باید آماده باشیم بدهیهای خود را با احتساب بهره و «دیرکرد» به میراث خواران «شهدای جنگل» و دیگر شهدائی بپردازیم که به دلیل خیانت کادرهای رهبری سازمان خود به اوین و یا به پاسداران تحویل داده شدند. بارها در این وبلاگ تکرار کردیم که ما نه در دورة پهلوی، و نه پس از آن، خواهان «براندازی» نبوده، و نیستیم. نویسندة این وبلاگ معتقد است، عامل زمان، حاکمیتهای استعماری، یا غیراستعماری را در هر حال فرسوده میکند، و براندازیهای استعماری فقط هنگامی رخ میدهد که حاکمیت دست نشانده، دیگر قدرت سرکوب ملت را از دست داده. این واقعیت را نسل ما در هنگام براندازی 22 بهمن شاهد بود. و امروز نیز شاهدیم که صدای براندازان بیش از پیش به گوش میرسد. متأسفانه مسیر حرکتهای «سیاسی» را استعمار تعیین میکند و در ایران، این منافع صرفاً از طریق «براندازی» تأمین میشود. و در چارچوب همین استدلال است که میتوان تهدیدهای ایالات متحد در مورد تحریم سپاه پاسداران را بررسی کرد.
تهدیدهائی دروغین، تماماً جهت تقویت سپاه، یا همان تشکیلات سرکوب نظامی که به فرمان آمریکا در ایران ایجاد شده. و طبیعی است که تشکیل چنین نهاد استعماری از سوی افرادی از قبیل ابراهیم یزدی «پیشنهاد» شود! و امثال چمران، افروز، صباغیان و دیگر پادوهای سازمان سیا در رأس آن قرار گیرند. سپاه پاسداران، نهادی است «نظامی ـ امنیتی» که زیر بنای اصلی زبان «عدم تعادل» و سرکوب به شمار میرود. هر جا لازم بوده، سپاه پاسداران جهت حمایت از منافع اربابان آمریکائی حضور یافته. در افغانستان، سپاه همکاری فعال با مجاهدین افغان، هنگهای عربستان سعودی، و طالبان داشت، که آنزمان گویا بر علیه «الحاد» میجنگیدند. در دهة 90، سپاه به یوگسلاوی نیرو اعزام کرد تا در رکاب ارتش آمریکا، زمینهساز ظهور امام زمان شود! و امروز نیز، سپاه در کشورهای «مخملین» اروپای شرقی حضور فعال دارد. حال باید دید چرا ایالات متحد، جهت تقویت سپاه، آن را «تروریست» میخواند؟
پاسخ این است که جهت تقویت زبان سرکوب حکومت پوسیدة اسلامی همه اربابان بسیج شدهاند. دیروز معاون وزارت امور خارجة فرانسه، خواستار گنجاندن نام علیخامنهای و چند تن دیگر از جیره خواران استعمار در قطعنامه شورای امنیت شد! ظاهرا فرانسه نیز مانند دیگر اعضای جبهة ناتو، در این 28 سال هیچ ارتباطی با ملایان نداشته، و ملایان خود کفا بودهاند! و ما ملت هم از خودکفائی ریش و نعلین بیخبر ماندیم! و امروز ناگهان ایالات متحد متوجه شده که سپاه تروریست است! مطلبی که پیشتر نمیدانست! آن زمان که اوضاع سپاه بر وفق مراد بود و سرکوب جاری و ساری، این «سپاه» تروریست نبود! امروز که «سپاه» از نفس افتاده، و دیگر به درد نمیخورد، و بهتر است یک ابراهیم یزدی «ملی ـ میهنی» پیشنهاد تشکیل سپاه دیگری را بدهد، رفقای کاخسفید «تروریست» شدهاند. و احتمالاً محسن آرمین و چند بازجوی دیگر ساواک تشکل سرکوبگر جدیدی رو به راه خواهند کرد، تا هر گاه حاکمیت ایران، از روی ناچاری ذرهای به سوی تعادل متمایل شد، براندازی نوین به سامان برسد. چرا که مسیر سیاست ایالات متحد همان است که بود: افزایش و تشدید عدم تعادل در جوامع اسلامی. در راستای تداوم این مسیر، امروز سپاه پاسداران بیانیة پرطمطراقی صادر کرد، و یک شیخ هم از مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق، به مقام استانداری دیوانیه رسید. «حنا زرچوبه» ـ ایرنای خودمان ـ هم با شادی فراوان استاندار شدن شیخ را اعلام کرد. بیانیة سپاه پاسداران طبق معمول توسط رحیم صفوی، که سرلشکر هم هست، روخوانی شد.
به یاد داریم که دیروز به محض تروریست خوانده شدن سپاه، خطبههای نماز جمعه، رنگ و بوی دوران شیرین «جنگ» گرفت. جنگی که جهت تقویت پایههای حکومت اسلامی به راه افتاده بود. و امروز، رحیم صفوی، که از میدان بارفروشان تهران به فرماندهی سپاه رسیده اعلام داشت، سپاه به «نبرد بیامان» با آمریکا ادامه خواهد داد! و مشخص نیست سپاه پاسداران که جهت حفظ منافع آمریکا تأسیس شده، و موجودیت خود را مرهون استعمار است، طی دوران موجودیتاش کدام ضربة سنگین را بر آمریکا وارد آورده که باز هم میخواهد ضربات سنگینتری به «شیطان بزرگ» وارد کند؟ تا آنجا که نویسندة این وبلاگ به یاد دارد، سپاه، بسیج و کمیته، نیروهای سرکوب حکومت اسلامیاند که ضربات واقعیشان ملت ایران را هدف گرفته و ضربات «معنوی» و فرضیشان، منافع ارباب را. به عبارت دیگر سپاه پاسداران همواره در خدمت منافع استعمار بوده و چنین تشکیلاتی مسلماً نمیتواند یک شبه به مخالف آمریکا تبدیل شود. تغییر جهت سپاه پاسداران همانقدر مضحک است که تغییر مسیر سازگارا و گنجی. ولی سپاه از آنجا که به دلیل حفظ یک موجودیت موهوم و معنوی به نام «انقلاب اسلامی» تشکیل شده، اهدافش نیز در همان مسیر توهم و معنویت متمرکز است، و دروغ گفتن را هم «تشویق» میکند. رحیم صفوی در سخنان خود در جمع تجار بازار اصفهان میگوید:
«آمریکا در آینده ضربات سنگینتری از سپاه خواهد خورد.»
و مسلم است که بازاری جماعت در ایران، از یکسو مردم را چپاول میکند و به ملایان خمس و زکات میدهد، تا از حمایت اوباش و قمه کشان بهرهمند شود، و از سوی دیگر، بازاری هر چه بیشتر به ملایان باج میدهد، در عالم معنوی خودش را بیشتر در نبرد با آمریکا میبیند، چرا که در واقع این ایالات متحد است که ملایان را حمایت میکند. دلیل شیرین زبانی رحیم صفوی برای بازاریان را در همین رابطة سنتی باید جستجو کرد، رابطة تنگاتنگ اوباش با ملایان، که کسروی نیز در آثارش به آن اشاره داشته. بله، اگر ایالات متحد سپاه را تروریست نخوانده بود زمینة بلبل زبانی برای امثال رحیم صفوی فراهم نمیآمد. در بیانیة سپاه پاسداران، به شیوة سنتی گورکنها تغییر واقعیات گذشته همچنان ادامه دارد. براندازی 22 بهمن، «نهضت عاشوارئی» نام گرفته و ملت ایران، به «ملت بزرگ ایران اسلامی» تبدیل شده. ولی از همه مهمتر سپاه پاسداران است، که پس 28 سال بوسیدن خاک آستان مقدس ایالات متحد، الگوی بیبدیل مقاومت و سلحشوری ملل آزادة جهان نام گرفته! افسوس که «فعل» جملة اصلی این گزافهگوئیها در جای خود قرار ندارد، و جملة پایانی این لاف و گزافها، بیمعنا، غلط و در نتیجه مضحک شده، همچون موجودیت همین «سپاه» و فرماندهانش:
«فرزندان معنوی[...] امام [...] در سپاه[...] به الگوی تمام عیار مقاومت[...] ملل آزادة جهان و تبدیل به قدرت بزرگ دفاعی[تبدیل] گردیده [...] قابلیتهای سرشار خود را پشتوانه نهضت عاشورائی ملت بزرگ ایران اسلامی قرار دادهاند و در این اردوگاه الهی ... »
بله، از آنجا که «اردوگاه الهی»، مانند اردوگاه استعماری با واقعیتها بیگانه است، سپاه پاسداران هم به دلیل اقامت در این «اردوگاه الهی» چنین بیانیههای مضحکی منتشر میکند. پیشتر در زمینة رمان و حماسه گفتیم که زبان رمان، بنا بر تعریف هیچ تقدسی نمیشناسد، حتی اگر «نوبل ادبیات» چنین ادعائی داشته باشد! در رمان، زبان یکسویة حماسی، زبان ارزشهای والا فرو ریخته جای خود را به زبان پرسوناژهای زمینی میدهد، و به این ترتیب است که «قهرمان حماسه» در رمان جائی ندارد و «ضدقهرمان رمان» جای او را پر میکند. میکائیل باکتین میگوید، یکی از عواملی که رمان را از حماسه متمایز میکند، وجود زبان طنز و تمسخر در رمان است. رمان عرصهای است خاکی، که تقدسها در آن جائی ندارد. و از آنجا که در «اردوگاه الهی» آمریکائی سپاه، «تقدس» همچنان حکمفرما است، آفرینش رمان، به معنای واقعی کلمه، در ایران ممنوع شده. ولی خروج از این «اردوگاه الهی» و جهان معنویت و تقدس از «زبان» سپاه پاسداران آغاز گشته. چرا که «زبان» به عنوان بازتاب واقعیتهای اجتماعی و تمایلات ناخودآگاه، هرگز در بند باقی نمیماند، و از قضای روزگار میبینیم که چگونه جهان «طنز» و «تمسخر» در «زبان» سپاه پاسداران خودنمائی میکند! امروز، به دلیل فرسایش حکومت ایران، هر موضوع جدی که در رأس هرم قدرت حکومت «مقدس» اسلامی مطرح شود، ساختار فروپاشیده و مضحکی خواهد داشت، و از هم اینرو خندهدار مینماید. میتوان گفت که امروز «زبان قدرت» در ایران، به همان عدم تعادلی دچار شده که خود سالها بر جامعة ایران تحمیل کرده بود.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت