شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۶


مشارکت بی‌مناسبت!
...
هرگاه حاکمیت آمریکا در سربالائی به نفس، نفس می‌افتد، بلافاصله یک نوار ویدئو از «بن‌لادن» در اختیار رسانه‌های جیره‌خوار قرار می‌گیرد، تا به این وسیله «ارعاب» مردم تحقق پذیرد. و خوشبختانه در ایالات متحد جامعه چنان عقب‌افتاده و به قول هدایت، «عوام، کل‌انعام» است،‌ که چنین تبلیغاتی را به عنوان «واقعیات» سیاسی و استراتژیک می‌پذیرد، و به آن سریعاً واکنشی «درخور» نشان می‌دهد. بر اساس همین «واکنش‌ها» نیز، پس از وقایع 11 سپتامبر، کشت و کشتار «مختصر و مفیدی» در آمریکا به راه انداختند، و چند افغان و سیک هندی را هدف گلوله‌های دموکراسی‌پرور «شهروندان» قرار دادند، تا غیرآنگلوساکسون‌ها بدانند، کجا ایستاده‌اند.

و اکنون که ایالات متحد در عراق گیر افتاده، و نه می‌تواند عراق را تجزیه کند، نه می‌تواند نیروهای‌اش را خارج کند، همزمان با شرکت جرج بوش در نشست «آپک» در استرالیا، باز هم یکی از همان نوارهای «کذا» در اختیار رسانه‌های «آزاد» قرار گرفت. ظهور «بن‌لادن» بر صفحة تلویزیون‌ها شباهت فراوانی به اشغال صحنة سیاست کشور در ایران از طریق جنگ‌زرگری میان «شبه اصولگرایان» و «شبه اصلاح طلبان» دارد. مسیر این جنگ‌زرگری را مهدوی‌کنی، غلام وفادار سفارت، آن‌هنگام که خواستار جبهة یکدست اصولگرایان شد، تعیین کرده بود. در مورد مهدوی‌کنی پیشتر گفتیم که وی به دلیل سوابق «خدمت»، نقش فرمانروای جیره‌خواران استعمار در ایران را به عهده دارد، و به همین دلیل پیش از اکبر رفسنجانی، «فناوری نبش قبر» را در اختیار وی قرار دادند، تا با نقل «خاطرات» سراپا کذب در تلویزیون «امام زمان»، از قول احمد خمینی ادعا کند که، «رهبرکبیر» خواهان اشغال سفارت آمریکا بوده، در حالی که شخص مهدوی کنی با آن مخالفت کرده! بله، مهدوی‌کنی هنوز در عرصة سیاست ایران، از جمله سوگلی‌های ناخدا کلمب است، و افتخار ترویج سیاست‌های نوین استعمار بر عهدة اوست. سایت ناخدا کلمب، همان بی‌بی‌سی خودمان هم، در پی انتصاب اکبر رفسنجانی، نوچه‌اش پاسدار اکبر را از پستوی عباس میلانی بیرون کشید، و یک گفت‌وشنود مضحک با وی ترتیب داد. چرا که ریاست اکبر رفسنجانی بر مجلس خبرگان نیز به این دلیل صورت گرفت که وی در سلسله مراتب غلامان سفارت از معتمدین مهدوی کنی به شمار می‌رود. و پیشتر در این وبلاگ گفتیم که ارتقاء سرداراکبر نشانة تقویت جبهة آمریکا در حاکمیت گورکن‌هاست. و به همین دلیل، گروه دستاربندان حکومتی، در ظاهر از غیر دستاربندان فاصله گرفت، تا محمدرضا خاتمی، بهزاد نبوی و محسن آرمین در جایگاه جبهة «لائیک» قرار گیرند! البته با شناختی که از حکومت اسلامی داریم، از این شیوة «تقسیم» و «تکثیر» آمیبی تعجب نخواهیم کرد.

می‌دانیم که «تقسیم» جهت «تکثیر» به شیوه آمیب، از ویژگی‌های فاشیست‌هاست. چرا که، فاشیسم هم مانند آمیب زندگی انگلی دارد، و به تنهائی قادر به زندگی مستقل نیست، و با نفی «زمان» و «مکان»، از دروغ‌هائی چون «حقیقت» و «اسطورة مقدس» تغذیه می‌کند. بله، در راستای تقسیمات آمیبی حکومت اسلامی، قرار است فاشیست‌های بدون دستار و نعلین به عنوان جبهة لائیک انجام وظیفه کنند، تا منافع «ناخدا کلمب» و شرکاء خدشه‌دار نشود. و البته هیچکس از این مترسک‌های استعمار نمی‌پرسد، که چگونه در چارچوب قانون اساسی توحش اسلامی، گروه لائیک هم می‌تواند فعالیت سیاسی داشته باشد؟!

واقعیت این است که قانون اساسی حکومت اسلامی، در تضاد کامل با «لائیسیته» و هر نوع «آزادی» انسانی است، و جهت درک این نکتة پیش‌پاافتاده، صرفاً‌ مطالعة اصل اول این قانون عصرحجر کفایت خواهد کرد. اما جیره‌خواران استعمار را با واقعیات چه کار؟ مگر همین‌ها نبودند که در نعلین و دستار روح‌الله «استقلال» و «آزادی» دیده بودند؟ و مگر همین‌ها نبودند که از آغاز حاکمیت فرزندان خلف سید‌ضیا، در تصفیه‌های خونین حکومت اسلامی شرکت فعال داشتند و جهت مبارزه با «مجاهدین خلق»، اعلام جنگ صلیبی داده بودند؟ بهزاد نبوی، سر دستة فالانژهای شیعی مسلک، از تریبون نماز جمعه، جهت جنگ صلیبی اعلام آمادگی نمی‌کرد؟ چه شده که امروز ما ملت باید بپذیریم، دارودستة بهزاد نبوی که 28 سال شرکت فعال در چپاول، سرکوب و تصفیة خونین در کارنامة سیاسی خود ذخیره کرده‌، و‌ یا افرادی از قبیل محمدرضا خاتمی که تا دو ماه پیش، با «فلسفة حکومت امام علی» می‌خواستند «مردم‌سالاری دینی» بر پا کنند، «لائیک» هم شده‌اند؟ مگر اینان «لائیسیته» می‌شناسند، که بتوانند «لائیک» باشند؟

نه، امثال نبوی و محمدرضا خاتمی بجز ریزه‌خواری از سفرة استعمار هیچ نمی‌شناسند. و وظیفة واقعی اینان، ایجاد بحران جهت گرم نگاه داشتن تنور فاشیسم است. وظیفه‌ای که در دوران ریاست جمهوری خاتمی شیاد نیز جهت ایجاد بحران بر عهده داشتند، و دیدیم که چه خوب از عهدة این مهم بر آمدند. اگر نگاهی به فعالیت‌های پرافتخار بهزاد نبوی در 28 سال اخیر بیفکنیم، خواهیم دید که او نیز، دقیقاً مانند محمد خاتمی، هر کجا که سرکوب و تصفیه لازم آمده، حضور فعال داشته و اکنون نیز که فعالیت‌اش در گروه شبکة فساد نفتی در «پتروپارس» بر ملا شده، ادعا می‌کند که مشاورة رایگان در اختیار مشتاقان چپاول نفت ایران قرار می‌دهد! و کسی هم از چند و چون چنین مشاوره‌های رایگانی اطلاع ندارد! همچنان که کسی از چند و چون «لائیک» شدن مشارکت‌چی‌ها و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم هیچ نمی‌داند.

باید بپذیریم که تغییر مواضع «مجاهدین انقلاب اسلامی»، مانند تغییر جهت مشارکت‌چی‌ها، تنها به دلیل اطاعت از فرامین کارخانة رجاله‌پروری است. این گروه مانند دیگر فعالان رسمی سیاسی در ایران هیچ خط مشی مشخصی به جز مسیر حفظ منافع اربابان خود نمی‌شناسند. شرفیابی سنجابی به حضور روح‌الله در «نوفل لوشاتو» را به یاد داریم، همراهی نهضت به اصطلاح آزادی و گروه‌های «چپ‌الله» را‌ با سرکوب حکومت اسلامی نیز فراموش نکرده‌ایم. بیانیه‌های اخیر «جبهة ملی» را نیز شاهدیم، و «حقیقت» طلبی حزب توده نیز از چشمان‌مان پنهان نمانده. از«مبارزات» بی امان گروه «فرخ نگهدار» در مسجد لندن، و از مبارزات ضدامپریالیستی مجاهدین خلق، زیر نظر ارتش ایالات متحد، بهتر است هیچ نگوئیم. مجموع این فعالیت‌های انسان‌ستیز، ‌تائیدی است بر آنچه بارها و بارها در این وبلاگ گفته‌ایم: هنگامی که حاکمیتی دست نشاندة استعمار باشد، خارج از چارچوب سیاست استعمار، هیچ تشکل سیاسی «رسمی» و به طریق اولی، هیچ گروه مسلحی در داخل نمی‌تواند ایجاد شود. یادآور شویم که خرید اسلحه، خارج از امکانات مادی، نیازمند موافقت قدرت‌هائی است که بازار سیاه خرید و فروش اسلحه را در اختیار دارند، و کسب چنین موافقتی، خارج از تأمین منافع این قدرت‌ها امکانپذیر نخواهد شد. در این چارچوب است که می‌توان وابستگی استعماری گروه‌های مسلح، چون مجاهدین انقلاب اسلامی را بررسی کرد. از اصل مطلب دور افتادیم، بازگردیم به ظهور «بن‌لادن»، همزمان با برگزاری نشست «آپک» در استرالیا!

به یاد داریم که همزمان با ورود جیمی کارتر به کاخ سفید، بن‌لادن توسط سازمان سیا «آموزش» داده شد، تا از یکسو جهت اعمال فشار بر حاکمیت عربستان مورد استفاده قرار گیرد، و از سوی دیگر جهت مبارزه با کمونیسم در منطقه. و براندازی بهمن 57 در ایران، تداوم همین سیاست ایالات متحد بود. در باب روابط دوستانة بن‌لادن و سازمان سیا، پس از وقایع 11 سپتامبر، به نقل از فرانس پرس، و با تکیه بر گزارش مصور روزنامة فیگارو، گفتیم که رئیس محلی سازمان سیا در امارات شخصاً به دیدار بن‌لادن در بیمارستان رفته بود، و سازمان سیا هم بلافاصله به «تحقیق» در مورد ملاقات کذا پرداخت و پس از چند سال هنوز این «تحقیقات» در جریان است! بله، سیاست ایالات متحد در منطقه همچنان بر حمایت از طالبان پای می‌فشارد و ناچار است هر از گاه، مترسک بن‌لادن را از پناهگاه خارج کرده، یک نوار ویدئو تولید کند، تا به جهانیان یادآور شود، «خطر» تروریسم هنوز برطرف نشده!

به گفتة ‌لوموند، در نوار اخیر، «ریش بن‌لادن را هم رنگ‌کرده‌اند»! و متنی جهت روخوانی در اختیارش گذارده‌اند، تا همه بدانند این نوار جدید است. و از قضای روزگار در نوار کذا، «بن‌لادن» همان مهملات جرج بوش، هیلاری‌کلینتون و برنارکوشنر را، در قالب دیگری، در مورد نخست وزیر عراق تکرار می‌کند! همدلی عجیبی میان «القاعده» و حاکمیت آمریکا و سوسیالیست‌های فرانسه وجود دارد که باعث تعجب هم نیست، چرا که حزب دموکرات ایالات متحد، همانطور که گالبرایت می‌گوید، در واقع شعبه‌ای است از حزب جمهوری‌خواه، و سوسیالیست‌های فرانسه هم مانند دیگر احزاب چپ اروپای غربی، پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی، عملاً نقش «نعش» سیاسی بازی می‌کند. باز گردیم به نوار «بن‌لادن» که به محض پخش آن، دبیرکل «امنیت ملی» ایالات متحد تائید کرد، «خودشه، صدای بن‌لادنه»!

و «بن‌لادن» در این نوار تأیید می‌کند که، «حملات 11 سپتامبر کار القاعده بوده، حمایت از نخست وزیر فعلی عراق اشتباه است، القاعده به نبرد در عراق ادامه خواهد داد»! و به ویژه با سر هم کردن مهملاتی از کتاب آسمانی، از آمریکا دعوت می‌کند، به اسلام روی بیاورد. یادآور شویم که نوار بن‌لادن همزمان با تهاجم به نظامیان ارتش اسلام‌پرور پاکستان توزیع شده است. و می‌دانیم که پاکستان، مرکز تولید و پرورش طالبان است، و بودجة این فعالیت‌های «معنوی» را هم شیوخ عربستان به دستور ایالات متحد تأمین می‌کنند. در واقع، پس از حملات «تروریستی» به نظامیان پاکستان، حامیان بن‌لادن، احساس خطر می‌کنند، و به همین دلیل مانند دستاربندان شیعی مسلک، که هر گاه منافع اربابان‌شان در خطر باشد، «احساس تکلیف» کرده، فتوائی صادر می‌کنند، استعمار غرب هم جهت صدور فتوی، بن‌لادن را از پستو بیرون می‌کشد. به همین دلیل زمزمة، «اشغال عراق اشتباه بود،‌ باید پاکستان را اشغال کنیم»، امروز از اردوگاه دموکرات‌های آمریکا گوش را نوازش می‌دهد! حضور نظامی ایالات متحد در مرزهای سه ابر قدرت اتمی، هند، چین و روسیه دور از ذهن نیست، چرا که در عمل، منافع غرب در منطقه توسط «القاعده» به خطر افتاده؛ ولی القاعده‌ای که امروز غرب را تهدید می‌کند، همان سازمانی نیست که غربی‌ها با توسل به مزدورانی چون بن‌لادن به راه انداختند. گروه «بن‌لادن» حافظ منافع غرب بوده و هست. ولی امروز سازمان‌هائی تحت عنوان «القاعده» فعال شده‌اند، که بر خلاف گروه «بن‌لادن»، جیره و مواجب‌شان را از عموسام دریافت نمی‌کنند، و دلیل هم‌صدائی بن‌لادن با جرج بوش، هیلاری‌کلینتون و برنارکوشنر، در واقع، ظهور همین سازمان‌های «رقیب» است. با توجه به متن نوار «بن‌لادن»، باید بگوئیم که این خادم دلسوختة سازمان سیا، نه تنها از اسلام پرستی آمریکا بی‌خبر است، که از تضعیف اربابان‌اش نیز گویا بی‌خبر مانده! هر چند جرج بوش در نشست سیدنی به جهانیان یادآور شد که، «همه در خطراند»، ولی باید بدانیم که در شرایط فعلی، آنچه واقعاً در خطر افتاده، منافع عموسام است و بس!


0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت