پنجشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۶

فریب و ابهام!
...
همزمان با تلاش همه جانبة حکومت اسلامی، جهت تبدیل مشارکت‌چی‌ها به «اوپوزیسیون»، دادگاه ویژة روحانیت نیز یک دستاربند «اصلاح‌طلب» را بازداشت کرد، تا سناریوی «تأمین وجهه» برای دارودستة محمدرضا خاتمی، به بهترین وجه اجرا شود. فعلاً رمالان در یک جبهة واحد قرار گرفته‌اند، و نوچه‌های بدون دستارشان در جبهة مخالف! ولی به هر دو جبهة دروغین در ایران باید یادآور شویم که مانند ارباب‌شان، ایالات متحد در عراق، شدیداً کور خوانده‌اند! هر چند در عراق، می‌بینیم که مقتدی صدر، هنوز مانند رمالان تهران کارکشته نیست، و مراحل اولیة آموزش ویژة مزدوری را می‌گذراند.

مقتدی‌صدر که پیش از تهاجم نظامی ایالات متحد به عراق خفقان گرفته بود، چرا که منتظر بود اربابان‌اش صدام حسین را ساقط کنند تا او هم بتواند در عراق یک باغ وحش مشابه حکومت رمالان در ایران بر پا کند، امروز از زبان سخنگوی خود به «فرانس پرس» گفته، تا آخرین قطرة خون برای اخراج نظامیان آمریکا از عراق مبارزه خواهد کرد! مقتدی‌صدر که مانند دیگر ریزه‌خواران سفرة ایالات متحد در منطقه، بسیار هم «ضدآمریکائی» است،‌ و عمری جهت مبارزه با امپریالیسم آمریکا، از عموسام حق و حقوق دریافت کرده، چندی پیش به درخواست ارباب 6 ماه آتش بس هم اعلام کرد، به ‌این خیال خام که آمریکا خواهد توانست از عراق خارج شده، با خیال راحت ورود به ایران را تدارک بیند. اما نشد، که نشد! چرا که ایالات متحد، برخلاف آنچه شوت‌و پرت‌ها می‌پندارند جهت خروج از باتلاق عراق، در درجة نخست نیازمند هماهنگی با سیاست روسیه است، نه همراهی با عربدة نوکران خود در عراق و در ایران. بله، از آنجا که دوران پرافتخار جنگ‌های صدراسلام در صحرای حجاز سپری شده، نمی‌توان بدون توافق با شرکاء، ‌ جنگی را آغاز کرد، یا به جنگی پایان داد. بهترین نمونة این امر هم جنگ ایران و عراق است که به تدبیر ایالات متحد آغاز شد، و با همت نوکران مبارزاش در ایران 8 سال ادامه یافت، تا عاقبت دیگر دول با تهدید مستقیم آنرا به پایان برسانند.

به یاد داریم که هدف ایالات متحد، سرنگونی صدام حسین بود که بعدها به شعار اصلی روح‌الله تبدیل شد، و قرار شد ابتدا «صدام کافر» سرنگون شود، تا رمالان بتوانند از کربلا به قدس بروند! بله آن‌روزها، و تا پیش از اصابت موشک به ایرباس ایران‌ایر، ‌ راه قدس از کربلا می‌گذشت! ولی پس از سقوط هواپیمای مسافربری ایرانی، راه قدس اصلاً «مسدود» شد! البته اگر نوکران آمریکا در ایران، مسافرت به قدس را فراموش کرده، جام زهر نوشیدند و خفقان گرفتند، اهداف آمریکا و متحدان‌اش تغییر نکرد! پس از آغاز جنگ اول خلیج فارس در دوران پدر جرج بوش، فرانسه، هم‌صدا با ایالات متحد، رسماً خواهان تجزیة عراق به سه منطقة شیعی، سنی و کرد شد. ولی پس از شلیک یک فروند موشک به پایگاه آمریکا در عربستان سعودی، جبهه ناتو تجزیة عراق را به حال تعلیق در آورد. طی ریاست جمهوری بیل کلینتون، مناطق مسکونی عراق به طور منظم توسط هواپیماهای انگلیس و آمریکا بمباران می‌شد، تا «دموکراسی» برقرار شود! سرانجام وقایع 11 سپتامبر به جبهة ناتو امکان داد تا در عراق سلاح‌های کشتار جمعی هم «پیدا» کند، و جهت نابودی آن‌ها، تهاجم وحشیانة خود را آغاز نماید. اینبار اگر چه حکومت صدام حسین سقوط کرد، ولی تجزیة‌ عراق، علیرغم خوش خدمتی رمالان قم، و مقتدی‌صدر و حکیم، تا هنگامی که ارتش ایالات متحد در این کشور حضور داشته باشد؛ ‌امکانپذیر نخواهد بود. دلیل بسیج عمومی نوکران آمریکا در حکومت اسلامی، و در عراق همین نکتة پیش‌پاافتاده ‌است. پیش از بلبل زبانی سخنگوی مقتدی صدر، لاریجانی، غلام سفارت در تهران نیز خواستار خروج کامل نظامیان ایالات متحد شده بود. البته در پوشش اینکه، هرچه شما در عراق بمانید به نفع ما، و به ضرر شماست! جالب است که لاریجانی «ضدامپریالیست» برای «منافع» آمریکا اینچنین دلسوزی می‌کند! ولی این نخستین بار نیست که اهداف ایالات متحد در تقابل دروغین با اهداف ریزه‌خواران‌اش قرار می‌گیرد.

پیش از لاریجانی، مهرورزی نیز به ایالات متحد پیشنهاد بسیار مخلصانه‌ای ارائه کرده، و گفته بود خیالتان آسوده باشد، بفرمائید بیرون، ما خودمان امنیت عراق را تأمین خواهیم کرد! بله، «آمریکا، باید برود»، تا به کارهای مهم‌تر، از جمله خیمه زدن در سواحل دریای خزر بپردازد! حکومت امام زمان یک «باغ وحش نمونه» هم از روی الگوی ایران، در عراق به پا خواهد کرد!

پیشتر گفتیم که برنامة ایالات متحد برای منطقه، ایجاد یک «اتحادجماهیر اسلامی» از نوکران ضدامپریالیست‌نما بود، که هر گاه منافع پنتاگون ایجاب می‌کرد، می‌توانستند‌ در طرفه‌العینی به دشمنان سرسخت دموکراسی غرب تبدیل شوند، یا تهدیدی فرضی برای اسرائیل به شمار آیند. ولی به دلیل شکست پروژة طالبانیزه کردن منطقه، تجزیة عراق و تجزیة ایران و ترکیه در دستور کار قرار گرفته، تا غرب بتواند اتحادجماهیر «هرج‌ومرج» به راه بیاندازد. به این ترتیب، هم کنترل چاه‌های نفت، و هم کنترل کامل مسیر عبور انرژی را به دست می‌گیرد. ولی بنظر می‌رسد ‌که، این طرح نیز محکوم به شکست خواهد بود، و به این دلیل است که «دیوید مانینگ»، سفیر انگلیس در ایالات متحد، که ماموریت‌اش رو به اتمام است، می‌گوید، جرج بوش تونی بلر را فریب داده! و در ادامه اظهار می‌دارد که، تونی بلر اصلاً طرفدار تهاجم نظامی نبود، و می‌گفت باید با عراق مذاکره کنیم! «دیوید مانینگ» که لقب «سر» را هم یدک می‌کشد، تا بتواند دروغ‌های شاخدارتری بگوید، ادعا کرده، به دلیل دخالت رامسفلد، طرح‌های آمریکا برای انگلیس، کاملاً مبهم و ناشناخته باقی ماندند! بله، این رامسفلد بود که رعایای الیزابت دوم، و خود الیزابت دوم، فرمانده کل قوای امپراتوری انگلستان را «فریب» داد، و نگفت پس از جنگ چه برنامه‌هائی برای عراق دارد! طفلک این تونی بلر از کجا می‌توانست حدس بزند که هدف آمریکا از حمله نظامی به عراق چیست؟ و خبرگزاری «ایسنا»، که دروغ‌های سفیر انگلیس را چاپ کرده، از کجا بداند که طرح‌‌ تهاجم نظامی به عراق، پیش از نخست وزیری تونی بلر وجود داشته یا نه؟! بله هیچ‌کس، در جریان هیچ چیز نبوده، از اینرو، ‌ همه می‌توانند هرآنچه امروز «بهتر» و «پرمنفعت‌تر» می‌نماید ابراز کنند. به ویژه سفیر انگلیس در ایالات متحد که در ادامة این سخنان «شگفت‌انگیز» ادعا کرده، انگلیس نمی‌دانست «رامسفلد» می‌خواهد کنترل عراق را به دست گیرد! بله، انگلیس نمی‌دانست، چون رامسفلد، به ادعای «دیوید مانینگ»، ‌ انگلیس را در ابهام گذاشته بود!

فایدة پیش کشیدن «مسائل» مبهم در این است که، به ابهامات کلی حتی وسعت بیشتری می‌دهد. به عنوان نمونه، نویسندة این وبلاگ، از خود می‌پرسد، اگر سر «دیوید مانینگ» راست می‌گوید، پس چرا در پایان نشست مسکو، ولادیمیر پوتین، پس از آنکه تونی بلر به پرسش‌های خبرنگاران پاسخ داد و قصد رفتن داشت،‌ با آن وضعیت دست تونی بلر را کشید و او را بازگرداند و به خبرنگاران گفت، ادعای وجود سلاح کشتارجمعی، بهانه‌ای برای آغاز یک جنگ است! مگر تونی بلر طرفدار مذاکره با عراق نبود؟! نکند دونالد رامسفلد به ولادیمیر پوتین از تونی بلر صلح دوست بدگوئی کرده ‌بود؟! آیا پوتین هم فریب رامسفلد مکار را خورده بود؟ شاید منظور تونی بلر از حمله به عراق، همان مذاکره با عراق بوده، و زبان انگیسی ما، زبان انگلیسی عهد دقیانوس است! اگر زبان انگلیسی تونی بلر، با زبان انگلیسی رایج تفاوت داشته باشد، چه؟ و هزاران پرسش دیگر از این دست، که تنها بر ابهام قضیه می‌افزاید.

ابهامات و یا سوءفهم‌ها، مواردی ‌است که، خصوصاً در مورد «قوانین و مقررات» جامعه،‌ می‌باید از میان برداشته شود. البته این امر در جوامع دموکراتیک صورت می‌گیرد. در حکومت امام زمان، «ابهام» یکی از ویژگی‌های الهی قوانین است، تا راه برای سوءاستفاده‌ها همچنان باز باشد. به همین دلیل حقوقدانان حکومت رمالان همانطور که پیشتر هم گفتیم، درواقع «حقوق‌نادان‌اند». اینان حقوق می‌گیرند، که مسائل شکمی موجود در توضیح‌المسائل را بجای قانون به ملت حقنه کنند. به عنوان نمونه می‌توان به یکی از مواد لایحة اخیر در مورد ازدواج مجدد اشاره کرد. یکی ازمواد این لایحة مضحک می‌گوید، اگر مردی بخواهد همسر دیگری اختیار کند، باید از دادگاه اجازه بگیرد. و دادگاه، به شرطی موافقت خواهد کرد که مرد متقاضی توانائی مالی داشته باشد، و به اجراء «عدالت» بین همسران‌اش تعهد بدهد! باید از «حقوق‌دانی» که چنین مسئله‌ای مطرح کرده پرسید، اولا، «اجراء عدالت» شامل کدام موارد مشخص می‌شود؟ ثانیاً اگر متقاضی این عدالت مبهم را اجرا نکرد، همسر چگونه می‌تواند عدم «اجراء عدالت» را به ثبوت برساند؟ مگر کسی می‌تواند به عنوان شخص ثالث، و مامور قوة قضائیه بر زندگی خصوصی دیگران نظارت داشته‌ باشد، و ببیند چه کسی «عدالت» کذا را اجرا می‌کند؟! نه! امکان اثبات این امر در هیچ دادگاهی وجود ندارد. و بدون وجود شواهد و مستندات، ادعای یک فرد بر ضد فرد دیگر، به هیچ عنوان در دادگاه قابل قبول نخواهد بود. به این ترتیب، تنها کسی که در این میان، از قبل این قوانین ابلهانه متضرر خواهد شد طبق معمول زنان‌اند:

«ماده 23ـ اختیار همسردائم بعدی، منوط به اجازه دادگاه پس ازاحراز تونائی مالی مرد و تعهد اجراء عدالت بین همسران می‌باشد.»


و اینگونه قوانین ابلهانه را تنها در حکومت رمالان می‌توان یافت، آنجا که مشتی دلال و رمال، با تکیه بر آیات مبهم و متناقض قران، و یک «توضیح المسائل» که از ذهن حجج روانپریش اسلام «تراوش» کرده، «قوانین مترقی»، جهت مردم‌سالاری دینی به بازار می‌آورند. آنجا که دادگاه ویژه روحانیت، پاسدار شریعتمداری، کروبی و شرکاء، با دستگیری و یا طرد مشارکت‌چی‌ها و کارگزاران، سعی دارند اینان را به «اوپوزیسیون» تبدیل کرده، برای‌شان وجهة نداشته را کسب کنند. این بازارگرمی واژگونه، بهترین نمونة ابهام است. و هنگامی که ابهام بر قوانین مملکتی سایه می‌افکند، هیچکس قادر به احقاق حق خود نخواهد بود، بجز کسانی که می‌توانند بهای رأی قاضی را بپردازند. و هنگامی که جامعه به چنین مرحله‌ای می‌رسد، مراجعه به قوة قضائیه محدود به کسانی می‌شود، که بتوانند رأی قاضی را به بهای مناسب «ابتیاع» کنند. در چنین شرایطی «اجرای عدالت» در قوة قضائیه عملاً به گسترش «بی‌عدالتی» تبدیل می‌شود، و قوة قضائیه نه در مسیر احقاق حقوق، که در مسیر اعمال زور و سرکوب طبقاتی حرکت خواهد کرد. در چنین جامعه‌ای، همة ارزش‌های اخلاقی واژگونه می‌شود، و نهایتاً «مرگ» بر «زندگی» ترجیح داده خواهد شد. شاید به همین دلیل «ریچارد فرای» تقاضا کرده پس از مرگ در ایران دفن شود!

«توپ مرواری»، در باب مرگ‌پرستی در اسلام کوچک‌ترین ابهامی باقی نمی‌گذارد:

«قادر متعال بطور معجزه آسائی قانون را در اختیار ما گذاشت تا به وسیله آن مردمان تمام اقطار عالم را [...] به صراط مستقیم نشر و توسعه علوم و تمدن عرب راهنمایی بکنیم [...] لذا از شما دعوت می‌کنم چنانکه حضرخاتم النبیین در کتاب آسمانی خود می‌فرماید: فیقاتل [...]، پس به مقتضای آیة کریمه، باید هرچه زودتر آمادة جهاد و قتال بشوید. فراموش نکنید که محض رضای خدا می‌کشید، و البته آخرت را به دنیا ترجیح می‌دهید.»



0 نظردهید:

ارسال یک نظر

<< بازگشت