...
پیش از پرداختن به وبلاگ امروز یادآور شویم که هیچ فراخوان و بیانیهای از سوی نویسندة این وبلاگ جهت حمایت از فرد یا گروه خاصی امضا نشده، و نخواهد شد. و این روند تا زمانیکه مدافعان فصلی «حقوق شهروندی» درنیافتهاند که، جهت تأمین حقوق فردی و گروهی، میباید خواستار تأمین حقوق کل افراد جامعه شوند، ادامه خواهد داشت. حال بپردازیم به وبلاگ امروز.
در پی فرسایش گروههای شبهمخالف و اسلامپناه در منطقه، به ویژه در ایران، و در پی زمینگیر شدن ارتش ناتو در عراق و افغانستان، استعمار غرب، جهت تقویت حضور خود در خاورمیانه، سیاست ایجاد آشوب سراسری را در پیش گرفته، و سازمان سیا با توسل به شیوههای مختلف ایرانیان و دیگر مردم منطقه را به «شورش» فرا میخواند. به یاد داریم که پس از ناکامی ژنرال مشارف جهت تقویت پشت جبهة طالبان، شاهد وقایع 11 سپتامبر بودیم. وقایعی که پنتاگون و رسانههای «آزاد» آنرا به بنلادن، پادوی فداکار سازمان سیا نسبت دادند، تا مجوز تهاجم نظامی ارتش ناتو به منطقه فراهم آید. میدانیم که اقتصاد غرب از جنگ تغذیه میکند، و شاهدیم که اقدامات به اصطلاح «ظلم ستیز» و بسیار «قهرمانانة» سازمان القاعده، دقیقاً در راستای تأمین منافع سیاست غرب است، همچنانکه، ملی کردن نفت و براندازی 22 بهمن کارساز همین اهداف شد. و اگر امروز داستان قهرمانیهای محمد مصدق و هوش و ذکاوت سرشار روحالله خمینی دیگر خریدار ندارد، سازمان القاعده همچنان کارآئی و سازماندهی خود را حفظ کرده، و در امتداد فعالیتهای سازمان سیا و با همکاری رسانههای غرب به تبلیغات خود ادامه میدهد.
چند روز پیش، همزمان با حضور جرج بوش در نشست آپک، سازمان سیا بار دیگر، بنلادن را از پستو بیرون کشید تا به تهدید اعضای آپک بپردازد، به ویژه اعضائی که از افتخار جیرهخواری ایالات متحد محروماند! انحصار پخش این نوار بنلادن، همانطور که میدانیم در اختیار سایت «فیگارو» است، و امروز در سالگرد وقایع 11 سپتامبر، که بازهم جمال بیمثال بنلادن، «سوگلی» سازمان سیا، بر صفحة تلویزیونهای «آزاد» ایالات متحد درخشیدن گرفت، تصویر پخش شده از بنلادن، همان تصویری است که چند روز پیش در سایت فیگارو به چشم میخورد! به عبارت دیگر، متن پیام بنلادن از قبل آماده بود، فقط تصویر سایت فیگارو را به آن افزودند، تا بدانیم که یک جبهة متحد دست به دامان سوگلی سازمان سیا شده: جبهة جنگهای صلیبی، که صلح را برنمیتابد و مانند لاشخور از جسد غیرنظامیان تغذیه میکند. شگفت آنکه سخنان گهربار بنلادن، شباهت فراوانی به پیام افشاری، عبادی و دیگر ریزهخواران سفرة غرب دارد. بنلادن، سوگلی سالخوردة سازمان سیا از مردم کشورهای منطقه میخواهد «نافرمانی» کنند، تا «این دولتهای سرسپردة ایالات متحد و اسرائیل» ساقط شوند! همانگونه که روحالله مرتب تکرار میکرد که، «شاه باید برود»، سوگلی سازمان سیا هم خواستار «رفتن» دولتهای «مزدور اسرائیل و ایالات متحد» شده! و میدانیم که سرنگونی «دولتهای مزدور اسرائیل و ایالات متحد» در منطقه به همان فاجعهای منجر خواهد شد که پس از سرنگونی رژیم پهلوی در ایران شاهد بودیم. به این معنا که یک استبداد استعماری و فرسوده با استبداد استعماری ولی تازه نفس دیگری جایگزین خواهد شد، تا منافع اربابان «بنلادن» افزایش یابد. با این تفاوت که اینبار، فاجعة براندازی ابعاد گستردهای خواهد داشت، و مانند گذشته به ترکیه، پاکستان، افغانستان و ایران محدود نخواهد ماند. اینبار استعمار، کل کشورهای مسلماننشین را هدف ایجاد بحران و آشوب قرار داده. و تهاجم خود را نیز بر ارتش لائیک الجزایر متمرکز کرده.
پیشدرآمد تهدیدهای «بنلادن»، دو انفجار در مناطق نظامی الجزایر بود. و میدانیم که ارتش الجزایر برخلاف ارتش اسلام پناه پاکستان، سالهاست که درگیر مبارزه بر ضد فاشیستهای مسلمان است. از طرف دیگر، پیامد سخنان سوگلی سازمان سیا، کشف یک بمب قوی در منطقة سکونت نظامیان ترکیه نیز بود. و همانطور که میدانیم این «ارتش» فرضاً ضامن لائیسیته در این کشور است! در این وبلاگ امکان پرداختن به جزئیات لائیسیته در ترکیه نخواهد بود، فقط یادآور میشویم که علیرغم حضور استعماری ناتو در ترکیه، و علیرغم سرکوب شدید نظامیان، فضای اجتماعی ترکیه، به عنوان یک کشور با اکثریت مطلق مسلمان، به مراتب از فضای جامعة ایران بازتر و پیشرفتهتر است. حال بازگردیم به تهدید نظامیان ترکیه از سوی تروریستهای القاعده!
با توجه به وابستگی گروه «بنلادن» به سازمان سیا، کشف بمب در منطقة سکونت نظامیان ترکیه را به دو صورت متفاوت میتوان تحلیل کرد. بمبگذاری، هم میتواند جهت تقویت گروه اردوغان و عبدالله گل در برابر ارتش ترکیه صورت پذیرفته باشد، تا تهدیدی برای دولت اسلامگرای ترکیه شود، و مواضع این دولت را به افراطیون نزدیکتر کرده، در تقابل بیشتر با ارتش قرار دهد، و به این ترتیب نقش «اوپوزیسیون» را رسماً و تماماً، همانطور که پیشتر هم گفتیم، به ارتش واگذار کند. در حالت دوم، بمبگذاری میتواند، از سوی سازمانهای دیگری که با نقاب القاعده فعال شدهاند، و به سازمان سیا هم وابسته نیستند، صورت گرفته باشد. در اینصورت، تهدید مستقیماً متوجه ارتش ناتو در منطقه خواهد شد. و این فرضی است که با در نظر گرفتن تضعیف آمریکا و متحداناش در منطقه، بیشتر میتواند قابل قبول باشد. جنگ سرد به پایان رسیده، و خطوط مجزا کننده و روشنی میان مناطق نفوذ ناتو و اتحادجماهیر شوروی سابق دیگر وجود خارجی ندارد. بنابراین کاملاً طبیعی است که کشور ترکیه دیگر نتواند موقعیت پیشین خود را به عنوان دژ نفوذناپذیر ناتو حفظ کند، و دچار تغییر و تحولات گستردهای شود، که میتوان آنرا به نوعی فروپاشی تعبیر کرد.
و فروپاشی صورتبندیهای جنگ سرد و تضعیف ناتو در کشور ترکیه، مسلماً در ایران به مراتب محسوستر خواهد بود. جهت مشاهدة چنین واقعیتی میتوانیم نگاهی داشته باشیم به تبلیغات گروههای سیاسی در داخل و خارج از ایران. تمامی این گروهها، از تضعیف اربابان غربی خود در منطقه به وحشت افتادهاند، و هریک به نوعی فتوای براندازی صادر میکند. در داخل مرزها، ترس و وحشت ریزهخواران ایالات متحد را در «انتصاب» اکبر رفسنجانی به ریاست مجلس «مقدس» خبرگان مشاهده کردیم. و میدانیم که پس از این «انتخابات معنوی»، رفسنجانی راهی قم شد تا اتحاد نوینی میان دستاربندان حامی رحیم صفوی، فرماندة سابق سپاه پاسداران ایجاد کند. دیدار اکبر رفسنجانی با صافی گلپایگانی، و پسر فاضل لنکرانی، برخلاف ادعای حزب توده، دیدار با طرفداران «اصلاحطلبی» نیست. صافی گلپایگانی و فاضل لنکرانی همانقدر اصلاحطلب بودهاند، که محمد خاتمی و علی خامنهای. دیدار رفسنجانی با حامیان اوباش در سپاه پاسداران به منظور ایجاد جبهة مشترک بر ضد دولت احمدی نژاد در درون سپاه است. چرا که، در روند فعلی مسائل، «دولت» در حالت طبیعی، ناچار به پذیرش حضور نیروهای راه سوم در قدرت خواهد بود. منظور از نیروهای راه سوم گروههائی است که در این 28 سال به حاشیه رانده شدهاند، چرا که خارج از قوم و قبیلة دستاربندان و نوچههایشان در سپاه و بسیج قرار گرفتهاند. و باز هم تکرار میکنیم که چنین تغییر و تحولاتی تنها در چارچوب منافع کلان استراتژیک ابرقدرتها امکانپذیرمیشود. و در شرایط فعلی آنچه تغییرات را در ایران اجتناب ناپذیر میکند، احداث «خط لولة صلح» از ایران به هند است. و همین امر پادوهای غرب را به شدت به هراس انداخته.
به یاد داریم که پس از ابراز مخالفت ایالات متحد و انگلیس با احداث خط لولة صلح، نژاد حسینیان در سایت رعایای الیزابت دوم به یاد مردمی افتاده بود که در ایران زیر خط فقر زندگی میکنند، میرحسین موسوی هم، برای کودکان بیخانمان تهران ابراز نگرانی میکرد، و از طرف دیگر، محتشمی پور جنایتکار به شیوه سلفاش میرزای شیرازی، خواستار «لغو قرار داد» ایران و هند شده بود، چرا که، هرچه برای مردم ایران از نظر اقتصادی مفید باشد، برای دستاربندان مسلماً مضر خواهد بود؛ منافع اینان با منافع استعمار آنگلوساکسونها همسوئی دارد و به همین دلیل، مانند مجلس خبرگان «معنوی» است! و سفر رفسنجانی به قم نیز در راستای تأمین همین «منافع معنوی» انجام گرفت.
اکبر رفسنجانی و شرکاء که اخیراً از درآمد «معنوی» چند میلیارد دلاری واردات بنزین محروم شدهاند، براندازی دولت فعلی را تنها راه حفظ «معنویت» خود میبینند، و در این مسیر به تحریک افکار عمومی مشغول شدهاند. همین دیروز، محمد خاتمی شیاد، دلش برای کشور میسوخت! و به یاد داریم که چند روز پیش، اکبر رفسنجانی در قم خواهان تأمین مسکن برای طلاب شد، و جهت بازگرداندن قسمتی از ارز حاصل از فروش نفت به کیسة ارباباناش، اعزام طلاب به خارج را هم پیشنهاد کرد تا به قول وی، اینان در خارج «نورافشانی» کنند! با توجه به اینکه قرار است واحد پول ایران از «ریال» به «نور» تبدیل شود، مفهوم این «نورافشانی» را بهتر میتوان درک کرد. و البته جیرهخواران اکبر رفسنجانی سالهاست که در خارج از مرزها به این نوع «نورافشانی» مشغولاند، و شهرهای مونترال و تورونتو را به «زینت» ابتذال خود بخوبی آراستهاند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به هول و هراس دستاربندان و اوباش حکومتی از احداث خط لولة صلح که منافع اربابان سنتی حکومت اسلامی را خدشهدار میکند.
در این راستا، برادر اکبر رفسنجانی، محمد هاشمی، که مانند اخوی 28 سال است بر سفرة چپاول و کشتار نشسته، و سالها نیز در رأس صداوسیمای جمکران، مانند محمد خاتمی، تبلیغات جنگ را سرپرستی میکرد، و امروز نیز در کنار محسن رضائی در مجمع تشخیص مصلحت به چپاول و وراجی مشغول است، ناگهان به اکتشافات بزرگی در زمینة اجتماعی و اقتصادی نائل شده.
محمد هاشمی که مانند برادر محترماش هم ابله است و هم شارلاتان، متوجه شده که از هنگام «انتخاب» احمدی نژاد ناگهان مسائل و مشکلاتی در ایران بروز کرده که در زمان ریاست «جمهوری» برادرش و محمد خاتمی گویا وجود خارجی نداشته! بله، تا قبل از احمدی نژاد هیچ مشکلی در ایران وجود نداشت و مشکلات در واقع با احمدی نژاد از آسمان به زمین فرود آمد. این مشکلات را محمد هاشمی با بیان مبتذل خود چنین معرفی میکند:
«خطر خارجی، سقوط سطح آموزش در مدارس، سقوط ارزش پول ملی، بالارفتن اعتیاد، فساد و هرزگی و ... »
محمد هاشمی در ادامة بررسی مضحک خود از شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران، ادعا میکند در دوران سرداراکبر سازندگیهای فراوانی نیز صورت گرفته! و البته منظور وی میباید، از سرگرفتن برنامههای عمرانی دورة پهلوی و فناوری هستهای باشد. همان طرحها که به صورت برنامههای نیمهکاره به محمد خاتمی تحویل دادند. و تنها نتیجة مثبتی که از آنان نصیب ملت ایران شد، سرازیر کردن ارز حاصل از فروش نفت به کیسة اربابان در غرب، و دلالان در حکومت اسلامی بود. بررسیهای اقتصادی فعلة فاشیسم مانند شعارهای سیاسیشان، همگی بر پایة عوامفریبی استوار است. گفتیم که فاشیسم، مانند استعمار سفلهپرور است، و از این جهت در حکومت اسلامی شاهد ظهور «نخبگانی» چون محمد هاشمی و اکبر رفسنجانی هستیم. محمد هاشمی به دلیل حماقت ذاتی، دیگران را نیز ابله میپندارد. در نتیجه فراموش میکند که اگر در ایران حکومت فاسد و سرسپرده وجود نداشت، امثال وی و قوم و قبیلهاش نمیتوانستند در رأس هرم قدرت قرار گیرند. بله، اشکال همیشگی اوباش همین است، اینان جایگاه واقعی خود را فراموش میکنند، و نمیدانند که موقعیت خود را مدیون چپاول اقتصادی و سرکوب اجتماعیاند. محمد هاشمی هم نمیتواند از این قاعدة کلی مستثنی باشد. هیچکس به این تحفة دهات رفسنجان، که گویا سفری هم به ایالات متحد داشته، نمیگوید که در شرایط عادی، امثال سرکار در رأس شبکة تلویزیون دولتی یک کشور قرار نمیگیرید. مگر اینکه جانشین کلاه مخملیهائی از قبیل صادق قطبزاده شوید.
برادر اکبر رفسنجانی در ادامة تحلیل کشکی و عمیق خود از شرایط، ادعا کرده تقصیر مهرورزی است که پروندة ایران به شورای امنیت رفته! و میدانیم که این مسئله به دلیل اعتراض رسمی روسیه به فروش غیرقانونی تجهیزات هستهای به ایران، و از زمان محمدخاتمی آغاز شده بود. ظاهراً آن زمان محمد هاشمی در جریان نبوده، چرا که هنوز بنزین سهمیه بندی نشده بود! و امروز به دلیل سهمیه بندی بنزین، همین محمد هاشمی نه تنها کشف کرده مسائل هستهای با مهرورزی آغاز شده، که صریحاً دریافته، «ما» به هند و روسیه خیلی امتیاز دادهایم، و باید در این امر تجدید نظر کنیم! به جزئیات «ترهات» محمد هاشمی نمیپردازیم، چرا که اتلاف وقت خواهد بود. این مختصر را گفتیم تا ابعاد مخالفت با «خط لولة صلح» را بهتر ببینیم، و بدانیم، چه گروههائی در رأس هرم قدرت حکومت امام زمان، همانند قاچاقچیان انسان و مواد مخدر، از استقرار صلح و آرامش در شرق ایران، متضرر خواهند شد. و موجودیت کدام گروهها در حکومت اسلامی پیوند مستقیم با جنایت، تجارت انسان و قاچاق مواد مخدر دارد.
0 نظردهید:
ارسال یک نظر
<< بازگشت